شبکه اجتهاد: کنارهگیری از مرجعیت که اوج قله قدرت و اقتدار و موقعیت اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی است به زبان، ساده ولی در عمل یک کارستان است. تقریبا هیچ مرجعی به چنین اقدامی دست نمیزند و تقریبا تمام مراجع وقتی به شرایط ضعف و سستی و بیماری و کهولت میرسند و قوای طبیعی خود را از دست میدهند اخلاقا و شرعا لازم است از این پست و مسولیت کنار بروند.
مراجعی که در حضیض توانایی قرار میگیرند و به تعبیر قرآن به مرحله «أَرْذَلِ الْعُمُر»ِ میرسند، اگر از مرجعیت کنار نروند و کار و بار و ساز و برگ مرجعیت را به دیگری وانگذارند، عملا این قدرت دینی، مالی، اجتماعی و موقعیتی را با مرگ خود به فرزندان خود به ارث میگذارند.
در حالی که مرجعیت اصولا قابل توریث نیست. با مرگ یک مرجع یک ریال از امکانات و یک ذره از موقعیت او قابل به ارث گذاشتن برای فرزندان نیست. به محض از بین رفتن مرجعیت بر اثر بیماری، ضعف و یا مرگ، تمام امور و امکانات به مرجع بعدی منتقل میشود.
شنیدهایم که در گذشتههای دور، مراجع در شرایط پایان کار در مراسمی در جمع رسمی مهر مرجعیتی خود را میشکستند و باب سو استفاده فرزندان و نشستن بر سفره چرب و نرم امکانات شرعی را کاملا میبستند!
متاسفانه سالیانی است اغلب قاطع مراجع تا وقتی هوش و حواس دارند و میتوانند از به ارث گذاشتن مدیریت و اختیارات و مراکز و موسسات مرجعیت جلوگیری کنند اقدام نمیکنند و وقتی هم از دنیا رفتند تمام مدارس و مساجد و مراکز و حسابهای بانکی مرجعیت و… به بازماندگان میرسد!
سخن در اعتماد و عدم اعتماد نیست. بحث در این امر است که به نظر میرسد که تمام امکاناتی که در حیات مرجع در اختیار و زیر نظر اوست منحصرا بخاطر شأن مرجعیتی و امامتی اجتماعی اوست نه چیز دیگر. طبیعی است که به محض اسقاط مرجعیت از وی، تمام امکانات و داراییهای منقول و غیر منقول به مرجع دیگری که همان شأن مرجعیت را دارند میرسد و یک ریال از امکانات او قابل رسیدن به فرزندان نیست. اگر فرزند ملا و عمامه بسری هم دارد هیچ امتیازی ندارد و شرعا و اخلاقا و قانونا نباید امکان تصرف در اموال و داراییهای مرجع توسط ابناء المراجع داده شود. البته مرجع تقلید اموالی شخصی دارد که محل بحث ما نیست اما سر سوزنی از حقوق و داراییهای عمومی و زیر نظر او به غیر از مرجع بعدی به احدی قابل واگذاری نیست.
حالا امروز، حضرت آیتالله حائری بر خلاف روند کلی مراجع دیگر این گام بسیار بسیار ارزشمند و سترگ را برداشت. او رسما بخاطر کهولت سن و بیماری از مرجعیت کنار رفت و تمام دفتر و دستک وُکلا (و ما ادراک ما الوکلا) را هم جمع کرد و بساط مرجعیت را امانتوار به مرجع دیگری واگذار کرد. این حتما گام بزرگی در مسیر اصلاح آسیبهای بسیار بزرگ مرجعیتهای معاصر به شمار میرود. درود بر این روح بزرگ و دل آسمانی و قدرت عبور از چمبره و فشارهای آخر العمری.
انشاءالله خدای متعال به دیگر مراجع مسن و بیمار این توفیق با عظمت را بدهد که به رضای خدای متعال عمل کنند و بار قبر و قیامت خود را سبک کنند و از تسلط و تصرف فرزندان در داراییهای مرجعیتی پس از آنان جلوگیری نمایند.
معلوم نیست نویسنده محترم به چه حجتی و استدلالی، مشتی موهومات را به قاطبه مراجع عظام تقلید نسبت دادهاند. اقدام آیت الله حائری حفظه الله اگر از منظر فقهی و مشی سیاسی_اجتماعی معظم له تحسین برانگیز باشد، منطقا واجد هیچ جهت و سویهی انتقادی نسبت به سایر بزرگان نیست؛ مگر این که عزیزانی مانند نویسنده این مقال، به عزم یافتن زیر بغل مار(!) رطب و یابس را بهم آورند تا مراد بستانند!