شبکه اجتهاد: شواهد نشان میدهد امامان کاظم (علیهالسلام) و رضا (علیهالسلام) شاید به اقتضای اینکه در مکالمات بین مذاهب، اهل سنت از جایگاه حدیث نبوی نزد امامیه پرسش میکردند، بیشتر کوشش داشتند تا اسانید متصل خود به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ارائه کنند و همین موضوع موجب شده بود تا محفل آنان برای اصحاب حدیث عامه نیز پرجاذبه باشد؛ نمودی از جاذبه، استقبالی است که محدثان نیشابور، چون اسحاق بن راهویه از امام رضا (علیهالسلام) داشتند و حدیث سلسله الذهب را از ایشان شنیدند (نک: ابن بابویه، التوحید، ۲۵؛ اربلی، ۳/۱۰۱).
در همین راستا تألیف مسندهایی مشتمل بر روایات این دو امام از پدرانشان از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در شمار سبکهای حدیثی سدهی ۲ق جای گرفته است. مهمترین نمونه از چنین نسخههایی از امام کاظم (علیهالسلام) آن است که به نام مسند موسی بن جعفر (علیهما السلام) شناخته شده و گردآوردهی ابوعمران موسی بن ابراهیم مروزی شاگرد آن حضرت است (چ بیروت، ۱۳۸۹ق). نمونهی دیگر، کتابی به نقل از امام کاظم (علیهالسلام) مشتمل بر احادیث نبوی است که توسط پسر آن حضرت، اسماعیل بن موسی تدوین شده (نجاشی، ۲۶) و در کتابشناسی حدیث امامیه، به نام یکی از راویان پسین، یعنی ابن اشعث به الاشعیثات یا به نام امام صادق (علیهالسلام) که نامش در اسانید کتاب تکرار میشود، به الجعفریات شهرت یافته است (چ قم، ۱۴۱۳ق).
نسخههای مشابهی از امام رضا (علیهالسلام) نیز وجود دارد که به روایت کسانی چون احمد بن عامر طایی و داوود بن سلیمان غازی در دست است و نام صحیفه الرضا (علیهالسلام) یا مسند الرضا (علیهالسلام) شناخته میشود (نسخه طایی، مآخذ؛ نسخه غازی، چ قم، ۱۴۱۸ق؛ برای معرفی تحریرها، نک: مقدمهی صحیفه الرضا (علیهالسلام)، ۱۳بب). به گواهی اسانید و اجازات، این سبک از آثار حدیثی نه تنها در میان امامیه، که در میان زیدیه و اهل سنت نیز رواجی گسترده داشته اند.
در آن نیم سده، همچنین باید به آثاری اشاره کرد که به دنبال گردآوری اقوال شخص آن دو امام بود؛ از آن دست است: مسائل علی بن جعفر که مشتمل بر پرسش و پاسخهای مؤلف از برادرش امام موسی کاظم (علیهالسلام) است (چ قم، ۱۴۰۹ق)، نسخهای در تفسیر از امام کاظم (علیهالسلام) که در سدهی ۶ق از منابع ابن شهرآشوب بوده است (مناقب …، ۳/۱۰۷، جم)، الرساله الذهبیه یا طب الرضا (علیهالسلام)، مشتمل بر مضامین بهداشتی و طبی که خطاب به مأمون خلیفه نوشته شده است (چ مشهد، ۱۴۰۶ق)؛ مجموعهای از رسالههای امام رضا (علیهالسلام) که از حیث اعتبار موقعیتهای متفاوتی دارند، شامل رساله الحباء و الشرط (متن: ابن بابویه، عیون …، ۲/۱۵۲-۱۵۷؛ قطعه: یعقوبی، ۲/۴۵۱)، رساله فی محض الشرائع (ابن بابویه، همان، ۲/۱۲۰-۱۲۶؛ ابن شعبه، ۴۱۵-۴۲۳) و رساله به عبدالله بن جندب (متن: فرات، ۱۰۳-۱۰۴).
