استاد فاضل لنکرانی معتقد است: نظریه فقه نظامات، هم فقه حکومتی امام را خراب کرده، هم نظریه مرحوم آقای صدر را، نه ارتباطی با فقه حکومتی امام دارد، نه نظریه آقای صدر. نظریه مرحوم شهید صدر در اقتصادنا و بحث مکتب اقتصادی اسلام یک چیز دیگری است و ارتباطی به این نظریه ندارد ولی این دوستان نظریه خودشان را متصل کردهاند به مبنای آقای صدر و بعد میگویند یک حرفهایی را آقای صدر نزده و ما تکمیلش میکنیم. نه! این نظریه کاری به نظریه آقای صدر ندارد، گرچه به نظریه آقای صدر انتقاد داریم ولی این فعلاً محل بحث ما نیست، محل بحث ما همین فقه نظامات ادعایی است.
به گزارش شبکه اجتهاد، نشست پرسش و پاسخ، پیرامون «فقه نظامات» با حضور آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی و جمعی از طلاب و فضلای حوزه علمیه در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) برگزارشد. آنچه میخوانید گزارش تفصیلی سخنان استاد فاضل لنکرانی و پاسخهای او به پرسشگران میباشد.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
موضوع این جلسه تبیین کلام ما در ردّ نظریه فقه نظامات است که چندی پیش ابراز کردیم و واکنشهایی را در حوزه علمیه قم و برخی از حوزههای دیگر به دنبال داشت. من در دو جلسه بحث فقه و اصول خود اشکالات این نظریه را کاملاً واضح و روشن کردم، اما لازم بود جلسه دیگری هم گذاشته شود، چون نقدهای زیادی بر کلام ما وارد کردند که من بیش از ۹۰ درصد این نقدها را با دقت مطالعه کردم. اولاً من از همه عزیزانی که زحمت این نقدها را کشیدند تشکر میکنم و این زنده بودن و پویایی حوزه را میرساند، بعضی مستقلاً نقد کردند و بعضی در نشستهایی که برگزار شد و در میان ناقدین چهرههای بزرگی از فقها و اساتید قرار دارد که برخی از دوستان خود ما هستند البته افراد نادری هم هستند که اهلیت این میدان را نداشتند، امّا غالب افراد پیداست دستی بر این ماجرا دارند.
بههرحال از همه تشکر میکنم، این بحثها یک حرکت و موجی را در حوزه به وجود آورد و باعث شد به این بحث بسیار اساسی پرداخته شود، بحثی که از آن غفلت شده بود و به نظر من برخی مؤسسات مسیر غیر صحیحی را در این مورد طی میکنند.
نخست اجمال نظریه را عرض میکنم و بعد به سؤالهای آقایان میپردازم.
نظریه این است آیا با این فقه موجود که دارای ۱) منابع، ۲) احکام و مسائل در ابواب مختلف، ۳) قواعد فقهیه ۴) قواعد اصولی برای استدلال و استنباط هست. با همین مقدار ما میتوانیم نیازهای جامعه امروز، خصوصاً نیاز نظام مقدس جمهوری اسلامی را پاسخ بدهیم یا نه؟ آیا ما میتوانیم از همین فقه، منتهی با تغییر قیود، با تغییر موضوعات مسائل، فقه حکومتی را به دست بیاوریم. آیا میتوانیم با اضافه کردن برخی از قیود و با لحاظ خصوصیات زمان و مکان که آن هم یکی از عناصر دخیل در استنباط است، چیزی به عنوان نظام اقتصادی، نظام قضایی، نظام سیاسی در اسلام عرضه کنیم یا اینکه نه، از این فقه نمیتوانیم نظام به دست آوریم، بلکه برای نظامسازی ما باید فقه جدیدی تولید کنیم که اسم آن را آقایان فقه نظامات گذاشتهاند و این فقه موجود را فقه موضوعات یا فقه فردی یا مسئله محور میدانند. سپس میگویند این فقه جدید موضوع جدید، روش اجتهادی جدید، مکلّف جدید، تکلیف جدید و ثواب و عقاب جدید دارد، و ما از طریق این فقه نظامات میتوانیم فقه نظام اقتصادی، سیاسی و قضایی یا هر نظام دیگری را درست کنیم.
هدف مباحث دفاع علمی از حرکت امام و فقه امام است
حرف ما همین است که ما برای عرضه نظام قضایی و سیاسی و اقتصادی اسلام فقه دیگری لازم نداریم، نه تنها لازم نداریم بلکه اینطوری که این برادران محترم در مقالهشان و در مرکزی که فعالیت میکنند تصویر کردهاند اصلاً چنین فقهی دست نیافتنی و یک امر خیالی محض است. اگر ما امروز به جامعه علمی بگوییم فقه حکومتی نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر یک فقهی است که آن فقه را هنوز تدوین نکردهایم، اولین سؤال این است که آن فقهی که تدوین نشده چطور چیزی به نام فقه حکومتی دارد؟ بعد هم که تدوین چنین فقهی دست نیافتنی و ناشدنی است، دیگر برای این نظام جمهوری اسلامی چه چیزی باقی میماند؟ هدف اصلی ما دفاع علمی از حرکت امام و فقه امام است.
نه دفاع سیاسی، که به نظر من پشتوانه دفاع علمی قویتر از سیاسی است، یک وقت از حرکت امام به عنوان یک حرکت سیاسی نام میبریم و میگوییم یک حرکت انقلابی سیاسی بود که ظالم را از بین برد و حکومت را در اختیار مردم قرار داد، این یک چیز خیلی خوبی است و کسی هم در آن تردید ندارد ولی این جفای به امام است، ما اگر به انقلاب و نهضت امام فقط نگاه سیاسی داشته باشیم بگوییم بالأخره در دنیا انقلابهایی علیه حکومتها برپا شد، امام هم آمد همین کار را کرد و به نتیجه رسید و خدا را شکر، این جفای به امام است. ما باید حرکت امام را کاملاً بر موازین فقهی مسلم و غیر قابل تردید مبتنی کنیم، که در این صورت اگر هزار سال هم از عمر این انقلاب بگذرد کسی نمیتواند در مشروعیت آن خدشه کند.
