اختصاصی شبکه اجتهاد: استاد سید مجتبی نورمفیدی، سالهاست که در حوزه علمیه قم به تدریس خارج فقه و اصول مشغول است. او علاوه بر درس پررونق و کتابهای متعددش، علاقه فراوانی نیز به مباحث جدید دارد. شاید بتوان گفت او در میانه سنت و روشنفکری ایستاده است. هم طرفدار فقه جواهری است و هم موافق آزادی بیان. هم با شبهه پراکنی مخالف است و هم تکفیر و تفسیق را مذمت میکند. عضو هیئت امنا مرکز فقهی ائمه اطهار (ع)، در این گفتگو، از سید کمال حیدری و ناکامیاش در رسیدن به اهدافش گفت. او البته بارها تأسف عمیق خود را از جفایی که این سخنان به ساحت فقه شیعی و اساتید و مراجع میکند ابراز کرد. مشروح گفتگوی اختصاصی شبکه اجتهاد با رئیس مؤسسه دارالمعرفه قم از نگاه شما میگذرد.
اجتهاد: اخیراً جناب آقای سید کمال حیدری گفتگویی با شبکه الاخباریه داشتند و در ضمن این گفتگو قائل به تکفیر مسلمانان از سوی فقهای شیعه شدند؛ نظر حضرتعالی در این رابطه چیست؟
نورمفیدی: در مورد این اظهارات و اظهارات مشابه آن، گمان میکنم مهمتر از پرداختن به یک سخن خاص، بررسی رویکردی است که ایشان اتخاذ کرده است. ایشان قبل از آن هم مطالبی ازایندست مطرح کرده بود. مثلاً سخنانی که درباره جوامع روایی شیعه یا مسئله مهدویت گفتند یا این حرف که به نظر بنده هم خیلی عجیب بود که یکی از برکات شیوع ویروس کرونا، این است که قرائت رسمی از اسلام را در حوزههای شیعه و سنی به زمین زد!
یا مثلاً در مورد احکام مربوط به زنان، ایشان ادعا کرده که نود درصد احکام مربوط به زنان که در منابع دینی ذکر شده مربوط به شرایط خاص بوده و الآن قابلاجرا نیست و نیز درباره حجاب، بهخصوص این ادعا را مطرح کرده است. همچنین در مورد الگو بودن حضرت زهرا (س) در حجاب.
خوشبینانهترین تحلیلی که ما میتوانیم برای این رویکرد ذکر کنیم، (بر اساس آنچه مجموعه منسوب به ایشان ادعا کرده است) این است که ایشان در مقام بیان برداشت و فهم و قرائت نادرست و نامعقول برخی از عالمان دینی را که موجب ناکارآمدی هستند است، آن هم به دو هدف:
یکی به غرض طرح سؤال و شبهه و درگیر شدن اذهان خواص، بلکه عموم مردم که فایدهاش این است که یک نوع پویایی در افکار جامعه ایجاد کند و باب بحثهای تحلیلی و انتقادی باز میشود. دیگر اینکه ایشان بهعنوان یک عالم دینی یک پاسخ صحیح به این شبهات بدهد و درصدد دفاع از ساحت دین در برابر این شبهات میآید.
اما هیچیک از این دو هدف نهتنها محقق نشده، بلکه به ضد خودش تبدیل شده است. اینکه در زوایای پنهان و گوشه و کنار کتابهای فقهی یا تفسیری یا کلامی جستجو شود و این قرائتها در ویترین گذاشته شود تا ذهن جامعه و حتی عموم مردم با این شبهات آشنا شود و علما در پی پاسخ بربیایند و بهنوعی این شبهات از چهره دین دفع و زدوده شود، کاری غیرمنصفانه است که بیانگر همه فقه و معرف چهره همه فقها نیست بلکه ارائه چهرهای ناقص از آنان است. لذا این شبهات نهتنها رفع نشده، بلکه در ذهن بسیاری از افراد رسوخ پیدا کرده چه در درون جامعه دینی و شیعی، بلکه در جامعه اسلامی و حتی در خارج از دایره محیط اسلامی اثر نامطلوب گذاشته است.
