قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / فقه‌الحدیثِ تاریخی؛ فعلاً ناامیدیم!/ مصطفی قناعتگر
فقه‌الحدیثِ تاریخی؛ فعلاً ناامیدیم!/ مصطفی قناعتگر

یادداشت؛

فقه‌الحدیثِ تاریخی؛ فعلاً ناامیدیم!/ مصطفی قناعتگر

اختصاصی شبکه اجتهاد: یکی از ابزارهای فهم حدیث و سنجش اعتبار آن، «مطالعه تاریخ» عنوان شده است. شأن نزول حدیث، موضوع شناسی حدیث، فضای صدور حدیث و مواردی از این دست، در پرتوی تاریخ‌خوانی آشکار می‌شود و به فهم بهتر حدیث کمک می‌کند.

به یقین، باورمندان به این نگاه، نمی‌گویند همه چیزِ فهم و سنجش حدیث، در تاریخ است؛ بلکه هدف ایشان این است که بگویند این ابزار نیز کارآمد است و نباید مورد غفلت واقع شود.

ظاهر این فرمایش، متین و معقول و غیرقابل مکابره می‌نماید و انگیزه مطالعات تاریخی را برای دانشیانِ احادیثِ فقهی و کلامی و اخلاقی ایجاد می‌کند.

حال باید دید در مسیر اثبات  کارآمدیِ این منهج، چه کارهای عینی صورت پذیرفته است و چه گره‌هایی در فهم حدیث توسط مطالعات تاریخی باز شده است. بی شک فزونی تراکم کارهای عینی موفق، در بالابردن حس نیازمندی ما به این منهج در فقه‌الحدیث تاثیر مستقیم دارد. از سوی دیگر ناموفق بودن نمونه‌های عینی این مدل، امیدها را نسبت کارآمدی فقه‌الحدیث تاریخی ناامید می‌کند.

به نظر می‌رسد یکی از نمونه‌های ناموفق فقه‌الحدیث تاریخی، نمونه زیر باشد:

«بسیاری از فقهای ما برای استحباب نکاح به این روایت نبوی مشهور استدلال کرده‌اند که “النکاح سنّتی فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی”؛ امّا به نظر می‌رسد این روایت، در مقام بیان استحباب نکاح و ترغیب به نکاح نیست. توضیح اینکه عرب جاهلی برای ارضای غریزه جنسی، طرق مختلفی را پیش رو داشت: نکاح (ازدواج مرسوم در روزگار ما)، شغار، ضیزن، استبضاع، بدل، خدن و… . در این میان توصیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این است که اگر کسی می‌خواهد نیازهای جنسی‌اش را پاسخ بدهد، سنّت و شیوه من (برای ارضای غریزه جنسی)، نکاح است و هر کس از شیوه و روش من پیروی نکند (یعنی راه دیگری را برای ارضای غریزه جنسی انتخاب کند) از من نیست» (یادداشتی از محمدباقر ملکیان).

خطای این استدلال در دو جاست.

اولا نکاح، در مقابل شغار و امثال آن نیست؛ بلکه نکاح در عرب جاهلی، اقسامی داشته است که یکی از آن ها «نکاح الشغار» است. نکاح، قسیم شغار نیست که سنت خواندن یکی، ردیه‌ای تلقی شود بر دیگری. واژه «نکاح» در روایت «النکاح سنتی» به دلیل نهی پیشینیِ شارع از نکاحِ شغار و امثال آن، به نکاح شرعی (نکاح المسلمین) منصرف است و نکاح‌های جاهلی را شامل نمی‌شود؛ نه اینکه به دلیل قسیم بودن شغار، از آن متمایز شود.

ثانیا نکاح به هر دلیل که متفاوت از شغار باشد (چه به دلیل قسیم بودن شغار و چه به دلیل انصراف)، سبب نمی‌شود نتیجه بگیریم این روایت در مقام بیان استحباب نکاح نیست. اشکال این است که مستدِلّ نتوانسته مدعای مورد نظر (در مقام بیانِ استحبابِ نکاح نبودن روایت) را اثبات کند و لذا ما را از گمانه‌زنی فراتر نمی‌برد.

ثالثا این مضمون که در روایات شیعی با عبارت «ان من سنتی النکاح» آمده است، در مقام بیان مخالفت با رهبانیت در اسلام است که در نتیجه استحباب و ترغیب به نکاح را بیانگر است (کافی / ج‏۱۱ / ۱۳۱ / ۱۳۹/ باب کراهیه الرهبانیه … ص ۱۳۰: … لَمْ یُرْسِلْنِی اللَّهُ تَعَالى‏ بِالرَّهْبَانِیَّهِ، وَ لکِنْ بَعَثَنِی بِالْحَنِیفِیَّهِ السَّهْلَهِ السَّمْحَهِ، أَصُومُ وَ أُصَلِّی وَ أَلْمِسُ أَهْلِی، فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِی فَلْیَسْتَنَّ بِسُنَّتِی، وَ مِنْ سُنَّتِیَ النِّکَاحُ).

از دیگر نمونه‌های ناموفق فقه‌الحدیث تاریخی می‌توان یکسانخوانی روایت نبوی «حسین منی و انا من حسین» با «پیمان موالات» را نام برد.

در موارد زیادی نیز در فهم یک روایت، از روایت دیگری کمک گرفته شده است (مانند روایات معانی الاخبار)؛ اما مدافعان فقه‌الحدیث تاریخی، آن را ذیل عنوان خویش آورده‌اند. بی شک از این عملیات نمی‌توان به «فهم حدیث با کمک تاریخ» یاد کرد؛ بلکه «فهم حدیث با کمک سایر احادیث» است.

استناد به تواریخ ضعیف نیز از دیگر آسیب‌هایی است که ممکن است گریبان‌گیر این منهج شود.

در مواردی نیز که نتیجه درستی اخذ شده است، می‌بینیم که نیازی به رجوع به تاریخ نبوده و با تشکیل خانواده حدیث، فهم حدیث میسر می‌گشته است (برای مطالعه بیشتر ر.ک مجید معارف، مقاله “رابطه تاریخ و فهم و نقد حدیث”).

به نظر می‌رسد بیشترِ کارهایِ عملیِ تا کنون، نتوانسته است کارآمدی «منهج فقه‌الحدیث تاریخی» را به اثبات رساند. ممکن است در آینده نمونه‌های عینیِ عالمانه‌تری، کارآمدی این منهج را به خصوص در فقه ثابت کند و امید را به اردوی حامیان آن بازگرداند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics