تفاوت امام با سایر علما و مراجع در این بود که ایشان ناظر به تحقق میاندیشیدند، حضرت امام علمِ بدون تحقق را اصلا به رسمیت نمیشناسند؛ آرمانهای امام هم وقتی ناظر به تحقق باشند به حقیقت میپیوندند. همچنین ایشان به لوازم تحقق هم پایبند هستند. حضرت امام گفتههای سایر علما را عمل میکردند.
شبکه اجتهاد: در سال ۱۳۴۱ ایشان فرمودند ما سه مرحله برای نهضتمان داریم: مرحله اول قیام ملت ایران، مرحله دوم قیام امت اسلامی و مرحله سوم قیام مستضعفین عالم (ایشان در زمانی این تئوری را مطرح کردند که میشود گفت حتی در اوایل راه هم نبودند نه در زمانی که به قدرت رسیدند). چون امام به لوازم تحقق پایبند هستند انقلاب را بدون اتکا به هیچ ابرقدرتی به پیروزی رساندند و البته ایشان با اتکا به ایمان مردم به خدا این انقلاب را به پیروزی رساندند. امام افرادی که نزدیکش بودند و با ایشان اختلاف سیاسی داشتند را نمیدیدند، اختلاف را در قلب کفار میدیدند، به عبارتی اختلافات کوچک را در اختلافات بزرگ هضم میکردند. جبهه مبارزه را با ملت ایران، امت اسلامی، مستضعفین جهان در یک طرف و قلب کفار را در طرف مقابل میبندند. جالب است حتی جانشین حضرت امام هم همانند ایشان فکر میکنند و توصیههای که به بن سلمان داشتند اینگونه بود که چرا با کافر همپیمان شده اید؟ به دامن ولایت الله برگردید؛ حتی توصیه ایشان به داعش هم اینگونه بوده است. به طور کل فرق مکتب امام خمینی با سایر مکاتب در اولویتهاست.
امام موسی صدر در جنوب لبنان به شیعیان هویت میدهد، ولی آنها را در مقابل اهل سنت قرار ندادند، در حالی که هویت یعنی مرزبندی با دیگری، اما در مکتب امام دیگری اصلا اهل سنت نیست، بلکه دیگری در مکتب امام ولایت کفار است. اگر در صدر اسلام و بعد از رحلت حضرت رسول (ص) مرزبندی بین شیعه و سنی بوده و دیگری در مقابل شیعه، سنی بوده است ولی در مکتب امام دیگری اهل سنت نیست. دیگری در این مکتب ولایت کفار است.
ایشان صورت بندی منازعه را در ولایت کفار و ولایت الله میبینند، نه هر کافری بلکه قلب کفار. یعنی آن کافری که جلوی تحقق جریان حق را در عالم میگیرد، نه یک کافر معمولی. (اشاره دارد به آیه شریف الذین یصدون عن سبیل الله) که در این الذین یصدون عن سبیل الله شیعه ای مثل محمدرضا پهلوی هم میتواند قرار میگیرد، مشکل ایشان با پهلوی پسر در سال ۱۳۴۰ در این بود که وقتی همه امت اسلامی برای مبارزه با اسرائیل متحد شده اند، چرا محمدرضاشاه که حاکم یک کشور اسلامیست، صحبت از کمک و همراهی اسرائیل میکند؟ امام میفرمایند ما این ننگ را به کجا ببریم!
حتی عدهای در قم به امام میگفتند چرا علیه تنها شاه شیعه جهان قیام میکنید؟ چرا تضعیفش میکنید؟ این تضعیف شیعه است و جالب است امام همزمان که دارند علیه تنها شاه شیعه جهان قیام میکنند، از مجاهد سنی فلسطینی هم دفاع میکنند چراکه مفهوم شیعه در فرقه نمیگنجد. مفهوم شیعه برای امام یعنی راهبران ولایت الله «فان حزب الله هم الغالبون»، مقابلش چیست؟ جبهه کفر و ایادی آن، مثل محمدرضا پهلویِ شیعه جزو آن هست ولی مجاهد سنی فلسطینی نیست. این دوگانههاست که امام را به ما معرفی میکند.
