بحث دربارهی شیوههای عزاداری عموماً و قمهزنی خصوصاً از مباحثی است که گویا قرار نیست بر سر آن به توافق شود و هرسال با فرارسیدن ایام محرم و صفر، تنور بحث مخالفان و موافقان داغ میشود. نوشتار حاضر به قلم حجتالاسلام مهدی مسائلی از پژوهشگران جوان حوزهی علمیه اصفهان است که بحث دربارهی قمهزنی بهنوعی از دغدغههای پژوهشی اوست. وی کتابی را نیز با عنوان «عار یار شعار، قمهزنی در ترازوی عقل و شرع» به رشتهی تحریر درآورده است.
شبکه اجتهاد: در تاریخ معاصر هنگامیکه سخن از اصلاح مجالس عزاداری به میان میآید بیش تر افراد آغاز آن را به حرکت اصلاحیِ مرحوم سیدمحسن امین میشناسند؛ همچنانکه در گزارشهای مکتوبی که دراینباره به نگارش درآمده نیز بیش تر درباره مواضع موافقان و مخالفان سیدمحسن امین در جریان اصلاح مجالس عزاداری سخن به میان میآید. این درحالی است که موضوع ضرورت اصلاح مجالس عزاداری در سطح عمومی آن شاید برای اولینبار توسط آیتالله سیدمحمدمهدی قزوینی مطرح شد.[۱] چنانکه مرحوم سیدمحسن امین نیز در پایان کتاب التنزیه به این موضوع اشاره نموده و مینویسد:
شخص بصری که [شیخ عبدالحسین صادق در کتاب سـیماء الصلحاء] به او اشاره میکند و او را به مخالفت با ائمه و علمای امت نسبت میدهد، سید جلیلالقدری از بزرگان علما و فضلا و از فرزندان حضرت طاهره است که خداوند اجر رسالت را در مودّت و دوستی با آنان قرار داده است؛ و ایشان همان علامه سیدمهدی کاظمی [قزوینی] صاحب تألیفات در دفاع از مذهب اجداد طاهرینش، میباشد. وی منکرات و انحرافاتی را [در عزاداریها] دید و از آنها نهی نمود. او در بصره امر زشت و نامبارکی را بر روی شتر دید و غیرتِ هاشمی او در دفاع از اجداد طاهرینش تحریک شد و از هتک حرمت ایشان منع نمود. ماجرا چنین بود که در محرم سال گذشته یعنی سال ۱۳۴۵ هـ ق مراسم شبیهخوانی در بصره اجرا شد و در آن زنی بدکاره از اهالی بصره را [با سری عُریان و باز] در هودج نشاندند و در نظاره انبوهی از تماشاگران او را به حضرت زینب دختر امیرالمؤمنین علیهماالسلام تشبیه نمودند. این کردار زشت و ناروا نسبت به حضرت زینب دختر امیرالمؤمنین و محترمترین بانوی هاشمی بعد از مادرش حضرت زهرا علیهاالسلام موجب شد تا این سید جلیلالقدر و راستکردار تعزیهای را که چنین منکراتی در آن انجام شود، منع کند و از منکراتی همچون قمهزنی و آزاردادن بدن، استفاده از آلات موسیقی همچون طبل و نی و اینگونه تشبیهکردن زشت به دختران رسولخدا صلی الله علیه و آله نهی نماید. او این مطالب را در رسالهای نوشته و منتشر نمود و به این دلیل حالا به مخالفت با ائمه اطهار و علمای امت متهم میشود.[۲]
