آیتالله حکیم توانست پس از میرزای شیرازی به حوزه علمیه نجف تأثیر گسترده و بر عراق و ایران و تشیع تأثیر بگذارد. او توانست با راهنماییهای بزرگ خود، به ایجاد مؤسسات علمی و دینی، صدور مجلات، کتابخانهها و تأسیس مساجد بزرگی در سراسر اسلام و تشیع و اعزام مبلغ به کشورهای مختلف و تأسیس حوزههای علمیه کمک نماید.
اختصاصی شبکه اجتهاد: خاندان حکیم، از خاندانهای علمی و سیاسی شیعی در عراق محسوب میشوند. شاخصترین فرد این خاندان سید محسن حکیم مرجع تقلید شیعیان است. وی در مقام مرجع تقلید شیعیان، به سیاست توجه ویژهای داشت و در بسیاری از مسائل سیاسی روزگار خویش ورود پیدا کرده و فتوا میداد. فرزندان و نوادگان وی نیز در صحنه سیاسی عراق اثرگذار بودهاند. به مناسبت سالروز شهادت مرحوم سید مهدی حکیم، گفتگویی با حجتالاسلام مهدی انصاری قمی، مدیر موسسه علمی پژوهشی آیتالله شهید اخوان انصاریقمی انجام دادیم. وی که ۶۰ جلد کتاب تحقیقاتی، تاریخی و تفسیر حدیث دارد معتقد است آیتالله حکیم بسیار برای استحکام حوزه و ماندگاری علما و جذب شخصیتهای اندیشمند و استعدادهای شکوفا از سراسر دنیا همت نمود، بهطوریکه بسیاری از شخصیتهای بزرگ مثل آیتالله وحید خراسانی، آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله سبحانی، میرزاجوادآقا تبریزی، علمای عراق، پاکستان، سوریه و… همه از شاگردان ایشان بودند. مشروح سخنان وی از نگاه شما میگذرد.
اسلام از آغاز بر اساس حضور شخصیتهای بزرگ ساخته و گسترده شده است. این نوع تأثیر شخصیت تا پایان تاریخ دین جایگاه خود را همیشه خواهد داشت و تأثیرات شگرف اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و جوانب دیگر را میتوان از این طریق در نظر گرفت. الان هم اغلب شخصیتهای بزرگ اسلامی که موردتوجه دین و اندیشه دینی قرارگرفتهاند، سبب گسترش اعتقاد به اسلام و تشیع شدهاند. این شخصیتها غیر از اینکه خود رنگ بزرگی از دین یافتهاند، به دین و جامعهی دینداران و جامعه تشیع، رنگ مهمِ ماندگاری و جاودانگی بخشیدهاند. از مسائل مهمی که نمیتوان از کنار آن گذشت حضور دانشمندان، عالمان، فقیهان، نویسندگان و محققین بزرگی است که در طول تاریخ بعد از پیامبر در اطراف اهلبیت تا زمان امام زمان با فقه، کلام، احکام، تفسیر…بزرگ و نامآور شده و حوزه دینی را تشکیل دادهاند. از شخصیتهای بزرگی که نمیتوان از کنار این بیت معظم و محترم و پراندیشه و مجاهد و تاریخساز گذشت، آل حکیم هستند.
شاخص این بیت، شخصیت بزرگی به نام آیتالله سید محسن حکیم است که از اولاد پرافتخار اسماعیل دیباج و حسن مثنی است و به امام حسن مجتبی میرسد. وی در سال ۱۳۰۶ هجری در نجف به دنیا آمد. در کودکی پدر خود را از دست داد؛ اما در بهترین موقعیت تربیتی احکام و دروس حوزوی قرار گرفت. در ۲۰ سالگی به حوزه درس آخوند خراسانی و آقاضیاء عراقی و سپس علامه نایینی راه یافت. مقامات اخلاقی خود را از بزرگانی چون سیدمحمدسعید حبوبی که از پرچمداران بزرگان انقلاب ۱۹۲۰ میلادی در عراق بود و همچنین قاضی طباطبایی و زاهد قمی به دست آورده بود. در مدت حیات پرعظمت و پرحادثه و درگیری با دولتهای انگلیس و عثمانی و دولتهای ضد دین در عراق، تربیت طلاب و اداره حوزه هزارساله نجف اشرف را انجام داد. به جای داشتن بیش از ۴۰ اثر علمی همچون مستمسک العروه الوثقی که شاهکار علمی ایشان است و حوزهها به نظرات او ارجاع میدهند و هنوز اثرات این کتاب باقی است، از مهم ترین کارهای اوست.
از حوادث فراموشنشدنی این مرجع زمانه، شرکت در جبهههای جنگ با استعمارگران بریتانیایی همراه اساتید بزرگ خود مانند آقای حبوبی در سال ۱۳۳۲ قمری است که فرماندهی یکی از جبهههای نظامی را بر عهده میگیرد و پس از هجوم بیرحمانه بریتانیا و سقوط ناصریه، مسئولیت ادامه جنگ بر عهده آیتالله حکیم افتاده است. در این میان مرحوم آیتالله محمد سعید حبوبی از دنیا رفت ولی رشادتهای آیتالله حکیم در انقلاب عراق و ازخودگذشتگی های او و دیگر علمای همراه او فراموششدنی نیست.
