مرحوم وحید بهبهانی همان گونه که شدیداً اخباریها را به نقد میکشد، با اصولیین هم به همین اندازه برخورد میکند. ایشان با صاحب مدارک (سید محمد بن علی موسوی عاملی ۹۴۶-۱۰۰۹ق) و بحث عدالت فقهی راوی به شدت مقابله کرده و این بحث را نپذیرفته است.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین سید حسن موسوی بروجردی، رئیس مؤسسه دارالتراث نجف اشرف و کتابخانه علامه مجلسی قم، ضمن بیان کاربرد حدیث در فقه به نوآوریهای علمای شیعه از نقش حدیث در استنباط مسائل سخن گفت که در پی میآید.
کاربرد صدور حدیث و مفهوم حدیث
حدیث به عنوان دومین منبع از منابعی که برای فهم احکام الهی پس از کتاب خدا یعنی قرآن کریم به کار میرود، جایگاه بسیار ویژهای نزد فقها و اصولیین دارد.
علما از ابتدای تاریخ حدیث، در دو جنبه نسبت به حدیث به صورت جدی کار کردهاند: یکی صدور حدیث و دیگری مفهوم حدیث. در مفهوم حدیث، بحث این است که آیا امام معصوم(ع) بیان حکم حقیقی دارد یا نه؟ و اگر بیان حکم حقیقی میکند، غرض او از بیان این حکم چه بوده است؟
اما در مورد صدور حدیث، مباحث امامیه در این راستا دارای پیچیدگیهایی است. از آنجا که ماهیت حدیث و مباحث صدور و حجیت حدیث در بین امامیه به دلیل شرایط تاریخی آنها، تفاوت ماهوی با مباحث مطروحۀ اهل سنت داشت- چرا که پیامبر اکرم (ص) به عنوان منبع صدور حدیث از دنیا رفتند و خلفای اهل سنت در ابتدا با شدت بسیار زیادی در مقابل تدوین حدیث ایستاده و آن را منع حکومتی کردند و پس از پیامبر (ص) (به یک قرن) در دوره عمر بن عبدالعزیز این منع حکومتی برداشته شده و اولین مصنفات حدیثی در بین اهل سنت تدوین شد- به همین دلیل اهل سنت بیش از هر چیزی رویکرد رجالی برای صحت صدور حدیث پیدا کردند و بیشترین تلاشها را بر روی حاملین احادیث و قائلین به (حدّثنا) که سینه به سینه حدیث را از نبی مکرم اسلام (ص) نقل میکردند، بحث نمودند.
در مقابل، شیعیان به علاوه بر مباحث رجالی بر روی مصدر مدوّن حدیث نیز کار میکردند؛ چرا که منابع صدور حدیث که امامان شیعه میباشند تا قرن سوم تا پایان امامت امام عسکری(ع) ادامه داشت و از طرف دیگر بنابر روایات موجود، امامان (ع) نیز شدیدا بر تدوین حدیث و کتابت آن توسط شیعیان خود تأکید میکردند و آنان را بر این امر ترغیب و تشجیع مینمودند.
تدوین حدیث در مجلس صدور
از همین رو ما در تاریخ ثبت، ضبط و تدوین حدیث شیعه مواجه با انبوهی از میراث مکتوبی هستیم که با ملاحظه مؤلّفین و تاریخ آنها و مصاحبت آنها با معصومین (ع) ـ که منبع صدور حدیث به شمار میآیند ـ به وضوح فاصلۀ بسیار اندک بین صدور، تدوین و تسطیر حدیث قابل رؤیت میباشد تا جایی که در بعضی از موارد هیچ فاصلهای در این بین دیده نمیشود و در همان مجلس صدور، حدیث تدوین میشد.
عمل به حدیث نزد شیعه متوقف بر اعتبار نسخه و کتاب حدیثی است
لذا در بین شیعه، به جای توجه به رجال، به مکتوبات عنایت بیشتری شد و فهارس متعددی برای ثبت اسامی مؤلفین و مؤلفات اصحاب در بین آنها پدید آمد و در صورتی که نسخه و کتابی بیشتر مورد توجه فقها و محدثین بود بعضی از خصوصیات آن و کیفیت و روایات مختلف و اعتبار روایات مختلف از یک کتاب واحد مورد بحث و مناقشه قرار میگرفت. به بیان واضح تر عمل به حدیث را در بیشتر موارد متوقف بر اعتبار نسخه و کتابی میدانستند که حدیث در آن آمده است.
