تاریخ علم فقه، گواه این نکته است که فقه شیعه و ادله استنباط احکام شرعی در زمان شیخ طوسی دستخوش تحول عظیمی شد و ایشان برای نخستین بار فقه شیعه را با تألیف کتاب «مبسوط» و گنجاندن فروع فقهی و ارائه نظریات دقیق، وارد مرحله جدیدی کرد، از این جهت ایشان را مهذّب مذهب شیعه در اصول و فروع نامیدند.
شبکه اجتهاد: فقه شیعه با غنای منابع، قابلیت رشد و پویایی و بالندگی بدون وفقه در هر عصر و زمانی را دارد و پویایی و تطور فقه، رابطه عمیقی با شیوه و منهج ارائه مباحث فقهی دارد، به همین دلیل نیز شناخت منهج فقهی هر فقیه و هر دوره فقهی، تاثیر بسزایی در شناخت ویژگیها و محصولات فکری آن فقیه یا دوره و مکتب دارد؛ گرچه در بررسی روشهای فقهی، بیشتر به تحلیل و تبیین جنبههای صوری فقه میپردازیم تا مسائل، محتوا و مبانی، اما باید توجه داشت که همین امر، به آن محتوا قالب داده و بلندا و عظمت فقاهت را به مرحله بروز و خودنمایی میکشاند.
شیخ الطائفه، ابو جعفر محمد بن حسن بن علی طوسی (۳۸۵- ۴۶۰ ق) دست پرورده مکتب فقهی کلامی بغداد، یکی از معدود فقهای صاحب روش و سبک فقهی است که سالیان متمادی، فقهای متاخر را به پرورش و تکامل مناهج فقهی خویش واداشت و توانست در این راه به نوآوریها و اصلاحاتی دست زند که از زوایای مختلف قابل بررسی است؛ وی جهش و تحولی شگرف در تاریخ فقه امامیه به وجود آورد که آثار آن در تألیفات فقهای بعد از او تا امروز مشهود است؛ به گونهای که پس از گذشت بیش از هزار سال، باز هم آرا، اندیشهها و نیز مبانی و منهج فقهی وی مورد توجه پژوهشگران و فقیهان است.
شیخ طوسی همانند اساتیدش شیخ مفید و سیدمرتضی در مبارزه با روش جمود و تحجر و فضای فکری حاکم بر حوزه فقهی شیعه که با تفکر حدیثی آمیخته بود و به موجب آن نسبت به الفاظ احادیث پایبندی وجود داشت و در الفاظ و معانی احادیث تعمقی صورت نمیگرفت، تلاش زیادی کرد، از جمله روشهایی که به این منظور به کار گرفت، تدوین کتاب «عده الاصول» و طرح مباحث ضروری و مهم اصول فقه است؛ وی با نگارش این کتاب، اصول فقه را به عنوان رشتهای از علوم پایه اجتهاد مطرح کرد.
شیخ طوسی، سنگ بنایی اساسی در فقه شیعه گذاشت و فضای آن را متحول کرد؛ زیرا فقه از زمان شیخ طوسی تا زمان علامه حلی؛ یعنی سه قرن تمام، فقهی است که حداقل در فروعات خودش، حاشیه بر تفریعات اهل سنت است.
شخصیت علمی و آثار فقهی شیخ طوسی
شیخ طوسی ملقب به شیخ طائفه امامیه، بیش از پنجاه کتاب طراز اول را تألیف و صدها شاگرد دانشمند تربیت کرد که «بررسی ابعاد علمی شیخ طوسی نیاز به بررسی جامعی دارد؛ اما به صورت اجمالی، ایشان در شاخههای مختلف علمی، مرجعی موثق بوده که حتی اهل سنت به آن اذعان کردهاند و او را با القابی نظیر «فقیه الشیعه»، «فقیه الامامیه»، «شیخ الشیعه و عالمهم» و «امام الشیعه» ستودهاند».(روضات الجنات، ج۶، ص۲۲۰).
شیخ طوسی خدمات بسیاری در مقام فقیه به اسلام داشته که در ذیل به اهم آنها اشاره میکنیم.
۱- تنظیم نصوص احادیثی که در کتابهای فقهی به کار رفته (در کتاب النهایه فی مجرد الفقه).