ایشان دوگانه قدیمی شیعه و سنی را بهم میریزند، دوگانههایی که میشود امام را شناخت دوگانههای مستضعف و مستکبر است. ایشان منافع طایفه ای که منفعت اسلام را به خطر بنداز را اصلا منفعت نمیدانند. حضرت امام در جلد هشتم صحیفه نور میفرمایند امروز دعوا کردن بر سر ولایت امیرالمومنین خیانت به رسول الله است. چون حضرت امام میدانند در حال حاضر یک سری گسلهایی هستند که توسط ما فعال نمیشوند، توسط دشمنان ولایت الله دارند فعال میشوند. مهم نیست چیست، مهم این است که در حال حاضر در دست دشمنان خداست، امام این فضا را میبیند. در این فضا محمدرضا پهلوی شیعه سمت امام قرار نمیگیرد، ولی مجاهد سنی فلسطینی سمت امام قرار میگیرد و میفرمایند همه ما آرزو داریم در این راه به شهادت برسیم.
بنده اعتقاد دارم ما در دوران بنی عباس انقلاب قرار داریم، و طیفهایی داریم که میشود با فهم بنی عباس آنها را فهمید. بنی عباس شعارهای برگشته به اهل بیت «ع» میدهد ولی عقلانیت و معنویت آن موقف از حرکت از حق را ندارد. حضرت آقا میفرمایند امروز اگر کسی از حنجره ای که دارد موجب اختلاف در امت اسلامی شود، این بلندگوی شیطان است چه بداند چه نداند. شیعه انگلیسی که دارد جریان صدور انقلاب را با سد سنگینی مواجه میکند یا خیلیها که ناخواسته و از روی جهالت این عمل را انجام میدهند. جهالت مقدس، جهالت متعصبانه کاری میکند که ما پازل دشمن را تکمیل کنیم.
در عصر حاضر هیچ ظهوری برای اسلام مثل انقلاب اسلامی نبوده است، اگر این مطلب صحیح است چه چیز بدتر از فرقه ای نمایاندن انقلاب اسلامی و شیعی نمایاندن انقلاب اسلامی، میتواند انقلاب اسلامی را در ایران دفن کند؟ که متاسفانه این اتفاق افتاده است و نیاز به یک قیام دارد که انقلاب اسلامی بتواند دوباره یک حرکت جهانی برای آزادسازی مستضعفین عالم انجام بدهد. گفتمان حضرت امام قلوب تمامی مستضعان عالم را فتح کرده بود ولی متاسفانه در حال حاضر مستضعفین عالم خیلی چشمی به انقلاب اسلامی ایران ندارند، کم و بیش دارند ولی نه خیلی. نخبگان انقلابی باید میرفتند و خاکریزهای ما را چند هزار کیلومتر جلوتر از جایی هستیم بنا میکردند ولی در حال حاضر ما چندین هزار کیلومتر قبل از گفتمان حضرت امام هستیم.
حضرت امام نماد مبارزه با استکبار بودند. حضرت امام هیچ وقت اجازه ندادند انقلاب اسلامی پوسته شیعی پیدا کند، ایشان هیچ وقت نفرمودند ما میخواهیم «اشهد انّ علیٌ ولی الله» را بر بامهای عالم طنین انداز کنیم، ایشان فرمودند میخواهیم پرچم «لا الله الا الله» را بر بامهای عالم طنین انداز کنیم. مسئله امام ولایت الله و ولایت کفار بود.
