اختصاصی شبکه اجتهاد: یکی از پرسشهای مهم و جدید در روزگار پسامدرن و در بستر گفتمان فمینیسم، این است که آیا نگرش اسلام به عقد نکاح قابل دفاع است؟ آیا نکاح در منطق اسلام، صرفاً ارتباط جنسی یا حتی نوعی بردگی جنسی است که در قالبی مؤدبانه بهصورت «خرید و فروش جنسی» جلوه کرده است، یا آنکه معنایی ژرفتر و انسانیتر در دل خود نهفته دارد؟ پاسخ به این مسئله، در گرو بازشناسی ماهیت عقد نکاح و حقیقت ازدواج در نظام فکری اسلام است. در اینباره از منظرهای گوناگون سخن گفتهاند؛ اما یکی از رویکردهای درخور تأمل، بررسی مفهومشناختی نکاح است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
چالشهای نوین: پرسشهای فمینیستی و پسامدرن درباره نکاح
از ریشههای اختلافها در باره مسائل عقد نکاح، ماهیت نکاح است. اختلاف نظر درباره صحت شروطی مانند محدود کردن رابط خاص زناشویی تا بسیار از اختلاف فتاوای دیگر. آنچه به ما در به دست آوردن ماهیت نکاح کمک میکند، دقتی در مفهوم نکاح است. پیوسته علما، با ادله خویش، در صدد بیان معنای نکاح بودهاند، تا ماهیت عقد نکاح را تبیین کنند. برای نمونه آنکه مفهوم نکاح را صرفا رابطه جنسی بداند، نمیتواند شرط عدم داشتن رابطه خاص را برای عقد نکاح صحیح بداند. از سویی، در دوران معاصر و با ایجاد شدن نگاه نخبگانی به زنان، برخی در صدد توجیه معنایی غیر از «بضع» و رابطه خاص زناشویی برای نکاح شدهاند تا بتوانند مفهومی والاتر، برای عقد نکاح و متعلقات آن بسازند.
درباره تبیین دیدگاههای فقها که درباره آن تحقیق بسیاری شده است؛ مانند تحقیق تفصیلی آیتالله شبیری زنجانی در کتاب نکاح در این مجال نمیگوییم. اما پیش از آن، ما نیازمند بازگشتی به عقب هستیم. برپایه کتب لغت متقدم، باید فهمی درست از مفهوم نکاح نزد شارع و در دوران صدر اسلام و دوره تقنین اسلامی به دست آوریم.
نگاهی به کتب لغت متقدم: ریشههای معنایی نکاح
با نگاهی به کتب لغت متقدم، مانند کتب فراهیدی، ابن فارس و صاحب بن عباد که ناقل خوب، متقدم و بهدور از اجتهاد شخصی درباره کلمات هستند.
فراهیدى، خلیل بن أحمد تاریخ وفات مؤلف: ۱۷۵ ق در کتاب العین، ج۳، ص: ۶۳ مینویسند: نَکَحَ یَنْکِح نَکْحا: و هو البضع. و یجرى نَکَحَ أیضا مجرى التزویج. و امرأه ناکِح: أی ذات زوج
ابن فارس، أحمد بن فارس، تاریخ وفات مؤلف: ۳۹۵ ق در معجم المقاییس اللغه، ج۵، ص۴۷۶ مینویسد: نکح النون و الکاف و الحاء أصلٌ واحد، و هو البِضاع. و نَکَحَ یَنْکِحُ. و امرأهٌ ناکِحٌ فی بنی فلان، أی ذات زَوجٍ منهم. النِّکاح یکون العَقدَ دونَ الوطء. یقال نَکَحْتُ: تَزَوّجْتُ. و أنکَحْتُ غَیرِی.
صاحب بن عباد، إسماعیل بن عباد تاریخ وفات مؤلف: ۳۸۵ ق در المحیط فی اللغه، ج۲، ص: ۳۸۳ مینویسد: النِّکَاحُ: التَّزْوِیْجُ. و النَّکْحُ: البُضْعُ. و امْرَأهٌ ناکِحٌ: ذاتُ زَوْجٍ. و یقولونَ: خِطْبٌ نِکْحٌ؛ و خُطْبٌ نُکْحٌ: أی خَطَبْتَ و أنْکَحْنَاکَ.
برپایه بیان ایشان میتوان ادعا کرد که: ن ک ح به معنای خاص ارتباط زن و مرد است؛ اما خود کلمه نکاح، به وضع تعیینی (شارع یا پیامبر، این کلمه را برای عقدی خاص وضع کرده است) یا تعینی است یعنی ابتدا لفظ با قرینه در غیر معنای موضوع له خود به صورت مجاز استعمال شده است؛ اما در گذر زمان و بر اثر کثرت استعمال، بدون آن قرینه، همان معنای دوم از آن فهمیده شده است. این دیدگاه به خلاف کسانی است که کلا میگویند نکح به معنای عقد است و نیز آنهایی که میگویند نکاح به معنای بضع است. بلکه نکح به معنای ارتباط خاص و بضع؛ اما نکاح معنال عقد خاص دارد. حال بگوییم به حقیقت شرعی یا بگوییم این مسئله از پیش از اسلام بوده است. به هر روی، هر چه گوییم، معنایی خاص مورد نظر است؛ نه بضع.
نمونه صلاه است که معنایی خاص دارد؛ ولو ص ل ی و حتی ص ل وی معنایی عام یا حتی معنای دیگر. مثلا ص ل ی و مشتقات آن در روایات به معنای غیر نماز میآید؛ اما در صلاه حقیقت شرعیه در عبادت خاص به وضع تعیینی شده است. به هر روی معنای خاص از آن مورد نظر است و به نوعی معنای اصطلاحی دارد؛ نه معنای لغوی.
