شبکه اجتهاد: یکی از آقایان محترم در نقد «اقتصاد اسلامی» گفتهاند: «پسوند اسلامی برای اقتصاد غلط است. آنچه که در فقه داریم، حقوق بازرگانی است نه اقتصاد. مکاسب شیخ انصاری حقوق بیزنس است که غیر از اکونومی است. اکونومی یعنی چه فرمولی تورم را پایین میآورد و این در فقه ما وجود ندارد. اینها فکر میکنند مکاسب شیخ انصاری اقتصاد است، درحالی که مکاسب شیخ، حقوق بازرگانی است.»
این استاد عزیز گمان کردهاند که مدعیان اقتصاد اسلامی، آن را معادل مباحث فقهی ناظر به بیع و شراء موجود در مکاسب شیخ انصاری میدانند! به تعبیر دیگر، ابتدا اقتصاد اسلامی را معادل فقه اقتصادی پنداشته و سپس به نقد آن رفته است!
به اختصار عرض میکنم که «هیچکدام» از مدافعان اقتصاد اسلامی، تأکید میکنم «هیچکدام»، چنین پنداری از اقتصاد اسلامی نداشته و ندارند! ای کاش این استاد محترم یکی از چنین پندارگران را نام ببرند.
از ابتداییترین آگاهیهای فقهی و اقتصادی است که مکاسب شیخ انصاری(ره) نهایتاً ناظر به «احکام و هنجارهای افعال اقتصادی مکلفین» است؛ یعنی نه تنها شامل احکام هنجاری «پدیدهها و ساختارهای اقتصادی» نیست (یعنی در همان بخش فقه اقتصادی نیز ناقص و ناتمام است) که اساساً هیچ نظری به «ابعاد توصیفی دانش اقتصاد» ندارد.
به تعبیر دیگر، دانش فقه متکفل ارزشگذاری کنشهای مکلفین است و اختصاص به اقتصاد هم ندارد، یک فقه پویا باید بتواند احکام و هنجارهای اسلامی ناظر به همه کنشهای فردی و اجتماعی و تمدنی انسان و بلکه همه پدیدهها و ساختارهای انسانی را به صورتی ضابطهمند از منابع و متون دینی استنباط کند. اما «اقتصاد اسلامی» بالکل ایدهای دیگر است خیلی متفاوت با «فقه اسلامی» است!
«فقه اسلامی»، صرفاً پاسخگوی «بخش هنجاری» ایده اقتصاد اسلامی است. در حالی که بخش اصلی و عمده دانش اقتصاد اسلامی ناظر به «ابعاد توصیفی» کنشها و پدیدههای اقتصادی است: یعنی ناظر به «توصیف»، «تفسیر»، «تبیین»، «پیشبینی» و «کنترل» کنشها و پدیدههای اقتصادی است.
اسلامیت علوم انسانی در هر کدام از بخشهای توصیفی و توصیهای علوم انسانی متفاوت است. و این چیزی است که متأسفانه تاکنون از سوی مخالفان ایده علوم انسانی اسلامی به درستی فهم نشده است.