امام معنای تشیع را عوض کرد. منش امام اینگونه نبود که بگوید، منافع شیعه این طرف و منافع جهان اسلام هم طرف دیگر و هرگاه بین منافع جهان اسلامی و تشیع تزاحمی پیش آید، امام منفعت اسلامی را ترجیح دهد. اصلا در مکتب امام، تشیع این نیست. در تشیع امام، محمدرضای پهلوی شیعه نیست و آن سنی مجاهد شیعه است. آن کس که برای تحقق ولایت الله در مقابل جریان کفر ایستاده، او شیعه است. امام میفرماید، تشیعی اصیل است که بتواند برای اسلام عزت بیافریند. جنگ ۳۳ روزه را به یاد بیاورید، در آن زمان همه جهان حزب الله را تحسین میکردند برای ایستادگی اش، حتی آقای عاکف، یکی از سران اخوان المسلمین، گفته بود من حاضرم ۱۰ هزار جوان اخوانی برای کمک به حزب الله بفرستم. حزب الله توانست برای اسلام عزت بیافریند و این تشیعی که امام میفرمایند اصلا نمیتواند در تزاحم با منافع اسلامی و جهان اسلام باشد.
در کل ایشان معتقد است اسلامی که (چه تشیع چه تسنن) در مقابل کفر صف آرایی نکند جز بازآرایی کفر چیز دیگری نیست. در اینجا خوب است اشاره ای نیز بشود به آخرین بیانیه شهید سید محمد باقر صدر، ایشان خطاب به مردم عراق میفرمایند: یا ابناء علی یا ابناء عمر، ای فرزندان علی و ای فرزندان عمر، من امروز برای چیزی دارم شمشیر میزنم که علی و عمر برای آن شمشیر زدند.
گرچه تشیع خود را به اسلام ناب نزدیک میبینید اما این نباید موجب از بین رفتن وحدت بشود، درست مثل خانواده ای که یکی از فرزندان خانواده خود را به پدر خانواده نزدیک تر میبیند، اما این دلیل نمیشود که این فرزند بقیه را که به پدر نزدیک نیستند کتک بزند به حدی که بقیه همسایهها برای جدا کردن اینها وساطت کنند. یکی از علمای اهل سنتِ بیروت در این مورد حرف جالبی به من زد، گفت: مشکل از آنجایی شروع شد که شما شیعیان بعد انقلاب در ایران، خود را برادران اهل سنت نامیدید در حالی که ما انتظار داشتیم شما برای ما پدر باشید. اهل بیت برای مسلمانها پدر بودند. رفتار برادرانه با رفتار پدرانه فرق دارد، پدر خود را ملزم میداند حتی اگر فرزندش خطایی هم مرتکب شد، از وی حمایت کند، پدر منافع خود را در منافع فرزندش میبیند. وقتی پیامبر هم در این باره میفرمایند: أنا وَ علی ابَوا هذهِ الامه، منظورهمین هست.
جایگاه مردم و فعالیت مردمی در نهضتهای جهانی از دید حضرت امام
در مکتب امام دولتها هیچ گاه با امام نبودند، امام نهضت را صرفا بر ایمان مردم بنا میکنند، امام میفرمایند عمق استراتژیک ما ملتهاست؛ ظلم عظیمی که به انقلاب اسلامی شد اینجا بود که ما روی دولتها برای صدور انقلاب اسلامی حساب ویژه ای باز کردیم. انقلاب مخاطبش دولتها نیست، دولتهایی که همیشه منافعشان در مدیریت مردم بوده است، این دولتها هیچگاه نمیتوانستند عمق استراتژیک ما باشند، همه چیز امام مردم بودند نه دولتها.
بازرگان در نوفل لوشاتو به امام میگوید مسئله شما در کشور فقط شاه است ولی ما در کشور سه مسئله داریم: ۱- آمریکا ۲-شاه ۳- ارتش. بر فرض شاه را بیرون کنید، با ارتش و آمریکا میخواهید چکار کنید؟ امام پاسخ بازرگان را اینگونه میدهند که شاه را بیرون میکنیم، آمریکا را بیرون میکنیم، ارتش که بچههای خودمان هستند. چون اعتقاد داشتند ارتش مردم خودمان هستند و از خودمان هستند. یعنی ایشان با بخشی که مردم بودند، هیچ مشکلی نداشتند، ولو اینکه در ظاهر در مقابل باشند، تا آنجایی مردم هستند و ذیل کفار قرار نگرفته اند امام هیچ مشکلی با آنها ندارند.
