شبکه اجتهاد: هر تمدنسازیای، شاخصها و الزامات خود را بههمراه دارد. این الزامات ـ همانگونهکه در بخش کار و تلاش نیز خواهد آمدـ هم مباحث انگیزشی و نظری را دربرمیگیرد و هم به ابعاد عینی و عملی و بیرونی توجه دارد. البته میتوان در بحث الزامات، صرفاً به مباحث نظری پرداخت؛ اما بهطور قطع، بدون توجه به ابعاد عینی، قابل تحقق نخواهد بود.
بااینحال، چنین الزاماتی برای تحقق یک تمدن، از ضروریات است. درواقع مباحث نظری مقدمهای است برای اینکه کاری عملی در جامعه صورت گیرد؛ زیرا بهتعبیر صدر، کار، جوهر و پایه تمدن است و هر تمدنی بر شانه کارهای انجامشده خواهد ایستاد. کار، عناصر جدیدی را وارد حیات انسان و جامعه میکند و نهادها و ساختارهای جدیدی را شکل میدهد. چنانکه خود صدر اذعان میدارد، تمدن، تعامل با حیات و هستی است و کار، این تعامل را تحقق عینی و بیرونی میبخشد.
مهمترین نکتهای که دراینباره بهنظر میرسد، این است که یک خواست عمومی باید از ایده تمدنسازی پشتیبانی کند. ازاینرو، نمیتوان حضور و ظرفیتی را که افراد در همه سطوح و بهویژه همراهی تصمیمسازان و نخبگان در اختیار تمدنسازی قرار میدهند، از یاد برد. افزونبراین، بهنظر میرسد باید در عرصه ذهنی هم اتفاقاتی بیفتد که بتوان گفت بهسمت تمدنسازی حرکت کردهایم. شاید بتوان گفت که همراهی و مشارکت فعال عموم مردم با تمدنسازی، بهمعنای رخ دادن چنین اتفاقی است. درواقع، این اتفاق در آغاز بهمعنای تغییر و تحول در ذهن و باطن انسانهاست.
ازاینرو، بدون یک تغییر ذهنی و فکری و باطنی و وجود پشتوانه نظری لازم نمیتوان سخن از تغییر و تحول و پیشرفت، و درنهایت تمدن بهمیان آورد. حرکت یک جامعه بهسمت تمدن، الزاماً از مسیر تغییرات فکری و تغییرات باطنی ـکه جلوه و نمود بیرونی داشته باشدـ ممکن میشود. اگر چنین اتفاقی نیفتد، شاید نتوان بهسمت تمدنسازی حرکت کرد؛ و البته بسیاری از جوامع نیز دراینزمینه داعیهای ندارند.
نکته دیگر اینکه تمدنسازی نیازمند نهادسازی و ایجاد ساختارهای متناسب خود است. نمیتوان با نهادهای ناکارآمد و ساختارهای کهنه و مطلقانگارانه ـکه نظم و آزادی و قانون را برنمیتابندـ بهسمت تمدن حرکت کرد؛ بهویژه نهادها و مؤسساتی که جنبه مردمی دارند، میتوانند با حمایت و همکاری نهادها و مؤسسات رسمی و دولتی به این سمتوسو حرکت کنند. این نکته بدین معناست که دولتها در هر جامعهای باید در صف مقدم تمدنسازی باشند؛ درغیراینصورت و در فقدان همراهی دولت، بهعنوان مهمترین نهاد در هر جامعه، نمیتوان به تمدنسازی امید داشت.