در بخش دوم هم ایشان توفیق نداشتند؛ یعنی پاسخهایی هم که بهزعم خودشان برای رفع آن اشکالات و شبهات و ارائه یک قرائت صحیحتر از دین دادهاند، آن پاسخها هم آنچنان نبودند که مشکل را برطرف کنند.
ایشان هم تصریح میکند که پیامهای زیادی به ایشان رسیده که مثلاً در فلان حکم شرعی برای ما تردید ایجاد شده است. خود بنده با افرادی مواجه شدم که به استناد برخی از همین مطالب، در بسیاری از مسائل تردید کردهاند و چهبسا منجر به انکار هم شده است. در نزد مخالفان شیعه بهخصوص سلفیها و تکفیریها، مخصوصاً این انعکاس و بازتاب خیلی بدتر بوده است. یک صحبتی از عرعور مفتی وهابی سعودی پخش شد که عجیب بود. میگفت: ما قبول داریم فرقههای تکفیری مانند خوارج، داعش و امثال آنها در امت اسلامی وجود دارند ولی آقای حیدری ادعا کرده ترک تکفیر امکانپذیر نیست مگر اینکه خود را از تشیع جدا کنیم. بعد میگوید ابن تیمیه، محمد بن عبدالوهاب، ابوحنیفه و شافعی این حرفها را نزدند. این شخص از کتابهای خودشان دارد این حرفها میزند تا دنیا بداند تکفیری کیست. عجیبتر این است که بعدازاین سخنان میگوید: من موشکها و موشکاندازهایی را آماده کرده بودم اما این سخنان من را زمینگیر کرد چون او یک موشک شیعی آورد و با آن شیعه را زد. ببینید این دیگر هیچ نیازی به تحلیل ندارد که یک حرف در یک چنین محیطی با این دستگاه تبلیغی که اینها دارند، چه تأثیر مخربی داشته و واقعاً با هیچ منطقی نمیشود از این حرف دفاع کرد. کسانی که خودشان رأس تکفیرند و بهواسطه تکفیر و فتواهای آنها خونهای بسیاری در عالم اسلامی ریخته شده، بیایند استناد کنند به این مطالب.
البته دیدم ایشان توضیحاتی داده و گفته اینها سخنان مرا تقطیع کردهاند. من گفتهام کفر کلامی نه کفر فقهی. ولی ببینید بحث همین است که زاویه طرح سخن در این شرایط خیلی مهم است. گفتن این مطالب آنهم برای شنوندگانی که تمایزی بین اقسام کفر قائل نیستند، معلوم است چه نتیجهای دارد؛ یعنی ما این مراتب و مراحل را برای کفر تصویر میکنیم و ارائه میدهیم، اما در نزد عموم مردم و مخاطبین دستگاههای تبلیغی در این شرایط، این تفاوتها و تمایزها نیست. بلکه فقط این جمله عنوان میشود که فقهای شیعه قائل به تکفیر سایر فرقههای اسلامی هستند و همگی را تکفیر میکنند.
علاوه بر این قطعاً دستگاه استکبار به دنبال این است که به این منازعات دامن بزند و در شرایطی که همه میدانند عالم اسلامی در چه وضعیتی به سر میبرد، لذا این حرفها دستمایه مناسب و عرصه تازهای برای شعلهور کردن این آتش است.
اما در بخش دوم که ایشان خواسته مشکل را مطرح و بعد علاجش را بیان کند هم بههیچوجه موفق نبوده است. پاسخهایی هم که ایشان در این زمینهها داده، واقعاً پاسخهایی نیست که چندان بشود آنها را پذیرفت. گاهی کسی مثل آیتالله سیستانی در این شرایط فتوا میدهد که پیروان فرق اسلامی ظاهراً و باطناً مسلماناند و اگر عمل به تکالیف بکنند، مبرء ذمه است. کاش جناب حیدری هم بدون بیان آن جستجوهای ناقص، مثل آیتالله سیستانی، فعالیتی ایجابی میکرد و قائل به اسلام باطنی و ظاهری همه فرق اسلامی میشد. نهایت بیذوقی در طرح این مطالب وجود دارد البته اگر نگوییم بیانصافی. بالاخره اگر ما میخواهیم انظار و آراء را مطرح کنیم، کامل و جامع باید مطرح کنیم. بنده نمیگویم همه آنچه ایشان گفته دروغ است، ولی کاملاً هم راست نیست. انسان باید هر راستی را هم ببینید در چه ظرفی میخواهد بیان کند.