امام از فقه موجود نظام و حکومت را فهمیدند
ما معتقدیم امام از همین فقه موجود نظام و حکومت را فهمیدند. یعنی با همین مبانی، همین مسائل، همین قواعد فقهی و اصولی، همین آیات و روایات، همین روش استدلالی موجود گفتند ما حکومت اسلامی داریم، ما نظام سیاسی و نظام قضایی داریم. الآن که ۴۰ سال از عمر شریف این انقلاب میگذرد. آیا در طول این مدت احدی از مسئولین قوه قضائیه گفتهاند این نظام قضایی یک چیزی غیر از فقه موجود ماست؟ نه، در حالی که مکرر نشستهاند مواد و قوانینی را تصویب کردهاند و الآن هم آنچه که بر طبق آن در کشور عمل میشود همین متن فقه موجود ماست، این نیست که بگوییم غیر از این، ما یک فقه جدیدی درست کردهایم و نظام قضایی از این فقه جدید در میآید.
در نظریه فقه نظامات که ما با آن مخالفت میکنیم، مسئله نظام را مطرح میکنند. سپس برای نظام یک تعریفی میکنند، به دنبال آن تعریف یک موضوع جدید، تکلیف جدید و روابط جدید درست میکنند. ما میگوییم چنین چیزی نداریم و هر چه که مورد نیاز مردم و جامعه هست را از همین فقه موجود استفاده کرده و به راحتی نیازها را برآورده میکنیم. یکی از نقدهایی که از روی ضعف و بیارتباطی بیان شده و من را بسیار ناراحت کرد مقالهای بود که در آن به فرمایشات امام استناد کرده و ایراد گرفته بود شما که نظام را منکر میشوید امام این همه تعابیر راجع به نظام دارد. معلوم شد نه حرف امام را فهمیده نه حرف ما را. مایه تعجب است چطور به عبارات فارسی هم درست دقت نمیکنند و مطالب را نمیفهمند. بله در فرمایشات امام این تعابیر وجود دارد.
یک تعبیرش این است: «اسلام خود دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که برای تمامی ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی قوانین خاصی دارد». سؤال این است که امام نظام را چیزی غیر از این قوانین میدانست؟ یا همین فقه و همین قوانین موجود را میگفت نظام است. امام که یک فقیه برجسته و بینظیر است، آیا به مردم، به حوزههای علمیه فرمود، اسلام یک نظام سیاسی دارد بروید آن نظام را استخراج کنید؟ یا آنکه میفرمود همین احکامی که هست نظام سیاسی است؟ نظام ولایت فقیه را که مبتنی بر نظام سیاسی اسلام است در همین فقه موجود میدیدند.
نظام سیاسی، قضائی و اقتصادی داریم، اما همه در همین فقه موجود است
امام از العلماء یا الفقهاء حصون الاسلام ولایت فقیه را درآورد، حالا به چه کیفیتی، خود بحث مفصلی دارد. هیچگاه نفرمود از همین فقه و منابع ما باید موضوع دیگری درست کنیم، لذا اگر آقایان فرمایش امام را با دقّت مطالعه کنند به خوبی مییابند که امام فرمود همین فقه موجود نظام است، مگر ما میگوییم نظام قضایی نداریم؟ نه. نظام سیاسی، قضائی، اقتصادی و… داریم اما همه در همین فقه موجود است، با همین قواعد، همین قوانین، همین احکام، مجموعه قواعد مربوط به قضا میشود نظام قضایی، مجموعه قواعد مربوط به سیاست میشود نظام سیاسی، مجموعه قواعد و احکام مربوط به اقتصاد میشود نظام اقتصادی.
باز یک نکته دیگری عرض کنم؛ نظریه مقابل میگوید ما باید تمام موضوعات مسائل را که متعلقات احکام میشود ردیف کرده و از تمام اینها یک موضوع جدید استخراج میکنیم و معتقدند تمام مسائل از اوّل کتاب طهارت تا آخر دیات با هم ارتباط دارند. اگر ده هزار مسئله وجود دارد، همه با هم مرتبط هستند. باید از کنار هم قرار دادن این احکام موضوع جدیدی را انتزاع کنیم که آن موضوع برای نظام است، این تصریح کلامشان است.
چه کسی گفته است وّل تا آخر فقه باید با هم مرتبط باشد؟
بعد از انتزاع آن موضوع، حکم آن موضوع را میتوانیم پیدا کنیم. خوب دقت کنید، میگویند فقه نظامات روش اجتهادی خاص، تکلیف خاص و مکلف خاص دارد. ما در همین قدم اوّل با اینها حرف داریم، میگوییم چه کسی گفته از اوّل تا آخر فقه باید با هم مرتبط باشد؟ فقه فقط یک امور اعتباری است، شارع نماز و روزه را واجب کرده، میتوانست به جای پنج وعده نماز ده وعده و یا دو وعده را واجب کند. ما معتقدیم احکام امور اعتباری است، البته معنای اعتباری بیملاک بودن نیست.
خدا حفظ کند استاد ما آیت الله حسنزاده را که در بحث هیئت و اشارات، یکی از فرمایشاتشان این بود که در هر علمی باید به اصطلاحات همان علم دقت کنیم، اینکه احکام اعتباری است نه اینکه بیارزش و بیحکمت است، خیر شارع براساس حکمت در باب وصیت وارث اعتبار کرده انسان تا یک سوم اموالش را میتواند برای بعد از مرگش قرار بدهد، میتوانست کمتر یا بیشتر اعتبار کند، ما قائلیم که احکام تابع مصالح و مفاسد است، یعنی هیچ حکمی بدون ملاک نیست، اما اگر گفتیم نماز و روزه واجب است، آیا باید بین وجوب نماز و روزه ارتباطی باشد؟ هر اعتباری مستقل از اعتبار دیگر است. نماز واجب است روزه هم واجب است و ارتباطی هم بین این دو نیست. لذا در مسئله زن حائض، بعد از ایام حیض نمازهایش را نباید قضا کند ولی روزههایش را باید قضا کند، در حالیکه جای دیگر میگوییم نماز مهمتر از روزه است ولی اینجا زن باید روزهاش را قضا کند، چرا؟ اعتباری است که شارع کرده و ما هم باید تعبد داشته باشیم.