در یک جایی به خبرگان میفرمایند: «هر چیز مردم میخواهند ولو این که شما تشخیص بدهید این به ضرر مردم باشد، اجازه بدهید همان چیزی که مردم میخواهند محقق بشود.» چون این انقلاب جز رشد مردم هیچ هویت دیگری ندارد، انقلاب فقط یک بستر است برای اینکه مردم بتوانند بر سرنوشت خودشان حاکم باشند، مردم را نمیشود خرید ولی مردم را میشود فریب داد، اگه ده بار فریب بخورند دفعه بعد فریب نمیخورند. مردم قابل خرید و فروش نیستند ولی قدرتمندان قابل خرید و فروش هستند، مردم فریب میخورند و این فریب خوردن تجربه میشود برای مردم.
مخاطب انبیاء خواص قوم هستند، که نمیگذارند سخن انبیاء به عوام برسد که بارها مورد خطاب انبیاء قرار گرفته اند. دلیل مبازره انقلاب با مستکبرین این است که استکبار اجازه نمیدهد کلام انبیاء و جریان انبیاء به گوش مردم برسد و سریع پاسخ انبیا را میدهند تا سخن انبیا به گوش مردم نرسد و مردم نتوانند کنار انبیاء باشند؛ به همین دلیل است که امام میفرمایند باید با قلب کفار مبازره کرد چون مستکبرین اجازه نمیدهند جریان انقلاب به گوش مردم برسد.
جایگاه مردم در فعالیتهای بین الملل
چند درصد مردم جهان اسلام میدانند که در جمهوری اسلامی روزی به نام روز قدس وجود دارد؟ ۲۰% مردم جهان اسلام میدانند که در جمهوری اسلامی روزی به نام روز قدس وجود دارد یعنی آنهایی که با جمهوری اسلامی ارتباط داشتند احتمالا با روز قدس آشنایی دارند وگرنه حتی من از بچههای حماس هم که سوال پرسیدم نمیدانستند روزی به نام روز قدس وجود دارد. ظلمی که در حق انقلاب اسلامی شد این بود که بسته یا پک ارتباطات جهان اسلام را بسته بندی کردیم و تحویل نهادهای حاکمیتی دادیم. به طور مثال ما در دیدارهایی که با بعضی از افراد نهضتی داشتیم، نتیجه این دیدارها را در اختیار نهادهای حاکمیتی گذاشتیم، در اختیار مردم هر دو طرف قرار داده نشد تا با انقلاب اسلامی، عقاید و آرمانهای آن آشنا شوند. اگر با نهادهای مردمی دیداری صورت گرفته شود، این دیدار در اختیار مردم قرار میگیرد. در جمهوری اسلامی ما نهاد مردمی ای نداریم که مردم جهان اسلام بدون هزینه بتوانند از کشور خودشان با آن ارتباط برقرار کنند.
میتوان ادعا کرد که نیرو تربیت نکردیم، نه تنها نیرو تربیت نکردیم بلکه عرصه را حاکمیتی کردیم. من معتقدم نیرویی که در نهادهای مردمی هستند از نیروهایی که در نهادهای حاکمیتی هستند توانمندترند اما فرصت ارتباط ندارند چون عرصه در ساختار کشور ما کاملا حاکمیتی شده است. همچنین در جمهوری اسلامی ایران متاسفانه زیرساخت انتقال پیام نداریم، ما ابزار لازم برای اقناع افکار جهان اسلام را نداریم. زیرساخت انتقال پیام چیست؟ یا رسانه است که ما در جهان اسلام رسانه نداریم. یا ارتباطات مردمی است که آن را هم نداریم.
