متأسفانه شهید صدر به این سؤال پاسخ نداده است که این نظامی که میسازیم ثابت است یا متغیر؟ آیا میتوان به شارع نسبت داد یا نه؟ من گفتهام که نظام سازی دارای ۱۵ خاصیت است.
به گزارش شبکه اجتهاد، آیتالله علیرضا اعرافی رئیس جامعه المصطفی العالمیه طی سخنانی در جشنواره پژوهشی بینالمللی بانو امین به مهمترین مباحث مربوط به «اجتهاد تمدن» ساز پرداخت.
در نگاه و منظر ما، اسلام دین تمدنی است و تمدنی بودن یک دین مضامین و مفاهیمی دارد که مهمترین آنها عبارتنداز:
۱- اندیشهای تمدنی است که از عقلانیت منظومه وار برخوردار باشد؛
۲- آن اندیشه نظام وار باشد و سیستم منظومهای داشته باشد؛
۳- آن اندیشه همه ساحات زندگی بشر را مستقیم یا غیرمستقیم در بربگیرد؛
۴- همه این فکر و اندیشه در یکجهت مشخص به حرکت دربیاید.
معتقدیم آیین اسلام با تفسیری که ما از آن داریم آیینی تمدنی است و به تعبیر فقهی «لکل واقعه حکم» و اینکه حلال و حرام آن همیشگی و اینکه «عالمین» و «ناس» مخاطبین این اندیشه هستند و طوری است که هر آنچه در سعادت بشر مؤثر است مورد تأکید قرارگرفته است و هر چه که در دوری او از سعادت مؤثر بوده است مورد نهی قرارگرفته است.
وقتی میگوییم تمدنی با نگاه حداکثری، افراط نیست که در همه قلمروها با شکل مستقیم و عناوین اولیه ورود کرده است یا در همهجا الزام و ایجاب دارد. دامنه وسیع است و این نگاه تمدنی ضمن اینکه عناصر ثابت دارد از عناصر منعطف نیز برخوردار است.
اجتهادی که میخواهد این هدف را محقق کند باید مراحل و اقتضائاتی داشته باشد که به آنها اشاره میکنم و طبعاً به بسیاری از پژوهشها خط میدهد؛ بنابراین منظور ما از اجتهاد، اجتهاد فقهی به تعریفی که فقهای ما میگویند نیست. تعریف فقها از اجتهاد، تلاش و کوشش زیاد برای استنباط احکام شرعی است؛ «تحصیل الحجه علی الحکم الشرعی»
یک معنای دومی اجتهاد دارد که در دایره فقه نمیگنجد. به معنای استخراج و استنباط گزارههای مربوط به دین اعم از حکم یا گزاره اخلاقی یا گزاره کلامی فلسفی توصیفی است. در اینجا هم آن تلاش علمی روشمند مضبوط بهعنوان جنس تعریف مدنظراست و دایره آن شامل تمام گزارههای دینی است. به همین دلیل هم در برخی گفتهها عرض کردهام که دو یا چند نوع اصول داریم؛ یک اصول فقه و یک اصولی هم برای کشف گزارههای توصیفی و اخلاقی دین داریم که متأسفانه به آن توجه نمیشود. البته هر سه اینها یک اصول مشترک دارند و هرکسی که بخواهد در هرکدام از زمینهها تحقیق کند باید این اصول مشترک را یاد بگیرد.
سهشاخه روش تحقیق نیز داریم که ناظر به گزارههای توصیفی در باب کلام به معنای عام است. یک روش نیز اصول فقه است که تاکنون کارهای بسیار زیادی انجام شده است و هنوز نیز راه زیادی داریم. این چهار روش تحقیق است که یکی مشترک است و سه تای آن خاص است.
اصول فقهی که امروز میخوانیم مشتمل بر دو نوع از این قواعد است:
۱- قواعد عامه: بخشی از الفاظ و حجج و بخشی از مباحث عقلی مشترک است.
۲- قواعد استنباط فقه: مانند اصول عملیه یا بخشهایی مانند مقدمه واجب.
هرکسی که میخواهد در حوزه دین کار کند باید اصول را بخواند؛ زیرا بخشی از اصولی که خوانده میشود عام و مشترک است. ما نیازمند قواعد مشترکی هستیم که در همه علوم اسلامی جاری باشد.
البته از منظر منابع نیز مدلی شبیه همین وجود دارد. یک اصول فهم، ناظر به همه منابع دینی داریم که مشترک است و یک اصول فهمی ناظر به کتاب و قرآن و یک اصول فهم ناظر به حدیث و یک اصول فهم نیز ناظر به عقل داریم که تقسیم خاص است.