فارغ از آنچه گفته شد، از اواسط سدهی ۲ق تا سالهای انتقال به سدهی بعد، دورهی تدوین همه یا بخش بزرگی از متون حدیثی مرجع است که در فرهنگ شیعه به اصول اربعمائه یا اصلهای چهارصدگانه شهرت یافته است. این مفهوم در جملهای از شیخ مفید بازتاب یافته است، مبنی بر اینکه عالمان امامیه از زمان امیر المؤمنین (علیهالسلام) تا امام حسن عسکری (علیهالسلام) ۴۰۰ کتاب مسماً به اصل را تألیف کردهاند (ابن شهرآشوب، معالم، ۳). این در حالی است که برخی اصول چهارصدگانه را همگی نوشتهی شاگردان امام صادق (علیهالسلام) تلقی کردهاند (مثلاً محقق، المعتبر، ۱/۲۶). هر چه باشد بخش مهمی از این اصول از سوی شاگردان آن حضرت نوشته شده و موجب شده است تا در نیمهی اخیر سدهی ۲ق، حجم عظیمی از احادیث در فضای امامیه مدون گردد. گفتنی است با شکل گیری مکتب جعفری توسط امام صادق (علیهالسلام) و پالایش وسیعی که امامیه در بارهی میراث حدیثی پیشین انجام دادند، این موج تألیفِ اصول، توسط اصحاب آن حضرت، نوعی باززایی حدیث نزد امامیه بود و از همین روست که اصول اربعمائه، چنین خاطرهی ماندگاری از خود برجای نهاده است. در نیمهی دوم سدهی ۲ق، کمتر اصولی یافت میشدند که مانند کتاب سلام بن ابی عمره خراسانی به جد به ضبط اخبار متقدمان چون جابر بن یزید و ابوحمزه ثمالی و حتی اخبار ابن عباس اهتمام ورزند (نک: الاصول، متن ۱۲؛ قس: همان، متن ۵).
در بارهی اینکه اصول از نظر تألیف چه سبکی داشتند، میتوان بر اساس قراین سخن گفت؛ اینکه شیخ طوسی اصول را در تقابل با مصنفات ـ یعنی کتب باب بندی شده ـ قرار داده (الفهرست، ۲۵) و چند نمونه از اصول که برای ما برجای مانده است (چ ضمن الاصول السته عشر، نک: مآخذ) نشان میدهد که این متون صرفاً نوشتههایی در راستای ضبط حدیث، فاقد ترتیب و موضوع بندی و اغلب کوتاه بودهاند (نیز نک: آقابزرگ، ۲/۱۳۴؛ هـ د، ۹/۲۱۸-۲۲۰). دو فهرست امامی از شیخ طوسی و نجاشی، عدد بسیاری از متون حدیثی نوشته شده توسط اصحاب امام صادق (علیهالسلام) و دیگر عالمان جعفری در نیمهی اخیر سدهی ۲ق را معرفی کردهاند و با وجود آنکه بسیاری از این آثار امروزه به طور مستقیم در اختیار نیستند، اما حجم عظیمی از مضامین آنها عملاً در کتب اربعه و دیگر منابع حدیث امامی مضبوط گشته است. در این میان به خصوص باید ۱۸ تن را مورد تأکید قرار داد که در سنت امامیه به عنوان اصحاب اجماع شناخته میشوند و معتبرترین راویان نزد امامیه محسوب شدهاند (نک: کشی، ۲۳۸، ۳۷۵، ۵۵۶). در میان آنان نام مشاهیر و رجال اثرگذاری چون زراره بن اعین، ابوبصیر اسدی، محمد بن مسلم، عبدالله بن بکیر، یونس بن عبدالرحمان، صفوان بن یحیی، ابن ابی عمیر و احمد بن محمد بزنطی شایسته ذکرند.