فقه مجموعهای از اعتبارات شارع است، شارع حکیم است و بحثی در آن نیست، احکام هم تابع مصالح و مفاسد است و بحثی در آن نیست، یعنی هر جا شارع یک اعتباری کرده حکمتی داشته اما به چه دلیل این اعتبار با آن اعتبار باید مرتبط باشد؟
به چه دلیل بین وجوب حج و وجوب روزه یا بین وجوب زکات و وجوب خمس باید ارتباط باشد؟ البته گاهی اوقات به نحو موجبه جزئیه در بعضی از موارد ارتباط هست ولی لزومی برای ارتباط نیست، شارع حکیم است و این شارع حکیم برای بندگان خود احکامی را در عبادات، معاملات، جزائیات، سیاسات قرار داده، هر جا هم که یک اعتباری کرده، تابع مصالح و مفاسد هم هست.
آیا بین این اعتبارات ملازمهای برای ارتباط وجود دارد؟ میگوییم هیچ ملازمهای نیست؛ هر یک از این اعتبارات ملاک خاص خود را دارد. اگر بپرسید بین ملاکاتش چه ارتباطی وجود دارد؟ خواهیم گفت بین ملاکاتش هم ارتباطی نیست، شارع در عبادات صبی قائل به مشروعیت میشود اما ممکن است معاملات صبی را باطل بداند، لزومی ندارد بین ملاک در باب عبادت و ملاک در باب معامله ارتباط باشد، تازه من میگویم در خود عبادات هم، ملاک نماز، روزه و حج مختلف است. از این جا بطلان قیاس تشریع با تکوین روشن میشود. کسی که میگوید تشریع هم باید مثل تکوین باشد همان طوری که در تکوین نظم وجود دارد، در تشریع هم باید نظم وجود داشته باشد میپرسیم منظور از نظم چیست؟ اگر منظور این است که شارع بیملاک حرف نزند؟
بله. حرف درستی است. ولی اگر مراد از نظم این است که بین احکام باید ارتباط باشد، نخیر، نه بین خود احکام نظیر وجوب نماز و روزه و حج دلیلی بر ارتباط هست تا گفته شود اینها یک جامعی دارند آن را بیرون آوریم، و نه بین ملاکاتش ارتباط وجود دارد. هر حکم یک ملاک خاصی دارد، منتها ما نمیفهمیم ملاکش چیست؟ لذا زن حائض باید روزهاش را قضا کند و نمازش را قضا نکند، چون دو ملاک مختلف دارد. حالا قطع نظر از اینکه در باب ملاکات خیلی جاها دست ما از فهم آن کوتاه است. ما به آقایانی که میفرمایند همه مسائل و موضوعات آنها را یک جا جمع کرده و یک موضوع جدید از آن انتزاع کنیم، میگوییم از جهت برهانی معنای این حرف غلط است، از جهت برهانی یا باید بین احکام ارتباط باشد، یا بین ملاکات احکام و ما هر دو را نفی میکنیم.
گاهی اوقات هوچیگری میکنند و حال آنکه بحث باید علمی باشد!
اگر این تعبیر جسارت نباشد گاهی اوقات هوچیگری میکنند، و حال آنکه بحث باید علمی باشد. طبق روایات آغازین از خدا باید بخواهیم که نور عقل انسان خاموش نشود، گفتهاند اگر بین احکام ربط نباشد یعنی شارع احکام را گطرهای جعل کرده. چه کسی چنین حرفی زده؟ احکام شارع ملاک دارد و تابع مصالح و مفاسد است، ولی چه دلیلی داریم ملاک در نماز با ملاک روزه و حج، باید مرتبط باشد؟ اینکه ما میگوییم این نظریه دست نیافتنی است فقط ادعا نیست، واقعیت است.
یک چیز خیالی به میدان آورده و مجبور میشوید آسمان و ریسمان را به هم ببافید. در حالی که با همین فقه موجود ما میتوانیم نظام سیاسی، اقتصادی و قضایی اسلام را معرفی کنیم. ما در باب قضا قواعد فقهی و اصولی داریم، احکام داریم، موضوعات جدید را از این احکام دائماً استخراج میکنیم و این نظام دائماً در حال تکامل است. یکی از حرفهای ما با آقایان همین است. نظامی که ما ادعا میکنیم، نظامی واقعی و حقیقی است نه خیالی.
ما میگوییم در این فقه منابع داریم، مسائل داریم، قواعد فقهی و اصولی هم داریم، عنصر زمان و مکان هم هست. در هر عصری مسائل جدید آن زمان با کمک این قوانین و قواعد پاسخ داده شده و میشود نظام قضایی آن زمان. و این نظام به تناسب دو عنصر زمان و مکان دائماً در حال تکامل است.
اشکال بنده به آقایان این است شما چگونه میتوانید با کنار هم قرار دادن احکام، فقه نظامات درست کنید، در حالی که این احکام به اختلاف نظر مجتهدین مختلف است؟ یکی میگوید واجب است، دیگری میگوید حرام، شما چطور میتوانید از این نظام درست کنید؟
بعضی از دوستان و بزرگان فرمودهاند بین شریعت و فقه فرق است، بله این روشن است، اما ادعای ما این است که غیر از همین منابع و همین مسائل و همین قواعد چیز دیگری در خود شریعت به عنوان نظام نیست، بالأخره شریعت کیست؟ ما امام معصوم علیهالسلام را یکی از منابع تشریع میدانیم، وقتی امام معصوم مسئله را میگوید، قاعده را بیان کرده و خصوصیات را ذکر میکند در همین همه چیز هست. حالا اینکه بگوییم در شریعت قطعاً نظام هست، در فقه هم بگوییم آیا دانش فقه مراد است یا استنباط فقه؟ این تشقیقها خوب است ولی به نظر من نتیجهای ندارد.