اگر حوزه وارد این مسئله شود زمینه برای بسیاری از تخصصها غیر از فقه نیز فراهم میشود. این معنای دوم اجتهاد است.
اجتهاد به معنای سوم اجتهاد تمدنی است که فراتر از این مراحل عمل میکند، از سطح و لایه این استنباطات عبور میکند و به سمت نظامات یا فلسفههای مضاف یا امتدادهای معارف میرود.
وقتی به سراغ منابع دینی میرویم چهار مرحله را طی میکنیم:
۱- در باب یک قضیه بهصورت تک گزاره میخواهیم نظر دین را به دست آوریم. اوایل شکلگیری اجتهاد اینگونه بوده است. شبیه مسائل مستحدثه در فضای فقهی امروزه است. مسئلهای است با توجه به متون و منابع نظر میدهد.
۲- اجتهاد منظومهای: این است که مجموعه از گزارههای پیرامون یک موضوع کلان به شکل یکرشته درمیآید و بهصورت مثلاً کتاب البیع یا مباحث امامت درمیآید. کاری که شیخ طوسی در مبسوط کرد این بود که ابواب فقهی را طبقهبندی کرد و توسعه داد و متأسفانه هنوز ما در همان ذهنیت شیخ طوسی حرکت میکنیم. البته این منظومهها که درست میشود هیچ استاندارد قطعی ندارد و ممکن تعداد آنها و نوع برش زدن به موضوع نیز متفاوت باشد؛ مثلاً زینت بحثی است که در ابواب مختلف فقهی آمده است ولی میتوان یک برش بزنیم و باب جدیدی بنام تزین ایجاد کرد و این مباحث مختلف را در آن گرد آورد. مقوله زن نیز همینطور است و اگر این موضوع را مستقل مطرح نکنیم هر جای کتابهای فقهی یک بحثی در مورد جنسیت دارد ولی میتوان مقوله زن را بهطور جداگانه بحث کرد. در علوم دیگر اسلامی همچون تفسیر و کلام نیز میتوان چنین کاری انجام داد.
در این اجتهاد منظومهای هیچوقت دانشهای اسلامی در هیچ نقطهای متوقف نیست زیرا برشهای متفاوت بر اساس نیاز زمانه ایجاد میشود. اینگونه است که میتواند بینهایت برش داده شود.
۳- همان است که مرحوم شهید صدر پیشگام آن بود و قبل از ایشان کسی بهصورت جامع مانند ایشان کار نکرده بود. شهید صدر با یک عینک نظام سازی وارد اجتهاد شد. اینجا دیگر منظومه نیست بلکه منظومه پلهای است برای اینکه به عمق برویم.
در این زمینه به چند موضوع اشاره میکنم. مثلاً ایشان در مورد «بهداشت و سلامت بشر یا بحث حقوق بشردوستانه» بحث کردهاند و چند گزاره را جمعآوری کردند که بهصورت منظومه شد. در ادامه، روح حاکم بر این منظومه را پیدا کردند و نظامات درست کردند. نظام یعنی منظومهای که با یک روح و قواعد حاکمه منسجم شده است. همچنین گزارههای اقتصادی اسلام را جمع کرده است و کنار هم گذاشت و میگوید اسلام نگاه چندضلعی به اقتصاد دارد. اینجا گزارههای تجویزی فقهی با توصیفی دادوستد دارند. البته متأسفانه شهید صدر به این سؤال پاسخ نداده است که این نظامی که میسازیم ثابت است یا متغیر؟ آیا میتوان به شارع نسبت داد یا نه؟ من گفتهام که نظام سازی دارای ۱۵ خاصیت است.
۴- مرحله چهارم، امتداد این اجتهادها است. این منظومهها و معارف مستنبط بر چهار حوزه زندگی بشر سایه میافکند:
یکی معرفت و دانش بشر؛ این همان است که به بخشی از آن علوم انسانی اسلامی میگویند. بدون تردید آن منظومه و نظامات فکری اسلام امتدادی بر فکر و معرفت بشر پیدا میکند.
امتداد دوم در حوزه هنر و فنون است. قطعاً معماری و شهرسازی و هنرهای بشر تحت تأثیر این نظامات و اندیشههای دین قرار میگیرد.
امتداد سوم سبکهای زندگی است.
امتداد چهارم فنآوریها است که میتواند تحت تأثیر قرار بگیرد.
امیدوارم عرضه این مطلب انگیزهای برای حرکتهای بیشتر و جهشهای بلندتر ایجاد کند تا به همه ابعاد اجتهاد تمدن ساز برسیم.