ابن ادریس با خوانش انتقادی آثار شیخ طوسی و نقد علمی آنها توانست بعد از صد سال بر هیمنه و سلطه علمی شیخالطائفه در جهان تشیع خاتمه ببخشد. «حجیت خبر واحد» از جمله موضوعات اختلافی شیخ و ابن ادریس است.
شبکه اجتهاد: تأثیر حضور محمدبن حسن طوسی، معروف به شیخ طوسی در قرن پنجم هجری که از آن دوران به عنوان نقطه اعتلای فقاهت شیعی یاد می شود و فراگیر شدن هیمنه و گستره علمی او در این عصر موجب شد فقیهانی که پس شیخ در فضای حوزه علمیه پروش مییافتند یارای مقابله با نظریات او را نداشته باشند و عموماً به تقلید و بازنوشت آرا و اقوال وی روی آورند. گرچه شناساندن جایگاه علمی شیخ بینیاز از هرگونه تعریف و توصیف است اما با نگاه اجمالی به آثاری که از وی بر جای مانده است، میتوان به عمق اندیشه و تأثیر او در جریان تفکر و اجتهاد شیعی پی برد. از جمله آثار او می توان به نگارش کتاب «التبیان» در تفسیر قرآن، نگارش دو اثر مهم «تهذیب» و «استبصار» در علم حدیث که جزء کتب اربعه شیعی به شمار میروند، تألیف «کتاب الغیبه» در علم کلام، نگارش سه کتاب «النهایه،» «المبسوط» و «الخلاف» در فقه، تحریر کتاب «العده» در علم اصول و نگارش اثر «مصباح المتهجد» در ادعیه اشاره کرد.
شاید بتوان تنها نقطه ضعف حیات علمی شیخ طوسی را در عدم اهتمام او نسبت به پرورش شاگردانی دانست که حرکت اجتهادی و تحولی او در فقه شیعی را پیگیری کنند و این نهضت علمی را بیش از پیش توسعه بخشند. به همین دلیل از نیمه قرن پنجم تا پایان قرن ششم هجری که بیش از ۱۰۰ سال به طول انجامید دوران «تقلید» یا «رکود اجتهاد» نام یافت. تقدیس شیخ طوسی در میان عالمان شیعی تا آنجا پیش رفت که اگر فقیهی ضمن مطالعه آثار شیخ به اشکالی بر میخورد، جسارت اظهار آن را نداشت.
۱۸ شوال سالروز وفات فقیهی است که با رویکردی انتقادی به خوانش آثار شیخ طوسی روی آورد و توانست با انتشار آنها به دوران تقلید فقه شیعی خاتمه ببخشد. انتقادات ابن ادریس حلی تا آن اندازه پرشمار بود که بعضاً تا مرز توهین پیش میرفت و برخی فقیهان به همین دلیل به ایشان خرده گرفتهاند. ابن ادریس که به ضرورت استقلال فکری فقیه سخت پایبند بود، به تقلید از آراء و افکار گذشتگان خرده گرفت و باب نقد آرای شیخ طوسی را گشود.
این شیوه بر فقهای ادوار بعد تأثیر گذاشت و به حرکت اجتهادی در فقه شیعه جانی دوباره بخشید. شهامت علمی و بنیه اجتهادی ابن ادریس موجب شد فقیهان نامآشنایی که پس از وی در محیط علمی حوزه علمیه پرورش یافتند زبان به تمجید او بگشایند. از جمله اینکه شهید صدر میگوید: «در نگاهی گذرا «سرائر» ابن ادریس در بکارگیری قواعد اصول و تکیه بر مبانی استنباط و نیز بهره گیری از استدلال و توسّع در احتجاج، بر مبسوط شیخ الطائفه برتری دارد.»
از جمله اساتید ابن ادریس میتوان به «ابن زهره»، «ابن شهرآشوب» و «شیخ ابوعلی طوسی» فرزند شیخ طوسی نام برد. به اذعان برخی منابع، ابوعلی طوسی، دایی ابن ادریس بوده و بر این اساس ابن ادریس نوه دختری شیخ طوسی به شمار میرود. از میان فقیهانی که از روش فقهی ابن ادریس پیروی کردند، میتوان به «شیخ بهایی»، «فاضل تونی»، «محقق حلی» و «شهید ثانی» اشاره کرد.