در بحثهای امام موسی صدر، این نکته را میتوان دریافت کرد. بهنظر میرسد بتوان گفت که او در ادامه طرح خود برای پیشرفت جامعه لبنان، در این اندیشه بود که به دولتسازی هم بپردازد. بهاستنباط نگارنده، از طرح صدر، دو مرحله انسانسازی و جامعهسازی توسط ایشان بهخوبی در حال انجام بود و به نقطهها و پیشرفتهای خوبی هم رسیده و حتی مرحله نهادسازی مردمی و غیررسمی هم توسط ایشان انجام شده بود؛ اما ایشان در مرحله دولتسازی، اگرچه پشتوانههای آن را تمهید کرده بود، هنوز بهطور جدی ورود نکرده بود؛ بهویژه با غیبت نابهنگام ایشان و در شرایطی که انقلاب مردم ایران در حال بهثمر رسیدن بود، این بخش از طرح وی در ابهام و ناقص باقی ماند.
درهرحال شاید بتوان بر ابعاد زیر در الزامات تمدنسازی از دید امام موسی صدر تأکید دوچندان کرد؛ که البته هرکدام بهطور مستقل قابل بررسی است:
خواست همگانی و عمومی و تغییر باطنی، ذهنی و معرفتی برای حرکت بهسمت تمدن نوین اسلامی؛ مطابق آنچه صدر در مفهوم تمدن سخن بهمیان آورد، حصول تمدن، بیش از هرچیز مبتنیبر فرهنگ است که لایه نرم و نظری تمدن را تشکیل میدهد؛
حضور دین و عالمان در سیر تکوین تمدن اسلامی، بهویژه تأکید بر جهتگیری الهی در حرکت بهسمت تمدن نوین اسلامی؛ صدر ـ چنانکه گذشت ـ از معجزه تمدنسازی دین بعد از ۱۴۰۰ سال سخن بهمیان میآورد؛
کار و تلاش بهمثابه عنصر بیرونی تغییر جوامع و حرکت بهسمت تمدن نوین اسلامی؛ در ادامه، بهطور مبسوط گفته میشود که در نگاه امام موسی صدر، کار، جوهره تمدن است و بدون کار بهعنوان لایه سخت و عملی تمدن، نمیتوان بهسمت تمدنسازی حرکت کرد؛
توجه به ظرفیتهای غیررسمی، غیردولتی و غیرحاکمیتی، بهویژه حضور و مشارکت فعال و پویای مردمی در فرایند تمدنسازی و ایجاد ظرفیت برای بروز و ظهور استعدادهای موجود، در عین حمایت تصمیمسازان و تصمیمگیران؛
ارتباطات ساختاری دولتهای اسلامی با همدیگر، و هماهنگی و وحدت رویه در تصمیمات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و مناسبات مطلوب با یکدیگر، و نیز تعامل با اندیشههای دیگری بهمنظور بهرهمندی از تجارب و معارف بشری؛
هماهنگیهای میانساختاری (بحث تشکیلات) در سیر تکوین تمدن نوین اسلامی، بهویژه حمایتهای رسمی از حرکت تمدنی؛
تقویت و ایجاد ساختارها و تشکیلات همراه و همگام و موافق با تمدن نوین اسلامی، و تضعیف نهادها و ساختارهای مخالف تمدن نوین اسلامی.
در ادامه، به چند الزام مهم تمدنسازی، که اهمیت بیشتری دارند و در کلام امام موسی صدر هم مورد توجه بودهاند، اشاره میشود.
۱. عدالت
وجه اهمیت عدالت در فکر امام صدر، جدا از وضعیت و شرایط طوایف موجود در لبنان، بهسبب اهمیتی است که در خود عدالت نهفته است. صدر ازآنرو به ستایش عدالت میپردازد که ساخت و پرداخت یک جامعه، با عدالت انجام میگیرد؛ و همانگونهکه تلاش و کارْ تاریخ را میسازد، عدالت نیز تاریخساز است: «تنها در پرتو عدالت است که میهن ساخته میشود؛ عدالت در رفتار و داوری، و گفتار و قضاوت. با عدالت است که تاریخ ساخته میشود» (صدر، ۱۳۹۱ب: ص۱۷۰). ایشان در مباحث خود درباره عدالت، البته عدالت را هدف نمیداند؛ بلکه عدالت هم وسیلهای است برای امکان بخشیدن به تکامل انسان (صدر، ۱۳۸۶: ص۲۰۸)، که جهان هستی خود برآیندی از عدالت است.