فهرست نجاشی یا رجال نجاشی؟!
مهم ترین نشانه بر این مدعا تألیف دو فهرست از مؤلفات اصحاب توسط دو عالم طراز اول شیعه در نیمه نخست قرن پنجم یعنی ابوجعفر طوسی و ابو العباس نجاشی است. متأسفانه اخیرا «فهرست نجاشی» با عنوان «رجال نجاشی» چاپ شده و این ایهام را ایجاد کرده که نام این کتاب «رجال» است در صورتی که خود مؤلف در انتهای جزء اول کتاب تصریح میکند: «تمّ الجزء الاول من فهرست مصنفی الامامیه»؛ و دقیقا به همین خاطر رُوات زیادی که اسامی شان در اسانید روایات به چشم میخورد ذکری از ایشان در این دو کتاب نشده است؛ چون هدف اصلی ذکر مصنفات و مؤلفین آنها بوده است.
تذکر این نکته لازم است که این دو فهرست خود در واقع از فهارس متعدد دیگری از فهارس قدما بهره بردهاند که از جنس خود هستند که در قرون متقدم بر آنها تألیف شده اند، مانند فهرست سعد بن عبدالله اشعری، ابن الولید، ابن قولویه، ابن بطه، حمیری، صدوق و حمید بن زیاد… که اخیرا این فهارس به ارشاد استاد معظم آیتالله مددی قایینی در دو جلد توسط دوست فاضل جناب آقای مهدی خدامیان بازسازی شده اند.
مکتب ابداعی علامه حلّی (ره) در دسته بندی احادیث
در این میان در قرن هفتم و هشتم فقیه و اصولی بارز شیعه علامه حلّی (ره) به دلیل فاصله زیاد تاریخی و دشواری روش و درک قدما در مباحث حدیثی و قبول ثبوت صدور و حجیت حدیث بر اساس مبانی آنان روبرو شد. به علاوه وضعیت اجتماعی شیعه به شکل بسیار زیادی نسبت به قبل تغییر کرده بود و جایگاه ویژه علامه حلّی (ره) در دستگاه حکومت ایلخانی، و مواجه و مناظره او با علمای اهل سنت، باعث شد تا او چارچوب جدیدی در بحث حدیث بین امامیه به وجود آورد. چارچوبی که بتواند با جریان ادبیات حاکم اهل سنت قابل فهم بوده و ارتباط برقرار کند و دست کم علامه حلی با تکیه بر آن بتواند به درک متقابلی در مباحث اسلامی و حدیثی با آنها داشته باشد. از همین رو علامه با ایجاد چرخشی در نگاه شیعه نسبت به حدیث، و تقسیم حدیث به چهار دستۀ: (صحیح، حسن، موثق و ضعیف) که در چهار چوب مبانی رجالی و حدیثی اهل سنت قرار داشت با رویکردی علمی ایجاد کرد. با این همه، بسیاری از احادیثی که فقها و علمای ما به آن عمل میکردند و نقل مینمودند، ضعیف قلمداد شد. از سوی دیگر با توجه به گستره وسیع مکتب علامه حلّی (ره) در جای جای دنیای شیعه، و شاگردان بسیار او که تألیفات او را در مراکز علمی شیعه نشر میدادند این مبانی به عنوان گفتمان غالب در بین شیعه پذیرفته شد، و تنها چاره برای تنقیح مباحث حدیثی قلمداد گردید.
افراط و تفریط در مبحث حدیث
در قرون بعدی هم تعدادی از علما مانند شهید ثانی (ت ۹۶۵ هـ) (زین الدین بن علی بن احمد عاملی)، ضمن توسعه بیشتر مبانی علامه حلی (ره)، همان مباحث را مدوّن و تکرار کرده و دست به تألیف مستقل در مباحث علم الحدیثی در این راستا زدند؛ در نهایت فقهای بزرگی هم در این مبانی بسیار سختگیرانه عمل کرده و برخورد تندی نسبت به حدیث شیعی نشان دادند مثل شیخ حسن صاحب معالم و سید محمد صاحب مدارک و استادشان مقدّس اردبیلی که مبانی بسیار سخت گیرانهای داشتند.