محل بحث ما فقه نظامات ادعایی است
دو مطلب مهم مؤید کلام ما است، یکی اختلاف فتاوا و دیگری رعایت زمان و مکان. به نظر من این نظریه فقه نظامات، هم فقه حکومتی امام را خراب کرده، هم نظریه مرحوم آقای صدر را، نه ارتباطی با فقه حکومتی امام دارد، نه نظریه آقای صدر. اصلاً نظریه مرحوم شهید صدر در اقتصادنا و بحث مکتب اقتصادی اسلام یک چیز دیگری است و ارتباطی به این نظریه ندارد ولی این دوستان نظریه خودشان را متصل کردهاند به مبنای آقای صدر و بعد میگویند یک حرفهایی را آقای صدر نزده و ما تکمیلش میکنیم. نه! این نظریه کاری به نظریه آقای صدر ندارد، گرچه ما به نظریه آقای صدر هم انتقاد داریم ولی این فعلاً محل بحث ما نیست، محل بحث ما همین فقه نظامات ادعایی است.
من وقتی نقدها را خواندم حدود نُه یا ده معنا برای فقه نظام پیدا کردم. یعنی هر کسی به اقتضای تحصیلات و زحماتی که کشیده، فقه نظام را یک معنایی کرده. خود همین آشفتگی و بینظمی، یعنی بینظامی در معنای فقه نظام. پیداست چیزی که اساس ندارد صد جور هم معنا میشود، من اشارهای به این معانی میکنم، فرمودند:
۱ـ نظام یعنی همان مقاصد الشریعه، الآن نمیخواهم بگویم این درست است یا نه؟ اجمالش را دقت کنید، میگویند تمام این احکام یک مقصدی دارد، شریعت از این احکام یک مقصودی دارد، وقتی میگوییم این احکام دارای نظام است یعنی همهشان در یک مقاصدی مشترکاند.
۲ـ احکام شرعی در حیثیت مجموعی یک کل اعتباری را تشکیل میدهند. این موضوع جدید و کل اعتباری در تلاؤم و سازگاری با اهداف خاصی است.
۳ـ نظام همین قواعد فقهی و اصولی موجود است. خب، ما که با این معنا مخالفتی نداریم، آنچه ما مخالفش هستیم این است که میگویند ورای این مسائل و قواعد یک مسائل و قواعد دیگر هست.
۴ـ مجموعهی آیات و روایات، اجماعات، منابع عقلی، یک نظم منطقی را درست میکنند.
۵ـ منظور از فقه نظام، ساختارها، فرآیندهایی است که به افعال مکلفین شکل میدهند. البته این تعاریف توضیح هم دارند منتها من فقط اشاره به عناوین آن میکنم.
۶ـ فقه نظام در مقابل مسئلهمحور بودن است، این تعریف برمیگردد به معنای دوم که میگوید باید حیثیت مجموعی مسائل را در نظر گرفت نه تک تک مسائل را.
۷ـ مجموعه رفتارها و روابط هدفمند، مثلاً نظام اقتصادی یعنی مجموعه رفتارها و روابط هدفمند در سه حوزه تولید، توزیع و مصرف.
نکته مهم این است بزرگواری که فقه نظام را اینطور معنا میکند، گفته فلانی درست میگوید، از فقه اصغر نمیتوانیم فقه نظام درست کنیم، مدعای ما این است که با کمک فقه اکبر از فقه اصغر فقه نظام را بدست آوریم. طبق این تعریف برای نظامسازی باید اعتقادیات و اخلاقیات را هم به میدان بیاوریم.
۸ ـ ما یک نظام اجتماعی داریم که دارای دو قسمت است، یک مکتب اجتماعی و یک رژیم اجتماعی.
در نقدهای این بزرگواران به خوبی نمایان است که خودشان برای نظام معنای روشنی ندارند ولی فعلاً طرف ما نه آن کسی است که میگوید نظام مقاصد است نه آنکه میگوید نظام قواعد است نه آنکه میگوید نظام مکتب اجتماعی و رژیم است بلکه طرف ما کسی است که میگوید تمام مسائل فقه از اول تا آخر، اولاً با هم مرتبطاند، تمام مسائل، نماز و روزه و خمس و حج با هم مرتبط است. ما از این ارتباط یک موضوع به دست آورده و با کشف حکم این موضوع، نظام درست میکنیم.
ما بهدنبال اثبات ولایت فقیه از فقه موجودیم
عرض شد اصلاً برهان بر خلاف این سخن است. احکام امور اعتباری هستند، این ارتباط یا باید بین خود اعتباریات باشد یا ملاکاتش و ما برای هیچ کدام دلیل نداریم. ما معتقدیم تمام نیازهای خود را با منابع همین فقه موجود میتوانیم تأمین کنیم. ما دنبال اثبات ولایت فقیه از همین فقه موجودیم، یکی از دوستان گفته بود دعوای بین امام و شاه سر فقه نظامات بود، من گفتم شاه الآن در آن عالم میگوید من که در دنیا این حرف به گوشم نخورده بود، اما حالا به گوشم میخورد. این حرفها چیست؟
دعوای بین امام و شاه بر سر اصل اسلام بود. در تمام فرمایشات امام یک جا کلمه فقه نظامات نیست، کما اینکه در تمام فرمایشات شهید صدر هم یک جا کلمه فقه نظام نیست، نباید مسائل را اینطور مطرح کنیم، ما میگوئیم ولایت فقیه، حکومت اسلامی، قضای اسلامی، سیاست اسلامی، همهاش در همین فقه موجود است، عرض کردم عبارات امام را آن ناقد محترم در یک مقالهای ردیف کرده که امام فرموده ما نظام سیاسی داریم چطور شما میگویید نظام سیاسی نداریم؟! بله امام میگوید همین فقه دارای نظام سیاسی است، من هم به تبع امام همین را میگویم.
واقعاً یکی از جفاها به امام این است که حرفهای ایشان حتی در مسائل سیاسی هنوز هم کار نشده، این مقدار توضیح اجمالی از کلام ما بود و نقدها باقی ماند.