از میان انبوهی از اصول نوشته توسط اصحاب امام صادق (علیهالسلام)، تنها چند اصل مربوط به زید زراد، عاصم بن حمید حناط، زید نرسی، عبدالملک بن حکیم خثعمی، مثنی بن ولید حناط، خلاد سندی، حسین بن عثمان عامری، عبدالله بن یحیی کاهلی (چ ضمن الاصول، متن ۱، ۳، ۴، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱) و بخشی از اصلهای علاء بن رزین و درست ابی منصور واسطی (همان، متن ۱۵، ۱۶) بر جای مانده و بر اساس نسخهای که به وجاده باقی مانده، به چاپ رسیده است. با یک نسل تأخر باید به اصل عباد عصفری و اصل جعفر بن محمد بن شریح (همان، متن ۲، ۵) و در نسل پسین به اصل محمد بن مثنی حضرمی و بخش بازمانده از نوادر علی بن اسباط (همان، متن ۶، ۱۳) اشاره کرد. به اینها باید شماری دیگری از اصول متقدم را علاوه کرد که به طور کامل یا گزیده در قرب الاسناد حمیری (سراسر کتاب) و مستطرفات السرائر (ابن ادریس، ۳/۵۴۹ بب) درج شده اند. از نوشتههای حدیثی ویژه در سالهای انتقال از سدهی ۲ به ۳ق، باید به مجموعهای موضوعی در فقه اشاره کرد که توسط صفوان ین یحیی گرد آمده بود (ابن ندیم، ۲۷۸؛ نجاشی، ۱۹۷؛ طوسی، الفهرست، ۱۱۰) و از نخستین مجموعههای مدون محسوب میشد.
از اوایل سده تا سال ۲۶۰ق، آخرین بخش از دورهی حضور ائمه (علیهم السلام) طی شده که مشتمل بر امامت امامان جواد،هادی و حسن عسکری (علیهم السلام) بوده است. به شخص این سه امام تنها مواردی از رسائل و کتب منتسب شده است که عبارتند از: نسخهای مشتمل بر احادیث، به روایت عبدالعظیم حسنی از امام جواد (علیهالسلام) (ابن بابویه، عیون، ۱/۵۳-۵۵)، رساله فی الرد علی اهل الجبر و التفویض که گفته میشود از سوی امامهادی (علیهالسلام) خطاب به اهل اهواز نوشته شده است (متن: ابن شعبه، ۴۵۸-۴۷۵؛ قطعه: طبرسی، ۲/۲۵۱-۲۵۷)، جواب مسائل یحیی بن اکثم از همان امام (ابن شعبه، تحف، ۴۷۶-۴۸۱؛ الاختصاص، ۹۱-۹۶)، نامه امام حسن عسکری به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری (متن: کشی، ۵۷۵-۵۸۰؛ ابن شعبه، ۴۸۴-۴۸۶) و کتاب فی الحلال و الحرام از همان امام (قطعه: ابن شهرآشوب، مناقب، ۴/۴۲۴). گفتنی است کتابی با عنوان تفسیر امام حسن عسکری (علیهالسلام) در طی سدههای متمادی در میان امامیه رواج داشته که بر اساس مقدمه، املاء آن حضرت و کتابت دو شاگرد استرآبادی ایشان بوده است (التفسیر …، ۹-۱۰)، اما محققان تردیدهای مختلفی را در صحت این انتساب روا داشتهاند (نک: هـ د، ۱۵/۷۴۲-۷۴۳).