در شرح اقدامات آیتالله سیدمحمدمهدی قزوینی [۳] باید گفت ایشان از علمای جلیلالقدر ساکن کویت بود که در سال ۱۳۴۳ قمری (۱۹۲۵) پس از هفده سال اقامت در کویت، به اصرار مردم بصره بدانجا رفت و مقیم این شهر شد. ایشان پس از ورود به بصره انحرافاتی را در مراسم عزاداریِ آنها دید که عزم وی را بر اصلاح مراسم سوگواری امامحسین علیه السلام برانگیخت. همانگونه که در گزارش مرحوم سیدمحسن امین بیان شد، یکی از این انحرافها آن بود که در تعزیهای در بصره زن بدکارهای را بدون حجاب و با وضع نامناسبی بر روی شتر نشانده و او را به حضرت زینب علیهاالسلام تشبیه نمودند. برپایی تعزیه به این صورت زشت که با منکرات و انحرافهای دیگری نیز همراه بود، موجب شد تا آیتالله سیدمحمدمهدی قزوینی انجام تعزیه و شبیهخوانی را در بصره به این صورت منع کند.[۴] همچنین در همان سالها هنگام راهپیمایی و خروج عزاداران در کوچه و خیابان، درگیریها و منازعههایی میان دستههای عزاداری چند محلّه رخ داد که متأسفانه افرادی مجروح و کشته شدند. همچنین با توجه به اوضاع مذهبی بصره و بغداد که جمعیت درخور توجهی از اهلسنت نیز در این شهرها زندگی میکنند، در بعضی از سالها، هنگام خروج دستههای عزاداری، میان بعضی از اهلسنت متعصب ناآگاه و عزاداران درگیریهایی بهوجود میآمد و در این فتنههای مذهبی نیز افرادی مجروح، کشته و دستگیر میشدند. همه اینها موجب شد تا مرحوم سیدمحمدمهدی قزوینی با خروج و راهپیمایی دستههای عزاداری با این صورت خاص، مخالفت ورزد. [۵]
پس از شروع این اقدامات اصلاحی، یکی از مسئولان یا خبرنگاران نشریه الاوقات العراقیه با ایشان ملاقاتی داشت و درباره بعضی از مسائل دینی و اجتماعی و ازجمله مسائل عزاداری با وی گفتوگو نمود. مرحوم سیدمحمدمهدی قزوینی در آن گفتوگو درباره ضرورت اصلاح مجالس عزاداری سخن گفت و نظر خویش را دراینباره تبیین نمود. اما بعدها این گفتوگو بدون اطلاع و آگاهی مرحوم سیدمحمدمهدی قزوینی خلاصه شده و بهصورت یادداشتی در شماره ۱۶۶۱ این نشریه با عنوان «یوم عاشورا» منتشر میشود. مرحوم سیدمحمدمهدی قزوینی دراینباره میگوید:
میان من و فردی که به نزد من آمده بود، درباره بعضی از امور دینی و غیر دینی گفتوگویی پیش آمد و پس از مدتی این گفتوگو در صفحات نشریه الاوقات العراقیه منتشر گردید؛ ولی بیشتر بحث من بهصورت خلاصه درآمده بود و ازجمله این مباحث سخن از تعزیه و خروج دستههای عزاداری بود. این درحالی است که اگر من میدانستم که این مطالب را میخواهند در نشریه منتشر کنند به آنها هشدار میدادم و آنها را از این کار منع میکردم؛ زیرا اطلاع از این امور مربوط به علماست و ربطی به دیگران ندارد. بااینحال این صحبتها نیز بهصورت اختصار بیان شده بود و هرکسی میتوانست تفسیر خاص خود را از آنها بیان کند؛ چنانکه غرضورزان چنین کردند و افراد ناآگاه را بر من شوراندند.[۶]
