عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ضمن اشاره به نگاه امام خمینی(ره) به فقه و جامعه تصریح کرد: یک برداشت این است که گویا حضرت امام به دانش فقه صرفا مصلحتاندیشانه نگاه میکردند و به موازین و چارچوب اصلی اجتهاد چندان پایبند نبودند. این نگاه کاملا نادرست است به خاطر اینکه امام صریحا و عمیقا به موازین فقهی ملتزم بودند.
به گزارش شبکه اجتهاد، سالروز ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) فرصتی مناسبی است برای بازخوانی اندیشههای فقهی و اجتماعی ایشان و تلاش برای تحلیل و چارهجویی برای مشکلات امروز جامعه ایران بر اساس مبانی فکری که در قالب آثار گفتاری و نوشتاری از آن رهبر کبیر انقلاب بر جای مانده است. به همین مناسبت «ایکنا» با حجتالاسلام والمسلمین علی ذوعلم، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی همصحبت شد که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
به عنوان پرسش نخست بفرمایید آیا میتوان اندیشه فقهی امام(ره) را یک مکتب جدید بهشمار آورد یا خیر و ویژگیهای اندیشه فقهی ایشان چه بود؟
ذوعلم: قطعا یکی از ابعاد علمی شخصیت حضرت امام(ره) که بسیار برجسته و موثر بود فقه امام بود. ایشان یک فقیه متبحر، ژرفاندیش، نوآور و در عین حال پایبند به فرآیند علمی و متقن اجتهاد بودند و به همان اندازه که بر فقه سنتی و فقه جواهری تاکید داشتند و به منابع و استنباطاتی که در طول قرنهای گذشته بر جای مانده وفادار بودند، یک نواندیش در عرصه فقه بودند و به خصوص در موضوعشناسی، دیدگاههای امام بسیاری از راهها را برای تحقق مقاصد و اهداف شریعت اسلام باز میکرد.
نگاه امام به فقه یک نگاه ابزاری بود به این معنا که فقه باید در خدمت اسلام باشد. فقه از نظر ایشان دانشی است که برای کشف مراد شارع مقدس در زمینه رفتار فردی و اجتماعی مسلمانان به کار میرود. بنابراین در طول ده سال رهبری پربرکت حضرت امام، ایشان راههایی گشودند که چه بسا اگر نگاه عمیق حضرت امام نبود هیچگاه این راهها گشوده نمیشد. آنچه مسلم است این است که حضرت امام فقه را دانشی برای حل معادلات میدانستند و هیچ بنبستی برای تحقق اهداف شریعت در جامعه به رسمیت نمیشناختند و به اجتهاد پویا، اصیل و مبتنی بر منابع ملتزم بودند. این نگاه تا آخر در حضرت امام وجود داشت.
در تحلیل نوع نگاه امام(ره) به فقه دو برداشت نادرست وجود دارد؛ یک برداشت این است که گویا حضرت امام به دانش فقه صرفا مصلحتاندیشانه نگاه میکردند و به موازین و چارچوب اصلی اجتهاد چندان پایبند نبودند. این نگاه کاملا نادرست است به خاطر اینکه امام صریحا و عمیقا به موازین فقهی ملتزم بودند. نگاه نادرست دیگر این است گویا حضرت امام هیچگونه تحول در فقه و نواندیشی در فقه را برنمیتابیدند که این هم نگاه نادرستی است. در این بین کسانی که عمیقا به موازین و اصول فقه آشنا هستند میدانند اساسا فلسفه اجتهاد مستمر همین است که بر اساس قواعد و اصول ثابتی که در شریعت هست بتوانیم حکم موضوعات متغیر را استنباط کنیم. همانگونه که متفکران بزرگی مثل شهید مطهری در این باب بحثهای مفصلی داشتند باید متناسب با اقتضائات زمان کارآمدی فقه را آشکار کنیم. این نگاه امام خمینی در محافل علمی و کتابها و آثار و پژوهشهای مختلف مورد بحث قرار گرفته است که باید آنها را ببینیم تا به عمق نگاه امام برسیم. متاسفانه نگاه جناحی و سیاسی ناشی از جو تجددگرایی که بر بعضی از افراد مستولیشده موجب یک فهم و تحلیل نادرست از نگاه فقهی امام شده است که باید به شدت با آن برخورد کنیم. یکی از ابعاد تحریف امام همین است که تحلیلهای نادرست و سطحی در باب نگاه فقهی امام در جامعه جریان پیدا کند.
