بهترین راه این است که فقها را در نسل آینده به سمت تخصص سوق بدهیم، آن هم تخصصهای مورد نظر حکومت اسلامی، خواه نخواه خواهیم دید که مثالها، کاملا ملموس وکاربردی و مورد ابتلا واقع میشود. خوشبختانه این کار دارد میشود. فقهایی در بعد اقتصاد فعالند، در قانون گذاری فعالند، در امور فرهنگی فعالند، مسئله یابی میکنند و بعد با اجتهادی که دارند در مقام پاسخ برمیآیند و جواب میدهند. در حقیقت بسمت تخصص داریم میرویم.
اختصاصی شبکه اجتهاد: دانش اصول فقه شیعی اگرچه همواره به دقت و ریزبینی شهره بوده است اما در عین حال، اتهام پرداختن به مباحث انتزاعی و غیرکاربردی را نیز همواره با خود همراه کرده است. این اتهام موجب شده تا در سالهای اخیر، انتقادات فراوانی روانه این دانش قدیمی حوزههای عملیه شود. انتقاداتی که هم به ساحت این دانش وارد میشود و هم به دروسی که متکفل ترویج و انتقال این دانش هستند. در این خصوص با استاد سید صمصام الدین قوامی، رئیس بنیاد مدیریت اسلامی گفتگو کردیم. این استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم یکی از مهمترین منتقدان شیوه فعلی تدریس و کتب فعلی دانش اصول فقه است. او معتقد است در کتابهای گذشته که هم اکنون به عنوان متن درسی حوزههای علمیه مطرح هستند همان مثالها و اسلوب کتب سابق استفاده شده اند. ازطرفی، کتابهای جدید را نیز هیچ کس حاضر نیست به عنوان متن درسی قرار دهد. قوامی همچنین معتقد است فقها باید به سمت فقههای تخصصی حرکت کنند. مشروح گفتگوی شبکه اجتهاد با این استاد حوزه علمیه قم، از نگاه شما میگذرد.
اجتهاد: دلیل کثرت مثالهای انتزاعی و غیرواقعی در کتب فقهی و اصولی چیست؟
قوامی: به هر حال ما یک بحثی به نام شرایط زمان و مکان در اجتهاد داریم. زمان و مکان، نماد شرایط متفاوت است. بنا بر مقتضای زمانی که نویسندهها این کتابهای درسی را مینوشتند، اینها مثالهای زمان خودشان را میزدند که مبتلابه بوده است. مکاسب محرمه؛ یک سری محرماتی را مطرح میکند که در آن زمان ،۱۵۰ سال پیش، در زمان شیخ انصاری رحمت الله علیه موضوع روز آنها بوده و بحث داشته است، مانند خمس، بحثهای لهو و لعب، یا بحثهای طهارت که مورد سوال زیاد واقع میشدند. لذا مثالها همیشه یک مصادیقی هستند از مسائل مبتلابه هر زمانی.
ادبیات ما هم همین جور است. امروز اگر نحو و صرف هم بخواهیم درس بدهیم، مثالهای آن مثالهای قدیم است. بعضیها آمدند این مثالها را تغییر بدهند، در بعضی از موارد که ذهنها مانوس میشود به مثالهای قدیم، فقهای جدید هم سعی میکنند همان مثالها را بزنند. حالا یک رسائل و مکاسب بر ما حاکم هست، مکاسب کتاب درسی است که اصلا نمیشود آن را تغییر داد و پر از این مثالهاست، کتاب لمعه پر از این مثالهاست. لذا کسانی هم که درسهای خارج میدهند، باز متاثر از همین جواهر و کتابهای فقهی مثل حدائق و… است.
در دوران جدید کتابهایی مثل کتابهای مرحوم اقای خویی که کتابهای متعددی دارند، باز میبینیم که وقتی میخواهند یک بحثی را تفهیم و پردازش کنند، از آن مثالها دور نمیشوند. شهید صدر تا حدودی سعی میکند در مباحث خود، مثالهای جدید داشته باشد، ولی باز میبینید ایشان هم با همه اینکه تجدد و تنوع دارد، مثالهای قبلی را ترک نمیکند. اینها در قالب مثال است ولی مهم آن قاعده و اصول است، که آن به درد فقیه و مجتهد میخورد، آنها فوق مثال هستند، یعنی قواعدی هستند که باید بر مصادیق و موارد جدید تطبیق پیدا کنند.