مرحوم حکیم سال ۱۳۵۰ قمری به جبل العامل لبنان رفت و یک سال برای تدریس و عمران آنجا اقامت داشت. در سال ۱۳۵۱ قمری، مجدداً به نجف بازگشت. ایشان ۲۵ سال پرچمدار مذهب اهلبیت و مرجع بزرگ زمانه بود و این امانت الهی را به نحو شایستهای به پایان رساند، درحالیکه یکی از پرمخاطرهترین دورانهای مرجعیت شیعه محسوب میشد.
وی در طول دوران زعامت خود، با هفتپادشاه و فرمانروا با ویژگیهای کشور پرآشوب عراق و حضور اقوام و مذاهب مختلف و احزاب سیاسی مختلف از کمونیستها، سوسیالیستها و لیبرالها بعثیها و… اختلاف قبایل و عشایر فراوانی روبهرو بود و کمتر روزی را توانست آرام بماند، بهویژه بعد از حکومت مشروطه ایران و تأسیس حکومت پهلوی و جنگ اعراب و اسرائیل و حوادث منطقه و دخالتهای امریکا و اسرائیل در منطقه.
آیتالله حکیم توانست پس از میرزای شیرازی بر حوزه علمیه نجف، تأثیری گسترده و بر عراق و ایران و تشیع تأثیر بگذارد. او توانست با راهنماییهای بزرگ خود، به ایجاد مؤسسات علمی و دینی، صدور مجلات، کتابخانهها و تأسیس مساجد بزرگی در سراسر اسلام و تشیع و اعزام مبلغ به کشورهای مختلف و تأسیس حوزههای علمیه کمک نماید.
مرجعیت آیتالله حکیم هرچند همعرض مرجعیت بزرگ جهان تشیع پیش از خود یعنی آیتالله بروجردی قرار گرفت اما از عظمت او کاسته نگردید، بلکه او را راهی برای گستردهتر شدن توان مرجعیت در آینده پس از ارتحال ملکوتی حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی دانست. او همان راه قدرتمندانه زعامت را ادامه داد و به موفقیتهای بزرگی دستیافت. وی با این اندیشه بلند و عظمت و نفوذ در جامعه اسلامی و جهانی توانست عراق را از حوادث تلخ که با نفوذ دشمنهای کمونیستی همراه بود نجات دهد. همچنین میتوان به رویارویی وی با حکومت بعث عراق از آغاز مبارزه با آن اشاره نمود تا اینکه سرانجام شهید شد.
آقای حکیم از حوزههای علمی و دینی خود نیز غافل نبود و توانست صدها شخصیت عالم و تأثیرگذار از حوزه خود باقی بگذارد؛ که بسیاری از دانشمندان امروزه حوزه قم و دیگر بلاد اسلامی حاصل زحمات بسیار او در تربیت آنها بوده است.
از شاخصهای این خاندان این بود که بیت علم بودند و از جهت جدشان، انتساب به امام حسن داشتند. وی بسیار برای استحکام حوزه و ماندگاری علما و جذب شخصیتهای اندیشمند و استعدادهای شکوفا از سراسر دنیا همت نمود. بسیاری از شخصیتهای بزرگ مثل آیتالله وحید خراسانی، آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله سبحانی، میرزاجوادآقا تبریزی، علمای عراق، پاکستان، سوریه و… از شاگردان ایشان بودند. همچنین او هرکدام از فرزندانش را برای یک حوزه خاص تربیت کرده بود. مثلاً مرحوم سید مهدی حکیم، وزیرخارجه ایشان بود. سید محمدباقر حکیم، سخنگوی بلیغ و خطیب ایشان بود. سید یوسف، فقیه این بیت بود. سید عبدالاعلا وسید عبدالصاحب، دو استاد بزرگ و چشمگیر حوزه نجف بودند.
ایشان حوزههای سراسر اسلام را تقویت میکرد. مردی بود که هرگز از سیاست فرار نکرد و مانند مانعی بزرگ در مقابل نفوذ دشمن میایستاد. بیانیههای او به سازمان ملل و کشورهای اسلامی و رواج تشیع در عراق و…از تأثیرات وجودی ایشان است. امروز جای چنین شخصیتی را در دنیای اسلام خالی داریم؛ چراکه اختلافات، دولتهای بسیاری را به سقوط کشانده است. اگر اکنون برای آقای سیستانی احترامی هست، به خاطر این است که آقای حکیم حسی برای مردم عراق ایجاد کرده که برای حفظ خود و تشیع، حامی مرجعیت باشند.
بههرتقدیر، وی بعد از ربع قرن خدمت به اسلام و مذهب اهلبیت و پس از تحمل سالیان دراز از سختیهای مرجعیت و رودررویی باسیاستهای دولتهای جاهل و خونخوار و مقابله با بعثیها که برای نابودی اسلام میکوشیدند در روز سهشنبه ۲۷ ربیعالاول سال ۹۰ هجری قمری در بغداد توسط مجریان دولت بعث در بیمارستان بغداد و دخالت در سیر معالجات ایشان با شهادت پزشک مخصوص او در سن ۸۴ سالگی به شهادت رسید و پیکر ایشان در نجف به خاک سپرده شد.