اجتهاد: چهبسا آقای حیدری گمان میکند که سؤالات اساسی را مطرح میکند. شاید یکی از چالشهای فقه شیعی این است که ما در سؤالات فرعی و حاشیهای گرفتار شدهایم. ایشان پرسشهایی که مطرح میکند اساسی است و سالها در این مسیر حرکت میکند. در مورد تاریخ علم هم شما ملاحظه میکنید که کسانی موجب تحول شدند که سؤالات اساسی مطرح کردند. ما هم لازم نیست از همه فرمایشات فقها دفاع کنیم و باید بین فهم فقها و منابع متقن فرق بگذاریم.
نورمفیدی: قطعاً اینچنین است که باید بین فهم فقیهان و منابع فرق گذاشت. اطلاق کلمات فقها و عالمان با اطلاق کلام قانونگذار فرق دارد. گمان میکنم کسی که در مقام تشریع و قانونگذاری سخنی میگوید و سخن او اطلاق دارد، با اطلاق کلام یک فقیه در یکزمان خاص فرق دارد، آن اطلاقش چون از موضع قانونگذاری است و باملاحظه همه خصوصیات القاء شده است؛ اما کلام کسی مانند صاحب جواهر یا امثال او اینجور نیست. یک بخشی از آن ممکن است متأثر از قضایایی باشد که در آن زمان اتفاق افتاده. ما هم قرار نیست ازآنچه هر فقیهی گفته است دفاع کنیم. لذا شما میبینید در کتابها خود فقها نسبت به یکدیگر خیلی اشکال و ایراد دارند. مشکل اصلی این است که این مطلب به حیثیت عمومی فقها مربوط است. میگوید فقهای شیعه قائل به تکفیر همه فرقههای اسلامی هستند، درحالیکه چنین نیست. این کلام که فقهای زیادی هم گفتهاند، بهراحتی قابل توجیه است معلوم است منظور اینها چیست.
نظیر این را در مورد برخی از شیعهها هم داریم؛ که اگر یک شیعه فلان کار را بکند، کافر محشور میشود مثلاً تارکُ الصلاۀ یا کسی که خودکشی کند. ما وقتی در روایاتمان و فتاوایمان این تعبیر (نسبت دادن کفر حتی به شیعهها) را داریم، این کفر معنایش معلوم است. واقعاً من فکر میکنم اینجا به فقه شیعه جفا شده است.
اگر تحول از راهی دنبال شود که بابش بهکلی مسدود شود، این نقض غرض است. اصلاح باید بهتدریج باشد، اصلاح شرایط و لوازمی دارد. مثلاً یک نسلی از فقیهان با دیدگاههای امام (ره) تربیت شوند، با مبانی فقهی امام، شهید صدر، یا فقهای دیگری که الآن در این دوره تعدادشان دارد بیشتر میشود، این مؤثرتر است یا این نحوه برخورد و اظهارنظر؟
اجتهاد: به نظر حضرتعالی، شیوه صحیح برخورد با انحرافات دینی و فقهی که از جانب برخی بیان میشود چیست؟
نورمفیدی: برای این منظور، بهترین راه و شیوه، همان راه و شیوهایی است که در قرآن کریم و در روایات وارده از ائمه معصومین (علیهمالسلام) بیانشده، ما باید روش و سیره بزرگان، علمای سلف را مدنظر قرار دهیم و نصبُ العین ما باشد.
