الویری، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم گفت: واکنش سریع، صریح و قاطع در برابر رفتارهای خام تفرقه انگیز و برخورد با عوامل آن میتواند به تحقق راهکار وحدت اسلامی کمک کند.
به گزارش شبکه اجتهاد، هفته وحدت و برگزاری اجلاس سالانه وحدت اسلامی بهانهای است که به بازخوانی موضوع وحدت و بررسی موانع ایجاد وحدت اسلامی بپردازیم. در این مجال با حجتالاسلام والمسلمین محسن الویری عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم به گفتگو نشستیم. متن زیر مشروح گفتگوی مهر با این استاد دانشگاه است.
با توجه به اینکه ما در جوامع اسلامی هویتهای مختلفی داریم ایجاد وحدت چگونه امکان مییابد؟ یک تعارض اولیه در مورد بحثهای معطوف به وحدت وجود دارد که تعارض بین هویت و وحدت است. یعنی وقتی ما به یک مبنای هویتی دامن میزنیم، چون هویت میخواهد انسجام ایجاد کند ولی در عین حال یک دیگری را نیز تعریف میکند. این هویت در عین حال که دنبال انسجام است اما به طور متناوب یک شکاف هم ایجاد میکند. چطور میشود ما هم هویتمان را به عنوان شیعه و محب اهل بیت حفظ کنیم ولی در عین حال این هویتگرایی منجر به شکاف در امت اسلامی نشود؟
الویری: با تشکر از شما به خاطر پرداختن به موضوعات مورد نیاز جامعه امروزی ما و به خاطر فرصتی که در اختیار بنده قرار دادید در پاسخ به این پرسش شما باید عرض کنم اصولا وحدت که البته بنده کلمه «همگرایی» را دقیقتر از آن میدانم و به همین دلیل در این مصاحبه از کلمه «همگرایی» استفاده میکنم در جایی ممکن و قابل تصور است که که هویتهای متکثر وجود داشته باشد.
اگر دو چیز با هم متفاوت نباشند و هویتهای مستقل و جدا از هم نداشته باشند همگرایی آنها و به قول شما وحدت آنها چگونه قابل تصور است؟ من اجازه میخواهم پیش از آن که به قسمت پایانی پرسش شما بپردازم و مشخصا در باره چگونگی جمع بین هویت گرایی شیعی و همگرایی امت اسلامی سخن بگویم برای روشن شدن صورت مسأله نکتهای را در باره هویت توضیح دهم.
انسانها هویتهای گوناگونی دارند، مثلا یک فرد را در نظر بگیرید که مثلا از نظر نژادی به یکی از اقوام ایرانی وابسته است و بنابراین حس تعلق هویتی به آن دارد، از نظر محل سکونت مثلا در قم زندگی میکند و یک حس هویتی نسبت به این شهر دارد، از نظر شغلی مثلا معلم است و هویت معلمی هم برایش بسیار ارزشمند است، از نظر گرایش سیاسی فلان گرایش دارد و این گرایش برای او هویت بخش است، از نظر ورزشی به فلان ورزش و فلان باشگاه علاقه شدید دارد و بخشی از هویت خود را در این طرفداری از باشگاه محبوب خودش مییابد.
اصولا وحدت در جایی ممکن و قابل تصور است که که هویتهای متکثر وجود داشته باشد. اگر دو چیز با هم متفاوت نباشند و هویتهای مستقل و جدا از هم نداشته باشند همگرایی آنها چگونه قابل تصور است؟
میتوان ابعاد دیگری برای این نوع هویتهای چندگانه ذکر کرد. اینها هویتهای عرضی هستند یعنی در عرض هم قرار دارند و یک فرد همزمان همه آنها را دارد. نوع دیگری از هویتها را میتوان در نظر گرفت که طولی هستند. مثلا یک فرد در خانواده خودش به هر حال با دیگر اعضای خانواده تفاوت دارد ولی این چند عضو متفاوت در کنار هم یک خانواده را تشکیل میدهند. این خانواده تشکیل شده از اعضای مختلف در مقایسه با همسایهها یک خانواده با هویت مستقل و متمایز از آنها به حساب میآید و خانوادههای دیگر هم همین وضعیت را در مقایسه با این خانواده دارند.