این افراطها نسبت به حدیث، در اوایل قرن یازدهم سبب تفریطی در جبهه دیگری شد و گروهی از اخباریها به طور کلی منکر حقانیت مباحث رجالی شده و بعضاً تمام احادیث مروی در کتب معتبره را صحیح دانستند و حملههای تندی نیز به علامه حلی (ره) و فقهایی که از او تبعیت نمودند، کردند.
علامه مجلسی (ره): نه اخباریِ صرف هستم و نه اصولیِ صرف
محدث و عالم برجسته علامه مجلسی (ره) که به عنوان عالمی اخباری ولی میانه رو در میان علما شناخته میشود، و در رسالۀ «سه سؤال و سه جواب»، خود را نه اخباریِ صرف میداند و نه اصولیِ صرف؛ بلکه خود را فیما بین این دو میداند. علامه مجلسی از اولین دانشمندانی است که به مناقشه با مبانی علامه حلی میپردازد و سعی دارد اخبار را از روشهایی خاص تنقیح و تهذیب کند.
البته او کتابی به عنوان «الوجیزه فی الرجال» هم دارد که آن را به سبک و سیاق همان کارهای علامه حلّی نگاشته، و در کتابهای خود خصوصا در شرح کافی کلینی، تمام اسانید را بر مبنای علامه حلی بررسی نموده است و بر آن مبنا، بیشتر احادیث را ضعیف دانسته است. ولی ایشان با توجه به دقتهایی که در حدیث و مباحث رجالی داشت، سعی بر باز کردن روزنههایی در تصحیح برخی احادیث با تکیه بر متن و سایر قراین اعتبار حدیث معتبر دانست.
تا آن که نوبت به یکی از اقوام علامه مجلسی، و نواده دختری پدرش یعنی علامه وحید بهبهانی رسید. ایشان که در بیشتر علوم اسلامی تبحر داشت و ابداعات بسیاری در زمینه فقه و اصول فقه به یادگار گذاشت، افق جدیدی را در حوزه علمیه شیعه پایه گذاری کرد.
نوآوریهای علامه وحید بهبهانی (ره) علوم مختلف
او نهضتی را ایجاد کرد که ثمرۀ آن تولید دهها فقیه و اصولی طراز اول در حوزههای مختلف علمیه بود. استادِ مرحوم وحید بهبهانی، مرحوم سید صدرالدین رضوی قمی، میگوید: «در زمان ما یک اصولی وجود ندارد».
اما در فاصله زمانی کوتاهی پس از ایشان به علامه وحید بهبهانی میرسیم که تحولی شگرف در علم اصول فقه اتفاق افتاد و شاگردان او مباحث اصول فقه شیعه را به غایت رساندند.
البته نوآوریهای علامه وحید بهبهانی منحصر در اصول فقه نیست او در بیشتر علوم اسلامی چون: کلام، رجال، حدیث به بلندترین درجات علمی دست پیدا کرد. از آنجا که علمای ما بیشتر روی ابواب اصولی و فقهی کار میکنند، مباحث دیگری که مرحوم وحید بهبهانی دارای ابداعات فوق العادهای هستند و تحول عظیمی در آن علوم به وجود آوردند، مغفول مانده و یا کمتر شناخته شده است. مرحوم وحید در مباحث رجال و درایه نیز صاحب ابداعات بسیار قابل ملاحظهای داشتند.
