رئیس پژوهشکده زن و خانواده با اشاره به اینکه در کنار عقلانیت، ساختارها نیز دچار تحول شده است، یادآور شد: امروزه الگوهایی مانند «اَلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» نه تنها رعایت نمیشود، بلکه تبدیل به ضد ارزش شده است و به خصوص در جوامع شهری که زن و شوهر متدینی به رعایت این الگو تن میدهند، در بسیاری مواقع یک توافق تا اطلاع ثانوی است.
به گزارش شبکه اجتهاد، سومین نشست از سلسله نشستهای علمی نقد و نظر موسسه عالی فقه وعلوم اسلامی با موضوع «مواجهه فقه با تحولات اجتماعی خانواده» به صورت مجازی برگزار شد. در این نشست حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایینژاد رئیس پژوهشکده زن و خانواده و استاد سید منذر حکیم، رئیس پژوهشکده «الذریهالنبویه» و از اساتید سطوح عالیه و خارج حوزه علمیه قم به ایراد سخن پرداختند.
حجتالاسلام زیبایینژاد در ابتدا با اشاره به اینکه تصویر خانواده در سده اخیر و عقلانیت معطوف به آن متحول شده است، خاطرنشان کرد: اگر بپذیریم دنیا به سمت فردگرایی رفته، نتیجه این فرض این است که نگاه نسل جدید به خانواده، نوعی تشکیلات اجتماعی در خدمت شادکامی «من» است و این نتیجه تا زمانی تحمل میشود و کارایی دارد که در خدمت شادکامی فرد باشد. این عقلانیت حتی در جامعه مذهبی ما نیز کاربرد دارد.
وی عنوان کرد: در کنار عقلانیت، ساختارها نیز دچار تحول شده است و امروزه الگوهایی مانند «اَلرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» نه تنها رعایت نمیشود، بلکه تبدیل به ضد ارزش شده است و به خصوص در جوامع شهری که زن و شوهر متدینی به رعایت این الگو تن میدهند، در بسیاری مواقع یک توافق تا اطلاع ثانوی است. در اینجا فرد تصمیم میگیرد الگو را تا چه زمانی انتخاب کند. هر زمان تصمیم به قطع کردن این الگو بگیرد، از سوی نهادهای مسلط اجتماعی حمایت هم میشود.
رئیس پژوهشکده زن و خانواده با تأکید بر این که یکی از تحولات نیز تحول در روابط خانوادگی است، گفت: برخی تصریح میکنند الگوی صحبت کردن در خانواده اندک است، قبلاً هم کم بوده، اما تفاوت عمده دیروز و امروز این است که در قدیم، جامعه یک دست سنتی بود و فهمهای مشترک وجود داشت، اما امروزه وقتی صحبتها شروع بشود، اختلافها نمایان میشود؛ لذا یکی از عوامل شکاف میان زن و مرد نیز همین موضوع است. بحث دیگر، شکاف بین نسلی و تحول در بسیاری از مفاهیم مانند عشق و بنیانبودن خانواده است، این یک مسئله اساسی است که خانواده باید با عشق توأمان باشد.
وی با تأکید بر اینکه بعضی تحولات خزنده است، گفت: اگر در ادبیات فقهای بزرگ نظر کنیم، تأکید بر مادری زیاد است، به نظر میرسد رکن اول بودن پدر در خانواده، تبدیل به رکن اول بودن زن و مادر در خانواده در ادبیات علمای ما شده است. بحث مهم دیگری که به آن کمتر توجه میشود، مسئله بازنمایی خانواده است، تاکنون دستگاه فقاهتی ما حتی در موضع راهبری اجتماعی خیلی به بازنمایی و تصویرهای ثانویهای که شکل میگیرد، توجهی نمیکرده است.
زیبایینژاد با اشاره به اینکه تحول در اقتصاد خانواده موضوع دیگر است، اظهار کرد: این موضوع منشأ بسیاری از تحولات در بحث خانواده است. در دنیا و کشورهایی که مکانیزمهای قوی برای افزایش جمعیت دارند هم اتفاق خاصی نیفتاده و در کشور ما که اصلاً وجود ندارد. این مسئله یعنی تحول در اقتصاد خانواده در بحثهای جمعیتی اثرگذاری دارد. قوانین اجتماعی، مداخلات دولتی و سیاستهای رفاهی کار خود را میکند و در ظاهر به منظور حمایت از خانواده است، اما اینها تأثیری در افزایش جمعیت کشور نداشته است. سیستمهای حمایتی جایگزین هم اثری در افزایش انگیزههای فرزندآوری نداشته است.