بخش اصلی نوشتههای حدیثی امامیه در آن نیم سده، ادامهی تألیف اصول و مصنفات با همان قوتی است که در سدهی پیش آغاز شده بود. در شمار اصحاب امامان و عالمان مذهب در این دورهی تاریخی، مؤلفان بسیاری را میشناسیم که به تألیف کتب کوتاه حدیثی، اعم از نوشتههای بی ترتیب و مرتب شده دست زدند که نام آنها و معرفی آثارشان در سراسر الفهرست طوسی و رجال نجاشی نقش بسته است که در آن میان چهرههایی بس متنوع دیده میشوند:
محمد بن ابی عمیر ازدی (د ۲۱۷ق) که افزون بر ۹۴ اثر، تألیف کرد که بسیاری از آنها در آبگرفتنی آسیب دیده و چکیدهای از آثارش را با عنوان النوادر عرضه نمود (هـ د، ۲/۶۸۷)؛ احمد بن محمد بزنطی (د ۲۲۱ق) از ارکان جریان قطعیه در منازعات امامی پس از وفات امام کاظم (علیهالسلام) که با تألیف آثاری چون الجامع و النوادر، از بنیانگذاران هر دو سبک در حدیث امامی بود (هـ د، ۱۲/۹۷)؛ حسن بن محبوب سراد (د ۲۲۴ق) که در میان آثارش شاخص ترین آن کتاب المشیخه، ابتکاری مهم در طبقه بندی شیوخ روایی و مرویات آنان بوده است (هـ د، ۴/۵۸۵-۵۸۶)؛ حسن بن علی بن فضال (د ۲۲۴ق)، عالمی از فرقهی فطحیه که ارتباطی نزدیک با محافل اصلی امامی داشت و نقشی مؤثر در حدیث امامی برجای نهاد (نک: نجاشی، ۳۴-۳۶)؛ حسین بن سعید اهوازی که با تألیف مجموعهای مشتمل بر ۳۰ کتاب (مبحث)، در مباحث فقه و عقاید و تفسیر، متنی را پدید آورد که تا زمان تألیف کافی، محوری ترین مجموعهی حدیثی مبوب نزد امامیه بود (هـ د، حسین بن سعید) و سبک او توسط شاگردش علی بن مهزیار اهوازی دوام یافت (نجاشی، ۲۵۳)؛ محمد بن خالد برقی محدث قم که بنیاد مجموعهای حدیثی مشهور به محاسن را او نهاد (نک: ابن ندیم، ۲۷۶-۲۷۷)؛ ابراهیم بنهاشم از شاگردان یونس بن عبدالرحمن که از کوفه به قم مهاجرت کرد و به عنوان نخستین مروج حدیث کوفیان در قم شناخته میشد (نجاشی، ۱۶) و از آثارش کتاب قضایای امیر المؤمنین (علیهالسلام) به روایت نواده اش محمد بن علی بن ابراهیم برجای مانده و با عنوان عجائب احکام امیر المؤمنین (علیهالسلام) به چاپ رسیده است (قم، ۱۴۱۹ق)؛ فضل بن شاذان نیشابوری (د ۲۶۰ق)، شخصیتی متکلم و برآمده از مکتب هشام بن حکم که محوری در حدیث امامی خراسان بود و بخش مهمی از آثار ۱۸۰گانه او مضمونی حدیثی داشت (نک: هـ د، ۴/ ۵۲).
جریانهای علمی و تألیفی مربوط به نیمهی اخیر سدهی ۳ق، کمابیش ادامهی آن است که در نیم سدهی قبل پای گرفته بود؛ اما وقایعی مانند رخداد غیبت در سال ۲۶۰ق و غلبه یافتن فضای اصحاب حدیث بر محافل امامی و به حاشیه رفتن متکلمان از جمله مواردی است که هم نیاز به ضبط و تدوین احادیث را افزون میساخت و هم چنین فعالیتهایی مقتضای غلبهی محدثان بود. این جهت گیریها موجب شده است تا کسانی که انتظار میرود ادامه دهندهی رویکرد متکلمان، به ویژه مکتب هشام بن حکم در خراسان و قم باشند، با وجود حفظ مبانی آن مکتب، اهتمام اصلی خود را بر ضبط احادیث و نه تألیفات نظری نهاده اند. از آن جمله میتوان به محمد بن مسعود عیاشی، عالم بزرگ سمرقند و بنیانگذار مدرسهای امامی در ماوراء النهر اشاره کرد که مؤلفِ دهها اثر با مضمون روایی بود و از آن میان نیمی از تفسیر اوست که برجای مانده است (نک: مآخذ). دیگر باید از علی بن ابراهیم قمی یاد کرد که تعلیم او ادامهی تعلیم کوفی پدرش ابراهیم بود، در خصوص ارج گزاری بر هشام بن حکم و شاگردش یونس بن عبدالرحمن با عالمان سنت گرای قم درگیری داشت (نجاشی، ۱۷۷، ۲۶۰)، اما بر خود او نیز وجههی روایی غالب بود و در تحریر آشفتهای که از کتاب التفسیر او برجای مانده، این وجهه کاملاً قابل مشاهده است (چ نجف، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ق). حجم انبوهی از مضامین در کافی کلینی را روایات او تشکیل داده است.