به نظر ما شبهه و سؤال و پرسش، حسابش با عناد، لجاجت، انکار و جحد فرق میکند. نمیشود اینها را یکسان دید و نسخه واحد پیچید. وقتی میگوییم شبهه و پرسش، فرق نمیکند که از ناحیه چه کسی مطرح شود. ممکن است این از ناحیه یک مؤمن معتقد مسلمان مطرح شود و یا از ناحیه یک کافر و غیر موحد مطرح شود. قطعاً در مواجهه با پرسش بهترین راه، استدلال، منطق، برهان، گفتگو، مناظره و اقناع است؛ یعنی واقعاً هر سؤال و شبههای ولو درباره ذات اقدس الهی لزوماً به معنای انکار نیست. ما میبینیم در روش و سیره اهلبیت (علیهمالسلام)، واقعاً در برابر سؤالات و پرسشها حتی پرسشهایی که بعضاً درباره بعضی از مسلمات عقایدی ما مطرح میشده، چگونه ائمه مجال میدادند و اجازه میدادند طرح شود و با احترام و حسن خلق برخورد میکردند و واقعاً به دنبال اقناع بودند. این چیزی است که خود خداوند هم مجالش را برای انسان فراهم کرده است. ذهن انسان جستجوگر، پرسشگر و کنجکاو است. میل به دانستن یک امر فطری است که در نهاد انسان وجود دارد و برای همین هم مسئله اکراه در دین بهشدت نفی شده است. دین چیزی است که باید با اعتقاد و باور باشد.
اما مسئله عناد و انکار همراه با لجاجت، مسئلهاش متفاوت است. در مواجهه با آنها دیگر بحث پاسخگویی و استدلال و منطق بهتنهایی کافی نیست. مثلاً در مورد بعضی از فرقههای اسلامی مانند غلات یا مرجئه میبینیم که امام (ع) میفرماید: خدا لعنت کند غلات را و یا خدا لعنت کند مرجئه را. درست است که لعنت غیر از سب و ناسزا است ولی درهرحال محدودیتهایی از ناحیه ائمه در ارتباط با غلات اعمال شده است. مثلاً به پیروانشان میفرماید که مراقب باشید فرزندانتان با اینها ارتباط نداشته باشند. آنها را از غلات دور کنید.
متأسفانه در مورد این امور یکسان نگری و یکسانسازی میشود؛ یعنی یک عده میگویند که همواره و همهجا باید با منطق و استدلال و برهان گفتگو برخورد شود، یک عده هم میگویند باید چکشوار برخورد کرد و باید هر شبهه و سؤالی را در نطفه خفه کرد و از بین برد. اینکه چگونه میشود بین اینها تفکیک کرد بحثش جدا است.
برداشت من از تعالیم و آموزههای دینی این است که اهلبیت اصل و اساس را بر استدلال، منطق، مواجهه برهانی، اقناع و حتی مجال و میدان دادن برای طرح پرسش گذاشته بودند؛ اما درعینحال همین ائمه در مواجهه با برخی از کسانی که سابقه خوب و روشنی نداشتند و معلوم بود که قصد اینها بحث علمی نیست، یک روش دیگری را اعمال میکردند. البته این خیلی مهم است که رفتار و سخن ما در برابر لجاجتها هم باید به نحوی باشد که اثر سوء نداشته باشد. باید مراقب باشیم که رفتار ما چه بازتابی در بین دیگران دارد. چون ممکن است همین رفتار باعث شود که او قیافه حقبهجانب بگیرد و اتفاقاً بیشتر انحرافش در جامعه تأثیر بگذارد. لذا هوشمندی زیادی میخواهد و احتیاج به ظرفیت و تحمل دارد. تکفیر و تفسیق راه برخورد با این اشکالات نیست.
اجتهاد: آیا با تنقیح مناط از ادله حرمت انتشار کتب ضاله میتوان مانع از انتشار این حرفها شد و این سخنان را بایکوت کرد؟
نورمفیدی: قبل از اینکه سراغ تنقیح مناط برویم، چهبسا گفته شود خود این ادله شامل اینها میشود. کتب ضلال هم ازنظر مفهومی، هم ازنظر مصداقی و هم ازنظر مستثنیات، تطورات بسیاری داشته است. بحث در این است که آیا فقط منظور کتابهایی است که مربوط به ادیان منسوخه است و یا غیر آن را هم میگیرد؟ برخی دامنه را توسعه دادند و شامل مخالفین حق هم کردند. به نظر برخی دامنه کتب ضلال آنقدر توسعه دارد که هر چیزی که موجب ضلال و گمراهی بشود را در برمیگیرد. بعضی از آقایان، حتی برخی از کتب حکما و عرفا را جزء کتب ضلال میدانند.