همانگونهکه پیشبینی میشد پس از انتشار مطالب نشریه اوقات العراقیه، موضعگیریهای تند و شدیدی علیه مرحوم سیدمحمدمهدی قزوینی صورت گرفت و عدهای با سوءاستفاده از اجمال و ابهامی که در سخنان منسوببه ایشان بود، بیان این سخنان را در راستای مخالفت با اصل عزاداری و سوگواری تفسیر میکردند. این موضوع موجب شد تا مرحوم سیدمحمدمهدی قزوینی دست به قلم شود و با تنظیم رسالهای با عنوان صوله الحق علی جوله الباطل ضمن مشخصکردن مواضع انتقادی خویش، به اتهام مخالفت با اصل عزاداری پاسخ دهد. در این رساله وی به تبیین انحرافهایی میپردازد که موجب شد تا وی شبیهخوانی و خروج دستههای عزاداری را در بصره منع کند و متذکر شود که علیرغم تبلیغات منفی افراد غرضورز یا ناآگاه، وی هیچگاه مخالف سینهزنی نبوده است و با خروج دستههای عزاداری نیز بهصورتیکه مفسدهای نداشته باشند، مخالف نیست:
اما مسألهی سینهزنی، پس من آن را حرام اعلام ننموده و منع نکردم؛ بلکه آنچه صراحتاً بر فراز منبر و غیر آن بیان داشتم این بود که سینهزنی باید در مجالس عزاداری باشد و این بهخاطر گزارشهایی از ترتب بعضی محرمات در هنگام خروج دستههای عزاداری بود که موجب ایجاد فتنه و فساد و زد و خورد و کشتار میشد. [۷]
وی سپس با بیان نمونهای از این مفاسد تصریح میکند:
بله، اگر افراد بادرایت و باتقوا و آگاه به راهپیمایی بپردازند، در سینهزنی آنها در خیابانها محذور و منعی وجود ندارد؛ زیرا خروج و راهپیمایی آنها با حالت خشوع بوده و صورت اندوهناکی دارد که قلب هر تماشاگری را محزون نموده و اشکهای او را جاری میکند و ای کاش همهی عزاداران و سینهزنان اینگونه رفتار میکردند….[۸]
متأسفانه مخالفان مرحوم سیدمحمدمهدی قزوینی درحالی او را به مخالفت با عزاداری متهم میکردند که وی کتابی مستقل در مقابل هجمهها و شبهات وهابیها به عزاداری نگاشته و در آن دفاعی سرسختانه از مراسم سوگواری امامحسین علیهالسلام و روشهای عزاداری همچون سینهزنی دارد. وی در کتاب کشفالحق لغفله الخلق پس از برشمردن فواید برپایی مجالس سوگواری و عزاداری مینویسد:
با بیان این مقدمه مشخص شد که برپایی عزاداری برای امامحسین علیهالسلام از جهات مختلفی پسندیده و نیکوست که یک جهت از آنها برای حکم به استحباب شرعی عزاداری کافی است؛ چه برسد به همه آنها. پس باید دانست که مصیبت امامحسین علیهالسلام آنگونهکه بیان آن گذشت، بزرگترین مصیبتِ واقع در عالم بوده است و چنانچه اندوه و حزن تمام عالم را بر این مصیبت شناختی، پس محبان امامحسین علیهالسلام هنگامیکه آن را درک میکنند حزن و اندوهی بزرگ و دائمی برای ایشان ایجاد میشود؛ خصوصاً ازآنجهت که ظلمی فاحش بر محبوبشان وارد شده است و این موضوع موجب شدّت گریهها، فریادها، ضجهها و بر سر و صورت و سینه زدنهای آنان در این مصیبت میشود؛ بلکه حق مُحب آن است که بهخاطر شدتِ اندوه این مصیبت جان از تن تهی کند.[۹]
ایشان در ادامه نیز به شبهات وهابیها درباره حرمت سینهزنی پاسخ داده و بر روایات مورد استناد آنها برای حرمت سینهزنی در عزای امامحسین علیهالسلام اشکال میگیرد.