مثلا حضور جمهوری اسلامی ایران در سوریه را عده ای در جهان اسلام سنی کشی یا دفاع از ظالم میدانند؛ بعضی نهضتهای آزادی بخش اسلامی میگویند ما با آمریکا مبارزه میکنیم ولی نه در کنار جمهوری اسلامی! چون ما دلیل حضور و کمک به سوریه را نتوانستیم برای آنان بیان کنیم، نتوانستیم رفتارمان را در بضعی جاها توجیه کنیم، که این نتیجه حاکمیتی شدن رفتارهاست. وقتی در کشور ما مهم نباشد که رفتارهایمان در اذهان مردم سایر نقاط جهان، توجیه درست داشته باشد، آن مخاطب با ما همراه نخواهد بود.
اینکه امام جاهایی میفرمایند هر جا که مردم نباشند یا فساد هست یا ناکارآمدی، متاسفانه در عرصه سیاست خارجیِ ما هم مردم حضور ندارند، ناکارآمدی وجود دارد که یکی از دلایل ناکارآمدی آن عدم حضور مردم است. چرا در اوایل انقلاب که ارتش وجود داشت امام اصرار داشتند که کمیته هم باشد؟ به خاطر حضور مردم، مردمی که ملاحظات کادر اداری را ندارند. به طور مثال وقتی فردی به عنوان یک کارمند یا دیپلمات جایی میرود، لزوما نمیتواند جایی غیر از هتل ۴ ستاره اقامت کند، در اینجا بخشی از مردم جهان اسلام خود به خود مخاطب وی نخواهند بود ولی مردم عادی اینگونه نیستند؛ کافیست اربعین را در نظر بگیرید، مردم در بیغولهها کنار یکدیگر میخوابند و با یکدیگر صمیمی ترین ارتباطات را هم دارند.
یا به عنوان مثال دیگر، بوستان و گلستان، دو کتاب فارسی هویت بخش مردم ایران را در نظر بگیرید که در مدرسه دارالعلوم دیوبندیه شبه قاره جزو کتب رسمی بودند، دو سال که پیش که ما رفتیم آنجا گفتند همین امسال از لیست کتب اصلی حذف شدند که در اینجا مهم، منفعل بودنِ ما است. همچنین مورد مثال دیگر کشمیر است، کشمیر به زبان فارسی مسلمان شد، اگر الان هم در کشمیر راه بروید روی در و دیوار عبارات فارسی بیشتر میبینید. وقتی من برای سخنرانی به دپارتمان زبان فارسی کشمیر رفتم، رئیس دپارتمان به من تعداد بسیار زیادی نامه نشان داد و گفت از آغاز سال میلادی (حدودا ۵-۶ ماه از آغاز سال میگذشت) ما تعداد بسیار زیادی نامه به دولت ایران فرستادیم و تقاضا کرده بودیم که دو نفر فارغ التحصیل زبان فارسی بفرستید برای ما تا بتوانیم کرسی زبان فارسی را تقویت کنیم. حال اگر ارتباطات مردمی بود لازم نبود کار به نامه نگاری برسد، کمااینکه ما به چند نفر از دوستان در آنجا گفتیم و آنها خودشان یک موسسه تاسیس کردند و از بس اشتیاق به زبان فارسی آنجا زیاد است، این موسسه هزینههای خودش را به راحتی تامین میکند.
پس ارتباطاتِ مردمی بوده که انقلاب را پیروز کرده و به قلوب مستضعفین عالم برده است. ما چه مزیتی داریم که مردم عالم پای کار این انقلاب بایستند؟ آیا غیر از این است که با زبان فطرتشان با مردم سخن گفتیم؟ اگر این نباشد و بخواهیم با زد و بندهای سیاسی و سایر اقدامات اداری و سیاسی کار را جلو ببریم، بقیه جریانها که خیلی از ما جلوترند! اصلا مزیت ما اینجا نیست. امام مردمی بودن را یک آپشن نمیداند، یک هویت میداند. اگر جریانِ ما و ارتباطات ما مردمی نبود، اینگونه نیست که بتوانیم بگوییم یک آپشن از جریان ما حذف شده است، نه، اگر مردمی نباشد این جریان دیگر هویت ندارد.
