شبکه اجتهاد: امروزه در حوزههای علمیه، اجتهاد در یکی از قلل رفیع ودست نایافتنی مرجعیت قرار دارد. اوحدی از علما هم شاید به سختی بتواند به این قله صعود نماید، البته بگذریم از کسانی که به سبب جهت گیریهای سیاسیشان، آنان را آیتالله مینامند (به نظر میرسد این عنوان مشیر به مجتهد بودن آن شخص باشد) یا به راحتی در مراکزی نفوذ میکنند که شرط ورود به آن جا، اجتهاد میباشد.
اما در موارد دیگر یعنی بین بزرگان وصاحب نظران حوزه، به سختی موصوفی به این صفت متصف میگردد و کسی به راحتی نمیتواند یا نمیخواهد یا نمیگذارند که به این عنوان معنون گردد.
اینکه ریشه این مساله در چیست؟ آیا مشکل دارای یک ریشه دینی است یا ریشه در رسومات عرفی حوزه دارد، باید در مقامی دیگر مورد بحث و بررسی قرار گیرد و نیازمند به یک نوشتار طولانی ومفصل است، اما در لابه لای این مباحث به نظر میرسد تبیین نظر امام خمینی (ره) و نگاه ویژه ایشان، بتواند به حل این مساله کمک نماید. قبل ازآن، ابتدا نگاهی اجمالی در تاثیرات این مساله، بر روند آموزشی طلاب میاندازیم و سپس مشخص خواهد شد که تببین این نظریه چه تاثیراتی درحل برخی از معضلات آموزشی حوزه خواهد گذاشت.
اساس حوزه و یکی از اهداف اصلی شکل گیری نهاد روحانیت، محول کردن اجتهاد وفقاهت به طلاب مستعد میباشد و تمام امور دیگر در حوزه از این ریشه تغذیه میشوند؛ اما امروزه معمولا طلاب چون این هدف را بسیار دور و دست نایافتنی میبینند سعی میکنند از این مسیر خارج گردند و مشغول اهداف جانبی دیگرمی شوند، در نتیجه حوزه فقط توانسته مساله گویانی مسلط تربیت کند! و طلبههای مستعد را از این مسیر منصرف گرداند و تولید علوم اسلامی را، به پایین ترین حد برساند تا جایی که ناکارآمدی علوم حوزوی حتی در میان برخی از حوزویان ومدرسان هم به قطعیت رسیده است. البته بی شک این سخن کلیت تام وتمام ندارد و فقط ناظر به روند آموزشی وبرخی رسومات نانوشته حوزه میباشد و فضلا ودانشمندانی ماهر وتوانا در حوزه (حتی با این سیر آموزشی ناقص) پرورش داده شده اند.
اما اگر این مسیر طولانی حذف شود وصعود به این قله، دست یافتنی گردد، میتوان یک شورعلمی جدی را به حوزه تزریق نمود و در مسیر تولید علم، حوزه نقش بسزایی را ایفا نماید، ودر این هنگام حوزویانی مستعد با اعتماد به نفس و حس ارزشمندی که در وجود آنها شکل گرفته است، موجبات بار آوری درخت اجتهاد را فراهم میکنند.
مفهوم اجتهاد دارای تعاریف مختلفی میباشد، گروهی آن را تلاش در جهت به دست آوردن ظن به حکم شرعی (یا حجت برحکم شرعی) معنا کرده اند. «أمّا فی الاصطلاح فقد عرّفوه باستفراغ الوسع لتحصیل الظن بالحکم الشرعی، التنقیح فی شرح العروه الوثقى؛ الاجتهادوالتقلید، ص:۲۰»
«استفراغ الوسع فی تحصیل الحجّه على الحکم الشرع، الاجتهاد و التقلید (أنوار الأصول)؛ ج۳، ص:۵۳۳»
اما برخی هم اجتهاد را صرفا قدرت وتوانایی بر استنباط احکام دانسته اند. «و من هنا فسره المتأخرون- من أصحابنا- بأنه ملکه یقتدر بها على استنباط الأحکام الشرعیه، التنقیح فی شرح العروه الوثقى؛ الاجتهادوالتقلید، ص: ۲۰» وبه این نکته اشاره کرده اند که در این صورت اجتهاد در مقابل احتیاط و تقلید قرار ندارد ویک نوع کارشناسی به شمار میآید وطبیعتا از آثار اجتهاد مرسوم(که نوعی منصب دینی وارزشی) خالی است.
