شبکه اجتهاد: داستان نوروز در متون روایی و فقهی از مبنای یکسانی برخوردار نیست، هرچند به تدریج شاهد بودهایم که فقها به نظر یکسانی درباره آن دست یافتهاند. تقریبا میشود گفت که در تمامی این متون، از «نوروز» با عنوان معرّب «نیروز» یاد شده است. هرچند برخی نیز معتقدند که این دو واژه با یکدیگر متفاوتند.
منشأ بسیاری از تردیدهای فقها درباره احکام شرعی مربوط به نوروز، اختلافی است که در ریشه عید نوروز و زمان دقیق آن وجود دارد. مشخص نیست که این عید از سوی چه کسانی و برای چه روزی یا روزهایی ابداع شده است، اما آنچه که مشخص است این نکته است که تعیین روز اول فروردین به عنوان نوروز از زمان جلالالدین ملکشاه سلجوقی (بانی تقویم جلالی) باب شده و برخی فقها نیز به این مسأله اشاره کرده و گفتهاند که چگونه میشود نوروز کنونی را که از قرن پنجم وضع شده، بر نوروز یا نیروز موجود در روایات ائمه(ع) تطبیق داد(۱). به ویژه آنکه گفته میشود نوروز در زمان ظهور اسلام و پیش از آن در حد فاصل میان روزهای پایانی اسفند تا روزهای نخستین اردیبهشت جشن گرفته میشده است.
بغرنج بودن تعیین روز عید نوروز از آن جهت، دغدغه فقها بوده که روایاتی دال بر استحباب روزه و نماز و غسل و شادی در چنین روزی وارد شده است(۲). این روایات را معلیبن خنیس از امام صادق(ع) روایت کرده و مشکل اینجاست که وی از سوی رجالیون متقدم و معاصر تضعیف شده است(۳). در این میان فقها به روایاتی نیز اشاره کردهاند که طبق آنها، حضرت علی(ع) در عید نوروز در غدیرخم به عنوان جانشین پیامبر اکرم(ص) اعلام شد(۴)، ولی گویا روز عید نوروز مصادف با ۱۹ ذیالحجه سال دهم هجری بوده است(۵). از همین رو برخی فقها درباره تعیین روز خاصی برای «نوروز» به نتیجه شخصی نرسیده و به نقل اقوال اکتفا کردهاند(۶). فقهای متأخر نیز به شهرت متأخر این مسأله اشاره کرده و آن را به عنوان مبنا قرار دادهاند(۷). این مسأله کمکم به عنوان یکی از مقبولات در میان فقهای معاصر پذیرفته شده و کمتر درباره آن بحث کردهاند(۸). اینها همگی فرع بر پذیرش وثاقت معلی و روایات اوست. غامض بودن این مسأله به حدی است که شیخ انصاری احتمال داده که این روایات از روی تقیه صادر شده است (۹).
بنابر این نمیتوان مشخصا از تعیین اول فروردین به عنوان نوروزِ مورد نظر ائمه شیعه(ع) سخن گفت. حتی برخی فقهای نامدار شیعه، این «نیروز» یا «نوروز» مورد نظر روایات شیعی را منطبق بر دهم ماه خرداد کردهاند(۱۰). بعدها نیز برخی فقهای متأخر از عدم اختلاف در تعیین نوروز سخن گفته و آن را مصادف با تحویل خورشید به برج حمل دانستهاند(۱۱). صاحب جواهر نیز ضمن آنکه مؤیداتی به سود نوروز بودن اول فروردین اقامه کرده، احتمال داده که ایار (مصادف با خرداد) تصحیف شده آذار (ماه اول بهار نزد رومیها) است(۱۲). در تفاسیر اسلامی نیز میتوان برخی نقلهای منفی درباره ریشه نوروز پیدا کرد(۱۳).
با این حال همانگونه که گفته شد، به تدریج فقها ترجیح دادهاند تا نوروزِ متعارف در ده قرن گذشته را به عنوان نوروزِ مورد نظر روایات شیعی تلقی کنند. از همین رو میبینیم که در طول دهههای گذشته نیز روز اول فروردین هر سال، بیشتر دروس حوزههای علمیه تعطیل میشده و مراجع تقلید در دفاتر و بیوت خود جلوس میکرده و پذیرای افرادی بودهاند که برای تبریک یا گرفتن عیدی نزد آنان میآمدهاند.