ولی این خانوادههای گوناگون و متفاوت از هم در کنار هم مثلا یک مجتمع مسکونی یا یک کوچه یا یک محله را تشکیل میدهند که این محله تشکیل شده از خانوادههای مختلف در مقایسه با محلههای دیگر یک هویت مستقل دارد و به همین ترتیب یک شهر از محلههای مختلف تشکیل شده در حالی که خود آن شهر یک هویت مستقل دارد و به همین ترتیب یک کشور که هویت مستقل دارد و در بسیاری از موارد برای مردمانش یک عنصر بسیار مهم هویت بخش است در درون خودش از استانهای مختلف شهرهای مختلف و روستاهای مختلف و محلههای مختلف و خانوادههای مختلف و سرانجام افراد مختلف تشکیل شده است. طبعا میتوان این سلسله مراتب را به قاره ها و سرانجام به بشریت و کل کره زمین گسترش داد.
اینها هویتهای طولی است یعنی در طول هم قرار دارند و تعلق فرد به هر یک از این هویتهای طولی هیچ منافاتی با تعلق با یکدیگر ندارد و اصولا همانطور که ذکر شد تا این تکثر و تعدد و تنوع هویتها وجود نداشته باشد هیچ همگرایی معنی پیدا نمی کند. اگر یک انسان برای همیشه تنها زندگی کند همگرایی او با دیگران از اساس بی معنی است.
حال در باره پیروان مکتب اهل بیت علیهمالسلام و برادران و خواهران عزیز اهل سنت هم باید گفت که شیعه بودن و همزمان سنی بودن قابل جمع نیست زیرا دو هویت مستقل از هم هستند ولی اگر ما یک چتر عام و گسترده تر دیگری به نام امت اسلامی را در نظر بگیریم که هم من شیعه و هم برادر و خواهر سنی من هر دو عضو آن هستیم، آن وقت مشاهده میکنیم که این دو هیچ تعارضی با هم ندارند.
چون در مقیاس مذهبی که نگاه کنیم ما پیرو دو مذهب متفاوت هستیم و لذا دو هویت متفاوت داریم ولی این هویتهای دو گانه ما در مسیر و در طول یک هویت گسترده تر دیگر به نام هویت دینی قرار دارد که اتفاقا در آنجا هر دو با هم یکسان هستیم، مانند دو نفر از دو نژاد یا دو شهر مختلف که متعلق به یک کشور هستند که هیچ منافاتی با هم ندارد و همان گونه که ذکر شد تا تعدد شهرها وجود نداشته باشد همگرایی بین آنها و ضرورت همگرایی آنها ذیل عنوان عام یک کشور معنی ندارد.
بنا بر این حفظ هویت ما به عنوان شیعه یا سنی هیچ منافاتی با هویت عام تر و گسترده تر ما یعنی تعلق به امت اسلامی ندارد و ما با وجود تعدد و تفاوت مذهبمان باید توجه داشته باشیم که متعلق به یک هویت گسترده تری به نام هویت اسلامی و امت اسلامی هستیم و با توجه به وظیفه شرعی و دینی که برای حفظ و تقویت امت اسلامی داریم از هر رفتاری که به این هویت لطمه بزند باید پرهیز کنیم.