سؤال: در فرض عدم وجود فقه نظامات آیا در مسائل مستحدثه امکان پاسخگویی داریم؟
فاضل لنکرانی: قطعاً، بهترین دلیل بر امکان یک چیز وقوع آن است. این همه مسائل مستحدثه را بزرگان و محققین و مراجع ما در حوزه جواب دادهاند، در مسائل مستحدثه تاکنون احدی نگفته چون فقه نظام نداریم نمیشود جواب گفت. در همین مرکز فقهی ما مسائل مستحدثه زیادی پاسخ داده شده. مرحوم حاج شیخ حسین حلی(رضوان الله تعالی علیه) از قویترین شاگردان مرحوم نایینی بهترین کتاب در مسائل مستحدثه را قبل از انقلاب در نجف نوشته است. آن زمان کجا فقه نظام بوده؟ بزرگان دیگر هم نوشتهاند. ما معتقدیم فقه نظام روی مبنایی که ما داریم، حلقاتش به مرور زمان دائماً کامل میشود، یعنی الآن به برکت این انقلاب، هزار مسئله پزشکی جدید جواب داده شده، این مسائل با چینش مرتب نظام پزشکی اسلام را تشکیل میدهند نظام دیگری نمیخواهد برایش درست کنیم.
سوال: سؤال قبلی تکملهای هم دارد اگر ما میتوانیم پاسخگو باشیم پس چرا برای مسائلی مثل مسائل اقتصادی و بانکها فقهای ما ساختاری ارائه نکردهاند؟
فاضل لنکرانی: همین آقایان که مدعی فقه نظاماند یکی از حرفهایشان این است که امروز در دنیا، مثلاً در مسائل مالی ساختارهای جدید آمده، مثل بانک. بعد میگویند بانک یک مسئله نیست فقیه نمیتواند بگوید بانک حلال است یا حرام؟ راست هم میگویند، بانک یک ساختار جدید مالی در دنیای امروز است، نسبت به بانک فقیه باید تحقیق و موضوع شناسی کند و بداند بانک چکار میکند؟ بانک مشارکت میکند، قرض میدهد، مضاربه میکند. بانک بدون اینکه پولی داشته باشد پول اعتبار میکند، باید این موضوعات را بررسی کند و تک تک جواب بدهد.
من به این نتیجه رسیدم بعضی از این دوستان ما که قائل به فقه نظام شدهاند اول برای خودشان یک ذهنیتی درست کردهاند، میگویند امروز دنیای غرب بوسیله نظامهای مالی ـ خانوادگی و… که درست کردهاند بر مسلمانها سیطره پیدا میکند، نظیر همین سند ۲۰۳۰ و این چیزها. پس ما اگر نیاییم نظام اسلامی را استخراج کنیم آنها سیطره پیدا میکنند، چه استعماری از این بالاتر.
جواب این است که درست است که باید با دشمن مقابله کرد و ما هم باید بتوانیم برای مسائل مالی راهکارهای صحیح ارائه دهیم، ولی نه به این معنا که فقه جدید درست کنیم، نه به این معنا که بگوییم این فقه ما روبنایی است، این را مثل چاه حفر کنیم تا به زیربنا و عمقش برسیم آنگاه با آن زیر بنا ساختار اقتصادی درست کنیم، نه. برای بانک، بورس و این چیزهای فراوانی که در مسائل اقتصادی هست نمیشود گفت چون اینها یک ساختار جدید هستند پس همه یک نظام جدید هستند، البتّه وظیفه ما این است که اینها را تحلیل و موضوعشناسی کرده و مسائلش را حل کنیم.
الآن مشکل اصلی در کشور ما بحث اجرای احکام و قوانین است. شما هم که میخواهید نظامسازی کنید، در این نظام مگر حرمت ربا نیست؟ ربا حرام است ولی علیرغم فتوای شماری از فقهاء در بانکهای ما انجام میگیرد، در نظام اقتصادی اسلام معامله صوری باطل است، ولی در بانکها انجام میشود، در نظام اقتصادی ما به مدیون باید مهلت داده شود اما بانک مهلت نمیدهد، اینکه اجرا خراب است! به حوزهها چه ارتباطی دارد؟
متأسفانه عدهای هم تمام کاسه کوزهها را سر حوزه میشکنند و میگویند شما هنوز مسائل بانک را نتوانستید حل کنید، به ما بگویند کدام مسئله از مسائل بانک پاسخ داده نشده؟ مرحوم والد ما(رضوان الله تعالی علیه)، تمام این قراردادهای بانکی را با اینکه شورای محترم نگهبان وقت گذاشته و با کارشناسی تأیید کرده، جواب دادند و حل کردند و به نظر بنده هم خیلی از مواردی که آقایان میگویند رباست در واقع ربا نیست، ولی کدام مسئله حل نشده؟ چرا افترا به حوزهها میبندید، میگویند موسیقی را حل نکردند، هم امام، هم مراجع و هم رهبری میگویند آنچه لهوی است حرام است آنچه لهوی نیست حرام نیست، حالا اگر در صدا و سیما یک کسی که مسائل را تشخیص نمیدهد عمداً یا غیر عمد اینها را با هم قاطی میکند ربطی به حوزهها ندارد. مگر حوزهها نفرمودند دزدی حرام است؟ پس شما بگویید در مملکت دزدی میشود و شما حوزهها، مسئله سرقت را حل نکردید.
سوال: آیا عدم قبول فقه نظام و نظام فقهی نقصان نیست؟ آیا فقه نظام همان نظام فقهی است یا دو چیز است؟
فاضل لنکرانی: یک وقت میگویند اسلام و فقه در اینجا حرف ندارد این نقصان است، حرف ما این است که یک جا در مسائل قضایی، پزشکی و سیاسی، بیاورید که فقها جواب نداده باشند؟ مثلاً این آقایان میگویند در فقه ما چه زمانی ارتباط بین دولت اسلامی و دولتهای کفر مطرح شده؟ چون مورد ابتلاء نبوده مطرح نشده، ما باید مطرحش کنیم. بنابراین باید فقه جدید درست کنیم؟ «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» را میآوریم، مصالح امت اسلامی را میآوریم، سیره پیامبر(ص) و ائمه(ع) را میآوریم و یک نتیجه از آن میگیریم.
من اتفاقاً به بعضی از دوستان در جامعه مدرسین که همین فرمایش را داشتند گفتم بسیاری از مسائل مثل مالکیت خصوصی، و اینکه دولت اسلامی چکار باید کند؟ راه حل دارد، اولاً دولت اسلامی بر طبق فتوای رهبر و ولی فقیه یا فتوای مشهور، عمل میکند اختلاف فتاوا هم سر جای خودش هست ولی پیدایش یک مسئلهی جدید دلیل بر این نیست که فقه ما ناقص است و ما باید اول نظامش را پیدا کنیم و بعد بیائیم جواب بدهیم، اینطور نیست.