در نقطهی مقابل، باید به جریانی در قم اشاره کرد که شاخص آن در یک نسل احمد بن محمد بن عیسی اشعری (د بعد ۲۸۰ق) و در نسل بعد سعد بن عبدالله اشعری (د ۳۰۱ یا ۲۹۹ق) است؛ اینان از یک سو با هواداران مکتب هشام در ستیز بودند (نجاشی، همانجا) و از سوی دیگر، به ستیز با محدثانی برخاستند که از نظر آنان، ضوابط لازم در اعتبارسنجی حدیث را لحاظ نمیکردند و مروج احادیث ضعیف در محافل امامیه بودند. داشتن چنین رویکردی و برخوردار از اقتدار اجتماعی در قم، موجب شد تا احمد محدثانی چون احمد بن محمد برقی و ابوسمینه صیرفی را از قم اخراج کند (ابن غضائری، ۳۹، ۹۴؛ نجاشی، ۳۲). از محصولات خود این جناح باید به نوادر احمد بن محمد بن عیسی اشعری متعلق به سبک نوادرنویسی اشاره کرد که اکنون تنها بخشی از آن باقی است (چ قم، ۱۴۰۸ق) و کتاب الرحمه از سعد بن عبدالله را نام برد که مجموعهای موضوعی از احادیث محدود به مباحث عبادی از فقه است (نجاشی، ۱۷۷؛ طوسی، الفهرست، ۱۰۱) و از متون اساسی ابنبابویه در تدوین من لا یحضره الفقیه بوده است (نک: ۱/۳-۴). محمد بن حسن صفار قمی (د ۲۹۰ق) دیگر از پیوستگان این جناح است که از میان آثار متعددش (نک: طوسی، الفهرست، ۱۷۰؛ نجاشی، ۳۵۴)، تنها بصائر الدرجات الکبری برجای مانده (نک: مآخذ) که مجموعهای بزرگ از احادیث در فروع مبحث امامت است.
در موضعی سوم، محدثانی هستند که باید آنان را به وسعت مشرب در ارج نهادن به حدیث بازشناخت؛ شاخص ترین فرد از این دست احمد بن محمد برقی است که به همین سبب از قم اخراج شد (سطور قبل) و نام او با تألیف کتاب المحاسن، به عنوان یک جامع حدیثی در موضوعات متنوع عقاید و فقه و اخلاق و لطائف ماندگار شده است، مجموعهی بزرگی که تنها بخشی از آن برجای مانده است (هـ د، ۱۱/۷۴۲؛ برای چاپ، نک: مآخذ). از همین جناح میتوان به اثر مهم دیگر، نوادر الحکمه، نوشتهی محمد بن احمد بن یحیی اشعری (ابن بابویه، من لایحضر، ۱/۳؛ نجاشی، ۳۴۹) اشاره کرد که برخلاف نامش کتابی به سبک جامع بوده است (نک: طوسی، الفهرست، ۱۷۱؛ قس: ابن ندیم، ۲۷۷). به عنوان طریقهای وسطی میان جناح احمد بن محمد بن عیسی و مکتب هشام نیز جا دارد از عبدالله بن جعفر حمیری (د بعد ۲۹۰ق) یاد شود که سعی داشت حرمت هر دو جناح را محفوظ دارد (نجاشی، ۲۲۰) و شاید همین میان داری او موجب شده بود تا به روزگار خود به عنوان شیخ و “وجه” (چهرهی شاخص) قمیان شناخته شود (همو، ۲۱۹)؛ از میان آثار متعدد او (همو، ۲۱۹-۲۲۰؛ طوسی، الفهرست، ۱۲۸)، تنها قرب الاسناد او برجای مانده (نک: مآخذ) که خود تنها نمونهی بازمانده از سبکی است که مقید به ارائهی کوتاهترین سلسلهی سندها به ائمه (علیهم السلام) است. طومار اندیشه