۲- طبقهبندی رشتههای مختلف فقهی (در کتاب المبسوط الکبیر).
۳- گشودن باب فقه تطبیقی میان مذاهب اسلامی(در کتاب الخلاف).
۴- جمع میان اخبار متعارض و توافق میان روایات و راههای استنباط احکام.(در بیشتر آثارش)(آفتاب بینقاب تشیع (دورنمایی از زندگی و آثار شیخ طوسی)، مهدی کمپانی زارع، ص ۴۰)
مهمترین کتابهای شیخ طوسی در علم اصول و فقه عبارتند از؛ العده فی الاصول، مسأله فی العمل بخبر الواحد، شرح الشرح، النقض علی ابن شاذان فی مسأله الغار، الجمل و العقود در باب عبادات، الخلاف فی الاحکام، المبسوط، المسائل الجنبلائیه، المسائل الحائریه، المسائل الحلبیه، مناسک الحج فی مجرد العمل و النهایه فی مجرد الفقه و الفتوی.
کتاب «عده الاصول یا العده فی الاصول» شیخ طوسی سرآمد کتابهای اصولی پیش از خود بوده و تا قرنهای متمادی در حوزههای علمیه تدریس میشده و مورد توجه بسیاری از دانشمندان بوده است؛ شیخ طوسی در این کتاب، علم اصول را ضابطهمند نموده است.(پژوهشی در عده الاصول شیخ طوسی، مرتضی رحیمی،ص ۶۷۴)
«علم اصول، آئین استنباط فقهی است، شیوهای است برای رسیدن از ادله معتبره به احکام عملی، تنظیم قوانین و قواعد اصولی در حکم وضع آئین نامهای برای فقاهت است؛ بدون چنین آئین نامهای قلمرو فقاهت، بیحد و مرز و در معرض خلط و ناخالصی و اشتباه است و احکام استخراج شده لامحاله از اعتبار برخوردار نیست؛ علاوه بر اینکه سلائق و آراء و فهم شخصی فقیه نقشی بیش از حد در نتیجه فقاهت مییابد و نظرات فقهاء، دچار تشتت و بیقاعدگی میگردد… شیخ طوسی در مقدمه عده الاصول تصریح کرده علم اصول چیزی است که «احکام شریعت بر آن مبتنی است و بدون مستحکم کردن این پایه، علم به شریعت کامل نمیشود، و هر که اصول را مستحکم نکند، حکایت کننده و مقلد است و عالم نیست».(سخنان رهبرمعظم انقلاب در تاریخ ۲۸/۱/۱۳۷۲)
همچنین شیخ در جایی دیگر از مقدمه کتاب عده الاصول آورده است که «از من خواستهاید اصول فقهی مشتمل بر تمام ابواب اصول تألیف کنم که بر طبق مذهب و مسلک خودمان (شیعه) باشد، زیرا آنچه که تا کنون در اصول توسط هر فرقه و گروهی تألیف شده برطبق مسلک و مذهب خودشان بوده است و من سراغ ندارم کسی از ما شیعیان دست به تألیف یک دوره بحث اصولی زده باشد مگر مختصری که شیخ مفید(ره) نوشته است که بحثهای زیادی از آنچه به آنها احتیاج است از قلم افتاده است و نیاز به استدراکات و اضافاتی دارد و کتابی که سید مرتضی(ره) در شرح آن نوشته است.»(عده الاصول، ج۱، ص۲۵۰)
از سخنان شیخ طوسی در مقدمه کتاب عده الاصول برمیآید که دو امر اجتهادی مهم، وی را به نگارش اصول فقه واداشت؛ نخست این که شیخ، نقش مهم و زیربنایی علم اصول فقه در پویایی و عمق بخشیدن به پژوهشهای فقهی را دریافته بود و میدانست که بدون توجه به اصول فقه و مباحث آن دگرگونی و اصلاح فقهی امکانپذیر نیست.
امر دوم این که در میان شیعه، نگارش کاملی درباره علم اصول وجود نداشت، از اینرو ایشان برای جبران کمبود و خلأ موجود به تألیف کتاب عده الاصول اقدام کرد.
