اختصاصی شبکه اجتهاد: حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی خادمی کوشا، مدیر گروه «دانشهای وابسته به فقه»، در پژوهشکده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است. با وی در خصوص راههای شناسایی نقلهای تاریخی معتبر در رابطه با واقعه عاشورا و امکان اثبات نقلهای ضعیف با تمسک به قاعده تسامح به گفتگو پرداختیم. او معتقد است با قاعده تسامح، نقلهای ضعیف تاریخی اثبات نمیشود؛ علاوه بر اینکه بین عمل به قاعده تسامح و بدعت نیز مرز باریکی وجود دارد. گفتگو با این پژوهشگر حوزه فقه، در این موضوع که کمتر بدان پرداخته شده است، خواندنی شده است.
اجتهاد: آیا ما راهی برای تشخیص مقتل معتبر از غیر معتبر داریم یا خیر؟
خادمی کوشا: از نقطه خوبی شروع کردید. در خصوص عزاداریهای حضرت امام حسین متأسفانه گاهی دیده میشود که برخی تحریفها در سطح منابع و مسائل و اشخاص صورت میگیرد. لازم هست که یک معیارهایی برای شناخت طریق صحیح مقتل حضرت ابیعبدالله پیدا کنیم.
البته در خصوص شناخت منابع معتبر و استاندارد، راههای تخصصی را بیان کردند مثل علم رجال، اما گذشته از آنها راههای دیگری هم هست که انسان بتواند نقلهای صحیح را از غیر صحیح تشخیص بدهد.
قبل از اینکه آن راهها را بگویم باید به چند نکته و درواقع چند پیشفرض توجه کنیم: ورود به تاریخ معصومین بر اساس یک پیشفرضهایی صورت میگیرد.
پیشفرض اول: عصمت اهلالبیت
یکی از آنها عصمت حضرات معصومین هست. بر اساس آن، ما هر نقل تاریخی که برخلاف عصمت حضرات معصومین باشد را نمیتوانیم بپذیریم، حتی اگر از جهت منابع تاریخی و رجالی دچار اشکال نباشد. بهطور مثال در یک تاریخی، خبرهایی داده میشود که حضرات معصومین در برخی از ظلم و جنایتها شرکت داشتند، اینها هرگز برای شیعه قابلقبول نیست. همینطور در قضیه عاشورا هم برخی سخنانی راجع به حضرات معصومین و کسانی که نزدیک به عصمت هستند و دارای مقام عصمت صغری هستند مثل حضرت زینب و حضرت ابوالفضل العباس می زنند که این سخنان را هم باید با این معیار سنجید.
پیشفرض دوم: شخصیت بینظیر معصومین علیهمالسلام
معیار دوم، شخصیت، کرامت و مقام والایی است که حضرات معصومین داشتند. ما وقایعی که برخاسته از ضعف و زبونی نفس یا موجب وهن امام است را نمیتوانیم بپذیریم.
پیشفرض سوم: علم امام علیهالسلام
معیار و پیشفرض سوم، آگاهی امام هست؛ یعنی کسی که معتقد به امامت امام معصوم است نمیتواند خبرها و نقلهای تاریخی که برخلاف علم و آگاهی امام باشد را بپذیرد. درواقع زیربنای رفتارها و پذیرش خبرهایی که در مورد امام داده میشود، علم امام هست. اگر چنانچه بعضی از اخبار حاکی از این باشد که امام در شناخت شرایط آنها دچار اشتباه شد، ما این را نمیتوانیم بپذیریم.
اینها پیشفرضهای اصلی هستند که هر شیعه باید به آن توجه داشته باشد. هم عصمت امام، هم شخصیت امام و هم علم امام. اینها نباید مخدوش بشود.
اجتهاد: آیا با با این معیارهایی که فرمودید، میتوانیم راهی برای نقل صحیح تاریخ امام حسین (ع) پیدا کنیم؟
خادمی کوشا: بله، چند راه وجود دارد.
راه اول
یکی از این راهها بهرهگیری از سخنان خود امام هست. برخی از سخنان امام که در مسیر قیام و حتی قبل از مسیر قیامشان، از خود ایشان بیانشده که هدف از قیامشان را مشخص کردهاند. درنتیجه اگر در بعضی از نقلهای تاریخی خبری داده شود که برخلاف گفتار خود امام باشد پذیرفته نمیشود.
راه دوم
دومین راهی که میشود تاریخ صحیح را پیدا کرد، نامههای حضرت امام حسین علیهالسلام است. در این نامهها امام علیهالسلام هم هدف قیامش را مشخص کرده و هم مسیری که قیام میکند ویاران خودش را انتخاب میکند را هم معین کرده است. با توجه به این نامههای امام میتوانیم حرکت امام را بهخوبی تحلیل کنیم.
راه سوم
نکته سوم روایات معصومین هست؛ یعنی روایاتی که از ائمه دیگر، چه معصومین قبل از حضرت امام حسین و چه معصومین بعد از حضرت امام حسین، در خصوص قیام امام حسین و شهادت امام حسین صادرشده است. آنها میتوانند راهی برای شناخت صحیح تاریخ امام حسین باشند. گاهی در تعارض بین نقل تاریخی با روایت فرمودند که در تعارض بین این دو، نقل روایی بر نقل تاریخی مقدم میشود. مثلاً در مورد تاریخ تولد امام حسین (ع)، یک نقل روایی و یک نقل تاریخی داریم که این دو باهم دیگر تعارض میکنند. صحیحتر این است که نقل روایی را مقدم کنیم.
راه چهارم
چهارمین راهی که میشود با آن تاریخ صحیح را پیدا کنیم، سخنان و عملکرد اهلبیت پیامبر است. سخنان و عملکرد همسران پیامبر، خواهر عظیمالشأن حضرت امام حسین، حضرت زینب کبری و دیگر شخصیتهایی که در اهلبیت هستند حتی امام باقر (ع) که ایشان هم جزء اسرای کربلا بوده، میتواند گوشههایی از تاریخ صحیح امام حسین را برای ما معلوم کند.
راه پنجم
پنجمین معیار، سخنان یاران پیامبر است. اینها میتوانند خوب ما را به تاریخ صحیح کربلا نزدیک کنند. کسانی که تاریخ کربلا را بدون این راهها مطالعه کنند شاید به تحریفها و انحرافهایی برسند.
اجتهاد: آیا با تمسک بهقاعده تسامح میتوانیم نقلهای غیر معتبر را حجت قرار بدهیم یا خیر؟
خادمی کوشا: بههیچوجه. چون قاعده تسامح در ادله سنن اساساً مربوط به مسائل تاریخی نیست. این قاعده مربوط به انجام کارهایی هست که بهقصد ثواب انسان میخواهد انجام بدهد؛ یعنی خبری واردشده است و بیان کرده است که فلان عمل اینقدر ثواب دارد. مؤمن به امید رسیدن به آن ثواب آن عمل را انجام میدهد. حال در روایت فرموده کسی که عملی را به امید ثوابی انجام بدهد و روایتی در این زمینه به دستش برسد، خداوند ثواب آن عملی که انجام میدهد را به او میدهد حتی اگر آن خبر صحیح نباشد و آن سخن را معصوم یا پیامبر نگفته باشد. این نشان از تفضل الهی دارد. اخبار تسامح در ادله سنن بیانکننده تفضل الهی در ثواب دادن به انجام عمل به امید ثواب است، نه اینکه خبر تاریخی را برای ما حجت کند. این قاعده نهتنها خبر تاریخی را که حجت نمیکند، بلکه حتی استحباب همان موردی که این روایت در موردش واردشده را هم اثبات نمیکند. صرفاً میگوید: اگر فلان عمل را چون ثوابی در موردش واردشده است انجام بدهی ثوابش را میبری، اما آیا استحباب آن عمل ثابت میشود و این خبر ضعیف حجیت پیدا میکند؟ خبر، این گونه نیست.
در مورد تاریخ حضرت امام حسین و هر تاریخ دیگری، روایات تسامح در ادله سنن، بههیچعنوان نمیتواند خبر تاریخی را معتبر کند؛ چون ربطی به خبر تاریخی ندارد؛ اما در مورد کارهایی که مربوط به امام حسین و عزاداریها و امثالذلک انسان میخواهد انجام بدهد، روایاتی آمده است که اگر کسی به زیارت برود چقدر ثواب دارد، اگر کسی این سلام را بدهد چقدر ثواب دارد، اگر کسی در هنگام آب خوردن سلام بدهد چقدر ثواب دارد. اینها ولو ضعیف هم باشد بر اساس تسامح در ادله سنن انسان میتواند آن عمل را به امید ثوابش انجام بدهد، نه بهعنوان اینکه حتماً این را پیغمبر گفته است و الا این همان واردکردن در دین و بدعت میشود. بلکه به امید ثوابش انجام دهد. باشد و خداوند متعال هم همان ثواب را به وی میدهد. پس نتیجه کلی این شد که اخبار تسامح در ادله سنن اصلاً ناظر به اخبار تاریخی نیست و هیچ خبر تاریخی را نمیتواند معتبر کند و در مورد افعال مکلف فقط تعیینکننده و توجیهکننده ثواب عمل است و بازهم خبر ضعیف را حجت نمیکند.
اجتهاد: نقل مقاتل نیاز به تقلید در مبانی اصولی مثل حجیت خبر واحد دارد یا نه؟ به عبارت دیگر، آیا اختلافاتی که در بحث حجیت خبر واحد هست در نقل مقاتل هم میآید یا خیر؟
خادمی کوشا: نقل مقاتل ربطی به مبانی حجیت خبر واحد ندارد، چون نقلهای تاریخی برای عمل کردن نیست. حجیت خبر واحد درجایی مطرح هست که شخص بخواهد به آن خبر عمل کند. اما در نقلهای تاریخی اصلاً مقام عمل نیست. بلکه مقام خبردهی یا خبرگرفتن است. به همین دلیل کسی که میخواهد نقل مقاتل بکند همین اندازه که دارد میگوید نقلشده است، یا در کتابها هست، همین مقدار برای او کفایت میکند؛ و چون مقام عمل نیست خبر واحد را چه حجت بداند و چه نداند تأثیری ندارد. بله، اگر یک نقل تاریخی داشته باشیم که این نقل تاریخی بخواهد منشأ و دلیل برای یک حکم فقهی بشود، آنجا طبق ضوابط علم فقه باید بگوییم فقط درصورتیکه شرایط حجیت خبر واحد را داشته باشد قابل عمل است ولی در نقلهای تاریخی ما به دنبال این هدف نیستیم، بلکه عمدتاً به دنبال خبردهی در خصوص وقایع خارجی هستیم. حالا گاهی نقل تاریخی منجر میشود که یک سخن به امام اسناد داده شود، اینجا نکته مهمی است. اگر نقل تاریخی منجر به اسناد سخن یا فعلی به امام بشود در اینگونه موارد تنها با شرایط حجیت خبر میتوانیم فعل یا قولی را به امام نسبت بدهیم. پس قاعدهاش این شد هرگاه هر خبر تاریخی منجر به اسناد و نسبت دادن قول یا فعلی به امام بشود نیاز به وجود شرایط حجیت خبر هستیم و نمیشود بدون آن انسان چیزی را به امام نسبت بدهد.
اجتهاد: پس شما قائل به تفصیل هستید؟
خادمی کوشا: بله. در مورد خبرهای تاریخی که فقط خبر هست و هیچ نسبتدهی به امام ندارد و ما نیز در مقام استنباط حکمی نیستیم، اصلاً مهم نیست، بلکه فرد میتواند همینقدر بگوید که نقلشده و همین مقدار کفایت است؛ اما خبرهایی که نسبت دادن مطلبی یا فعلی به امام است، قطعاً نیاز به حجیت دارد.
اجتهاد: وجه حجیت زبان حال از چه باب است؟
خادمی کوشا: اصلاً بحث حجیت در مورد زبان حال مطرح نیست. زبان حال چون خبر از واقعیت نیست، زبان حال، زبانی است که شخص بر اساس فهم خودش دارد بیان میکند و خودش هم وقتی اسمش را میگذارد زبان حال؛ یعنی من فهم خودم از حال امام را دارم میگوید. در بیان زبان حال فقط یک نکته مهم باید رعایت بشود و آن اینکه نباید زبان حال بهگونهای باشد که موجب وهن و موجب تضعیف شخصیت امام بشود. اگر این بشود حرام است؛ و الا بحث حجیت مطرح نیست. در زبان حال، چیزی را به امام نسبت نمیدهند، بلکه صرفا میگویند: در این وضعیتی که امام قرارگرفته جای این حرفها هست. بنابراین هیچگونه خبری وجود ندارد تا اینکه بحث حجیت مطرح بشود.
اجتهاد: در بحث بدعت، بعضیها میگویند بدعت امر قصدی نیست. با توجه به این، آیا تکیه بر امور غیر قصدی و امثال زبان حال در نظر کسانی که بدعت را قصدی نمیدانند از مصادیق بدعت نیست؟
خادمی کوشا: این نکته بسیار مهمی است. اینجا قسمت حساسی است. باید مواظب باشیم بهگونهای عمل نکنیم که آرام آرام بدون اینکه حتی خودمان بخواهیم چیزهایی که ساحت دین از آنها بری است وارد در دین بشود. در خصوص تسامح در ادله سنن گفتیم انسان میتواند هر عملی را که برای آن ثوابی واردشده انجام بدهد، ولو اینکه آن روایت ضعیف باشد. این را گفتیم. حالا سؤال جالب این است از عوارض چنین حکمی نمیترسید؟ چیزهای ضعیفی وارد بشود و مردم آنها را انجام بدهند و آرام آرام این جزء دین بشود و بدعت درست بشود.
جوابش این هست که باید آن ضوابط را رعایت کنند، در تسامح در ادله سنن باید باهمان ضابطه خودش باشد. ضابطهاش این است که بدون اسناد به دین باشد. نباید اسناد به دین داده بشود. این قید عمل به همان تسامح در ادله سنن است و در مورد زبان حال هم همین است. در زبان حال باید تأکید بشود که این زبان حال است، این فهم من هست از حالت امام و وضعیت امام. باید روی اینها تأکید کنند که آرام آرام منجر به آن تالی فاسدش نشود.. خلاصه کلام اگر میداند منجر به بدعت میشود باید مواظب باشد. بنده معتقدم اسلام و تاریخ امام حسین (ع)، کم از سادهانگاری مسلمانان و شیعیان ضربه ندیده است.