به این علت است که هنوز ما نتوانستیم یک نسل جدیدی از کتابهای فقهی بنویسیم که جایگزین جواهر و مکاسب و لمعه و اینها بکنیم. البته در اصول یک مقدار کار شد، ولی در فقه کتابهای حاکم، همچنان کتابهای ۱۵۰ سال پیش هستند. و کتابهای جدید هم هیچ کس حاضر نیست به عنوان متن اصلی از آنها استفاده کند. لذا همان مثالها داخل آن کتابها برقرار مانده است.
اجتهاد: آیا وجود مثالهای انتزاعی در مسائل فقه و اصولی، گاه موجب فراموشی اصل محل نزاع و تطویل بی دلیل یک موضوع نمیشود؟ مثلا گاهی موضوعی مثل ضمیری که به برخی افراد عام بازگشت میکند، تنها یک مثال فقهی دارد و مناسب است به جای تطویل در بحث اصولی، همان مثال حل شود.
قوامی: بله آفاتی دارد. معمولا برای یک مجتهد و یک فقیه، آنچه مهم است این هست که با اصول و قواعد آشنا شود، چه قواعد فقهیه و چه قواعد اصولیه. این قواعد را میخواهند یاد بدهند.
مثالهای انتزاعی که انتزاعی به معنای ذهنی هست، برای فهم قاعده هست. وقتی مجتهدی در ضمن این مسائل و مثالها، قائده را فرا گرفت و برای او جا افتاد، آنچه که بعدها به درد او میخورد و میتواند به روزش کند، همین قاعدهمندی است. لذا ما نگران این نباشیم. اما اینکه بحث را تطویل میکند، صرف بحث این مثالها نیست. بحث، روشی است که در این کتابها است و مستشکلین، “ان قلت” میکنند و بعد در پاسخ “ان قلتها”، مسائل و سؤالهای جدیدی در میآید که بحث را طولانی میکند. میتوان بحث را زود جمع کرد و یا اینکه طولانی کرد.
یادم هست این کتاب قوانین را خیلی طولانی و مفصل بحث میکردند، به صورت بحث زاینده مطرح میشد. ولی بعضی از مثالها اینطور نیست، زود جمع و جور میشود و بسته میشود.
اجتهاد: برای کمک به پرداخت واقعی و غیر انتزاعی به مسائل از جانب فقها، چه تمهیداتی باید اندیشیده شود؟
قوامی: فقهای جدید باید بروند به سمت فقه تخصصی. دیگر موضوعاتی که قبل از آنکه حکومت و نظام جمهوری، تشکیل نظام بدهد، وجود داشتند را باید رها کنیم. باید از همان قواعد و اصول استفاده کرده و مسائل حکومت را حل کنیم. یعنی قوه اجتهاد خودمان را در مسیری صرف کنیم، که نظام اسلامی بهرهمند شود. ببینیم که نظام دارای چه مسائلی است، آن مسائل را مورد کنکاش قرار بدهیم و دقت بکنیم. خود به خود مسائل جدید پیش میآید، مثل بحث در اقتصاد، بحثهای مفصلی هست، مثلاً الآن “بیت کوین” که ارز دیجیتال است، یا مثلا بحثهای هنر که در فضای مجازی مطرح میشود، یک احکام جدیدی را میطلبد. بهترین راه این است که فقها را در نسل آینده به سمت تخصص سوق بدهیم، آن هم تخصصهای مورد نظر حکومت اسلامی. آن گاه خواه ناخواه خواهیم دید که مثالها، کاملا ملموس وکاربردی و مورد ابتلا میشود. خوشبختانه این کار اتفاق میافتد. فقهایی در بُعد اقتصاد فعالند، در قانون گذاری فعالند، در امور فرهنگی فعالند، مسئله یابی میکنند و بعد با اجتهادی که دارند در مقام پاسخ برمیآیند و جواب میدهند. در حقیقت به سمت تخصص داریم میرویم.