۲. آزادی
آزادی، بهرسمیت شناختن تواناییهای انسان است. آزادی است که ظرفیتهای انسان را بروز و ظهور میدهد و در جامعه منعکس و منتشر میکند. ازاینرو، آزادی میتواند با تبدیل ظرفیتهای آدمی، به تمدنسازی کمک کند. مسیر پیمایش جامعه بهسمت تمدن، با بهرهمندی از آزادی ممکن است. بنابراین، صدر بر این نظر است که تمدن با اراده آزادانه انسان ـکه خودْ موضوع و غایت تمدن استـ بهوجود میآید. لازم است توجه داده شود که صدر آزادی را مجموعهای از تواناییها قلمداد میکند که میتواند انسان را بهسمت دلخواه او حرکت دهد. این حرکت در نگاه او باید واجد تفسیری الهی و توحیدی از جهان هستی باشد. بهباور صدر، هیچکس نمیتواند در جامعه محروم از آزادی خدمت کند؛ تواناییهایش را پویا سازد و موهبتهای الهی را بپروراند. آزادی در چنین نگاهی، بهرسمیت شناختن کرامت انسان و خوشگمانی به اوست؛ و فقدان آزادی، بدگمانی به انسان و کاستن از کرامت و منزلت اوست (صدر، ۱۳۸۴: ص۲۴). باید اشاره کرد که حرکت بهسمت تمدن در فقدان آزادی و سلب و محدودسازی آن، ممکن نیست. درواقع، اصل آزادی میتواند خود ضمانت مناسبی برای آزادی باشد: «صیانت از آزادی ممکن نیست، مگر با آزادی» (همان: ص۲۵).
۳. امنیت
پیشرفت در مرحله نخست، و تمدنسازی در ادامه، در جایی حادث میشود که دارای ثبات و امنیت باشد. شرط اصلی و اساسی و ظرف بروز و ظهور تمدن، وجود فضای آرام و ایمن است. نهایت چیزی که میتوان گفت، در تمدنسازی نیاز است که جامعه واجد آرامش نسبی باشد و اتفاق نظری درزمینه مسائل اساسی جامعه وجود داشته باشد و جامعه با حضور حداکثری مردم و با امنیت بهپیش برود. صدر از این وضعیت با عنوان «استقرار جامعه» سخن میگوید. این استقرار، آنگونهکه صدر تفسیر میکند، هم بهمعنای یکجانشینی در برابر بادیهنشینی است که مدنیت را بههمراه دارد و هم بهمعنای وجود امنیت برای پیشبرد جامعه و پیدایش تمدن است. طبیعی است که امنیت نباید باعث مخدوش شدن آزادی شود؛ و ازسویدیگر، بهبهانه امنیت و نظم، نباید آزادی سلب و محدود شود. بهتعبیر صدر، آزادی محدودشدنی نیست؛ آزادی، خود تضمینکننده آزادی است؛ و باید گفت که آزادی، تضمینکننده امنیت هم میتواند باشد.
۴. برابری
صدر درزمینه برابری، نگاه روشنی دارد. اساساً بهنظر میرسد یکی از مهمترین برنامههای او در لبنان، افزونبر استقرار عدالت، از میان بردن تبعیض و نابرابری و تلاش برای کسب برابری در حقوق برای همه طوایف بوده است: «خداوند قائل به سیاه و سفید نیست؛ خصوصاً در منطق قرآن کریم، که میفرماید: نه عرب بر عجم برتری دارد و نه سفید بر سیاه، مگر به تقوا. در منطق قرآن، مقصود از واژه انسان، همه بشر است». (صدر، ۱۳۹۱الف: ص۲۲).