نوآوریهای علامه بهبهانی در علم رجال
از مهم ترین مسائلی که علامه وحید بهبهانی در مباحث رجالی وارد کرد، آوردن رویکرد تاریخی به حدیث بود؛ یعنی همان کاری که مرحوم آیتالله العظمی بروجردی (ره) در قرن چهاردهم انجام داد. منظور از نگاه تاریخی توجه به زمینه صدور حدیث است. به علاوه ایشان دایره توثیق و تضعیف رجال را نیز توسعه داده است. از موارد دیگر، علامه وحید بهبهانی بر متن حدیث نیز تأکید میکند؛ به طور مثال نحوه محاوره امام(ع) با راوی را مورد کنکاش قرار میدهد؛ مثلا در مورد مقبوله عمربن حنظله از متن حدیث مشخص است که خود عمربن حنظله، فرد دانشمند و توانایی بوده است که توانسته این اندازه از امام(ع) مکرراً سؤال بنماید و جالب اینجاست که امام(ع) هم پاسخ وی را داده است. خود این مسأله یک نشانه است؛ چرا که اگر وی انسان قابلی نبود، امام(ع) جوابش را نمیداد. یا مثلا صله دادن امام به راوی، یا پاسخ دادن امام به درخواست موعظه راوی و… همگی نوعی بررسی زمینههای تاریخی حدیث است که مورد توجه علامه وحید بهبهانی قرار گرفته است.
یکی دیگر از مهم ترین مبانی رجالی علامه بهبهانی، نگاه اجتهادی ایشان نسبت به کلام مرحوم نجاشی و شیخ طوسی درباره اشخاص است. نگاه علامه وحید به کلمات ایشان، نگاه حجیت ظنی است نه حجیت یقینی؛ مثلا نجاشی یا شیخ طوسی، در مورد یک راوی میگویند که فلان راوی از مشبّهه بوده است، اما علامه وحید با بررسی روایات مرتبط با آن راوی اثبات میکند که چنین چیزی صحیح نیست و احادیث بسیاری در ردّ جبر و تشبیه از او روایت و نقل شده است.
علامه وحید بهبهانی اگر چه در این باب، گاهی اشتباه هم کرده است و یا کاری را ناقص انجام داده ولی مهم اینجاست که وی این کار را هم با قدرت انجام داد و ابوابی را هم گشود و روش بحث او نیز پذیرفته شد.
نکته مهم این که، نگاه علامه بهبهانی در مباحث رجالی و استخدام او از این علم در مباحث فقهی، هیچگاه نگاه ضمنی نبود. کتب علامه پر از مباحث رجالی است و او این علم را کاربردی کرد. تا جایی که ایشان کتاب رجال کبیر مرحوم استرآبادی در علم رجال را که مهم ترین و جامع ترین کتاب رجالی در آن دوره بود، از ابتدا تا انتها تعلیقه زده و تبدیل به کتابی مستقل نموده است.
ایشان در همان تعلیقه رجال چند مقدمه دارد که مباحث اولیه آن درباره تعریف علم رجال و مصطلحات آن است. سپس تک تک به مباحث رجالی پرداخته است. خود ایشان تعبیر عجیبی دارد که میگوید: «مصطلحات من در این کتاب» که نشان میدهد کاری به مصطلحات سابقین بر خود نداشته است.
نقد علامه وحید بهبهانی به اخباریها و اصولیون
نکته جالب توجهی که درباره مرحوم وحید بهبهانی وجود دارد، آن است که ایشان همان گونه که شدیداً اخباریها را به نقد میکشد، با اصولیین هم به همین اندازه برخورد میکند. ایشان با صاحب مدارک (سید محمد بن علی موسوی عاملی ۹۴۶-۱۰۰۹ق) و بحث عدالت فقهی راوی به شدت مقابله کرده و این بحث را نپذیرفته است.
این مباحث نشان میدهد علامه وحید بهبهانی به صورت روشمند و با ضابطه در این مباحث کار کرده است. از همین رو این مباحث در بین علمای بعدی پذیرفته و پیگیری شد.
در دورههای بعد مرحوم محدث نوری هم روی این مباحث کار کرد. مرحوم آیتالله خوئی نیز در دوره اخیر اگر چه بیشتر بر مبنای علامه حلّی پیش میرود اما باز هم این نظرات را تا اندازهای پذیرفته و مباحثی از این دست را مطرح میکند.
این جریان تا دوره ما ادامه داشته است که کارهای جدیدی در این زمینه انجام میشود. ولی تمام اینها به برکت حرکتی بود که علامه وحید بهبهانی انجام داد. مرحوم بهبهانی این جرأت را به ما داد که بتوانیم در مباحث رجالی در مقابل گفتمان غالب علامه حلّی بایستیم.