شما اشاره داشتید که حضرت امام به فقه نگاه ابزاری داشتند و فقه باید در خدمت اداره جامعه باشد. سوالی که اینجا مطرح میشود و سوال مهمی است این است که اگر فقه باید چنین کارکردی داشته باشد، چرا امروزه به جای اینکه بتوانیم با استفاده از ظرفیت فقه چالشهای جامعه را حل کنیم یکسری موانع و چالشهای جدید برای خودمان ایجاد میکنیم؟ میخواستم بپرسم اگر بخواهیم این مسئله را با نگاه امام(ره) دنبال کنیم، چگونه تحلیل خواهد شد؟
ذوعلم: جمله صریح و دقیق حضرت امام(ره) این است که فقه باید در خدمت اسلام باشد. در حقیقت اسلام مقاصد و آرمانهایی را در جامعه دنبال میکند مثل استقرار عدالت، مقابله با ظلم، تحقق زمینه آزاداندیشی برای رشد فکری جامعه. اینها مقاصدی است که در اسلام برای اداره جامعه هست و فقه دانشی است که باید در خدمت اسلام باشد یعنی فقه ابزاری برای استنباط مراد شارع مقدس برای اداره جامعه است.
بنابراین اینکه اداره جامعه بر موازین اسلامی صورت بگیرد بیتردید در نگاه امام راحل وجود دارد و امام خود وجود انقلاب و نظام را برای احیای اسلام میدانستند منتها نکته مهم این است آن اهداف و آرمانها چیست که باید محور مباحث ما قرار بگیرد؟ فقه ابزاری است برای کشف مراد و آرمانهایی که مبانی و اصولش مستند و مستدل در متن خود اسلام هست. مثال بزنم؛ در مسئله موسیقی امام قائل بودند یک نوع موسیقی حلال داریم و یک نوع موسیقی حرام. این مسئله در مباحث امام قبل از انقلاب ریشهدار بود ولی چون جامعه در فضای موسیقی حرام میزیست این تلقی را داشت که هر موسیقی حرام است. چرا؟ چون فضایی که وجود داشت غلبه موسیقی حرام بود لذا وقتی امام درباره موسیقی بحث کردند حکم شریعت را تغییر ندادند بلکه در حوزه تبیین موضوع و تشخیص موضوع این توجه را دادند که موسیقی حلال هم داریم، گرچه در فضای قبل از انقلاب کاملا مهجور بود. امروز هم همینطور است یعنی هم موسیقی حلال داریم و هم موسیقی حرام داریم. برای تشخیص اینکه کدام موسیقی لهوی است و کدام موسیقی لهوی و فسادآور نیست باید به شاخصهای عرفی متناسب با محیطهای مختلف توجه داشته باشیم و متناسب با درک و دریافت و حسی که در مخاطب ایجاد میشود داوری کنیم. بنابراین از نظر فقیه در یک فضای تخصصی حکم الهی مشخص است ولی در تشخیص موضوع شرایط و احوالات جامعه متفاوت است.