البته مرحوم آیتالله سیدمحمدمهدی قزوینی معتقد است در انجام عزاداری نباید از روشهایی که اهلبیت علیهمالسلام آنها را در بین شیعیانشان ترویج نموده و بر آن راضی هستند، تجاوز کرد؛ زیرا دلیلی شرعی برای تجاوز از این روشها وجود ندارد و عموماتِ رجحان عزاداری نیز دلالت بر پسندیدهبودن همهی انواع عزاداریها ندارند؛ بلکه عزاداری امامحسین علیهالسلام نزد اهلبیت علیهمالسلام امری مهم بوده که به تبیین آن پرداختهاند و از تأکیدات آنها درباره صورتهای خاصی از عزاداری، همچون شعرخوانی و بکاء و ابکاء میتوان فهمید که اهلبیت علیهمالسلام چهارچوبی خاص برای عزاداری درنظر داشتهاند. همچنین وی معتقد است ازآنجاکه عزاداری نوعی عبادت است باید از روایات و نصوص پیروی کرد و در انجام آن نمیتوان به اباحه و عدم وجود ضرر تمسک نمود. [۱۰]
این نگرش موجب میشد تا آیتالله سیدمحمدمهدی قزوینی قمهزنی را نیز روشی نادرست برای عزاداری بداند که بعضی از محبان ناآگاه امامحسین علیهالسلام آن را بهوجود آوردهاند. ایشان در کتاب دوله الشجره الملعونه الشامیه درباره فرودآوردن ضربههایی به بدن با آهن مینویسد:
مسأله ضربهزدن به بدن با آهن تقریباً نزدیک به یک قرن پیش بهوجود آمده است و تأسیسکنندگان آن کسانی بودند که علم و آگاهی چندانی به امور دینی نداشتند و آنان بهخاطر محبت به امامحسین علیهالسلام پنداشتند که با اینکار میتوانند به سیدالشهدا علیهالسلام و اهلبیت و اصحاب او اقتدا و تأسی کنند؛ زیرا دشمنان با ضربههای آهنین، آن بزرگواران را به شهادت رساندند. پس این عده از روی محبت، شدتِ ضربههای آهنین را به بدنهای خویش میچشاندند تا اینگونه به آنها تأسی کرده باشند؛ اما از این نکته غفلت دارند که دلیل تأسی به اهلبیت علیهمالسلام تا بدین حد نبوده و شامل این رفتارها نمیشود و برای اهل علم و معرفت مشخص است که آنچه درباره رجحان و استحباب عزاداری روایت شده شامل این موارد نمیشود. انشاءاللّه خداوند همه آنها را بر تبعیت از اهلبیت علیهمالسلام در روشی که آنها در اندوه این مصیبت دنبال میکردند، هدایت و موفق نماید؛ زیرا حرکت بر مسیری که از اهلبیت علیهمالسلام درباره عزاداری صادر شده حق است و نه روشهای دیگر.[۱۱]
اگرچه آیتالله سیدمحمدمهدی قزوینی در کتاب دوله الشجره الملعونه الشامیه نیز به دفاع از عزاداری و دیگر شعائر مذهبی شیعه در مقابل شبهات وهابیت میپردازد، همین مخالفت با روشهایی همچون قمهزنی بهتنهایی کافی بود تا خشم عدهای برانگیخته شود و بکوشند تا اقدامات اصلاحی وی را در راستای مقابله با اصل عزاداری و همسو با هجمههای وهابیت جلوه دهند. ازاینرو ردیّههای فراوانی علیه ایشان نوشته و در میان مردم توزیع شد. متأسفانه شرایط مکانی و زمانی نیز به کمک تخریبکنندگان آمد و موجب بیشترشدن سوءبرداشتها شد؛ زیرا این اصلاحات همزمان با قدرتگرفتن وهابیت در عربستان و رفتارهای شنیع آنان ازجمله تخریب بارگاه ائمه بقیع علیهمالسلام در ۸ شوال ۱۳۴۳ قمری صورت میگرفت و از طرفی بعضی شبهات وهابیت در میان اهلسنت عراق نفوذ نموده بود. همین باعث شده بود تبلیغات مخالفان علیه سیدمحمدمهدی قزوینی مؤثر افتد و بسیاری از جامعه مذهبی عراق بهاشتباه سخنان و مواضع اصلاحیِ وی را در راستای اقدامات وهابیت در مخالفت با شعائر مذهبی شیعه بدانند و خواستار موضعگیری صریح مراجع وقت در مقابل آن شوند. ازهمینرو سؤالهای فراوانی دراینباره از بصره و دیگر شهرهای عراق به نزد مراجع نجف ارسال شد و آنها خواستار موضعگیری صریح مراجع وقت در مقابل سیدمحمدمهدی قزوینی و دفاع از عزاداری و نصرتِ آن بودند.