شاید بتوان گفت یکی از مؤلفههایی که میتواند به پیدایش تمدن کمک کند، نفی نژادپرستی جامعه است. جامعهای که در دام نژادپرستی بیفتد، گامهایی بهسمت نابرابری برداشته است و نمیتواند پلههای تمدنسازی را طی کند. صدر، البته با درک ضرورتها و واقعیتهای جامعه لبنان، با این مسئله نیز بهروشنی برخورد کرده است. ایشان ضمن پذیرش تفاوتهای نژادی و تأکید بر بهرهگیری از همه ظرفیتهایی که در نژادهای مختلف نهفته است، بهروشنی به نفی نژادپرستی حکم میکند و برمبنای روایتی از پیامبر اکرم(ص) بر این نظر است که «مردمان چون دانههای شانه در برابرش مساویاند. بنابراین، هر انسانی به اندازه عملش و یا بهتعبیر قرآن، براساس یکی از موازین سهگانه، به خدا نزدیک میشود؛ براساس تقوا یا جهاد یا علم» (همان: ص۵۱). بنابراین، میتوان بر دیگران برتری داشت؛ اما این برتری به نژاد نیست؛ بلکه بر تقوا و جهاد و علم استوار است. صدر تنها معیار برتری را بر عمل مبتنی میکند و همه ملاکهای دیگر را زمینه مردود میشمارد. ضمن اینکه به این نکته نیز اشاره میکند که «جهل و عقبماندگی و فقر و گرسنگی و خواری، نتیجه اعمال افراد جامعه است و هر پیشرفت و موفقیت و دانش و کمالی، نتیجه کار خودمان است» (همان).
با نفی نژادپرستی، راه برای پیشرفت و برابری و آزادی فراهم میشود: «عقبماندگی و نژادپرستی و تبعیض را از بین خواهیم برد تا به تشنگان پیشرفت و برابری و آزادی خدمت کنیم» (صدر، ۱۳۹۱ب: ص۱۷۱). بنابراین، مقابله با عقبماندگی و حرکت در مسیر پیشرفت و تمدن، از مسیر نفی نژادپرستی تحقق مییابد.
درهرحال، ایشان باتوجهبه جامعه متکثر لبنان بر این نظر است که فِرَق، نهتنها مخلّ پیشرفت و تمدن بهشمار نمیروند، بلکه خود دریچههای این تمدناند:
کسانی که گمان میکنند وجود طوایف گوناگون در لبنان و سروسامان دادن به امور آنها، از عوامل ضعف احساس ملی و قومی است، بیشک از دریچهای تنگ به این قضیه مینگرند؛ بلکه طوایف مختلف و سازمانیافته، عوامل تعاون و دریچههای فرهنگیاند که دستاوردهای میلیاردها نفر از افراد بشر این عصر و اعصار گذشته را به ما بازمینمایند. این تجارب، از همین راه به لبنان وارد میشود و آن را بهمثابه یک بدن درمیآورد؛ طوریکه وحدت ملی و انسانی با نبود هر عضوی از آن، ناقص خواهد ماند (صدر، ۱۳۸۳، ص۳۳۰).
۵. کار و تلاش
در باب چگونگی گذار از تمدن قدیم به تمدن نوین، مفروض آن است که ما دچار آشفتگیها و آسیبهایی شده و دارای نگاه تمدنی نبودهایم و دراینزمینه عقبماندگیهایی متوجه جوامع اسلامی است. بنابراین، نیازمند آن هستیم که با بازشناسی وضعیت موجود، بازنگری مجددی به میراث خود داشته و به آن توجه کنیم. اگر این مسئله را مفروض بگیریم که تأسیس یک تمدن، بدون داشتههای مبتنیبر فلسفه و دانشهای مرتبط با این بحث انجام نمیشود و اولویت در آن است که ما میراث خود را بشناسیم، ممکن است برخی از گزارههایی که در این میراث هستند، برای ما قابل استفاده و برخی نیز غیرقابل استفاده باشند. در این بخش میتوان با بازشناخت میراث موجود، آن دستهای را که قابل استفاده است، دوباره بهکار گیریم تا بتوانیم براساسآن، برخی از خلأهای موجود را پُر کنیم.