یک مسئله دیگر که در جامعه ما مورد بحث و گفتوگو است، مسئله حجاب است. بالاخره حجاب شرعی برای زن مسلمان در شریعت اسلام کاملا مشخص شده و در هیچ شرایطی یک مسلمان نمیتواند از این حکم عدول کند. بسیاری از فقها هم این را مطرح کردند که انکار یک حکم ضروری شرعی جایز نیست و یک مسلمان نمیتواند یک حکم را ولو به آن پایبند نباشد انکار کند. اینکه در شرایط مختلف اجتماعی چگونه و با چه روش شرعی میتوانیم در مقابله با بیتوجهی به این حکم برخورد کنیم یک بحث فقهی است که باید به آن پرداخت. در عین حال باید توجه داشت اینکه حکومت نسبت به احکام شرعی بیتفاوت باشد در آموزههای حضرت امام جایی ندارد و امام از هیچ کدام از احکام شریعت در بیان و عمل عدول نکرد ولی موازین شرعی را برای استقرار یک حکم مورد توجه قرار میداد. به هر حال این موضوع، موضوع خیلی ظریفی است که در فضاهای تخصصی باید مطرح شود ولی به طور کلی میتوان گفت که اولا امام راحل کاملا ملتزم به شریعت بودند، ثانیا فقه را دانشی میدانستند که باید برای کشف احکام شرعی به کار برد. بر اساس همان احکام و مقاصد شریعت اسلام، امام قائل به این بود که در چارچوب کلی اجتهاد به شرایط زمان و مکان توجه کنیم و در عرصه اداره جامعه به بحث اهم و مهم توجه داشته باشیم. البته بررسی نهایی و جمعبندی نهایی جز بر عهده فقیه عادل حاکم بر جامعه نیست چون در این باب نظرات اجتهادی متفاوت است ولی آنچه برای حاکمیت به عنوان حجت شرعی لازم الاجرا است تا جامعه دینی مدیریت شود این است که جمعبندی و اجتهاد ولی فقیه ملاک و مبنا قرار بگیرد.
شما به سه مرحله در اجتهاد اشاره کردید؛ مرحله اول استنباط حکم، مرحله دوم تشخیص موضوع، مرحله سوم پیادهسازی و اداره جامعه. میخواستم سوال کنم عرف و فرهنگ جامعه در کدام یک از این سه ساحت مورد لحاظ قرار میگیرد و در فرآیند اجتهاد تاثیر میگذارد؟
ذوعلم: قطعا در ساحت سوم بیشتر این بحث مطرح است یعنی اگر قرار است اسلام در بعد اجتماعی خودش در جامعهای پیاده شود باید به گونهای باشد که جامعه پذیرش داشته باشد. به بیان دیگر اسلام یک دین متجمد و بستهای نیست ضمن اینکه ضوابط و اصول کاملا مشخصی دارد که از آن عدول نمیکند ولی در فرایند پیادهسازی و تشخیص شرایط و مصالح مهمتر بر مصالح مهم، اجتهاد عملی را قبول دارد و به تعبیر آیتالله جوادی آملی در کنار اجتهاد علمی، با یک نوع اجتهاد عملی هم مواجهیم.
در حقیقت فلسفه ضرورت ولایت فقیه همین است که یک فرد مجتهد عادل زمانشناس مسلط بر اوضاع و احوال بتواند اجتهاد عملی را پیادهسازی کند. بنابراین اسلام هیچگاه تابع فرهنگ جامعه نخواهد بود به خاطر اینکه اساسا اسلام آمده فرهنگ جامعه را اصلاح کند، اخلاق جامعه را اصلاح کند. در اینکه کجا با چه مصداقی تا چه حدی شرایط زمان و مکان در تشخیص مصالح و تعیین اولویتها تعیین دارد برداشتها مختلف است. ممکن است یک مجتهد، یک جامعهشناس و یک اقتصاددان بر اساس دانش خودشان تشخیصهای مختلف داشته باشند ولی آنجایی که باید این تشخیصها جمعبندی شود و بر اساس موازین درست و روشمند اجتهادی دیدگاه اسلام استنباط شود همان جایگاه ولایت فقیه است که قاعدتا جامعه اسلامی آن را به عنوان فصل الخطاب تلقی میکند و جز این برای اداره جامعه راهی نخواهیم داشت.
متاسفانه امروز با برخی نظرات یکطرفه مواجهیم و افرادی از موضع خودخواهانه دنبال این هستند که نظر خود را بر حاکمیت تحمیل کنند. ما به این دوستان عرض میکنیم نظر کارشناسی شما برای خودتان محترم است و میتوانید آنها را در گفتوگوهای علمی به بحث بگذارید که البته حاضر به این کار هم نیستند. گاهی ما دعوت کردیم در نشستهای تخصصی شرکت کنید ولی حاضر به گفتوگو نیستند ولی از راه توئیت زدن در پی آن هستند نظر خود را تحمیل کنند.