به عبارت دیگر به قول فقهای ما تعلق ما به هویت اسلامیمان بر هویت شیعی و سنی ما حاکم است و بر آن حکومت دارد و وسعت و ضیق آن را مشخص میسازد. از طولانی شدن سخن عذرخواهی میکنم ولی دریغم میآید به این جمله امام خمینی که به زیبایی به این نکته پرداخته اند، اشاره نکنم:
«ما با هم یکی هستیم و ما جدا نیستیم. اختلاف، اختلاف دو تا مذهب است؛ این اختلاف نباید اسباب این معنا بشود که ما در اساس اسلام [اختلاف کنیم]. اسلام بالاتر از این معانی است که ما به واسطه اختلاف مسلکی از اسلام مثلًا چه بکنیم. ما که میبینیم الآن اسلام در معرض خطر است، بر همه ما لازم است که دست به هم بدهیم و از آن اشتباهاتی که در سابق بوده دست برداریم، دستهایی را که مثل سابق [می خواهند] ما را از هم جدا کنند قطع کنیم.» (صحیفه نور، ج ۶، ص ۹۵)
آیا تأکید بر هویت اسلامی خود به نوعی هویت گرایی و غیریت سازی دامن نمیزند؟
الویری: هویت اسلامی همان طور که در پرسش اول شما هم بود نسبت به اجزای درونی خود نقش هویت بخشی و انسجام آفرینی و ایجاد همگرایی دارد و مانند یک نخ تسبیح دانههای متفرق و واگرا را کنار هم قرار میدهد و به آنها نظم میبخشد لذا نسبت به اجزای خود به هیچ وجه غیریت سازی ندارد ولی در مقایسه با دیگر ادیان یا تمدنها بله نقش غیریت ساز دارد و این کاملا طبیعی و قابل فهم و حتی قابل دفاع است.
بالاخره امت اسلامی در مقایسه با امتهای غیراسلامی تفاوتهایی دارد که آن را از بقیه متمایز میکند. مثل همان نخ تسبیح که سبب تفاوت و تمایز این تسبیح با دیگر تسبیح ها میشود. این غیریت سازی نسبت به دیگران امری نکوهیده نیست و یک امر کاملا طبیعی به حساب میآید. همین متمایزسازی نسبت به اغیار است که به انسجام و همگرایی درونی کمک میکند.
به نظر میرسد بحث شیعه و سنی خیلی اوقات دستمایه سیاست است. یعنی بیشتر مسائل سیاسی است که الان دارد به اختلافات دامن میزند تا مسائل عقیدتی و برخی از اختلافات مذهبی صرفا بهانه است برای توجیه اتفاقاتی که در عرصه قدرت و سیاست در حال رخ دادن است. در واقع سیاست از مسائل عقیدتی سواستفاده میکند. نظر شما در این باره چیست؟
الویری: به صورت نسبی با این حرف شما موافق هستم. امام خمینی(ره) در همان سخنرانی که در پاسخ پرسش اول به آن اشاره کردم اصولا پیدایش اختلافات واگرایانه شیعی سنی را به عوامل سیاسی نسبت میدهند. به نظرم ذکر عین جمله ایشان خیلی سودمند است:
«مسئله اختلاف بین پیروان دو طایفه و دو مذهب، ریشه اش از صدر اسلام است. در آن وقت خلفای اموی، و خصوصاً عباسی، درصدد بودند که اختلاف ایجاد کنند. مجالس درست میکردند و [به اختلاف] دامن میزنند. این اختلاف کم کم اسباب این شد که در بین عوامِ از اهل سنت و عوامِ از اهل شیعه این تنافس پیدا شد؛ و گر نه نه عوام اهل سنت به سنت رسول اللَّه عمل کرده و میکنند و نه عوام اهل شیعه پیروی از ائمه اطهار کردهاند.
ائمه اطهار ما کوشش کردند تا اینها را داخل در آن جمعیت کنند، با آنها نماز بخوانند، به تشییع جنازه های آنها بروند. زمانْ کم کم آمد به این طرف، و قدرتمندان این کار را کردند برای اینکه این دو طایفه با هم سرگرم باشند، و خودشان هر کاری میخواهند بکنند. قریب سیصد سال پیش از این، سیاست خارجی در ایران و در شرق [اجرا] شد. آنها بیشتر درصدد این مسائل برآمدند.» (صحیفه نور، ج ۶، ص ۹۴)
درون امت اسلامی هم عدهای از اهل سیاست هستند که در پشت نقاب مباحث مذهبی پنهان شده اند تا با دمیدن در تنور اختلافات، بهرههای سیاسی ببرند
اعتقاد امام و رهبر معظم انقلاب به نقش عوامل سیاسی بیرونی در دوران معاصر در دامن زدن به اختلافات مذهبی هم که بسیار واضح است و نیازی به ذکر سند ندارد. بنا بر این در سوء استفاده عوامل سیاسی خارجی از مسائل اعتقادی و مذهبی برای بهره برداریهای سیاسی هیچ شکی نیست.