اگر دامنه کتب ضلال را توسعه دهیم و یک نگاه حداکثری به آن داشته باشیم و بگوییم هر چیزی که موجب خروج جامعه از راه هدایت است و هدایت را هم بر طبق تشخیص خودمان بدانیم. طبیعتاً از این دیدگاه، اینها میشود مصداق همان کتب ضاله، ولی این دیدگاه قطعاً محل اشکال است.
بنابراین اگر این را بردیم داخل در دایره کتب ضلال، طبیعتاً بهعنوان اولی داریم ارزیابی میکنیم و به این عنوان مشکل است ادله را شامل آن بدانیم ولی از زاویه دیگری و بهعنوان ثانوی واقعاً انتشارش جایز نیست. واقعاً به خاطر جامعه اسلامی و حفظ وحدت امت اسلامی، آثار مخربی که در اذهان جوانان دارد، بنده انتشارش را صحیح نمیدانم.
اینکه بگوییم ویروس کرونا باعث شد قرائت رسمی از اسلام در حوزههای علمیه شیعه و سنی به زمین بخورد. بنده واقعاً نمیفهمم این دو مسئله با یکدیگر چه ربطی دارد؟ ویروس کرونا کدام قرائت رسمی از اسلام را به زمین زد؟
اجتهاد: منظور ایشان قرائت حداکثری است که میگوید ما اگر شیعه شویم و مسلمان شویم با ائمه ارتباط پیدا میکنیم و این مشکلات حل میشود.
نورمفیدی: چه کسی این حرف را زده؟ آیا این قرائت رسمی حوزهها است؟ اگر چند تا منبری کمسواد مطالبی ازایندست گفتهاند چه ربطی به حوزه دارد؟ ایشان میگوید قرائت رسمی از اسلام در حوزههای علمیه به زمین خورد. همین الآن در قم، نجف همه مراجع به لزوم تبعیت و رعایت توصیههای بهداشتی فتوا دادند. کدام مرجع تقلیدی مدعی بوده که ما این اپیدمی را در زمان خودمان حل میکنیم؟ زمانی که طاعون، وبا بود کدام فقیهی گفته به حوزه مراجعه کنید تا ما شما را شفا دهیم؟ لذا در همینجا هم جفا شد. همانقدر که این حرف را مضر میدانم و میگویم انتشارش نادرست است، آنکسی هم که میگوید شفا در حرم امام رضا (ع) است و این حرفها را دور بریزید و بیایید اینجا شفا بگیرید، این هم مضر است، این دو حرف به یک اندازه مضر است. واقعاً کدام مرجع تقلید محترمی، کدام عالمی، کدام استادی چنین گفته است؟ واقعاً این بیانصافی است. اینکه ابتدای سخنم گفتم هم بیذوقی و بیانصافی است یعنی این. کدام استاد حوزه علمیه از این هزار و اندی استاد گفت أیها الناس اگر میخواهید شفا بگیرید بیایید سراغ ما؟ اگر چند نفر هم گفتهاند، اصلاً در این عدد قابلتوجه نیست. لذا اینکه یک عده محدودی بخواهند دعا و توسل را جایگزین کنند، نباید بهحساب حوزههای علمیه گذاشت.
اجتهاد: برخی با تمسک به حدیث معروف «باهتوهم»، تهمتهای دیگری را به منحرفین میزنند. نظر حضرتعالی در رابطه با امکان استناد به این حدیث چیست؟
نورمفیدی: همانطور که اهل لغت و فقیهان مانند صاحب جواهر، شهید ثانی، فیض کاشانی گفتهاند، «باهتوهم» به معنای استدلال محکم و قوی است بهنحویکه پاسخی نداشته باشند. فقهایی مانند صاحب جواهر و شهید ثانی در مورد اهل بدعت و کسانی که مشمول روایت پیامبر هستند، فرمودند نسبتهایی که در آنها نیست به آنها ندهید. در بحث قذف، صاحب جواهر میگوید: نمیشود نسبتهایی که در آنها نیست را داد. این کذب است. اینکه این آمیخته شد با مسئله مصلحت و اینکه مصلحت اقتضا میکند برای اینکه از گرد آنها پراکنده شوند، آنها را با انواع تهمتها روبرو کنید این چیزی نیست که بتوانیم آن را بپذیریم؛ بنابراین، این روایت معنای روشنی دارد و قرائنی هم دارد.