شما به مسئله حجاب اشاره کردید. خب این مسئله امروز خیلی محل بلوی شده و نزاعها در این زمینه بالا گرفته است. یک سال است که جامعه ما درگیر این مسئله است. طبق برداشتی که شما از اندیشه امام خمینی دارید اگر ایشان زنده بود راهکاری که برای حل این مسئله ارائه میدادند چه بود؟
ذوعلم: فکر میکنم همین نکاتی که رهبری بیان کردند رهگشاست و اگر دستگاههای فرهنگی و آموزشی ما یک برنامه هوشمند و موثر را با کارشناسی لازم انجام دهند نیازی به برجسته کردن و محور قرار دادن اقدامات انتظامی نخواهیم داشت. شما میگویید ما یک سال است درگیر این مسئله هستیم ولی اگر یادتان باشد هر سال در فصل تابستان این بحث مطرح میشد. خود من ۱۵ سال قبل این نکته را مطرح کردم که باید در خانوادهها و مدارس به مسئله حجاب بپردازیم، نه کف خیابان. ما از مدارس غافلیم، از خانواده غافلیم، از تبیین و روشنگری در این باب غافلیم، از روشنگری قانعکننده و موثر نه اینکه فقط حکم شریعت را تکرار کنیم غافلیم، از همه اینها غافلیم و فقط دنبال این هستیم مواجهه قانونی و انتظامی با مسئله داشته باشیم.
اگر مجموعه دستگاهها دیدگاههای امام(ره) و حضرت آقا را مبنای برنامهریزی فرهنگی جدی قرار میدادند به این نقطه نمیرسیدیم. امروز هم که رسیدیم بنبستی برای حل مسئله وجود ندارد. باید سعه صدر بیشتری را در این مسئله به خرج دهیم و بیانی که حضرت امام داشتند تبیین کنیم. امام در هفتههای اول بعد از انقلاب جملات جذابی دارند از جمله اینکه فرمودند مقام زن به این است که در عرصه علم و تقوا و خدمات اجتماعی و حضور سیاسی و تربیت نسل آینده حضور فعال داشته باشد، مقام زن به این نیست برهنه در جامعه حاضر شود و زیبایی خود را در معرض نگاه افراد فاسد قرار دهد.
برخورد امام در مسئله حجاب اینگونه بود که این مسئله را جدی گرفتند و به عنوان قانون جامعه مطرح کردند و بعد هم آیتالله طالقانی موضع امام را تبیین کردند منتهی امروز نسل عوض شده و نباید فکر کنیم اگر در مقطعی این مطلب برای مردم روشن شد برای نسلهای آینده هم مطلب روشن است. روشنگری، تبیین، آموزش، کارهای رسانهای، فرهنگی و اقناعی باید مدام جریان داشته باشد ولی متاسفانه ما مشاهده نمیکنیم برنامه فرهنگی درستی در این زمینه اجرا شده باشد و فقط میشنویم لایحهای در مورد حجاب دارد به مجلس میرود ولی اینکه شورای عالی انقلاب فرهنگی برای کارهای فرهنگی رسانهای اقناعی چه اقداماتی انجام داده مشخص نیست و نمیدانیم کاری انجام میشود یا خیر.
نباید انتظار داشت شخص رهبری در همه زمینهها ورود پیدا کند و جمعبندی اجرایی را انجام دهد. مهمترین نهادی که باید در این جهت پاسخگو باشد شورای انقلاب فرهنگی است که باید با یک برنامه عمل موثر به مدیریت این مسئله بپردازد و راهی جز اقناع و باورسازی و معرفتافزایی نیست. البته اکثر بانوان جامعه به حجاب ملتزم هستند ولی با بعضی که تحت اثر برخی عوامل سعی میکنند ناهنجاری در جامعه بروز دهند راهی جز مواجهه معقول و منطقی و اقناعی نخواهیم داشت، هرچند زمان بیشتری طول بکشد. اساسا نگاه اسلام این است که ریشهها درست شود، انگیزهها درست شود تا رفتارها تحت تاثیر اصلاح ریشهها سامان بهتری پیدا کند.