حضرت امام خمینی(ره) نیز به این نوع از اجتهاد نظر دارند که تبیین و تحلیل نظر امام خمینی(ره) در این مساله بدین شرح است: ایشان درابتدای رساله اجتهاد وتقلید خود مینویسند: «إنّ الموضوع لعدم جواز الرجوع إلىٰ الغیر فی التکلیف، وعدم جواز تقلید الغیر، هو قوّه استنباط الأحکام من الأدّله وإمکانه، ولو لم یستنبط شیئاً منها بالفعل. فلو فرض حصولها لشخص من ممارسه مقدّمات الاجتهاد، من غیر الرجوع إلىٰ مسأله واحده فی الفقه- بحیث یصدق علیه «أنّه جاهل بالأحکام غیر عارف بها»- لا یجوز له الرجوع إلىٰ غیره فی الفتوىٰ مع قوّه الاستنباط فعلًا وإمکانه له، الاجتهاد و التقلید (للإمام الخمینی)، النص، ص:۶» صرف توانایی بر استنباط احکام موجب میشود تقلید کردن ممنوع گردد، هرچند شخص یک حکم هم استنباط نکرده باشد و اگر فرضا این توانایی بر استنباط احکام برای شخصی با رجوع به مقدمات اجتهاد، وحتی بدون رجوع به یک مساله فقهی حاصل گردد، آن شخص حق مقلد بودن را ندارد. همانطور که ملاحظه شد ایشان ممارست در مقدمات اجتهاد را، برای مجتهد شدن کافی میدانند و برای اطلاق این واژه برشخص، رجوع به فقه را لازم نمیدانند. ایشان در تبیین دلیل این مساله، به بنای عقلا ومحدوده ی آن اشاره میکنند:
«لأنّ الدلیل علىٰ جواز رجوع الجاهل إلى العالم، هو بناء العقلاء- ولا دلیل لفظیّ یتمسّک بإطلاقه-، ولم یثبت بناؤهم فی مثله، فإنّ من له قوّه الاستنباط، وتتهیّأ له أسبابه، ویحتمل فی کلّ مسأله أن تکون الأمارات والاصول الموجوده فیها، مخالفه لرأی غیره بنظره، ویکون غیره مخطئاً فی اجتهاده،وتکون له طرق فعلیّه إلىٰ إحراز تکلیفه، لا یعذره العقلاء فی رجوعه إلیه» ظاهرا دلیل جواز تقلید، فقط بنای عقلا است (و دراینجا دلیل لفظی وجود ندارد تا بتوانیم در موارد مشکوک به اطلاق آن تمسک کنیم) پس کسی که توانایی استنباط را دارد و مقدمات آن را فراهم کرده است از نگاه عقلا حق تقلید کردن ندارد و در تقلید خود معذور نیست.
با توجه به آنچه گذشت، میتوان گفت حضرت امام (ره) طلبههایی را که مشغول مقدمات اجتهاد هستند (شاید به اصطلاح رسمی حوزه، طلبههای سطوح عالی به شرطی که دروس مقدمات را به خوبی فرا گرفته باشند) در صورتی که توانایی استنباط احکام را داشته باشند مجتهد میدانند و حق رجوع به غیر را در احکام شرعی ندارند و میتوانند با تلاش و سخت کوشی در مباحث اسلامی صاحب نظر شوند، این نگاه کجا و آن نگاه که اجتهاد را در قلهای دست نایافتنی قرار میدهد کجا، با این نگاه روح امید و حرکت در طلاب جوان ریشه میدواند و در این هنگام است که دانههای تحول فقه پویا، شروع به جوانه زدن میکنند و جامعه اسلامی میتواند هر روز با مطالبی نوین و تازه از علوم اسلامی آشنا شود و رکود علمی به تورم مبتلا گردد؛ اما متاسفانه امروزه میبینیم برخی طلبههای جوان که از رسیدن و دست یافتن به این قله، نا امید گشته اند یا خود را در ادارات مشغول کرده اند یا کج دار و مریز فقط با فقه سر وکله میزنند و حتی کار به جایی رسیده که مجتهدان مسلم هم از باب تواضع خود را مقلد میدانند و جرات اظهار نظر اجتهادی خود را ندارند و این باعث پیچیده تر شدن و رکود فقه رسمی گشته است. و شاید احساس این خلا سبب طرح نظریه توسط در اجتهاد وتقلید(نظریه اجتهاد که توسط متوسط جناب آقای صادق آملی لاریجانی ارائه شده) گشته است که البته با توجه به مطالب مطرح شده در این نوشتار، این نظریه طرحی جدید و دور از اذهان فقیهان نمیباشد وم ورد اشاره امام و آقای خویی هم قرار گرفته است.
ثمره علمی این نظریه را میتوان در مباحث شرطیت اجتهاد قاضی و بنای عقلا در تقلید کردن از کسی که به اشتباه او (دربرخی فتاوی) اعتقاد دارند، جست وجو کرد وراههای جدیدی را برای حل این مشکلات هموار کرد. در آخر، مطلبی که مدتها ذهن نگارنده را به خود مشغول کرده و رشد جوامع علمی غرب را در آن میبینم، به جهت تناسبی که با نظریه امام دارد را ذکر میکنم: صاحبان نظریههای چالش بر انگیزی که در علوم انسانی مغرب زمین مطرح میشود، دارای سن زیاد و طول عمر نبوده اند اما با این حال نظریه آنها مورد توجه ونقد وبررسی قرار گرفته و موجب شکوفایی علم شده است، اما مردمان مشرق زمین علی الخصوص عالمان ایرانی حوزه نشین، معمولا نظریههای خود را مقرون به احتیاط فراوان (که این احتیاط لازمه طول عمر است) میسازند وهمین امر موجب شده که حرکت شکوفایی علم اسلامی، لاک پشت وار به سیر خود ادامه دهد، به نظر میرسد با به کار بستن این نظریه شاهد خواهید بود که ذهن این طلبههای جوان چه استعدادها و تولیدات شگرفی را ایجاد خواهند کرد. بعون الله التعالی. حریم امام