اما پرسش شما یک بعد داخلی هم دارد، یعنی در درون امت اسلامی هم عدهای از اهل سیاست هستند که در پشت نقاب مباحث مذهبی پنهان شده اند تا با دمیدن در تنور اختلافات، بهرههای سیاسی ببرند. این هم قابل قبول است. و شاهد آن این است که با وجود اختلافات مذهبی شیعی و سنی در طول تاریخ همواره حسن تعامل بین علمای درجه یک شیعه با اهل سنت وجود داشته است و بسیاری از آثار علمی اهل سنت در حوزههای شیعی تدریس میشده است و اختلافات مذهبی هیچگاه مانع روابط صمیمانه بین آنها نبوده است ولی با باز شدن پای سیاست به ویژه در سالهای اخیر شاهد هستیم که چگونه در این مسیر مانع تراشی صورت میگیرد و عالمان دینی جیره خوار کارگزاران سیاست چگونه به ابزاری برای تحقق اهداف سیاسی تبدیل شده اند.
چه راه حلهایی را برای چالش تفرقه در جهان اسلام پیشنهاد میدهید؟
الویری: در بین راه حلهای گوناگونی که میتوان پیشنهاد داد، در اینجا تنها به دو راهکار که به نظرم اهمیت بیشتری دارد اشاره میکنم و قبل از آن به عنوان مقدمه باید عرض کنم که اجرایی شدن و عملیاتی شدن همه راهکارها در اختیار ما نیست لذا باید به سراغ راهکارهایی برویم که اجرای آن در دست خودمان است و عملیاتی شدن آن تنها در گروی اراده جدی ماست. دو نمونه از این راهکارها چنین است:
بهترین روش برای حل بسیاری از اختلافات گفتگوی صادقانه و همراه با اخلاق است. دقت کنید که از کلمه مناظره استفاده نمیکنم. در مناظره هدف هر یک از طرفین پیروز شدن بر طرف دیگر است ولی در گفتگو کوشش برای فهمیدن طرف مقابل و فهماندن خود به او حرف اول را میزند
شروع تفرقه ستیزی و حرکت به سوی همگرایی از خودمان. ما قبل از این که از دیگران انتظار حرکت همگرایانه داشته باشیم باید خودمان در بالاترین حد ممکن چنین رفتاری داشته باشیم.
واکنش سریع و صریح و قاطع در برابر رفتارهای تنش آفرین و خام اندیشانه و تفرقه انگیز و برخورد جدی با عوامل آن از یک سو و اقدامات روشنگرانه و تبیین دقیق مبانی همگرایی مذهبی و دینی از سوی دیگر میتواند به تحقق این راهکار کمک کند. البته باید اعتراف کنم که از گروه پرنفوذی که توان همگرایی با شیعیان معتقد به امام و نظام و رهبری و دارای سابقه خدمت به نظام را ندارند به هیچ روی نمی توان انتظار همگرایی با غیرشیعیان را داشت ولی این وظیفه از دوش دیگر عالمان دینی و کنشگران سیاسی برداشته نمی شود.
گشودن و باز نگاه داشتن فضای گفتگو. جز در مواردی که به حکم شرع و عقل باید از گفتگو روی برگرداند، بهترین روش برای حل بسیاری از اختلافات گفتگوی صادقانه و همراه با اخلاق است. دقت کنید که از کلمه مناظره استفاده نمیکنم. در مناظره هدف هر یک از طرفین پیروز شدن بر طرف دیگر است ولی در گفتگو کوشش برای فهمیدن طرف مقابل و فهماندن خود به او حرف اول را میزند.
گفتگو بین عالمان دینی و کنشگران فرهنگی و فعالان سیاسی و دیگر اقشاری که میتوانند در انسجام بخشی به امت اسلامی نقش آفرین باشند دستاوردها و پیامدهایی بسیار بابرکت و ماندگار و فراتر از انتظار خواهد داشت. از یاد نبریم که در میان اهل سنت هم دلهایی که شوق همگرایی اجزاء و اعضای امت واحده اسلامی را دارند بسیار است.