رایجترین شکل و سبک نگارش کتب فقهی را هم شاید بتوان همین شکلِ توضیحالمسائل امروزی دانست که البته اشکالاتی نیز دارد. یکی از این اشکالات، بهکار بردن برخی از تعابیر غیرقابل فهم برای مقلد است. اشکال دیگر، در نوع تبویب مسائل است. اشکال بعدی را میتوان تأثیرپذیری از کتب فتوایی قبلی، بدون دقت در جهات لازم برشمرد.
به گزارش شبکه اجتهاد، نشست علمی «تطور فقه فتوایی» از سوی موسسه مفتاح کرامت با حضور اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم سهشنبه گذشته برگزار شد. در این نشست حجتالاسلام و المسلمین رضا مختاری مدیر مؤسسه کتابشناسی شیعه به ارائه بحث پرداخت که در ادامه گزارش اجمالی این نشست را میخوانید.
از جهات مختلف فقه فتوایی ـ و حتی در مورادی فقه استدلالی ـ تطورات و تحولاتی رخ داده است که در این جلسه میخواهیم به برخی از آنها بپردازیم.
اولین تطور، در ناحیه فروع است. کتب عصر غیبت صغری ـ مثل فقه الرضا و شرایع ابن بابویه ـ دارای مضمون روایات به شکل فتوایی هستند؛ طوری که اگر فقها نصی در دست نمیداشتند، به شرایع، مراجعه میکردند. در اینجا لازم به ذکر است که شرایعِ ابن بابویه، غیر از فقه الرضا است. به هر روی و با گذر زمان و نزدیک شدن هر چه بیشتر به دوران معاصر، فروع، بسط هرچه بیشتری یافتهاند و این فرآیند، بعد از قرن هفتم و دوران علامه حلی و شیخ طوسی ـ با کتاب مبسوط شیخ ـ سرعت و بسط هرچه بیشتری داشته است؛ تا اینکه در زمان اخیر مسائل مستحدثهی فراوانی وارد ادبیات فقهی ما شده است.
تطور دوم، از جهت باببندی و تبویب فقه بوده است و فقهای متعددی به این امر پرداختهاند؛ تا اینکه در شرایع محقق حلی رایجترین تبویب کتاب فقهی، تدوین و ارائه شد و ابواب فقه به چهار دستهی عبادات، احکام، ایقاعات و عقود، تبویب و تقسیم شد. در قرون متمادی، تبویب، امری رایج در کتب فقهی بوده است؛ تا اینکه در زمان صفویه، فیض کاشانی تبویب جدیدی برای مسائل فقهی ارائه کرد. بعد از او نیز باببندیهای مختلف و متکثری از احکام و فروع فقهی ارائه شده است. شهید صدر نیز نوع جدیدی از تبویب را در کتاب فتاوا الواضحه انجام داده است.
تطور سوم، تطور در زبان بیان فقه است. تا عصر صفویه عمدتاً کتب فقهی به زبان عربی نگاشته میشد؛ گرچه ترجمههای فارسی نیز وجود داشته؛ ولی تألیف کتب فقهی استدلالی و فتوایی، غالباً به زبان عربی انجام میشد؛ اما از زمان صفویه، زبان فارسی نیز به زبان تألیفات فقهی افزوده شد و کتاب جامع عباسی شیخ بهایی، اولین کتاب فارسی فقهی بود که مؤلف، آن را به قصد بیانِ عمومیِ احکام به زبان فارسی، نگاشت. همچنین میتوان به کتاب جامعالشتات میرزای قمی اشاره کرد. در زمان معاصر نیز مرحوم صاحبجواهر، کتاب نجات العباد را به همین شکل تدوین نمود.
تطور چهارم ـ که تطور محسوسی بوده است ـ ورود اصطلاحات جدید به ابواب و کتب فقهی میباشد. مثلاً در کتاب علامه حلی اصطلاحات جدیدی ـ همچون احوط، اشبه، فیالاقرب، اقوی، علیرأیٍ، اصح و … ـ به ادبیات فقهی افزوده شد که قبلاً وجود نداشت؛ و فرزند او ـ فخرالمحققین ـ منظور پدر را از این اصطلاحات، توضیح داد. همچنین، شهید اول، اصطلاحات جدیدی داشت که این اصطلاحات را نیز فرزند وی شرح داد.
فرآیند افزایش اصطلاحات به کتب فقهی، تاکنون ادامه داشته و حتی در دوران معاصر، شدت بیشتری یافته است؛ مثلاً در انتهای کتاب جامعالفروع، از مرحوم آیتالله بروجردی دربارهی معنای تعبیرات جدیدی مانند خالی از رجحان نبودن، محل مناقشه بودن و سزاوار نبودن، سؤال شده و ایشان نیز این مفاهیم را تبیین کردهاند.