وی ادامه داد: نظام اقتصادی دنیای سرمایهداری، اما چه کرد؟ درآمدزایی را تسهیل کرد و این تولید جهان مدرن بود. این یک فرهنگ جدید بود که بتوان از فراغت درآمدزایی کرد. مصرف فراغتی از عرصه اقتصادی بیرون کشیده شد و در جهان انسانها، فرهنگ آنها را متأثر کرد. نتیجه این نوع مصرف چیست؟ اینکه انسان به همه عرصههای زندگی نگاه مصرفی دارد، برای نمونه نگاه فرد به پدر و مادر این است که با آنها پز بدهد و ارزش افزوده برای فردیت او داشته باشد. این اتفاق جدیدی است و در مناسبات خانوادگی تأثیرات خود را میگذارد.
رئیس پژوهشکده زن و خانواده گفت: اتفاق دیگر تصور دولتخدایی در جهان جدید و به ویژه در جمهوری اسلامی است. در فرایند انقلاب به یک تلقی اشتباهی رسیدیم که میتوانستیم هم نرسیم؛ اینکه گفتیم هر چه فساد است، برای زمان شاه بوده و جمهوری اسلامی آمده که آن را درست کند. یعنی دولتها هستند که همه معضلات ما را درست میکنند. این تصور دولت خدایی در ذهن علمای ما هم وجود دارد و انگشت اتهام در عرصه مشکلات کشور را به سمت دولت میگیرند. این تصورات در خانواده نیز کارکرد دارد و خود ما نیز متوقعیم که هر مشکلی در عرصه خانواده را دولتها حل کنند و این موضوع منجر به کاهش توانمندی خانواده در حل معضلات خود میشود.
وی تأکید کرد: ما به یک تغییر جایگاه در فقه یعنی یک رویکرد حاکمیتی و راهبری به فقه نیازمندیم، نه مسائل حکومتی فقه که این چیز دیگری است. موقعی که فقه در منصب راهبری اجتماعی مینشیند، دیگر با رساله عملیه و تحریرالوسیله نمیتواند امور را اداره کند. تصرفات حاکم در صورتی جایز است که مصلحت اجتماعیه در آن وجود داشته باشد. این مصلحت اجتماعیه از نظر ما مصلحت عرفی نیست، ترجیحات الهیه است که در حوزه اعتقادات و اخلاق و رفتار است و مجموعاً مباحث فقه راهبردی میشود، یعنی بر حاکمیت واجب است که اعتقادات را در جامعه ارتقا بدهد و تهذیب نفوس کند. ولایت یعنی شما را از نقطه (الف) به نقطه (ب) ببرد و تقرب شما بالاتر برود و جامعه در مسیر اصلاح شود. این با اصلاح اعتقادات، اخلاق و رفتار امکانپذیر است.
فقه داریم، اما الهیات تربیتی نداریم
زیبایینژاد در ادامه با بیان اینکه امروزه الگوهای اقتصادی اتفاقاتی را رقم زدهاند، به گونهای که فقه در سده اخیر در امتداد اعتقادات و اخلاق نیست، اظهار کرد: ما یک نحوه قیچی شدن فقه از عرصههای دیگر را شاهد بودیم. تقسیمبندی علوم به عرصههای مختلف باعث رانش شده است و از هر دستهای خواسته شده که کار خود را بکند، در چنین وضعیتی فقه در امتداد اعتقادات و اخلاق نیست. این مسئله چه نتیجهای در بر دارد؟ اینکه امروزه در الگوهای توسعه آموزش و پرورش برنامهها را روی میز میگذارند، و در عین حال که پر از آیه و روایت است، اما جهتگیریها دینی نیست، چون نظریههای تربیتی غلط است.
وی افزود: فقه داریم، اما الهیات تربیتی نداریم. در عرصه مباهات نیز برای مثال لایحه خشونت و تأمین امنیت زنان در مقابل خشونت را داریم؛ فقیه هنگام تحلیل لایحه میگوید هر کدام از مادههای این لایحه با حدود شرعیه سازگاری ندارد و حقوقدان یک چیز میگوید و …، اما اگر واقعبین باشیم، باید بگوییم این مفهوم خشونت از کجا آمده؟ تعاریف پایه کدام است؟ نظریه خشونت چیست؟ اما آنچه که حتمی است، این بوده که متن لایحه به سمت کاهش اقتدار مرد در خانواده میرود.
رئیس پژوهشکده زن و خانواده گفت: اگر بخواهیم به درستی تحلیل ارائه دهیم، در مییابیم که مرد در خانه کرامت نفس ندارد، یعنی تربیت بدی داشته است؛ «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُهانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُهُ …». اگر نبود کرامت نفس باعث میشود این حوادث اتفاق بیفتد، راهبرد ما باید تربیتی باشد. اگر تحلیل این باشد که شخص سرپرست خانواده اقتدار ضعیفی دارد و نمیتواند به اقتدار خود عمل کند، در این صورت باید به او اجازه داد که بتواند خواستهها را از مسیر درستی پیگیری کند. کسی از ابزار خشونت استفاده میکند که احساس ناتوانی دارد. همه این تحلیلها در تنظیم لایحه ممکن است بتواند امضای شورای نگهبان را بگیرد که این امر نشان میدهد یک جای کار میلنگد، چرا که هر کدام از اینها پشتوانههای نظری متفاوتی دارند که فقط یکی از آنها همسو با دیدگاههای دینی است. این نشان میدهد که فقه ما متصل به حوزه اخلاق و اعتقادات و امتداد این دو نیست.