روش شیخ طوسی در فقه مقارن
اصطلاحات خلاف، خلافیات، فقه مقارن، فقه تطبیقی و حقوق تطبیقی اسلامی همه در مقایسه با دیدگاههای فقهی به صورت گوناگون سخن میگویند، عناوین خلاف، خلافیات و اختلاف در کاربرد پیشینه طولانیتری دارند، برعکس عناوین فقه مقارن، فقه تطبیقی و حقوق تطبیقی اسلامی قدمت زیادی ندارند.(نقش شیخ طوسی در فقه مقارن، مرتضی رحیمی، ص۷۰۰)
فقه مقایسهای ابتدا از طریق خلاف و خلافیات انجام میشد و در اعصار متأخر با اصطلاحاتی همچون فقه مقارن، فقه تطبیقی و حقوق اسلامی تطبیقی نمود یافته است؛ این امر نشانگر تطور در خلاف و فقه مقایسهای است، از این رو باید پذیرفت که از کاربرد فقه مقارن، فقه تطبیقی و مشابه آنها مدت چندانی نمیگذرد و فقه مقارن تکامل یافته فقه خلاف و خلافیات است.
در تأیید تطور خلاف، خلاف بر چهار سطح متوالی از آگاهی فقهی اطلاق شده است که عبارتند از:
۱- آگاهی از آرا و نظریات فقیهان در مذاهب مختلف فقهی، بدون آشنایی با ادله و بدون قدرت دفاع و موازنه.
۲- آگاهی از آرا و ادله مذاهب مختلف، بدون تسلط بر موازنه بین آنها.
۳- آگاهی از آرا و ادله مذاهب مختلف و توانایی دفاع جدلی از یک مذهب خاص.
۴- شناخت آرا و ادله مذاهب در مسائل مختلف فقهی و قدرت ارزشگذاری ادله آنها و ترجیح قول برتر به صورت برهانی.(همان)
از تطور خلاف برمیآید که خلاف، یک فن معطوف به شناسایی نقاط اختلاف است، از سویی نقاط اختلاف به صورت ابتدایی و عادی این مرتبه از علم خلاف همان چیزی است که امروزه فقه مقارن یا فقه تطبیقی نامیده میشود.
برخورد مسالمتآمیز بین عالمان مذاهب اسلامی در زمینههای علمی، فقهی، زمینه تدریس فقه به گونه مقارن و تطبیقی را فراهم کرد؛ از این رو بیشتر عالمان مذاهب اسلامی مجالس تدریس در فقه و کلام مذاهب داشتهاند، شیعیان طالب علم، در رشتههای مختلف علمی در درس اساتید اهلسنت شرکت میکردند و به صورت متقابل طالبان علم از اهل سنت نیز در درس اساتید شیعه شرکت میجستند.
کتاب الخلاف فی الاحکام شیخ طوسی یکی از آثار ارزشمند فقه مقارن است، در کتب تراجم از این کتاب به عنوان «مسائل الخلاف فیالاحکام»نیز تعبیر شده است، این تعبیر توسط خود شیخ در دیگر آثارش ازجمله تفسیر التبیان نیز بارها به کار رفته است و در مقدمه کتاب الخلاف درباره آن گفته است «شما که خداوند تأییدتان کند درخواست نمودید که مسائل اختلافی بین خودمان و آنان که مخالف نظر ما هستند از همه فقهای متقدم و متأخر بنگارم و مذهب هر مخالفی را به طور معین ذکر نمایم و دیدگاه درست و دیدگاه شایسته اعتقاد را بیان کنم و هر مسأله را با دلیلی که برای احتجاج مخالفانمان به آن نیاز داریم همراه سازم، دلیلی که موجب علم باشد، مثل ظاهر قرآن یا سنت قطعی یا اجماع یا دلیلی خطاب یا استصحاب حال- به شیوهای که بسیاری از فقهای ما به آن پایبند هستند ـ یا دلالت اصل یا فحوای خطاب و (درخواست نمودید) که خبری از پیامبر(ص) را بیان دارم که مخالف را به عمل به آن و تسلیم در برابر آن وادار نماید.»(التبیان، ج۲، ص۱۵۵)
شیخ طوسی در کتاب الخلاف تصریح کرده است که کتاب یاد شده را پس از کتابهای التهذیب و الاستیصار خود تألیف و در آن دیدگاه همه مخالفان را مورد توجه قرار داده است؛ شیخ در این کتاب، فقه تطبیقی میان پیروان اهلبیت(ع) و مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت را بیان نموده و ضمن اشاره به دیدگاههای فقهی چهار پیشوای اهل سنت به دیدگاه فقهای امامیه و دلایل هریک اشاره نموده است، ایشان با نگارش این کتاب، عظمت و ویژگیهای فقه شیعی را با وجود دوریگزیدن از رأی و قیاس، نسبت به فقه دیگر مذاهب فقهی نشان داده و به همین دلیل جایگاه بلندی را به خود اختصاص داده و از این رو به مذهب فقهی شیعه خدمت بزرگی نموده است.(نقش شیخ طوسی در فقه مقارن، مرتضی رحیمی، ص ۷۱۳-۷۱۴)
نقش شیخ طوسی در اقتدار و پویایی مکتب بغداد
تاریخ فقه شیعه، فراز و فرود بسیاری را تجربه کرده است، در برخی ادوار فقهی، فقاهت در اوج اقتدار بوده و رشد و بالندگی بسیاری داشته است؛ از قرن سوم تا پنجم هجری حوزه علمیه بغداد شکل گرفت و فقیهان یکی پس از دیگر سنگبنای فقه شیعه را استوارتر کرده و اصول بنیادین تفّقه در دین را پایهگذاری میکردند.
فقاهت، با عقلانیت، مجاهدات و مناظرات فقهای بغداد به رشد و بالندگی رسید و شیخ طوسی در اوج قله این مکتب، بر کرسی زعامت فقهی شیعیات تکیه زد، مرتبه علمی شیخ طوسی تا حدی بود که در میان دانشمندان و بزرگان شیعی، تنها وی را شیخ الطائفه نامیدهاند.(یک قرن زوال فقاهت پس از شیخ طوسی، سیدهادی طباطبایی، ص۷۸۳)
۱- استقرار حکومت آل بویه و ورود شیخ طوسی به بغداد
در سال ۴۰۸ هجری قمری، شیخ طوسی در سن بیست و سه سالگی به بغداد وارد شد، هرچند در این دوران از تاریخ بغداد با تنزل رفاه اقتصادی مردم و نیز ناامنی اجتماعی همراه بود، اما آل بویه توانسته بودند فضای فرهنگی و علمی مناسبی برای اهل فضل و دانش فراهم کنند؛ آنان هرچند فارسیزبان بودند و به فرهنگ ایرانی تعلق داشتند و از نظر مذهبی شیعه به شمار میآمدند؛ اما هرگز به داعی حمایت از زبان و مذهبی خاص، عرصه را بر دیگران تنگ نکردند؛ بنابراین آنچه در این دوره به شهر بغداد اهمیت میداد، مراکز علمی تحقیقاتی بزرگ نبود، بلکه فضای آزاد این شهر بود که علما را فارغ از هر اعتقاد و دین و مذهبی در آغوش خود میپذیرفت.(آفتاب بینقاب تشیع (دورنمایی از زندگی و آثار شیخ طوسی)، مهدی کمپانی زارع، ص۱۸ ـ۱۹)
البته در شهر بغداد دارالعلمهای متعدد و کتابخانههای شگفتانگیزی وجود داشت، همچنین رونق بازار کتاب در عصر آل بویه به نحوی بود که در شهر بغداد بازاری به نام سوقالورّاقین (بازار نسخهنویسان) وجود داشت؛ این نسخهنویسان که خود از فضلای عصر بودند در قبال نسخهبرداری از کتابهای سفارشی اهل علم، مبلغ قابل توجهی را دریافت میکردند و این رونق علم و دانش در بغداد عصر آل بویه تنها برای مسلمانان اهل دانش، جذاب نبود، بلکه بسیاری از پیروان ادیان دیگر نیز از سراسر عالم به این شهر میآمدند؛ با چنین رونق علمی، عجیب نیست که شیخ طوسی مستقیم از طوس به بغداد بیاید و در آنجا به اکمال کمالات خویش بپردازد.(همان، ص ۱۹)
۲- ظهور عقلانیت در فقاهت
در قرن چهارم هجری به تدریج عقل استدلالی جای خود را در فقه شیعه باز میکند و به عنوان یکی از منابع استباط احکام، مورد قبول فقهیان قرار میگیرد؛ زیرا با آغاز دوران غیبت کبری و فاصله گرفتن از زمانه معصومان(ع)، فقهیان برآن شدند که علاوه بر گفتار امامان(ع)، از راه استدلالهای عقلانی نیز حکم شارع را استنباط کنند؛ بنابراین با آغاز دوران غیبت کبری، تأمل در دیانت هم صبغهای دیگر یافت و عقلانیت در عرصه فقاهت نمود بارزی یافت؛ ابن عقیل عمانی نخستین فقیهی بود که فقه شیعه را به روش اجتهادی مدون کرد و تفکر اصیل اجتهاد و استدلال را در عرصه فقاهت به نمایش گذاشت.(حیات ابن عقیل و فقهه، ص ۱۱)
پس از ابن عقیل به ترتیب ابن جنید اسکافی، شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی بر فقاهت بغداد زعامت یافتند و شیخ طوسی برای نخستین بار فقه شیعه را با تألیف کتاب «مبسوط» که فروع فقهی را در آن گنجانده و نظریات دقیقی ارائه داده است، وارد مرحله جدیدی کرد، از این جهت او را مهذّب مذهب شیعه در اصول و فروع نامیدند.