یکی از نقاط اختلافی جدی میان ابن ادریس و شیخ طوسی مسئله حجیت خبر واحد است. شیخ طوسی بر خلاف فقیهان پیش از خود از باب ظنون خاصه به حجیت قطعی خبر واحد معتقد بود. لازم به توضیح است دانشمندان در کتاب اصول، اخبار معصومین(ع) را به دو گونه تقسیم کردهاند: خبر متواتر و خبر واحد. خبر متواتر روایتی است که جمعی از راویان طوری آن را نقل کردهاند که احتمال تبانی بر دروغ و جعل خبر، محال باشد و به خودی خود انسان یقین به راستی و واقعیت آن پیدا می کند؛ ولی خبر واحد عکس آن است، یعنی به تنهایی و بدون انضمام قرائن خارجی، مفید علم و یقین نیست.
در این میان ابن ادریس از جمله فقیهانی است که همچون سیدمرتضی به خبر واحد عمل نمیکند و صراحتا اعلام میدارد: «خبر الواحد لایوجب علما و عملا، کائنا من کان راویه». ابن ادریس میگوید: حق از چهار طریق بیرون نیست؛ یا کتاب خدای سبحان، یا سنت متواتر پیامبر(ص) که همگان بر درستی آن همداستانند، یا اجماع، یا دلیل عقل. وی در عبارتی قابل تأمل و توجه بیان میدارد: تنها بر اساس این ادله عمل میکند و به اخبار آحاد به هیچ روی عمل نمیکند، چراکه همین امر اسلام را نابود ساخته است.
گرچه ادله حجیت خبر واحد بارها مورد نقد قرار گرفته است و به نظر میرسد نمیتوان حجیت خبر واحد را از طریق کتاب و سنت اثبات کرد، اما اعتقاد به حجیت آن در حوزه عملی و فقه فتوایی آثار مهمی بر جای گذاشته است که به تعبیر ابن ادریس «اسلام را نابود ساخته است».
نکته حائز توجه در این میان این است که بسیاری از فقیهانی که به حجیت خبر واحد قائل هستند، معترفند ادلّه حجّیت خبر واحد فقط به احکام شرعی اختصاص دارد و شامل غیر آن نمیشود. علامه طباطبایی صراحتا اعلام میکند: خبر غیر قطعی که در اصطلاح «خبر واحد» نامیده میشود و حجّیت آن مورد اختلاف است، اکنون در علم اصول تقریبا مسلّم است که خبر واحد موثوقالصدور تنها در احکام شرعیه حجّت است و در غیر آنها اعتباری ندارد. از نظر علّامه طباطبایی، گذشته از جنبه اصولی، از جنبه تفسیری نیز خبر واحد ظنی نمیتواند مفسّر قرآن بوده و ما را در فهم آیات قرآنی مدد رساند.
حال این پرسش باقی است که به چه دلیل خبر ظنی تنها در احکام شرعی حجّت است و در امور اعتقادی و غیرعملی معتبر نیست؟ علّامه طباطبایی در پاسخ این پرسش میگوید: خبر واحد [ظنی] جز در احکام شرعیه فرعیه آن هم فقط در جایی که با ظن نوعی موثوقالصدور باشد حجّت نیست؛ چراکه حجّیت شرعی از اعتبارات عقلایی و تابع وجود اثر شرعی است که قابل جعل و اعتبار شرعی میباشد، اما در قضایای تاریخی و امور اعتقادی جعل حجّیت معنا ندارد؛ زیرا فاقد اثر شرعی است و این بی معناست که شارع غیرعلم را علم قرار داده و مردم را به آن متعبّد سازد.
وی میافزاید: جعل حجّیت برای اخبار آحاد در غیراحکام شرعی بیمعناست؛ چراکه حقیقت جعل تشریعی عبارت است از واجب کردن ترتیب اثر واقعی بر حجّت ظاهری و این ترتیب اثر دادن، متوقف بر اثر عملی داشتن آن حجّت است؛ همانند احکام شرعی. اما غیراحکام شرعی، دارای اثری نیست تا بر جعل حجّیت آن مترتب شود. به عنوان مثال، وقتی روایتی مبنی بر جزء سوره بودن «بسماللّه الرحمن الرحیم» وارد شده باشد، معنی جعل حجّیت برای این روایت، واجب بودن ذکر «بسم اللّه» در قرائت نماز است، اما وقتی ـ مثلاً ـ روایتی بگوید: «سامری کرمانی بوده است»، در حالی که این روایت خبر واحد ظنی باشد، معنای جعل حجّیت برای آن این است که ظن به مضمون این روایت، قطع محسوب شود. حال آنکه این موضوع، حکمی تکوینی و ممتنع است و هیچ ارتباطی با تشریع ندارد.