سوال: قول به امکان استخراج فقه نظامات از فقه چه ایرادی دارد؟ بحث در امکان استخراج است.
فاضل لنکرانی: آن فقه نظامی که آقایان ادعا میکنند با برهانی که ذکر کردم، قابل استخراج و استدلال نیست! شما وقتی میتوانید بگوئید این قواعد قضایی و این هم مسائل قضایی ماست که آقایان طبق آن نظر دادهاند، بیش از این چه نیازی به فقه جدید و نظامسازی است؟
سؤال: بحث حضرتعالی اثباتی است و حال آن که در ثبوت حتما ارتباط وجود دارد، از آنجا که احکام اعتباراتند و اعتبارات تابع مصالح و مفاسد است اینها با هم سازگاری دارند.
فاضل لنکرانی: نه، من این را برایتان حل کردم، ما یک حکم داریم و یک متعلق. این متعلق ملاک دارد، یا باید بگوئید بین خود اعتبارات یک ربطی است، بهطوری که شارع بگوید بین وجوب نماز با وجوب روزه ارتباط وجود دارد. که چنین ارتباطی نیست.
سؤال من این است که آیا شارع میتوانست احکام را بیش از این قرار بدهد؟ بله، میتوانست. به جای صد واجب، دویست واجب قرار میداد، ولی همین مقدار را کافی دانست. هر متعلقی هم یک ملاکی دارد، در باب بیع، بیع غرری باطل است، امّا صلح غرری صحیح است، شما بگوئید اگر این غرر است همه جا باید باطل باشد، غرر یک ملاک است، بیع هم یک اقتضایی دارد، شارع نسبت بین ملاک غرر و بیع را در نظر میگیرد و میگوید غرر در بیع مبطل است، اما این غرر به صلح که بیاید اشکالی ندارد.
خوب دقت کنید شما وقتی میخواهید نظام درست کنید باید بگوئید غرر همه جا مبطل است، اما در فقه ما اینطور نیست، غرر در بیع مبطل است و در صلح مبطل نیست. این مطلب کلیدیترین قسمت بحث است، شما میگوئید ارتباطات، این ارتباطات یا باید در مسائل بین متعلقات باشد، یا باید در قواعد باشد.
آیا بین قاعده لا تعاد با قاعده تلف المبیع قبل التسلیم ارتباط وجود دارد؟ اگر بگویید ارتباط هست میخندند! حکمت این است که فرد حکیم در هر جا به اقتضای خودش اعتبار خاص کند.ما گفتیم ارتباط نیست،آقایان گفتند عجب! پس شما میگویید شارع گطرهای حرف زده، نه هر جا ملاک خاص خودش را دارد.
ملاک در اینجا با ملاک در آنجا تغایر دارد، شارع میگوید اگر علم داشتی باید حد بر تو جاری شود، اگر جاهل بودی حد نباید بر تو جاری شود، شما میپرسید این عمل که از جهت عینیت خارجی فرق نکرده است، حالا علم داشتن یا نداشتن که نسبت به وقوع تأثیری ندارد؟ جواب این است حکم در عمل جاهلانه یک ملاکی دارد و آن ملاک تسهیل و امتنان است، اما در جایی که علم باشد ملاک دیگری وجود دارد اصلاً به نظر من ادعای ارتباط احکام یک ادعای مما یضحک به الثکلی است.
سؤال: آیا شما جامعه را به عنوان یک حقیقت قبول میکنید؟ در این صورت آیا احکامی برای آن هست یا نیست؟
فاضل لنکرانی: جامعه خود یک امر اعتباری است نه حقیقی. همین جامعه اعتباری متعلق احکام قرار میگیرد، لازم نیست که حکم برای یک امر حقیقی باشد، بلکه برای یک امر اعتباری هم میتواند باشد. اینکه میگوییم شخصیت حقوقی مالک میشود اولاً شخصیت حقوقی یک امر اعتباری است ثانیاً ملکیت هم یک امر اعتباری برای اوست، بهترین و قدیمیترین مثال ذمه و اشتغال ذمه است که هر دو امر اعتباریاند. جامعه هم یک امر اعتباری است شارع در مواردی جامعه را مکلف میکند که در بحث فقه اجتماعی گفتیم موضوع یا متعلق بعضی از مسائل اجتماع و جامعه است، حتّی میتوان گفت جامعه مکلف است.
سؤال: آیا دین اسلام برای تمام مسائل مختلف الگو ارائه میدهد مثل مسائل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که صفر تا صد آن اسلامی باشد یا فقط وظیفه مکلف و حکم فعل مکلف را بیان میکند و اگر اینطور هست این با جامعیت اسلام و ابدی بودن احکام منافات ندارد؟
فاضل لنکرانی: اصلاً جامعیت اقتضا میکند که ما یک نظام و الگوی ثابت لا یتغیر نداشته باشیم، کما اینکه الآن دنیا مگر الگوی لا یتغیر دارد؟ این همه عقلا دور هم مینشینند در سازمان ملل و غیره یک قوانینی را تصویب میکنند و بعد از مدتی هم تغییرش میدهند. چون در فقه ما عنصر زمان و مکان دخالت دارد، باید شرایط زمان و مکان در هر زمان و مکانی در نظر گرفته شود،لذا ممکن است الگوی صد سال پیش به درد زمان ما نخورد و نتوان آن را ارائه داد. البته اصول این الگو موجود است، همین قواعد موجود نه اینکه لازم باشد یک نظام جدید برایش درست کنیم.
سؤال: اگر میان ملاکهای احکام ارتباط نیست چطور میگویند جعل احکام برای عبودیت است؟ یعنی همان طور که در صلاه عبودیت تقویت میشود در صوم و تمامی احکام، همینطور خواهد بود.