شیخ طوسی احادیث ائمهاطهار(ع) را که به کوشش مکتب قم، روایت و گردآوری شده بود، بهگونهای سامانیافته، بر پایه روششناسی فقهی خود بسط و گسترش داد و از طرف دیگر در فقه، اصول و کلام که پایه محکم آن را شیخ مفید و سید مرتضی گذاشته بودند، ابتکارات نو و مطالب محکمتری ارائه کرد و راه ابراز نظر، استدلال، نقد و بررسی را با مبانی بهتری به روی آیندگان گشود.(زندگی سیاسی و فرهنگی شیعیان بغداد، سید حسن موسوی، ص۱۳۸)
۳- مواجهه با اندیشههای رقیب در اندیشه شیخ طوسی
از برکات هر اندیشهای این است که بر اندیشههای رقیب نیز توجه داشته باشد و نقاط ضعف اندیشه خویش را نیز دریابد و این مهم در بغداد مهیا شده بود و این شهر به عنوان پایتخت علمی و فرهنگی جهان اسلام گرفته بود و مرکز مجادلات فکری و عقیدتی به شمار میرفت.
در مکتب درسی شیخ طوسی نیز عالمانی از اهل سنت حضور مییافتند و رأی فقهیانه شیخ را مقبول میشمردند، شیخ طوسی حتی کتاب «الاستبصار» را نگاشت و در آن، روایاتی را که مخالفان به آن استناد میجستند را مورد بررسی قرار داد.
سعه مشرب شیخ طوسی و نگرش وی نسبت به سایر فرق اسلامی سبب شده بود که وی حکم به صحت برخی از راویان سنی دهد و گرایش به بررسی و توجه به آراء اهل سنت در آراء شیخ طوسی تا به آنجا است که در تفسیر تبیان نیز بارها از مفسران سنی نقل قول میکند.
به نظر آیت الله بروجردی، شیخ در برخی از آثار خود به تمامی جامعه اسلامی توجه داشته و برخی از کتابهایش را برای جهان اسلام و نه صرفاً شیعیان نوشته است.(یک قرن زوال فقاهت پس از شیخ طوسی، سیدهادی طباطبایی، ص۷۷۸)
در بغداد قرن چهارم هجری، علمای اهل سنت حضور چشمگیری داشتند، فقه اهل سنت در حوزههای علمیه بغداد غلبه داشتند، فقه اهل سنت در حوزههای علمیه بغداد غلبه داشت و پیروان زیادی نیز دل به جانب آن سپرده بودند، اعاظم فقه شیعی نیز در محفل درسی آنها شرکت میکردند از جمله آنها سید رضی بود که در محفل درس فقه محمدبن موسی خوارزمی، رییس حنفیان بغداد، حضور مییافت.(فقاهت سید شریف رضی، صص۱۰۱-۱۰۵) و سید مرتضی که استاد شیخ طوسی بود نیز از علمای اهل سنت علاوه بر شیعیان بهره برد و به تفاوتها و شباهتهای این دو مکتب واقف بود.(مقدمه جلد اول رسائل شریف مرتضی، ص۲۷)
۴- مواجهه نقادانه با فقه گذشتگان
از دیگر ویژگیهایی که میتوان در حوزه بغداد از آن سراغ گرفت و آن را عاملی تأثیرگذار در پویایی مکتب بغداد دانست، مواجهه نقادانه با آراء گذشتگان از فقه شیعی است.