در چنین شرایطی دو تن از مراجع بزرگ آن زمان یعنی آیتالله میرزای نائینی و آیتالله سیدمحمدحسین کاشف الغطاء به نامهها و تلگرافهای فراوان مردم بصره و دیگر نقاط عراق پاسخ دادند و با تأیید و توجیه بیشتر صورتهای رایج عزاداری در آن زمان و ازجمله قمهزنی خواستهی مردم را دراینباره اجابت نمودند. البته این پاسخها در شرایطی صادر میشد که مرحوم کاشف الغطاء پیشتر در پاسخی حکم قمهزنی را از جهت استنباط فقهی حرمت دانسته بود و همین پاسخ را نیز در سالهای پایان حیاتش تأیید نموده و بهعنوان نظر نهایی خویش برگزید.[۱۲]
البته بعدها این پاسخها که مربوط به فضای هیجانیِ بصره بودند، از سوی طرفداران قمهزنی در مقابل آیتالله سیدمحسن امین نیز استفاده شد و اگرچه مرحومین میرزای نائینی و کاشف الغطاء در مقابل رساله التنزیه اظهارنظری نکردند، طرفداران قمهزنی از پاسخ آنها به مردم بصره در مقابل کتاب التنزیه نیز بهره جستند.
اما مرحوم آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی سیاستی متفاوت در پیش گرفتند و برای آرامساختن فضای متشنج بصره و کاستن التهاب آن، با صدور بیانیه و منشوری، بدون آنکه به تأیید و توجیه رفتارهایی همچون قمهزنی بپردازند، بر اقامه عزاداری و برپایی شعائر مذهبی تأکید نموده و خواستار اصلاح مراسم عزاداری از موارد غیرمشروع شدند. محتوای این بیانیه بهگونهای بود که از یک طرف بر ضرورت برپایی عزاداری تأکید نموده و سوءتفاهمها را درباره مقابله با اصل عزاداری بیاعتبار میساخت و از طرفی دیگر نیز نمیتوانست به ابزاری برای هجمه علیه عالمی فرهیخته همچون سیدمحمدمهدی قزوینی تبدیل شود.
ازهمینرو سیدمحمدمهدی قزوینی در کتاب صوله الحق علی جوله الباطل به حمایت مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی از خویش اشاره نموده و بیان میدارد وقتی خبر آنچه که وی حرمت آنها را در عزاداری اعلام داشته بود، به عتبات عالیات رسید، سید مشاهیر مجتهدین آن عصر، یعنی مرحوم آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی، این حکم را امضا نموده و نظری مخالف وی در حرمت این اعمال ارائه نداده است. درواقع بیانیه آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی بهنوعی حمایت از مرحوم سیدمحمدمهدی قزوینی بهحساب میآمد؛ زیرا در آن بیانیه هیچ تأییدی بر قمهزنی و مواردی که مرحوم قزوینی آنها را انحراف مینامید، صورت نگرفته بود. البته این حمایت برای مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی هزینه نیز داشت و به گزارش آیتالله شبیری زنجانی در اثر همان عدم مخالفت، اهالی بصره از تقلید آسیدابوالحسن به آقای نائینی برگشتند. [۱۳]
در جمعبندی این گزارش باید گفت مرحوم آیتالله سیدمحمدمهدی قزوینی یکی از پیشروان اصلاحات مجالس عزاداری بوده است و علیرغم تهمتهای فراوان، در دفاع از عزاداری در هجمههای وهابیت بسیار کوشیده است؛ چنانکه با مطالعه دو کتاب کشفالحق لغفله الخلق و دوله الشجره الملعونه الشامیه این حقیقت بر همگان روشن میشود. اما متأسفانه عدم مطالعه مستقیم آثار ایشان و مراجعه به گزارشهایی که مخالفان آن را تنظیم کردهاند، موجب شده که هنوز نیز عدهای ایشان را مخالف اصل عزاداری بهحساب آورند و دیدگاههای اصلاحی ایشان را درباره عزاداری با دیگران متفاوت فرض کنند.[۱۴]- مباحثات
——————————————————
۱. [^] البته اگر مطالب سیدمحسن امین در کتاب مجالس السنیه را درنظر بگیریم، میتوان گفت این دو بزرگوار همزمان حرکت اصلاحی خویش را آغاز کردند؛ اگرچه عکسالعملها به حرکت اصلاحی مرحوم سیدمحمدمهدی قزوینی زودتر صورت گرفت.