فاضل لنکرانی: عبودیت یا تقوا که در لعلّکم تتقون، آمده اینها ملاک نیست بلکه غایت است. بین غایت و ملاک هم فرق است. ملاک باید قبل از وجوب مفروض باشد یعنی شارع یک ملاکی را برای این نماز در نظر میگیرد و بعد میفرماید اگر نماز خواندی بعداً به آن غایت میرسی «لعلّکم تتقون»، حالا اگر یک کسی روزه گرفت و به تقوا هم نرسید آیا روزهاش ملاک دارد یا نه؟ دارد. و لذا تکلیف از او ساقط شده و لازم نیست دوباره روزه بگیرد، اگر یک کسی نماز خواند کما اینکه کثیری از مردم نماز میخوانند اما در نماز یاد خدا نیستند، آیا این تکلیفش ساقط هست یا نه؟ بله پس باید ملاک باشد و بدون ملاک تکلیف ساقط نمیشود.
ملاک قبل از غایات است البته نمیخواهیم بگوئیم بین آن ملاک و غایات تباین است، یک ارتباط منطقی بین آن ملاک و آن غایت موجود است ولی خود ملاکِ جعل غیر از غایت است، غایات و اهداف، تبیین کننده ملاک نیست، لذا عبودیت غایت است، حتی گاهی اوقات هم تعبد، غایت است. اینکه گاهی میگویند این تعبدی است یعنی غایت است، برای اینکه عبودیت ما قوی شود اما ملاکش چیست؟ نمیدانیم. شارع خود میداند ملاکش چیست، خیلی از ملاکها برای ما روشن نیست.
سؤال: آیا قواعد اصطیادی را نمیتوان از مجموع موضوعات و احکام به دست آورد و از آن تعبیر به نظامات کرد؟
فاضل لنکرانی: آنها هم جزء بقیه قواعد میشود، یکی از آقایان خیلی مؤدبانه و محترمانه برایم نوشته، مگر شما قواعد را قبول ندارید، خب اگر اسم این قواعد را میخواهید نظام بگذارید ما اصلاً بحثی نداریم ولی ادعای آقایان این است که مسائل و قواعد و اهداف را کنار هم بچینید و از ورای آن یک نظامی را تولید کنید.
سؤال: اگر وجود ده تعریف دال بر بینظمی است، پس این اختلافات در فقه و اصول هم دال بر ضعف است؟
فاضل لنکرانی: اختلاف در فقه و اصول دال بر ضعف نیست، تعابیر در تعریف بیع روی دقتهایی است که فقهاء نمودهاند و با وجود اختلاف در تعریف محور همهشان یکی است با یکی دو قید کم و زیادتر، امّا در این ده تعریف کدامشان به هم ارتباط پیدا میکنند؟ یک کسی نظام را به مقاصد، دیگری به قواعد، آن یکی به مجموعه ساختارهای اجتماعی تعریف کرده است. کدامشان با هم ارتباط دارد؟ عرض بنده وجود یک آشفتگی در تعریف نظام در کلمات آقایان است.
سؤال: لطفاً به طور مشخص فرق بین فقه نظام و فقه حکومتی را تبیین کنید؟
فاضل لنکرانی: عنوان نظام خودش به تنهایی معنا ندارد، فقه نظام یعنی نظام سیاسی، نظام اقتصادی، نظام قضایی، بعد همه اینها تحت عنوان فقه حکومتی قرار میگیرند. یک حکومت باید نظام قضایی، نظام سیاسی، نظام اقتصادی داشته باشد، تازه فقه حکومتی خود زیر مجموعه فقه اجتماعی است، این یک تقسیم ظاهری است که وجود دارد. همان بار اول که ما گفتیم چیزی به نام فقه نظام نداریم گفتند فلانی حکومت اسلامی را منکر شده در حالیکه من گفته بودم ورای فقه موجود ما چیزی به نام فقه نظام نداریم. به بعضی از آقایان گفتم لااقل مطالب را گوش میکردید. امام از همین فقه موجود فقه حکومتی و فقه ولایت فقیه را درآورد، نظام را از آن استخراج کرد، ما چیزی جداگانه به نام فقه نظام نداریم.
سؤال: مسئله مذاق شریعت که در فقه مکرراً برای دستیابی به ظهورات و احکام استفاده میشود آیا همان هماهنگی بین احکام نیست که از آن به نظامات تعبیر شده است؟
فاضل لنکرانی: مذاق شریعت اگر در جایی قطع به آن پیدا شود حجت است هرچند پیدا کردن قطع به راحتی حاصل نمیشود. یکی از بزرگان صاحب رساله یکی از جزوههای من را دیده بود گفت شما در آنجا به مذاق شریعت تمسک کردهاید، مگر مذاق حجت است؟ مذاق اگر به حدّ یقین برسد برای ما حجیت دارد، مذاق شریعت یعنی در اثر انس با تشریع و روش تشریع و قانونگذاری، فقیه مذاق شارع را بدست میآورد. مثلاً شارع احکامی را مربوط به زنان گفته، لا جمعه و لا جماعه و لا…، حالا در مورد مرجعیت که ما دلیل بر نهی ورود زنان نداریم، بزرگانی مثل مرحوم خویی، به مذاق استناد کردهاند اما این مذاق مستند به همین مسائل است، نه اینکه ما یک موضوع جدید درست کنیم، یعنی ما در اثر انس با تشریع و قانونگذاری، بدست آوردهایم که شارع نمیخواهد زن خیلی در معرض قرار بگیرد، اگر بخواهد مرجع شود باید در معرض قرار بگیرد و شارع از این کار امتناع دارد لذا به مذاق استناد میکنیم، اما مذاق به معنای نظام نیست، بلکه چیزی شبیه همان اهداف و غایات شریعت است.
سؤال: اینکه شما میفرمائید حضرت امام از فقه موجود نظام حکومتی را ایجاد و مبانیاش را استخراج کرد این اول کلام است. توضیح این که حضرت امام هم قائل به فقه نظام بودند و از مجموع احکام توانستند برای ولایت فقیه دلیل بیاورند، در نقدها این آمده که حضرت امام نیامدند صرفاً از ادله مثل روایات برای ولایت فقیه استفاده کنند بلکه از آن مجموعه استفاده کردند و همان را فقه نظام میدانند.
