اختصاصی شبکه اجتهاد: دکتر مریم برقعی مدیر گروه فقه جامعهالزهرا(س) چندی پیش در گفتگو با «شبکه اجتهاد» (اینجا) از چرایی لزوم اجتهاد زنان سخن گفته و از طرح اصل این مسئله ابراز تعجب نموده، چرایی آن را نیمی از اجتماع بودن زنان و وجود احکام خاص بانوان برای مثال دماء ثلاثه دانسته و بیان کرده است که آن احکام طوری است که تا کسی به آن درگیر نباشد بهخوبی نقاط کور و معضلات آن بررسی نمیشود. وی نیز با اشاره به کلینگر بودن آقایان و جزئینگر بودن خانمها، لزوم کار کردن خانمها را – حتی در مسائل مشترک – به غرض قدرت یافتن در مباحث زنان طرح نموده و پرسیده است: چرا باید نصف جامعه را از رشد علمی محروم کنیم؟
وی سپس با تعلیل عدم جواز تقلید از زن به اجرایی بودن مرجعیت، احتمال جواز تقلید از زن با حذف امور اجرایی از مرجعیت را مطرح کرده است. او در انتها به مشترک بودن مباحث در حوزه خواهران و برادران به عنوان نقصی در برنامهریزی حوزه خواهران اشاره نموده و کاربردی شدن اصول در مباحث فقه زن و خانواده را پیشنهاد کرده است.
به این نگاه و نظر در حوزه خواهران ملاحظاتی وارد است از جمله:
محل نزاع در این گفته بهدرستی مشخص نشده است. امروزه دیگر بحث از لزوم اجتهاد زنان نیست. بزرگان مراجع نیز لزوم اجتهاد بانوان را پذیرفتهاند و بلکه آنان را به نواندیشی در اجتهاد فرا میخوانند و با گردآوردن فقها و حقوقدانان و جامع شناسان به دنبال برداشتن موانع از سر راه اجتهاد و تفقه زنان هستند و حتی پیشنهاد کرسی درس خارج به بانوان فاضل میدهند تا هرچه بیشتر از این پتانسیل اجتماع استفاده نمایند.
اجتهاد زنان در همه زمینهها چنان به مرحله ظهور رسیده است که نیاز به اثبات لزوم آن از راه بیان احکام اختصاصی بانوان نیست و چنان که خداوند زن و مرد را یکسان خطاب نموده است و هر دو را در دریافت اجر یکسان دیده است، رسیدن به تخصص در شناخت دین نیز مختص مرد یا زن نیست و همانطور که نمیشود گفت زنان از رشد علمی محروم باشند نمیتوان نیز گفت بهترین افراد برای عهدهگیری کارهای علمی، «خواهران» هستند بلکه معیار، شایستگی هر شخصی فارغ از جنسیت او است.
و اگر شایستگی علمی شخص احراز شود، در همه زمینهها توان اجتهاد دارد نه فقط مسائل اختصاصی یک جنس. برای موضوعشناسی نیز میتوان از متخصص هر موضوع استمداد نمود نه اینکه فقیه لزوماً خود درگیر موضوع باشد.
دانسته نیست چرا برای امری که بذاته فارغ از جنسیت است دینشناسی و الهیدانی چرا باید وجود احکام خاص بانوان را مستلزم اجتهادِ بانوان آن هم فقط در مسائل مربوط به دماء ثلاثه دانست؟ اگر بنا باشد زنان برای لزوم شناخت احکام دین به مستمسکی چون حیض و استحاضه دستاندازند همین پرسش را از نیمه دیگر اجتماع و از یک هزاره تاریخ فقاهت باید داشت که لزوم اجتهاد مردان به خاطر کدام احکام اختصاصی است که درگیر آن بودهاند و نقاط کور و معضلات آن را بهتر بر رسیدهاند؟
پس اساساً طرح مسئله به این شکل، نابجا مینماید و اینکه لزوم کار کردن خانمها در مسائل مشترک به غرض قدرت یافتن آنان در مباحث زنان است نیز برخاسته از همین نگاه نادرست به اصل مسئله است.
در مسئله تقلید از زن گرچه جای شکر است که نقل شده برخی قائل به جواز تقلید از زن هستند اما در پاسخ به آنان که عدم جواز را به اجرایی بودن سِمت مرجعیت مربوط دانستهاند؛ درست است که یک پاسخ ساده آن است که امروزه مرجعیت امری اجرایی نیست و اجراییات از آن جدا شده است ولی سزاوارتر آن است که: مگر بانوان، توان اجرا ندارند؟ شمار بسیار بانوانی که در زمینههای مختلفِ امور اجرایی حضور یافتهاند و شایستگی خود را بر متخصصان آن زمینهها ثابت کردهاند ناقض آن توهماند و پس حکم عدم جواز مرجعیت زن به نبود علتِ آن، از بین میرود.
از آنچه گفته شد نادرستی جداکردن دروس و جنسیتی دانستن آن و اختصاص فقه زن و خانواده به بانوان روشن است و از آن نادرستتر محدود کردن اصول بانوان به مبانی دماء ثلاثه است، محدودیتی که تاکنون به ذهن هیچ مرجعی نرسیده بود.
نویسنده: مریم هدایت، دانشآموخته حوزه و دانشگاه