اساساً منظومه معارف دینی با این معنا سازگار نیست. انصاف و عدالت از بنیادهای اخلاقی ائمه معصومین (علیهمالسلام) است. واقعاً آن بزرگواران که انصاف و عدالت را حتی در رابطه با دشمنان قسمخورده خود رعایت میکردند، چگونه اقتضا میکند که بهتان و تهمت به آنان زده شود. من معتقدم ائمه (علیهمالسلام) پنج بنیاد دارند در اخلاق اجتماعی که این را در رابطه با دوست و دشمن و موافق و مخالف حفظ کردند و هیچوقت اینها را کنار نگذاشتند. در رابطه با معاندترین آدمها هم از جاده انصاف و عدالت خارج نشدند. آنوقت با این وصف چگونه میتوان چنین چیزی را توجیه کرد. منظومه معارف دینی و سیره اهلبیت و همانطوری که عرض کردم نظر برخی از فقهیان بزرگ ما بر این است که جایز نیست ما این کار را انجام دهیم. ممکن است بالاخره این بهنوعی در کوتاهمدت و آنی ضرری را دفع کند، ولی وقتی به آثار درازمدت این رفتار نگاه میکنیم، این چیزی نیست که مکتوم بماند. آنوقت اگر شما حتی چیزهای راست را هم در مورد او بیان کنید باور نمیکنند. میگویند که دارند دروغ میگویند؛ یعنی وقتی شما بهدروغ بگویی که این آقا چنین و چنان است، مطالب راست را هم دیگر باور نمیکنند. پس ممکن است این روش در کوتاهمدت منافع را تأمین کند، اما در درازمدت موجب بیاعتمادی به زعمای دین میشود و دیگر سخنان صدق و راست آنها را هم نخواهند پذیرفت. بنده از هر زاویهای که نگاه میکنم نمیتوانم بپذیرم که معنای روایت این باشد. تجربه و شواهد بسیاری هم وجود دارد که بهطورکلی این روشها کارساز نیست بلکه نتیجه عکس میدهد. باید خیلی مراقب بود. اگر این مسئله یک رویه شود دیگر نمیتوانیم آن را کنترل کنیم و به ابزاری در دست نااهلان بدل میشود که با آن، اهل حق و عدالت را ذبح میکنند.
آقای سید جعفر حکیم، آقای نورمفیدی حتی یک کلمه هم در مورد آیت الله اراکی صحبت نکرده است. اصلاً نامی از ایشان نبرده. خبرنگار از ایشان پرسیده آیا می شود به مصداق باهتوهم آقای سید کمال حیدری را مورد بهتان قرار داد؟ ایشان هم پاسخ داده که خیر. برای دفع شر باطل، نمی توان از اصول اخلاقی عدول کرد. لذا کل آنچه که ذیل سخنان ایشان فرموده اید و تهمتی که به ایشان زده اید (عدم اطلاع از انحراف سید کمال حیدری و سایر موارد) بلا وجه است.
به نظر بنده، بیانیه آیت الله اراکی از قبیل (باهتوهم) نیست و عدم اطلاع جناب نورمفیدی (حفظه الله) از سابقه ی انحراف و نیز مطالب خلاف واقع فراوانی که در برنامه ی اخیر سید کمال حیدری (یک ساعت برنامه) مطرح شده است، باعث شده ایشان تصور کند که آیت الله اراکی بهتان و تهمت زده اند تا بدعتگذار را رسوا کنند.
اما با مراجعه به سایت آیت الله اراکی، مطالبی در روشنگری و تبیین علمی بیانیه ی دقیق ایشان، مطرح شده است که لازم است در فضای مباحثات علمی، در معرض دید و مطالعه ی مخاطبان قرار بگیرد، تا از این طریق بتوانند خود نحوه ی مقابله ی با سیدکمال حیدری و فتنه انگیزی های وی را قضاوت کنند، و به طور قطع روشن شود که عبارت های مورد استفاده ی آیت الله اراکی، همگی مطابق واقع و مستند به کلمات شخص سید کمال حیدری است.
از مسئولان محترم سایت وزین اجتهاد توقع می رود که نظر تمامی اطراف را مطرح کنند.