۲. [^] سیدمحسن امین، التنزیه لاعمال الشبیه، ص۳۰و۳۱٫
۳. [^] آیتالله سیدمحمدمهدیبنسیدصالح موسوی کاظمی قزوینی در سال ۱۲۷۲قمری در کاظمین به دنیا آمد. پس از فراگیری مقدمات علوم حوزوی در کاظمین به سامرا هجرت نمود و در آنجا به تحصیل در دروس خارج حوزه پرداخت. سپس به نجف رفت و مدتی در آنجا تحصیل کرد؛ اما پس از مدتی دوباره به سامرا بازگشت و علوم منقول و مقعول را از محضر اساتید بزرگی همچون میرزای بزرگ شیرازی، میرزا محمدتقی شیرازی، میرزای نوری و… فراگرفت. وی در سال ۱۳۱۴ قمری به ایران مسافرت نمود و پس از تهران و قم، به مشهد رفت و چند سال در آنجا اقامت نمود. سپس به مصر و شام مسافرت نمود و از آنجا برای انجام فریضه حج به مکه رفت. بعد از انجام حج به عراق بازگشت. در نجف به توصیه بعضی از علما و درخواست مردم کویت بدانجا رفت و امور شرعی و دینی مردم کویت را برعهده گرفت. در سال ۱۳۴۳قمری (۱۹۲۵) پس از هفدهسال اقامت در کویت، قصد زیارت عتبات عالیات را نمود. مردم بصره از این فرصت استفاده نمودند و ایشان را به بصره آوردند و به اصرار آنها مقیم بصره شد. وی افزونبر علوم دینی، در علوم دیگری ازجمله طب سنتی آگاهیهای فراوانی داشت؛ همچنانکه از ایشان تألیفات فراوانی نیز برجای مانده است. ایشان ۸ ذی القعده ۱۳۵۸ قمری (۱۹دسامبر۱۹۴۰) در بصره رحلت نمودند و پیکرشان را پس از انتقال به نجف در جوار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به خاک سپردند.
۴. [^] قزوینی، سیدمحمدمهدی، صوله الحق علی جوله الباطل، بصره: مطبعه الوطنیه، ۱۳۴۵ق (۱۹۲۶م)، ص۴و۵؛ حسون، محمد، رسائل شعار الحسینیه، ج۱، چ۱، قم: رافد، ۱۴۳۲ق، ص۱۸۴تا۱۸۶٫
۵. [^] قزوینی، سیدمحمد مهدی، همانجا، صص ۸ و ۹؛ حسون، محمد، همانجا، صص۱۸۹تا۱۹۰٫
۶. [^] قزوینی، سیدمحمدمهدی، همانجا، ص۲؛ حسون، محمد، همانجا،صص۱۸۰تا۱۸۳٫
۷. [^] قزوینی، سیدمحمدمهدی، همانجا، ص۸؛ حسون، محمد، همانجا، ص۱۸۹٫
۸. [^] قزوینی، سیدمحمدمهدی، همانجا، ص۹؛ حسون، محمد، همانجا، ص۱۹۰٫
۹. [^] قزوینی، سیدمحمدمهدی، کشف الحق لغفله الخلق، بغداد، مطبعه دارالسلام، ۱۳۴۵ق، ص۱۰۸٫
۱۰. [^] قزوینی، سیدمحمدمهدی، همانجا، صص۱۱۲و۱۱۳٫
۱۱. [^] قزوینی، سیدمحمدمهدی قزوینی، دوله الشجره الملعونه الشامیه، بغداد: مطبعه دارالسلام، ۱۳۴۶ق، ص۱۳۷٫
۱۲. [^] همچنانکه مرحوم میرزای نائینی نیز در پاسخ خویش تصریح میکند که درباره بعضی از احکام عزاداری همچون احکام تعزیه نظری دیگر داشته؛ ولی نظر خویش را تغییر داده است.
۱۳. [^] شبیری زنجانی، موسی، جرعهای از دریا؛ مقالات و مباحث شخصیتشناسی و کتابشناسی، ج۱، قم، مؤسسه کتابشناسی شیعه، ۱۳۸۹، ص۵۶۵٫
۱۴. [^] برای اطلاع بیشتر درباره ابعاد گوناگون قمهزنی ر.ک: مسائلی، مهدی، عار یار شعار، قمهزنی در ترازوی عقل و شرع، اصفهان: آرما، ۱۳۹۵ش.