آنچه دراینمیان میتواند مورد توجه باشد، همانا کار و تلاش است که بنیانهای تکوینی یک تمدن را میسازد. ازاینروست که اگر همه شرایط هم برای تمدنسازی آماده باشد، اما هیچگونه سعی و تلاش عملی صورت نگیرد، هیچ تمدنی پا نمیگیرد. امام موسی صدر معتقد است، اگر ما تمدن را بهمعنای تعامل انسان با حیات درنظر بگیریم، لازم است سعی و تلاش را برای بهرهگیری از این حیات بیشتر کنیم. وی تعریف معنای تمدن به تعامل انسان با حیات و طبیعت را ظرفیت خوبی در راستای توجه به طبیعت و حیات و انسان میداند که انسانها را به تلاش وافری تحریک و تشویق میکند. اینگونه تعامل انسان با حیات، از طریق کار انجام میگیرد. بنابراین، کار و تولیدات ما باید در همه جهات مورد نیاز افزایش یابد؛ زیرا بهتعبیر صدر، «کار، قطعهای از انسان است» (صدر، ۱۳۸۶: ص۱۲۲).
اساساً انسان با کار هویت و معنا مییابد. اگر تعبیر امام موسی صدر را درباره کار درنظر بگیریم، برای دستیابی به تمدن نوین اسلامی در جوامع اسلامی، حرکت و تولید کار باید در مسیر صحیحی قرار گیرد. ما نیاز داریم کار کنیم؛ نه اینکه تنها مصرفکننده باشیم. بنابراین، اگر بخواهیم به تمدن نوین اسلامی دست پیدا کنیم، باید بدانیم نخستین مؤلفه آن، کار و تلاش است. البته این مسئله مورد تأکید قرآن و روایات نیز هست. خداوند در آیه ۳۹ سوره نجم میفرماید: «وَأَنْ لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعی؛ و اینکه برای انسان، بهرهای جز سعی و کوشش او نیست». بنابراین، در ادبیات تمدنی دینی ما کار و کوشش سهم عظیمی دارد و باید مدیریت سیاسی و عمومی جامعه بهسمتی رود که کار و تلاش را در آن نهادینه و ترویج کند تا از این مسیر بتوانیم بهرههای لازم را ببریم و بهسمت تمدن نوین اسلامی گام برداریم.
از نظر صدر، کار ازیکسو قطعهای از انسان است که به نیرو و انرژی تبدیل میشود؛ و ازسویدیگر، پیوند انسان با هستی است. در تعبیر ایشان، «کار آفرینندۀ تمدنها و فرهنگها، و درنتیجه تاریخ است» (همان: ص۱۲۳). گو اینکه جامعهای که کار در آن رونق ندارد، توان آفرینش تمدن و فرهنگ و در نتیجه تاریخ را ندارد. بنابراین در اندیشه صدر، اهمیت کار بیش از آن است که غالباً تصور میشود. گذشته از اینها و باتوجهبه اینکه کار عنصر تاریخساز است، صدر عنصر مهمی دیگری را نیز بر آن میافزاید تا ارزش و اعتبار و اعتنای به کار را بیشتر کند و آن اینکه کار را «تحقق رسالتِ انسان در زندگی» (همان: ص۱۲۵) برمیشمارد.
نتیجه آنچه گفته شد، از نظر صدر این است که انسان از طریق کار میتواند به چنین وظیفهای، یعنی وظیفه تغییر و تحول اقدام کند (همان: ص۱۲۷). البته صدر این توجه را هم میدهد که مراد از کار در اینجا، فقط کار یدی و بدنی نیست؛ بلکه اعم از تفکر و علم و کار بدنی است. تعبیر بسیار مهم دیگری هم دارد که مسیر رسیدن به خداوند را از مسیر کار میداند: «کار، راه انسان بهسوی خداست» (همان). همچنین تعبیر دیگری دارد که در آن، کار را «همان جوهره وجودی انسان و شرف انسان» میشمارد. درواقع، «کار قطعهای از وجود آدمی است؛ اما قطعه شریفتر، یعنی ثمره و غایت و هدف از وجود آدمی» (همان).