شیخ طوسی با انتقاد از اندیشههای نصگرایانه گذشتگان، برخی از رأی آن جماعت را غیر مقبول میدانست؛ به عنوان مثال، این سخن که متکلمان و احتجاجات ایشان مورد رضایت معصومان(ع) نیست و تنها احتجاجی معتبر است که مفاد سخن معصوم باشد، را شیخ طوسی مردود میداند و بیان میدارد که هرکسی به حرمت احتجاج حکم کند، با نص قرآن مخالفت کرده است.
وی ذیل آیه ۸۳ سوره انعام «وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهیمَ عَلى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّکَ حَکیمٌ عَلیمٌ»؛ احتجاج با کفار و دشمنان را مورد تصویب، تأیید و تشویق کتاب الهی میداند و در ادامه چنین میآورد که در این آیه دلالتی است بر صحت محاجه و مناظره در دین و دعا به جانب خدای تعالی و احتجاج بر کافرین، زیرا خداوند تعالی نیز این عمل را مدح کرده است و به تصویب آن حکم کرده است، پس هرکه در احتجاج با دیگران حکم بر حرمت نهد، به مخالفت با قرآن برخاسته است.
به نظر میرسد چنین رویکردی در فقه شیعه و مواجهه منصفانه با فقهای گذشته، ثمرات نیکویی برجای گذاشت و بالندگی روز به روز مکتب بغداد و به نحو اولی فقه شیعه را سبب شد.(یک قرن زوال فقاهت پس از شیخ طوسی، سیدهادی طباطبایی، ص۷۸۱-۷۸۲)
نتیجهگیری
تاریخ علم فقه، گواه این نکته است که فقه شیعه و ادله استنباط احکام شرعی در زمان شیخ طوسی دستخوش تحول عظیمی شد، قبل از شیخ، دو جریان عمده در فقه وجود داشت؛ نخست فقه اصحاب حدیث(افرادی همچون شیخ کلینی و شیخ صدوق) و دیگری فقه متکلمان (افرادی همچون ابن ابی عقیل، شیخ مفید و سید مرتضی) فقه شیخ طوسی را میتوان پلی میان این دو جریان به شمار آورد. (دائره المعارف بزرگ اسلامی، کاظم موسوی بجنوردی، مقاله احمد پاکتچی، ۸/۴۵۲)
از اینرو شیخ طوسی در جهت ایجاد هماهنگی و وحدت نظر میان علمای شیعه؛ رفع و حل تعارضات در روایات و برای حفظ شیعه از خطرات و تهدیدات با تعقل و ژرف اندیشی پا به میدان نهاد و با شناخت نیازهای عصر خویش به تألیف آثار گرانقدری در زمینههای مختلف از جمله فقه و حدیث پرداخت و دگرگونی عظیمی در فقه و اجتهاد شیعه پدید آورد و نخستین بار به صورت وسیع به تفریع و تطبیق فروع بر اصول پرداخت و فقه اجتهادی را در عمل به کار گرفت و به کمال رسانید.
مرحوم شیخ طوسی با تأسیس فقهالخلاف، مباحثی را که از سنخ فقه افتراضی است، وارد فقه کردند؛ چه فقه مسائل واقعیتیافته نوپیدا و چه مسائل فرضی در این بحث وارد میشدند؛ مهم آن است که مرحوم شیخ طوسی مبادرت به تفریع فروع جدیدی کردند.
تاریخ زندگی مرحوم شیخ طوسی گویای این مطلب است که ایشان جزء علمای مکتب دوم بغداد هستند؛ بنابراین باید اقتضائات زمینهای مکتب دوم بغداد در نظر گرفته شود؛ از اینرو اگر علمای اهلسنت، داعیهدار پاسخگویی به مسائل حکومتی هستند، مرحوم شیخ طوسی و علمای پس از ایشان نیز با طرح مباحث فقهالخلاف به نوعی به مسائل فقه حکومتی پرداختهاند.