ارجح بودن مستضعفین عالم یا در اولویت بودن منافع مسلمانان؟
در خصوص این عنوان این نکته لازم است عرض شود که اگر در جایی امام خمینی حرکت اسلامی ای میدیدند که منافع مستضفین عالم را به خطر میانداخت، ایشان اصلا آن حرکت یا جریان را اسلامی نمیدانست. وی معتقد بودند جریانی اسلامی تر است که برای حفظ منافع مستضعفین بیشتر بکوشد.
نکته بعدی این است که امام در جایی نفرموده اند که ما میخواهیم کلیساها بر رسالت پیغمبر شهادت بدهند! بلکه میفرمایند: کلیساها باید ناقوس مرگ بر آمریکا بنوازند. خوب است در اینجا پیام امام خمینی در آغاز سال ۱۹۸۰ به پدران کلیسا هم ذکر شود: «خوشا به حال آنان که گرسنه و تشنه عدالتند از آن رو که سیر نخواهند شد. خوشا به حال آنان که از بهر عدالت زحمت میکشند به سبب آنکه مملکت آسمانی از آن آنهاست (انجیل متی).» در ادامه امام چند سطر سال نو را به مسیحیان تبریک میگوید و سپس این چنین میگویند: «ای پدران کلیسا، روحانیون تابع حضرت عیسی، به پا خیزید و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستکبران پشتیبانی کنید و برای رضای خدا و پیروی از حضرت مسیح، یکبار هم ناقوسها را در معابدتان به نفع مظلومان و محکوم کردن ستمگران به صدا در آورید… ای ملت مسیح و ای پیروان عیسی روح الله، به پا خیزید و از شرافت عیسی و ملت عیسوی دفاع کنید و اجازه ندهید دشمنان تعلیمات آسمانی و مخالفان دستورات الهی، ملت مسیح و روحانیت عیسی را به خلقهای مستضعف جهان بد معرفی کنند. ای ملت مسیح به پا خیزید و عیسی مسیح را از چنگال این دژخیمان نجات دهید که آن پیامبر بزرگ از ستمگری که دین را وسیله ظلم قرار دهد بیزار است که دستورات آسمانی همه برای نجات مظلومان از ملکوت نازل شده اند و ای مستضعفان جهان برخیزید و همپیمان شوید ستمگران را از صحنه برانید که زمین از خداست و وارث آن مستضعفانند.»
اینها صحبتهای امام در مورد مسیحیان است چه برسد به اهل تسنن که مسلمانند. وقتی امام میفرمایند عیسی مسیح بیزار است از کسی که دین را وسیله ظلم قرار میدهد برای مسلمانان چنین چیزی را به طریق اولی میبیند. از دیدگاه امام دین به طور کل برای این نازل شده است تا مظلوم را از چنگال ظالم نجات دهد.
این بحث را میتوان به منافع ملی نیز تعمیم داد، از منظر امام منافع ملی ای که در تعارض با منافع مظلومان نباشد را قبول ندارد و آن را اصلا منفعت ملی نمیداند. جمهوری اسلامی اگر جمهوری اسلامیست نمیتواند با زدوبند با مستکبران جهان به منافع خود برسد.
برای جمع بندی مطالب، باید گفت که امام با بندگی غیر خدا مشکل داشت. حتی با دینی که مردم را به سمت بندگی غیرخدا بکشاند، مشکل داشت ولو اینکه اسم دین داشته باشد. در کشور ایران با بندگی غیرخدا مشکل دارد، در عالم هم با بندگی غیر خدا مشکل دارد. مکتب امام از نگاه عرفانی وی بر میخیزد، امام میفرمایند لا موثر الوجود الا الله. لذا هر دین، هر مذهب و آیینی که نتیجه آن به بند کشیدن مستضعفین توسط مستکبرین باشد، امام با آن مخالف است و میگوید جز خدا کسی نباید حاکم باشد.
منبع: شعوبا