شبکه اجتهاد: جامعه ایرانی در نسبت با قانون، جامعهای چند پاره است: گروهی ولو اندک شیفته مظاهر زندگی غیرانسانی غربند که جهانشان با کسب درآمد و پول، لذت و شهوت نظم پیدا میکند. اینان نه برای شریعت و احکام شرعی جایگاهی قائلند و نه برای قانون بما هو قانون. الزام شرعی و الزام قانونی حجاب در جامعه ایرانی برای این گروه تقریبا بیفایده است و اطاعت پذیری اینان از شرع و قانون تقریباً صفر است.
گروهی عرف محور هستند. برای این گروه نیز احکام شرعی و قانون بما هو قانون جایگاهی ندارد، ولی چون نظم جاری زیست ایرانی را پذیرفتهاند، بر اساس عرف غالب جامعه ایران زندگی میکنند. این گروه هرچند به الزام شرعی و الزام قانونی حجاب فی نفسه دلبستگی ندارند، ولی به منظور قوام و دوام یافتن زندگی اجتماعی خویش به فرهنگ عمومی جامعه احترام قائل میشوند و به رعایت قانون حجاب تن میدهند.
گروهی که خود را مدرن مینامند به قانون بما هو قانون گردن مینهند و قانون برایشان به دلیل تعلق فکری و اجتماعی به نظم ماشینی زندگی در جهان غرب، نقش مهمی در زندگی دارد و فصل الخطاب زندگی اجتماعی به شمار میرود. این گروه به رغم عدم تعلق خاطر به حکم شریعت اسلامی، به عقلانیت قانون رسیده اند و خود را به رعایت قانون حجاب عادت میدهند.
گروهی نیز، دلبستگی به نظم مبتنی بر شریعت دارند و به دلیل ترس تاریخی از قانون، همواره مرز بین الزام شرعی و الزام قانونی را حفظ میکنند تا جایی که در مرکزیت قانون گرایی ایشان، فقه و شریعت اسلامی قرار دارد. قانون حجاب برای این گروه به دلیل انطباق کامل با اراده شارع حکیم، مقدس است و عدم اطاعت از این قانون گویا برایشان حکم کفر و شرک دارد.
بر اساس آنچه گفته شد، چالش جدی حکومت اسلامی در مسئله حجاب با گروه اول و دوم است که البته در شرایطی ممکن است گروههای بعدی نیز وارد چالش حجاب شوند چنانکه نشانههایی از آن در روزهای اخیر مشاهد شد. اما وظیفه حکومت در این شرایط چیست؟
ایجاد درک عمومی نسبت به ماهیت قانون در حکومت اسلامی: حتی اگر الزام شرعی حجاب مورد خدشه قرار بگیرد، چنانکه در روزهای اخیر برخی مدعیان فقه و فقاهت چنین اظهاراتی داشتند، الزام بر نوع خاصی از پوشش در جامعه، به منظور حفظ حقوق اجتماعی و رعایت مصلحت عمومی از جمله حقوق حاکم اسلامی است.
اجرای دقیق قانون: وضع قانون، بدون حراست از آن از طریق تسامح در اجرا یا کج سلیقگی در اجرا، یکی از عوامل قانون گریزی شهروندان است. تبدیل قانون گریزی به شیوه مرسوم مواجهه مردم با قوانین و عادی سازی مقاومت در برابر قانون، از یک سو موجب ایجاد شکاف و گسل میان شهروندان و حاکمیت میشود و از سوی دیگر،گروه عرف محور را با گروه نخست در قانون گریزی همراه و همسو میکند و به نقض قانون حجاب در مسئله حاضر و ترویج بی حجابی در جامعه دامن میزند. در مقابل، اجرای درست قانون، عزم گروه سوم را به رعایت قانون حجاب، جدی تر و برای گروه دوم سهل تر و برای گروه نخست اجتنابناپذیرتر میکند.
استفاده همزمان از ظرفیت ابزارهای اقناعی: با وجود اهتمام حکومت به اجرای قانون که در بندهای پیشین گفته شد، در جامعه ایرانی با وجود تنوع فرهنگی، قانون، بهترین محور نظم بخشی اجتماعی نیست؛ زیرا قانون بما هو قانون صرفنظر از عوامل فرهنگی تاثیرگذار، در تاریخ این مرزوبوم جایگاه اجتماعی و تاریخی قابل قبولی نداشته است. بنابراین اثربخشی اجتماعی قانون حجاب باید با ابزارهای اقناعی دیگر همراه شود. ایجاد رابطه عاطفی میان حاکمیت و مردم، ارائه راه حلهای ایجابی برای مبارزه با بی حجابی، معرفی الگوهای موفق زنان محجبه در عرصههای علمی، هنری، سیاسی، اقتصادی و …، تضعیف سلطه فرهنگی سلبریتیهای مروج فرهنگ ضد دینی از جمله ابزارهای اقناعی برای اثربخشی قانون حجاب است.
نویسنده: نصیراله حسنلو؛ پژوهشگر پژوهشگاه فقه نظام