وی با بیان اینکه تأکید بر مصحلت با توجه به این مسائل است، افزود: فقیه حکومتی کل آموزههای دینی را باید ببیند. یک مثال در این باب شروط ضمن عقد است، رویکرد دین در خانواده کدام است؟ اینکه اقتدار مرد حفظ و تقویت شود یا نسبت به آن هیچگونه توجهی ندارد؟، اگر دین بگوید اقتدار مرد باید حفظ و تقویت شود، پس حق ندارید با شروط ضمن عقد آن را تضعیف کنید. فقه راهبردی فقه تمامیتخواه است و در کنار اخلاق و اعتقادات نیست. ولایت هم اینگونه است، در حالی که باید مردم را در همه شئون رشد بدهد.
تغییرات اجتماعی و قلمرو این تغییرات چیست؟
در ادامه نشست استاد منذر حکیم به ارائه مباحث خود پیرامون موضع فقه نسبت به تغییرات اجتماعی خانواده پرداخت و اظهار کرد: ابتدا باید بدانیم منظور از تغییرات اجتماعی و قلمرو این تغییرات چیست؟ پیش از اینکه فقه وارد موضعگیری شود، دو بحث مهم مورد نیاز است؛ یکی علل این تغییرات و دیگری پیامدهای این تغییرات است. فهم این علل و پیامدهاست که به فقیه قدرت میدهد تا در موضع فقهی خود بتواند موضع مناسب را اتخاذ کند. نگاه فقیه و دیدگاه او به فقه، رابطه فقه و اخلاق و اندیشه، همگی دست به دست هم میدهند و نوع نگرش فقه به دین، رسالت دین و رسالت فقه را تعیین میکنند.
حکیم با طرح این پرسش که آیا فقه ما منفعل است یا فعال؟ ادامه داد: فقه میتواند در مثالهای متعددی از جمله اینکه مکلف در این شرایط و با همه تغییرات آیا در عسر و حرج است، آیا متضرر است یا مسائل فردی و عرفی که بحث آن شد، مطرح است یا خیر؟، بر اساس همه اینها حکم دهد و راهحل آن به طور معمول مقطعی، موضعی و به شکل مسّکِن است و خود را مسئول علل این تغییرات و پیامدهای این تغییرات نمیبیند.
وی افزود: اینکه فقیه ما معتقد است که دین برای ایجاد تحول در فرد و جامعه آمده است، در تعبیر قرآن کریم و روایات صریح اهل بیت(ع) نیز آمده است؛ «الفقیه کل الفقیه من لم الناس من رحمه الله». فقیه یک وظیفه تربیتی دارد و این وظیفه، فقه را فعال قرار میدهد و فقیه باید در این مسیر حرکت کند و در نتیجه احکام شرعی و باورهایی که باید به فرد و به جامعه داده شود و فرهنگسازی اتفاق میافتد و این کار فقیه است.
استاد حوزه علمیه قم همچنین با بیان اینکه در مقیاس جامعه اگر بخواهیم به فقه حاکمیتی نظر کنیم، باید به سمت راهبردها برویم، گفت: فقیه اگر خواست از این جنبه تنزل کند، میگوییم هنوز فقیه نشده و فقه او یک فقه متعارف قدیمی و کلاسیک است، چرا که فقیه باید عارف به زمانه خود باشد، لذا فقیه اگر زمانشناس نباشد، فقیه نیست. پس موضع فقه را باید نسبت به تغییرات، علل و پیامدهای این تغییرات نیز داشته باشیم.
وی اضافه کرد: همان گونه که تحولات اجتماعی را خوب تبیین میکنیم باید فقه خود را به درستی تعریف کنیم و موضع بایسته، منشأ دیدگاه متفاوت میان فقها و… را تبیین کنیم. باید برنامه آموزشی ما فقیه پرور و فقه آفرین باشد. همچنین باید با دقت لازم آن چه به حوزه فقه مرتبط میشود را تبیین کنیم. بررسی این موضوعات نیازمند سلسله وبینارها است.
حکیم تأکید کرد: نظام خانواده در جامعه اسلامی با نظام خانواده در یک جامعه غیر اسلامی متفاوت است. نگاه ما به فقه و فهممان از آن چیست؟ اگر گفتیم فقه، نظام جامع برای زندگی انسان ترسیم کرده و ثابت و متغیر دارد. پس نظام جامع خانواده اسلامی در نظام اجتماعی اسلامی به دست آوریم و تکلیف مشخص میشود. وظیفه فقه، فقها و جامعه اسلامی و حاکمیت اسلامی عمل کردن به آن نظامی است که خدا برای بشر به عنوان نظام برگزیده قرار داده است و وظیفه فقیه کشف آن است. / مفتاح