بدیهی و روشن است که قاعده «تسامح در ادله سنن» از مهمترین مستمسکهایی است که نوروز را وارد فرهنگ حوزویان و فقها نیز کرده است. با این حال، این تسامح در دهههای گذشته تنها محدود به نخستین روز بهار بوده و آنگونه که معمّرین حوزه نقل میکنند، حتی برخی دروس در لحظات تحویل سال هم برقرار بوده و البته غالب دروس در روز اول فروردین تعطیل میشده است.
پس از انقلاب و پس از آنکه امام خمینی هر ساله نوروز را تبریک رسمی میگفت و پیام تلویزیونی میداد، تعطیلات نوروز در راستای همنوایی حوزه با نظام جدید، جدیتر گرفته شده و روزهای بیشتری از نوروز به عنوان روزهای تعطیل حوزوی مطرح و مرسوم شد.
اکنون سالهاست که هفته اول هر سال در تمامی حوزههای علمیه تعطیل است و طلبهها نیز مثل بقیه مردم به مسافرت و دید و بازدید میپردازند. با این حال، مدارس حوزه سعی میکنند درسهای خود را از هفته دوم سال از سرگیرند و فقهای بزرگ نیز غالبا دروس خود را از هفته دوم سال جدید آغاز میکنند. یکی از دلایل این اقدام، مقابله با اعتقاد به «نحسی سیزده بهدر» است که مورد مذمت روایات شیعی قرار گرفته و عمل به آن مورد مخالفت فقها نیز بوده است. در این مورد، همانند «چهارشنبهسوری» هیچگونه تسامحی را برنتابیده و ترجیح دادهاند مستمرا مخالفت خود را با این دو باور ایرانی نشان دهند.
منابع:
۱- مصباح الفقیه، آقارضا همدانی، ج ۱، ص ۴۳۸
۲- المهذب البارع، ابن فهد حلّی، ج ۱، ص ۱۹۱
۳- وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، چاپ آلالبیت، ج ۸، ص ۱۷۲. از میان متقدمین، نجاشی در صفحه ۴۱۷ کتاب رجال خود و از میان معاصرین نیز آیتﷲالعظمی شبیری زنجانی این روایات را ضعیف میدانند. بنا به اعتقاد آیتﷲ شبیری زنجانی، توثیق معلی در صفحه ۲۵۳ کتاب «الهدایه الکبری» نوشته حسین بن حمدان خصیبی نیز به کار نمیآید، چرا که وی نیز از سوی نجاشی (ص ۶۷ رجال نجاشی) و دیگران تضعیف شده و توثیقی درباره وی وجود ندارد و از غلات بوده است.
۴- همان، ص ۱۹۴. وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۱۷۳
۵- همان، ص ۱۹۶
۶- کشف اللثام، محقق اصفهانی، ج ۱، ص ۱۴۵. کتاب الطهاره، شیخ انصاری، ج ۲، ص ۳۲۸
۷- الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، شهید ثانی، ج ۱، ص ۶۸۶. جواهرالکلام، شیخ محمدحسن نجفی، ج ۵، ص ۴۳
۸- العروه الوثقی، سید محمدکاظم یزدی (به همراه تعلیقات فقهای معاصر)، ج ۳، ص ۶۵۹
۹- کتاب الطهاره، شیخ انصاری، ج ۲، ص ۳۲
۱۰- السرائر، ابن ادریس حلی، ج ۱، ص ۳۱۵
۱۱- مجمع الفائده و البرهان، مقدس اردبیلی، ج ۲، ص ۷۳
۱۲- جواهرالکلام، شیخ محمدحسن نجفی، ج ۵، ص ۴۳
۱۳- تفسیر کشاف، زمخشری، ج۱، ص ۱۶۸. تفسیر ثعلبی، ج ۱، ص ۲۳۸