شبکه اجتهاد: قسمت اخیر برنامه زاویه اختصاص به بحث سیاستگذاری حجاب در ایران داشت که محوریت بحث درباره حجاب الزامی با حضور آقایان مهدی نصیری و حسین سوزنچی بود. جناب نصیری در این برنامه در قامت مخالف الزام حجاب ادعاهایی مطرح کردند که مورد بحث و نظر بسیاری در فضای مجازی قرار گرفت. در میان نقدها و چالشهای متعددی که به ادعاهای ایشان وارد شده و برخی نیز توسط ایشان پاسخ داده شده است، مناقشات مهم و قویتری نسبت به طرح بحث ایشان وجود دارد (که برخی از آنها نیز توسط جناب سوزنچی در همان برنامه مطرح شد و به دلایلی بیپاسخ ماند) که امیدوارم ایشان به این سوالات نیز پاسخ دهند:
جناب نصیری میفرمایند: “شواهد زیادی نشان میدهد که الزام حجاب نتوانسته به حفظ و گسترش این فریضه بیانجامد و براساس یک تحلیل خود از عوامل تضعیف آن بوده است. اگر این مساله ثابت بشود آیا شرعا و عقلا مجاز به ادامه دادن این روند هستیم؟”
با این حقیقت که تجربه ۴۰ ساله جمهوری اسلامی در الزام و یا حتی ترویج حجاب ناکارآمد بوده با ایشان همراهم. اما سوال اینجاست که ایشان برچه اساس و استدلالی از ناکارآمدی اجرای یک قانون به ناکارآمدیِ خود قانون رسیدهاند؟ اینکه جمهوری اسلامی در اجرای یک قانون بدسلیقگی به خرج داده برای شما مجوز معتبر برای حذف آن قانون ایجاد میکند؟ چرا به این فکر نیافتادید که توانمندی و ظرفیت کشور را در اجرای بهتر این قانون ارتقا دهید؟ جناب نصیری! مگر قوانین متعالی و متقنی که تجربه اجرای مشابه حجاب دارند در این کشور کم داریم؟ چندین و چند قانون یا حتی ایدهی خوب در عرصههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، آموزشی، بهداشتی و… همین الان در ذهن من و شما وجود دارد که در مسیر اجرا ذبح و تخریب شدهاند؟ آیا این ناکارآمدی در مرحله اجرا دلیلی بر نقص و عیب آن قانون است؟ من اگر جای شما بودم در مقام یک ناصحِ دلسوز (که میدانم هستید) به جمهوری اسلامی متذکّرِ نقصهایش در اجرای قانون الزام حجاب میشدم نه اینکه همزبان با دشمنانش اصل قانون را زیر سوال ببرم.
جناب نصیری میفرمایند: از نتایج این نحوه مواجهه ما با مساله حجاب ایجاد یک دوقطبی اجتماعی و فرهنگی و دینی بسیار زیانبار در جامعه ایرانی بوده است در حالی که دوقطبی شدن این چنینی جامعه از مهمترین منکرات است که شریعت به آن رضایت نمیدهد و لو آن که لازمه آن تعطیلی برخی احکام باشد.”
انذار ایشان نسبت به خطر دوقطبی شدن جامعه بسیار صحیح و دلسوزانه است. جامعه دوقطبی (که برخی از نشانههای آن در جامعه ایرانی در حال بروز است) بستر شکلگیری انواع انحرافات در مقیاس فردی و کلان خواهد بود. اما این دغدغهی درست ایشان هم دلیل قانع کنندهای بر نفی الزام حجاب نیست. خود شما بهتر میدانید که جامعه ما وقتی مستعد شکاف اجتماعی شد که عدهای ساز مخالفت با اصل حکومت دینی و اخذ قوانین کشور از دین را نواختند. واقعا شما فکر میکنید این دوقطبی صرفا حول محور حجاب الزامی شکل گرفته است که با تعطیل کردن این قانون میخواهید آن را چاره کنید؟ در قوانین و الزامات دیگر دوقطبی وجود ندارد؟ اتفاقا تصمیمات مهم و کلان سیاسی کشور بیش از همه دامن زننده این دوقطبی در کشور هستند. گواه این مدعا نیز ماهیت سیاسی داشتن مهمترین آشوبهای اجتماعی در این ۴۰ سال اخیر است. پس چاره کار تعطیلی و صرف نظر کردن از تصمیمات صحیح نیست بلکه تدبیر در نحوه اجرا و همراه کردن مردم با آن موضوع است که هم من و هم شما در فقدان این تدبیر در این کشور همراهیم!
جناب نصیری ادعا میکنند: رفع الزام حجاب به پدیده عریانی نخواهد انجامید و قابل کنترل است. الان به طور میانگین بین ۶۰ تا ۷۰ درصد جامعه حجاب کامل شرعی را رعایت نمیکنند اما بسیار بعید است که بیش از ده درصد جامعه به دنبال عریانی باشد و در این صورت امکان کنترل و برخورد قانونی وجود دارد.”
جناب نصیری! اتفاقا پاشنه آشیل نظام مقدس جمهوری اسلامی در این ۴۰ سال اخیر مبنا قرار دادن همین تخمینهای حساب نشده در تصمیمات مهم کشور بوده است. این ده درصد را از کجا تخمین زدید؟! اصلا با کدام تعریف از عریانی به این عدد ده درصد رسیدید؟! حکومت با چه خطکش و معیاری این ده درصد را کنترل و مجازات کند؟! جناب نصیری! حتما میپذیرید که این ده درصدی که شما تخمین زدید از زنان خانه دار و سنتی جامعه نیستند و در زمره زنانی هستند که به هر دلیل از مترددین در سطح جامعه محسوب میشوند. چه تضمینی میدهید که اولا امکان کنترل و زدودن این عریانی از سطح جامعه را دارید و ثانیا این کنترل شما مجددا مقاومت اجتماعی ایجاد نکند؟
جناب نصیری! بپذیرید که وقتی ایده الزامِ حجاب شرعی برای همه زنان شکست بخورد، با همان منطق ایده الزام حجاب عرفی برای ده درصد از زنان هم شکست میخورد!