اگر یادآور شویم که مرحوم شیخ طوسی، فقه خلاف خود را براساس مسائلی تبیین کرده که عالم شافعی مذهب آنها را به تقریر درآورده است و شیخ براساس مسائل و تقریر او تلاش کرده نگاه شیعی را در کنار نگاههای اهلسنت ارائه دهد، نتیجه این است که اگر فقه سنی متضمن پاسخ به مسائل واقعیتیافته یا افتراضی مربوط به عالم حکومت است؛ شیخ طوسی و علمای پس از ایشان به تدریج وارد عالم پاسخ به مسائل حکومتی شدهاند.
مسائل عمدهای در فقه حکومتی و در آن مقطع مورد توجه قرار گرفته است که علمای شیعه نیز میتوانستند با آنها درگیر باشند؛ زیرا از طرفی در پایتخت بودند و از سوی دیگر جایگاه رفیعی در میان علمای بغداد داشتند، همچنین فضای مناسبی را آلبویه در دوران سلطنت خود و چیرگی بر خلافت عباسی برای آنها مهیا کرده بود.
بنابراین علمای شیعه در دوران مکتب بغداد در تعایش خاصی با اهلسنت و علمای آنها بودند، همچنین در تعایش مسالمتآمیز با حکومت بغداد و خلافت بودند؛ از اینرو آنها نیز میتوانستند وارد مباحث فقه سیاسی با رویکرد فقه حکومتی شوند و رویکرد حکومتی در فقه را به شفافیت و غنای لازم رسانده و با تأمل در مباحث مقارن ابعاد فقه را برجستهتر کنند، تا دوران صفویه که علما و فقهای شیعه به صورت جدیتری وارد مباحث فقه حکومتی و حکومتداری شدند./ پایگاه اطلاع رسانی وسائل
——————————————-
منابع و مآخذ/ قرآن کریم
- روضات الجنات، محمدباقر موسوی خوانساری، موسسه اسماعیلیان، ۱۳۹۰ ق.
- آفتاب بینقاب تشیع (دورنمایی از زندگی و آثار شیخ طوسی)، مهدی کمپانی زارع، طوسی پژوهی(مجموعه مقالاتی در بررسی آرا، احوال و آثار شیخ طوسی) به کوشش مهدی کمپانی زارع، خانه کتاب، اردیبهشت ۱۳۹۲٫
- پژوهشی در عده الاصول شیخ طوسی،مرتضی رحیمی، طوسی پژوهی(مجموعه مقالاتی در بررسی آرا، احوال و آثار شیخ طوسی)، به کوشش مهدی کمپانی زارع، خانه کتاب، اردیبهشت ۱۳۹۲٫
- سخنان رهبرمعظم انقلاب در تاریخ ۲۸/۱/۱۳۷۲٫
- عده الاصول، محمدبن حسن طوسی، ج۱، قم، تحقیق محمدرضا انصاری، ۱۴۱۷ق.
- نقش شیخ طوسی در فقه مقارن، مرتضی رحیمی، طوسی پژوهی(مجموعه مقالاتی در بررسی آرا، احوال و آثار شیخ طوسی)، به کوشش مهدی کمپانی زارع، خانه کتاب، اردیبهشت ۱۳۹۲٫
- التبیان، محمدبن حسن طوسی، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۹ق.
- حیات ابن عقیل و فقهه، علی کورانی، قم، مرکز فقهی آیتالله گلپایگانی، ۱۴۱۳٫
- زندگی سیاسی و فرهنگی شیعیان بغداد، سید حسن موسوی، قم، بوستان کتاب،۱۳۸۱٫
- یک قرن زوال فقاهت پس از شیخ طوسی، سیدهادی طباطبایی، طوسی پژوهی(مجموعه مقالاتی در بررسی آرا، احوال و آثار شیخ طوسی)، به کوشش مهدی کمپانی زارع، خانه کتاب، اردیبهشت ۱۳۹۲٫
- مقدمه جلد اول رسائل شریف مرتضی، سید احمد حسینی، قم، دارالقرآن الکریم، ۱۳۶۳٫
- دائره المعارف بزرگ اسلامی، کاظم موسوی بجنوردی، مقاله احمد پاکتچی، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی،۱۳۷۷ ش.
تحلیل بسیار ضعیف