اصطلاحات دیگری نیز از مرحوم امام در حاشیه عروه و تحریرالوسیله وجود دارد؛ مثلاً در عروه، در مورد استحباب سه روز روزه گرفتنِ مسافر، امام از تعبیر علیالاحوط استفاده میکند. شاید سؤال شود که معنای تعبیر علیالاحوط چیست؟ آیا مراد حضرت امام از این تعبیر، فتواست؟ آیا مرادشان احتیاط واجب غیرقابل رجوع به غیر است؟ آیا مرادشان، احتیاط واجب قابل رجوع به غیر است؟ بنده در همین باره از از آیتالله وحید خراسانی و آیتالله شبیری زنجانی پرسیدم و ایشان پاسخ فرمودند که منظور امام، احتیاط واجبِ قابل رجوع به غیر است.
تطور پنجم را میتوان در سبک رسالهنویسی دانست. بعد از نگارش «نجات العباد» توسط صاحب جواهر، کتاب «ذخیره العباد لیوم المعاد» میرزا محمدتقی شیرازی، شبیه رسالههای امروزی تدوین و نگاشته شد و به شکل سؤال(های فرضی) و جوابهای مؤلف، گردآوری شد.
در زمان آیتالله بروجردی، رسالهی فتوایی جامع الفروع، توسط علامه کرباسیان و برخی دیگر از بزرگان، به شکل رسالههای امروزی درآورده شد. رایجترین شکل و سبک نگارش کتب فقهی را هم شاید بتوان همین شکلِ توضیحالمسائل امروزی دانست که البته اشکالاتی نیز دارد. یکی از این اشکالات، بهکار بردن برخی از تعابیر غیرقابل فهم برای مقلد است. اشکال دیگر، در نوع تبویب مسائل است. اشکال بعدی را میتوان تأثیرپذیری از کتب فتوایی قبلی، بدون دقت در جهات لازم برشمرد؛ مثلاً عناوین برخی مکانهای جغرافیایی در اعمال حج تغییر کرده یا بعضی از آنها دیگر وجود خارجی ندارند و تخریب شدهاند؛ ولی همچنان در بعضی کتب فقهی کنونی، به تقلید از کتب فقهی قبلی، بهعنوان احکام حجگذار، برای مکلفین و خوانندگان رسالههای عملیه، بیان میشود.
یکی دیگر از اشکالات برخی از کتب فقهی معاصر، مسامحه در تعبیر و استفاده از مفاهیم و عباراتی است که اصلاً در کتب فقهی قدیم وجود نداشته است؛ بهعنوان مثال میتوان به تعبیر نماز شکسته اشاره کرد که کتب فقهی قدیم به آن، نماز قصر، کوتاه و یا تقصیر میگفتند و عبارت شکسته، بهمعنای باطل، بهکار میرفت. مثال دیگر، تقسیم شکهای نماز به باطل و صحیح است؛ درحالیکه شک، یا مبطل است یا غیرمبطل.
در پایان نیز به ارائهی چند پیشنهاد برای بهتر شدن روند نگارش کتب بیان مسائل فقهی برای مکلفین میپردازم:
۱- در تدوین رسالههای امروزی، سعی شود نسبت به مشخصکردن احکام مسائل امروزی، توجه بیشتری شود و از مسائل و فروع مورد نیاز امروزی، غفلت نشود.
۲- در تبویب، ضمن به کار گرفتن ابتکارات جدید، باید از تجارب گذشتگان نیز، بهرهی بیشتری برد. یکی از ابتکارات، بیان روایات، حکمتها و یا دلایل انجام احکام در رساله و در مقابل هریک از احکام است؛ این ابتکار چهبسا بتواند مکلف را هرچه بیشتر، نسبت به انجام تکالیفش تشویق نماید.
۳- در بیان مسائل سعی شود ضمن دقت در تعابیر، از عبارات ادیبانه برای بیانِ روان و آسان مسائل برای عموم مکلفین بهره گرفته شود.
۴- شکل تدوین رساله، نباید کسلکننده و یا حجیم باشد و حتی بهتر است متنی واحد که منطبق بر فتاوای مشهور مراجع عظام است، تهیه و تدوین شود و اختلافات احتمالی ایشان، در پاورقی آورده شود. این ابتکار، به کاهش حجم رساله، بسیار کمک خواهد کرد. مباحثات