درباره ن ک ح و نکاح نیز اینگونه است.
نمونههایی از استعمال در نکح:
روایت «إِنَّ النَّاسَ فِی هُدْنَهٍ نُنَاکِحُهُمْ وَ نُوَارِثُهُمْ».
روایت «فَلَا یُؤَاکِلُونَا … وَ لَا یُنَاکِحُونَا».
روایت «الْمُحْرِمُ لَا یَتَزَوَّجُ … فَنِکَاحُهُ بَاطِلٌ».
مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها ؛ ص۱۱۶: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَکَحَ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ صَائِمٌ …
النوادر(للأشعری) ؛ ص۷۷: النَّضْرُ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَضَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی امْرَأَهٍ حُرَّهٍ دَلَّسَ عَلَیْهَا عَبْدٌ فَنَکَحَهَا وَ لَا تَعْلَمُ أَنَّهُ عَبْدٌ بِالتَّفْرِقَهِ بَیْنَهُمَا إِنْ شَاءَتِ الْمَرْأَهُ
النوادر(للأشعری)؛ ص۱۰۲: الْحَسَنُ بْنُ خَالِدٍ الصَّیْرَفِیُّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ نَکَحَ مَمْلُوکَهً ثُمَّ خَرَجَتْ مِنْ مِلْکِه
در این موارد، در معنای بضع و ارتباط خاص زناشویی میتواند باشد.
استعمال نکاح:
اما آنگاه که ن ک ح در کلمه نکاح بروز داشته، در معنای عقد بهکار رفته است. مانند:
روایت «الْمُحْرِمُ لَا یَتَزَوَّجُ … فَنِکَاحُهُ بَاطِلٌ».
الکافی (ط – الإسلامیه)؛ ج۵ ؛ ص۴۹۴: مِنْ سُنَّتِیَ النِّکَاح
الکافی (ط – الإسلامیه)؛ ج۵ ؛ ص۴۹۴: فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِی فَلْیَسْتَنَّ بِسُنَّتِی وَ مِنْ سُنَّتِیَ النِّکَاح
کتاب سلیم بن قیس الهلالی ؛ ج۲ ؛ ص۶۸۸:ثُمَّ قَالَ إِنِّی وَ أَهْلُ بَیْتِی بِطِیْنَهٍ طَیِّبَهٍ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ إِلَى آدَمَ نِکَاحٌ غَیْرُ سِفَاحٍ [لَمْ یُخَالِطْنَا نِکَاحُ الْجَاهِلِیَّهِ]
در قرآن:
البقره: ۲۳۵ وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَهِ النِّساءِ أَوْ أَکْنَنْتُمْ فی أَنْفُسِکُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ سَتَذْکُرُونَهُنَّ وَ لکِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَهَ النِّکاحِ حَتَّى یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فی أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلیمٌ
البقره: ۲۳۷ وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَریضَهً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلاَّ أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذی بِیَدِهِ عُقْدَهُ النِّکاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ
النساء: ۶ وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفى بِاللَّهِ حَسیبا
یعنی هنگامی که شایسته ازدواج شدند. یعنی عقل آنها رشد کند که بتوان به آنها اموالشان را داد. وگرنه صرف توان جنسی به معنای رشد عقلی نیست. اما شایسته ازدواج شدن نشان دهنده کمال عقلی و اقتصادی فرد است.
نکح در قرآن نیز به معنای ارتباط خاص آمده؛ البته احتمال معنای عقد نیز دارد؛ اما آمدن در معنای خاص عقد نیز ادعای ما را رد نمیکند. زیرا مهم موارد وزن نکاح است.
(۲) البقره: ۲۳۰ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقیما حُدُودَ اللَّهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یُبَیِّنُها لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ
(۴) النساء: ۲۲ وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کانَ فاحِشَهً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبیلاً
(۴) النساء: ۲۵ وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَیْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفاحِشَهٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ
(۲۴) النور: ۳ الزَّانی لا یَنْکِحُ إِلاَّ زانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَ الزَّانِیَهُ لا یَنْکِحُها إِلاَّ زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنین
در این موارد که از مشتقات ن ک ح استفاده شده است، ولو به معنای غیر اصلاحی (عقد زناشویی) باشد، علت عدم استفاده از خود نکاح است. یعنی عدم استفاده از معنای اصطلاحی. یعنی معنای لغوی مودر نظر است و به استدلال بیان شده آسیبی نمیرساند.
بنابراین، در موارد بسیاری، پیش از بررسی صرف اقوال، بایسته است مفهومشناسی از لغت شناسانی که مجتهدانه اقدام نمیکردند و توصیف داشتهاند، بهره بریم. بعد به اجتهادها بپردازیم.
در این مورد و معنای نکاح که برپایه آن، ماهیت ازدواج از دیدگاه اسلام رقم میخورد، اگر نگاهی چنین به مسئله مفهوم شناسی آن باشد، به این نکته میرسیم که مسئله از ریشه پاسخ داده میشود. نکاح یک عقد میان دو انسان بسته میشود. دیگر به معنای لغوی آن لزوما محدود نیست. همانگونه که انسان ابعاد مختلف دارد، عقد نکاح و مسائل آن، محدود به آن نمیتواند باشد. یعنی همان نکاحی که پیامبر(ص) فرمود سنت و افتخار من و امت من است. به ویژه اینکه خود سنت، بار معنایی دارد و نشان میدهد، اسلام یک عقدی با تعریف خود بنا نهاده و سنتگذاری الهی کرده است.