فاضل لنکرانی: نه، اگر برادری که این سؤال را فرمودند خوب دقت کرده و به مطالب امام مراجعه کنند؛ امام فرمودند اسلام حدود دارد تعزیرات دارد، اجتماعیات دارد، و باید اینها اجرا شود یعنی آمدند یک حکم عقلی واضح را کنار این احکام قرار داده و فرمودند این آیات «الزّانِیهُ وَ الزّانی فَاجْلِدُوا» در قرآن فقط برای قرائت نیامده بلکه باید این احکام اجرا شود، اجرا هم نیاز به حکومت دارد پس اسلام حکومت دارد. به این معنا نیست که بگویند مثلاً در همین جزائیات و حدود اگر غیر مسلمان مرتکب قتل شد حدّش این است اگر مسلمان انجام داد این است، بعد بگوید تمام اینها مرتبطند، حالا که مرتبط هستند ما چیزی به نام نظام درست میکنیم. نه فرمودند احکام برای اجراست، اجرا نیاز به حکومت دارد پس اسلام باید حکومت داشته باشد.
نکته دیگر اینکه امام از نظر قوه فقاهت یکی از برجستگیهایش این است که فقهای ما در استفاده کردن از قرائن معمولاً به قرائن داخلیهی یک کلام تمسک میکنند میگویند این روایت آیا قرینهای بر خلاف ظاهرش دارد یا نه؟ و بعد هم از آن روایت یا روایات دیگر میگردند قرینهای را پیدا کنند، تا همین اندازه. ولی امام دایرهی استفاده از قرائن را توسعه داده است و این یکی از مشربهای فقهی امام است، امام اول گفته اسلام حکومت دارد، به همین دلیلی که عرض شد. بعد به الفقها حصون الاسلام که میرسد میگوید شما اسلام را چه معنا میکنید؟ اسلام اگر به احکام معنا شود یعنی فقها فقط پاسداران احکام اسلام هستند؟ در حالی که اسلام همه چیز دارد هم حکومت و هم احکام. من تمام فرمایشات امام را دیدهام، کلمه نظام دارد، سیستم دارد، ولی سیستم و نظام در همین فقه موجود را میگوید نه یک چیز دیگر ورای فقه موجود.
سؤال: در برخی از روایات ارتباطات بین دستورات مختلف شارع بیان شده، مثلاً در روایات آمده خداوند متعال امر به معروف را واجب کرده تا به واسطه آن باقی فرائض اقامه شود.
فاضل لنکرانی: این چه جوابی به حرف بنده شد؟ امر به معروف و نهی از منکر برای اینست که نماز خوانده شود، روزه گرفته شود، ولی کجا به این معناست که بین روزه و نماز ارتباط است؟ حالا اگر پدر به بچهاش گفت برو ماست بخر، نان بخر و فلان کس را ببین، آیا به این معناست که باید بین اینها ارتباط باشد؟ با کلام او همه اینها انجام میشود این یک امر اجرایی است، این روایت برای اجرای احکام است، اگر امر به معروف انجام شود همه احکام اجرا میشود اما دلیل این نیست که بین احکام ترابط است.
سؤال: امام فرمودهاند «الاسلام هی الحکومه» و این حکومت باید تکالیفی داشته باشد که تکالیفش حتماً فرد محور نیست اگر قائل به فقه نظام نباشیم این را با چه چیزی حل میکنید؟
فاضل لنکرانی: ما در فقه هم احکامی برای اشخاص داریم، مثل آنکه پدر ولایت دارد، مادر در مواردی حق حضانت دارد، اینها احکام فردی برای خود افراد است. هم احکام اجتماعی داریم که مخاطَب یا مکلفش خود اجتماع است. میگوید جامعه مسلمین زیر بار کفر نباید برود. «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا»، بعید نیست یا لااقل یکی از احتمالاتش این است که جامعه مسلمین نباید زیر بار کفر برود، حال اگر یک مسلمانی آن طرف دنیا در یک شرکتی یا مغازهای که رئیسش کافر است استخدام شد آیا اسلام به او میگوید این کار را رها کن چون تحت سلطه کافر است؟ به نظر من نمیشود به آن استدلال کرد. اسلام هم احکام اجتماعی دارد و هم احکام فردی.
البته من در اکثر صحبتهایم گفتهام هنوز خیلی مسائل هست که ما باید پاسخ بدهیم، هنوز قواعدی در همین فقه هست که استخراج نشده، نه اینکه یک نظام جدید لازم داشته باشیم نظام نمیخواهد اینها هست باید تلاش کنیم و آن را استخراج نماییم. خود این جمله امام چند جلسه بحث فقهی لازم دارد.
در همین یکی دو هفته اخیر به یکی از همین آقایانی که در فقه نظام خیلی زحمت میکشد گفتم این جمله امام را بخوان؛ گفت «الاسلام هی الحکومه و الاحکام قوانین لها» گفتم دنبالهاش را بخوان، گفت دنباله ندارد، گفتم واقعاً دنبال ندارد؟ اگر دنبالهاش را نخوانده باشی اصلاً فقه حکومتی امام را نفهمیدی! گفت دنباله ندارد! گفتم دنبالهاش این است «و الاحکام قوانین لها بل هی مطلوبهٌ بالعرض» تمام روح فرمایش امام در این است، امام میگوید همه احکام وجوب نماز و روزه و… در طول حکومت هستند. در طول حکومت یعنی چه؟ یعنی هنگام تزاحم بین وجوب نماز و حکومت، بین وجوب حج و حکومت که اتفاقاً چند سالی بین حکومت اسلامی و وجوب حج مردم تزاحم شد، حکومت مقدم است، گفتم این از آثار فقه حکومتی است، فقه حکومتی یعنی شما حکومت را بر همه فروع حاکم کنید. گفتم این مبنای امام است. حالا این چقدر استدلال میخواهد؟ چقدر حرف میخواهد؟ متأسفانه هنوز در حوزهها راجع به این مباحث کار نشده.
من از همه آقایان عذر خواهی میکنم، امیدوارم بعضی از ابعاد این نظریه باز شده باشد. متأسفانه فرصت پرداختن به نقدها نرسید. ان شاء الله این بحث که بسیار مهم است به نتایجی برسد و خدای تبارک و تعالی از همه ما راضی باشد. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته