حجتالاسلام الهی خراسانی در درس خارج فقه خود به طرح و بررسی شش رویکرد «کلان نگر یا نظام واره»، «مقارن»، «قواعدی»، «استظهاری لغوی»، «تحلیل ماهوی سیره» و «رویکرد ماهوی در مقابل استظهاری، لغوی» در استنباط فقهی پرداخت.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین مجتبی الهی خراسانی، استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه مشهد در ششمین جلسه درس خارج فقه امر به معروف و نهی از منکر با رویکرد تربیتی، حکومتی به تبیین بحث «رویکردهای لازم در استنباط فقهی» پرداخت.
حجتالاسلام الهی خراسانی در این جلسه به طرح و بررسی شش رویکرد «کلان نگر یا نظام واره»، «مقارن»، «قواعدی»، «استظهاری لغوی»، «تحلیل ماهوی سیره» و «رویکرد ماهوی در مقابل استظهاری، لغوی» در استنباط فقهی پرداخته است.
امر به معروف و نهی از منکر در تاریخ علوم اسلامی سبقه تفسیری، فقهی، حدیثی، اخلاقی، کلامی و اعتقادی دارد و بنابراین خالی و تهی از غیر ابواب فقهی نمیباشد و ما در استنباط گرچه غرض فقهی داریم اما به سایر ابعاد آن باید نظر داشته باشیم و علاوه بر موارد فوق اغراض تربیتی، حکومتی و اجتماعی نیز باید مورد نظر ما باشد و برای اینکه بتوان در کنار فقه به سایر اعاد و اغراض نشر داشت باید لاجرم از اتخاذ چند رویکرد هستیم که بحث ما نیز مبتنی بر آنها میباشد.
رویکردهای لازم در استنباط فقهی:
۱- رویکرد کلان نگر یا نظام واره
باید هر حکم از احکام شرع در چارچوب یک نظام عمودی و یک نظام افقی بررسی شود و نمیشود بدون ملاحظه این نظامها و مجرد از اینها به عنوان یک گزاره بررسی کرد که حکم آن چیست.
نظام عمودی: دارای چند رتبه میباشد:
۱- اغراض و غایات و مقاصد کلی شرع
۲- اصول و مبانی شرع
۳- قواعد و ضوابط
۴- احکام کلی
۵- احکام جزئی
نظام افقی: به علت زیاد بودن رابطه عرضی در شریعت باید به صورت حوزهای بحث نمود لذا ابتدا باید حوزه روابط عرضی [۱] را به تصویر کشید و این رابطه عرضی در مقابل طولی نیست بلکه در مقابل عمودی [۲] میباشد که در هنگام استنباط باید به این سلسله روابط عمودی نیز توجه داشت بعد رابطه آنها را با هم سنجید. یکی از روابط عرضی که اکثر علماء متوجه آن بودهاند رابطه بین احکام وضعی و تکلیفی میباشد که بسیاری از احکام وضعی موضوع حکم تکلیفی را محقق میسازند.
به عنوان نمونه نظام افقی در بحث امر به معروف و نهی از منکر شامل موارد ذیل میشود:
۱- ارتباط با بحث جهاد
۲- دعوت به خیر
۳- اقامه حدود
۴- النصیحه للائمه المسلمین
۵- شئون مسلمین
نسبت به حرکت طبق این رویکرد به دو نکته باید توجه داشت:
- نیاز به ارائه یک طرح منسجم ذهنی در صورتبندی این نظام وارهها میباشد لذا وقتی میگوئیم شریعت یک مجموعه منسجم و منظم است یعنی سلسله عمودی و افقی آن چگونه تعبیر میشوند.
- اثر معرفت شناسی این رابطه را در استنباط لحاظ نمائیم و نیازمند این نیست که اثر سابقا ضبط شده باشد و حداقل ثمره معرفت شناسی آن در وادار کردن فقیه به بررسی مجدد ادله بروز و ظهور میکند.
۲- رویکرد مقارن
در سه سطح بررسی میشود:
فرا مذهبی: در ابداع احتمال و بیان اقوال و وجوه اکتفاء به نظرات امامیه نشود و میتوان گفت که به ۳ جهت باید دقت داشت:
۱- تمام حرفهای آنها باطل محض نیست و یکسری حرفهای حق نیز وجود دارد که شاید ما توجه به آن نداریم
۲- گاهی اوقات برخی از نظرات آنها باید طرح و نقد شود
۳- در تطبیق و فهرست گاهی مسائلی هست که ما اصلا به آن نپرداختهایم
فرا مکتبی: داخل در چارچوب امامیه نباشد، فقط مکتب جواهری صحیح نیست، اخباریه، فقه پویا و گویا،… به اینها نیز با توجه نمود.
فرا فقهی: بحثهای اخلاقی اعتقادی و… اثرات آنها بر نتیجه فقهی: زاویه اخلاقی بحث مثل اینکه آمر باید عامل باشد یا نه، چرا که در اثر عامل نبودن ممکن است اثرات سوء اخلاقی داشته باشد و آیا آن اثر درحدی است که رافع وجوب باشد؟، و از طرف دیگر در روایات یکی از ابزارهای تقویت اخلاق امر به معروف کردن است تا سبب شود که خود شخص عامل گردد، حال کدام را باید پذیرفت؟
۳- رویکرد قواعدی
تفریع است و رد فرع بر اصل: این رویکرد جوهره روش استنباطی امامیه است و طبعا این رویکرد مورد پذیرش بوده است و باید فقیه رابطه حکم را با اصول فقه و محکمات و قواعد فقه بررسی کند، البته این یک رویکرد مستقل نیست و در ذیل نظام واره قابل تامین است و یکی از لایههای قواعد و اصول بود اعم از اصول فقه یا قواعد فقه مختص به یک باب.
۴- رویکرد استظهاری لغوی
احکام وابستگی به متون خاص در آیات و روایات دارد و چون در قالب لفظ است باید منطق استظهاری قابل دفاعی داشته باشد، بخشی از استظهارات در چارچوب رد فرع به اصل به دست میآید در مواردی که به اصول لفظیه باید رجوع کرد ولی بخشی مربوط به صغریات استظهارات میباشد و بحث صغروی است: معنای واژه، مستعمل فیه، لغوی چه گفته،…
در بحث استظهار سه تکنیک وجود دارد که باید به آنها رجوع شود:
۱- استفاده از معاجم و اقوال لغویین که البته در علم اصول مطرح شده است که در چند مورد ذیل قول لغوی حجت نمیباشد و به وسیله اصول معتبر به دست میآیند:
- در تعیین حقیقت و مجاز
- در تعیین معنای ظاهر
- تعیین روح معنی
و در نظام مدرسهای اینگونه میگوئیم که قول لغوی حجت نیست و به آن رجوع نمیتوان کرد و جای این اشکال است که چگونه همه به قول لغوی رجوع و استناد میکنند.
درجواب میگوئیم در سه مورد به آن استناد میکنند: ۱- اصول پذیرفته شده ۲- استدلال لغوی ۳- امور مباحث الفاظ در اصول فقه
و لذا در تشخیص استعمال در معنی مفید است که آغاز کار ما در ظهور و استنباط میباشد که لفظ ظهور در کدام معنای مستعملفیه دارد و یا کدام مستعمل فیه موضوع له و معنای حقیقی میباشد.
نکته: استعمال اجتهادی نیست بلکه نیازمند خبرویت است و لغوی خبره در این جهت است در قضایای استدلالی باید صغری و کبری گذاشت تا استدلال کرد و نتیجه گرفت و صغری و کبری کاملا نظری هستند فطری و بدیهی نیست، اما قضایای خبروی: آنه اقضایایی هستند که مبادی آنها محسوس یا قریب به حس هستند، لذا مبادی خبرویت هستند.
۲- عرف سنجی لغوی تاریخی: در متون تاریخی که سبقه تاریخی دارد نیازمند دو چیز هستیم: ۱-استقراء و جستجوی در متون زبانی همان زمان ۲- با سیره تاریخی و تعامل عرف (تاریخ تمدن، تاریخ اجتماعی، فرهنگ ملل)
۳- عرف خاص و متون دینی: اسلام تصرف در معانی لغات داشته است لذا باید استعمالات خاص در متون دینی و کاربرد آن را بدانیم و این کاری استقرایی است برای نمونه اینکه به چه کارهایی معروف گفته میشود پس مثلا معروف را باید به گونهای تعریف کرد که شامل تمام موارد استعمال آن بشود.
۵- تحلیل ماهوی سیره (سیره شناسی):
این رویکرد نتیجه تکنیک سوم در رویکرد قبلی است یعنی بررسی استعمالات خاص در متون دینی در اینکه ائمه(ع) چه میکردند که بعد منتسب به معروف کردهاند این کار لغوی یا بررسی لغت نمیباشد و حتی در ذیل آن عنوان نیز نمیباشد بلکه باید سیره بررسی شود، چه میکردهاند و آنچه که از ظواهر الفاظ بعنوان معروف به دست آوردهایم مورد عمل ائمه(ع) نیز بوده است یا خیر؟ و یا حتی سیره متشرعه چیست؟ و اطرافیان معصوم در عمل چه میکردند؟ مگر سیره متشرعه مستقیما کاشف از قول معصوم نمیباشد!
۶- رویکرد ماهوی در مقابل استظهاری، لغوی:
این رویکر هیچ ارتباطی با کار لغوی ندارد و صرفا ناظر به ماهیت اجسام و… میباشد و به تعریف لغوی در معرفی اجسام و…کاری ندارد. مقرر: شریفی- وسائل
———————————————————————————–
[۱] رابطه عرضی اعم است از رابطه سبب و مسبب و رابطه متقابل، و رابطه حکومت یا ورود و…
[۲] مانند رابطه بین حکم و قواعد فقهی یا رابطه عدم حجیت قیاس با اصل عدم حجیت و…و ۳ اثر به وسیله این امور مترتب میشود:۱- اثرتفریعی نسبت به قاعده ۲- اثرسلبی نسبت به اصول و مبانی ۳- اثر در رد متشابه به محکم. بعنوان نمونه مثل حکم ربا و تطبییق آن بر قرار دادهای بانکی که با توجه به پی بردن به ضایط ربا از چند حیث قابل طرح است:
اگر ضابط ربا جر النفع الی صاحبه باشد این قراردادها و جعاله و…فایدهای ندارد و ربا تحقق یافته است
اگر ضابط ربا اشتراط النفع لصاحبه باشد در قالب قراردادها و جعاله میتوان از آن دوری جست
اگر به اغراض و مقاصد نظر داشته باشیم و آن را جلوگیری از زایش ثروت بدون کار بدانیم در این فرض جعاله و جلوی ربا را نمیگیرند.
اگر غرض را جلوگیری از انباشت ثروت بدانیم باید وارد بحث شد که آیا جعاله و…مانع از انباشت ثروت میشوند یا خیر
اگر غرض را تعدیل ثروت بدانیم باید حق الناس و حق الله و حق الامام را رعایت نمود و در این فرض نظری به حق شخصی وجود ندارد