اختصاصی شبکه اجتهاد: همواره ترجیع بند توصیههای مقام معظم رهبری به مسئولین کشور، استفاده از ظرفیتها و توان بالای جوانان انقلابی بوده است. معظمله چندی پیش نیز در بیانیه گام دوم انقلاب، ضمن اینکه انقلاب را در «دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی» دانستند، بر نقش محوری جوانان در تحقق این آرمان تاکید ورزیدند. چند روز پس از آن نیز در دیدار با اقشار مختلف مردم آذربایجان شرقی، ناظر به جوانان دو نکته مهم ایراد فرمودند. یکی اینکه «جوانان موتور پیشران کشور هستند و باید خود را از لحاظ روحی، معنوی، اخلاقی، علمی و تواناییهای مدیریتی و تشکیلاتی آماده کنند». و دیگر اینکه «استفاده از ظرفیتهای کشور را نیازمند حرکت آتش به اختیار جوانان دانستند و به گروههای جوان مومن انقلابی توصیه نمودند باید هر کاری را که امکانپذیر است در چارچوب قوانین و مصلحت کشور انجام دهند و معطل کسی نمانند».
اکنون آنچه برای ما طلاب جوان انقلابی اهمیت دارد این است که متوجه باشیم نه تنها از دایره مخاطبان ولی امر مسلمین خارج نیستیم، بلکه بیشترین بار مسئولیت بر دوش ما است. اگر قرار است این انقلاب به سمت «خودسازی، جامعه پردازی» و در نهایت تحقق یک «تمدن اسلامی» حرکت کند، قطعا بدون پشتوانه طلاب انقلابی، این کار امکان پذیر نیست. بدیهی است که تهیه نقشه راه رسیدن به این هدف بزرگ، بدون مشارکت اسلام شناسان خوش فکر و خلاق حوزوی که آشنا به مبانی اسلام و مقاصد متعالی شریعت هستند، ممکن نیست. در این میان نیز اندیشمندان جوان به خاطر توان و انرژی بالا و انگیزه و روحیه جهادی که در خود دارند بهترین گزینه برای ادای این تکلیف بزرگ هستند.
پژوهشگران و اندیشمندان جوان حوزوی در نخستین گام باید مختصات هدف، که یعنی تمدن مورد نظر اسلام را مشخص نمایند تا در پرتو آن، راه رسیدن و نقشه راه نیز ترسیم شود. باید روشن شود تمدن مورد نظر اسلام چیست و چه ویژگیهایی دارد. اگر رهبر معظم انقلاب همواره پیشرفتهای متخصصین جوان ایرانی را تحسین میکنند و بر افزایش سرعت و شتاب ایشان تاکید میورزند، به این معنا نیست که تمدن مد نظر ایشان صرفا دنباله روی غرب و جلو زدن از آنها در تمدن مادیِ الحادی است. زیرا آنچه رکن اصلی تمدن مد نظر اندیشمندان اسلامی از جمله رهبری معظم است، همان قید اسلامی آن است. بنابراین همین که حد و مرز پیشرفت مادی در تمدن اسلامی تا کجاست و اصلا مسابقه با غرب در این زمینه تا چه حد صحیح است، یکی از کلیدیترین مسائلی است که اندیشمندان حوزی باید به آن پاسخ دهند و جا دارد دهها کرسی نظریه پردازی و جلسات گفتگو و مناظره پیرامون آن شکل بگیرد و زوایای آن به خوبی روشن شود.
یکی دیگر از مسائل مهمی که باید تکلیف خود را با آن یکسره کنیم فقه نظام و علوم انسانی اسلامی است. چهل سال است که فقط حرف آن را زدیم و اقدام جدی و قابل توجهی در این راستا انجام ندادهایم. آیا بعد از چهل سال نباید تکلیف این مسئله روشن شده باشد؟ منکرین که با یک «نداریم» شانه از زیر بار مسئولیت خالی میکنند؛ این مدعیان هستند که باید پاسخ درخوری داشته باشند. بدیهی است که بعد از چهل سال دیگر نمیتوان با کلی گویی به این مسئله پاسخ داد. اگر محصولی در این زمینه تولید کردهایم باید آن را عرضه کنیم، وگرنه باید دید این ناتوانی به خاطر ضعف روش علمی و فقهی رایج است یا به خاطر تنبلی و بیتفاوتی ما، یا هر دو؟
برخی نیز فقط همایش میگیرند و سخنرانی میکنند و مدعی هستند که با همین فقه و اصول موجود و بالاتر از آن با همین مکاسب شیخ(ره)، میتوان همه سوالات و نیازهای دنیای امروز را پاسخ داد و حتی بالاتر از آن نظام سازی کرد؛ اما پاسخ نمیدهند که با این کتابی که مشحون از اصول عملیه است، چگونه میتوان نظام سازی کرد و دریغ از ارائه یک نمونه عملی.
اما این وظیفه سنگین، با نصب بنر و پوستر یا برگزاری همایش و سخنرانی برخی روحانیون و ائمه جمعه و جماعات درباره آن و احیانا تعریف و تمجید از متن زیبای بیانیه، ادا نمیشود. از بدنه حوزه و بزرگان آن نیز کاری بر نمیآید که اگر غیر از این بود در این چهل سال معلوم شده بود. پس طلاب جوان مومن انقلابی که موتورهای پیشران حوزه هستند، باید کمر همت بسته، آستینها را بالا بزنند و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و معطل هیچ کس نمانند. «چرا که به عمل، کار برآید».