صدر در فقره زیر بهروشنی از تأثیر کار و عمل در تمدنسازی سخن بهمیان میآورد و ساخت و پیریزی تمدن را بدون عمل، موفقیتآمیز نمیداند. درواقع، هرچقدر هم بهلحاظ نظری و فلسفی قوی و واجد پشتوانههای نظری مناسب برای تمدن باشیم، اما این مباحث و ایدههای نظری در عمل محقق نشوند، چیزی تغییر نمیکند. درحقیقت، اندیشه و عمل، هر دو باید باهم پیش بروند و هرکدام بدون دیگری نتیجه مطلوبی دربر نخواهد داشت:
تنها عمل انسان است که تاریخ را میسازد؛ آن را تغییر میدهد؛ آن را بهحرکت درمیآورد و بهپیش میبرد. عوامل خارجی، در مسیر ساختن جوامع بشری تأثیر ندارند؛ بلکه این فقط انسان است که با «عملِ» نشئتگرفته از معرفت و شناخت، یا برآمده از جهل و نادانی، یا ناشی از اهمال و بیاعتنایی، فرصت مییابد تا طریقی را برگزیند و گامی را بر گام دیگر ترجیح دهد. واقعیتهای اجتماعی همان خواهد بود که وی اختیار کرده است. تغییر و تحول تاریخی یا اصطلاحاً «جبر تاریخی»، چیزی جز فعل و انفعال میان انسان و جهان نیست (صدر، ۱۳۸۳: ص۸۱).
بنابراین، «عمل» میتواند ابعاد «نظر» را تحقق بخشد. البته همانگونهکه ایشان هم تصریح میکند، عمل باید از معرفت و شناخت نشئت گیرد. چنانکه پیش از این هم گفته شد، فرهنگ یکی از عناصر تمدنساز است و لایه نظری تمدن را پیش میبرد؛ و مدنیت بخش عینی و سخت تمدن را سامان میدهد. ازاینرو، نباید میان نظر و عمل و فرهنگ و مدنیت جدایی باشد.
نویسنده: دکتر شریف لکزایی، دانشیار گروه فلسفه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
—————–
منابع
قرآن کریم.
صدر، سیدموسی (۱۳۸۳)، نای و نی، ترجمه علی حجتی کرمانی، تهران. مؤسسه فرهنگی و تحقیقاتی امام موسی صدر.
صدر، سیدموسی (۱۳۸۴)، ادیان در خدمت انسان، ترجمه سیدعطاالله افتخاری، تهران. مؤسسه فرهنگی و تحقیقاتی امام موسی صدر.
صدر، سیدموسی (۱۳۸۶)، رهیافتهای اقتصادی اسلام، بهاهتمام و ترجمه مهدی فرخیان، تهران. مؤسسه فرهنگی و تحقیقاتی امام موسی صدر.
صدر، سیدموسی (۱۳۹۱الف)، برای زندگی: گفتارهای تفسیری امام موسی صدر، ترجمه مهدی فرخیان، تهران. مؤسسه فرهنگی و تحقیقاتی امام موسی صدر، چاپ دوم.
صدر، سیدموسی (۱۳۹۱ب)، سفر شهادت، ترجمه مهدی فرخیان و احمد ناظم، تهران. مؤسسه فرهنگی و تحقیقاتی امام موسی صدر.
* این نوشتار در نشست علمی تخصصی «بررسی اندیشههای تمدنساز امام موسی صدر» در دانشگاه اصفهان، ۲ دی ماه ۱۳۹۸ ارائه شده است.