اختصاصی شبکه اجتهاد: سخن از عذاب بودن سیلهای اخیر و همه مصایب طبیعی و ربط دادن ابتلاهای مناطقِ مستضعف و بخشهای ستم دیده و بینوا به گناه و نسیان حق و یا فراموشی امام زمان و هر نوع تفسیر مشابه، هیچ اساس منطقی وقرآنی وشرعی ندارد. با دقت در اطراف وابعاد این حوادث شاهدی بر عذاب انگاری آن نمیتوان یافت. در این باره و با توجه به معارف بنیادین دینی و ب ویژه قرآنی هر گونه تصور عذاب بودن آنها محل شک است.
اگر سیلهای اخیر ایران و زلزلههای سابق و لاحق از مصادیق عذاب الهی بود (به هر دلیل که مدعیان میگویند) مطابق منطق قرآنی در عذابها، اغلب قربانیان باید فاسق و فاجر و گناهکار باشند، در جغرافیای زمین و دست کم ایران این مناطق دارای بیشترین فاسقان و فاجران و غافلان و گناهکاران باشد (و اگر نه عدل الهی نزد عوام خدشه پیدا میکرد). در منطق قرآنی و تاریخ عذابهای الهی، کانون فساد و افساد دستخوش مصیبتهای عذابی شده است. چه معنی دارد که دقیقا مستضعف ترین و بیچاره ترین و محروم ترین مردم در روستاهای دور دست کرمان و کرمانشاه و لرستان و گلستان و دیگر جاهای دنیا جان و مال خود را بر اثر این حوادث از دست بدهند؟ چگونه میشود با این تفاسیر عجیب و غریب از عدل الهی سخن گفت؟
بماند که اگر این زلزلهها و سیلها عذاب الهی باشد و ریشه در گناهکار بودن آن دیار باشد دیگر یاری رساندن به آنان حرام میشود. در ادبیات و بیان قرآنی، انبیای الهی و صالحان زمین از جغرافیای عذاب دور میشدند. اگر گفته شود ریشه در گناه دارد اما لزوما گناه مبتلاها نیست. مردم فلان کشور یا شهر مرفه و غرق در فساد گناه کردند ولی عذابش در روستاهای دورافتاده و مستضعف و خانههای گلین پلدختر فرود آمد! پیداست این تأویل از اولی غریب تر و بدتر است. این توجیهها خود نشان از ضعف عقلانیت و فهم و خرد دینی ماست. بی استثنا، هر نزولات آسمانی و هر ابر و بارانی و هر زلزلهای جزو طبیعی و منطقی این زمین ماست. مشکل اصلی در جای دیگر است که خلاصه به آن خواهیم پرداخت.
متأسفانه اغلب تفسیرها و تحلیلهای آخر زمانی ما از دو شاخصه اصلی مرتبط با امام عصر و عصر ظهور تهی است:
۱- نسبت آخر زمان با مسأله عقل و علم و رشد فهم و آگاهی مردم: در این باره باید با تأسف گفت که عالمان دینی که رسالت بزرگ آنها دعوت به تقدیس وتطبیق عقل و عقلانیت و علم است و وظیفه دارند تا در مقیاس جهانی وآخر الزمانی، مظهر إثاره دفائن العقول، باشند، در مورد پیوستگی عقل و دین و ضرورت اعمال عقل در زندگی خود، کوتاهی میکنند. از شالودههای اصلی دینداری احترام به عقل و علم است. بارشهای باران رحمت مطلق الهی است. هیچ دلیلی نداریم که خدای متعال مردمی را در زمانه ما با بارش باران و زلزله گرفتار عذاب کرده باشد. نشانهای از عذاب آن گونه که در قرآن کریم در باره اقوام گرفتار به بلا و عذاب میخوانیم در این حوادث دیده نمیشود. همه ابعاد ویرانگر سیلهای اخیر و تمام بلایای طبیعی از جمله زلزله و امثال آن بر اثر عدم اعمال عقل است. منظور از چنین امری متهم ساختن مردم مستضعف این مناطق نیست. بلکه دو طبقه باید چنین رسالتی را به انجام برسانند. یکی عالمان و دیگری حاکمان. عالمان دینی و غیر دینی وظیفه دارند در بعد نظری و تفسیری و تربیت عقلی و علمی جوامع آخر الزمانی از حرمت و جایگاه و اهمیت حیاتی استعمال و اعمال عقل دفاع کنند. فقیهان حوزه علمیه و دیگر عالمان ودانشمندان باید پاسدار و مرزبان عقل و خرد باشند. حکمت و عقل و علم از نشانههای بنیادین دینداری است. در روایات بسیاری آمده است که عقل میزان عقاب و ثواب الهی است. از مهمترین این احادیث سخنان شگفت و عجیب ودر عین حال نورانی و سازنده امام باقر در کتاب العقل کتاب کافی است. بجز حدیث معروف «اوّل ما خلقَ اللهُ العقل… بکَ اُثیبُ وعلیک (و در نسخههایی بک) اُعاقبُ» که معیار عقاب و ثواب را به ِاعمال واِهمال عقل برگردانده است در حدیث دوازدهم همان باب، هشام بن حکم از امام کاظم علیه السلام در ضمن حدیثی طولانی و بسیار جامع در باب عقل نقل کرده است:
یا هشام! إن الله تبارک وتعالى بشّر أهلَ العقل والفهم فی کتابه فقال: فبشّر عباد * الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه أولئک الذین هداهم الله وأولئک هم أولو الألباب.
یا هشام! إن الله تبارک وتعالى أکمل للناس الحجج بالعقول، ونصر النبیین بالبیان، ودلّهم على ربوبیته بالأدله،
فقال سبحانه و تعالی: ” وإلهکم إله واحد لا إله إلا هو الرحمن الرحیم * إن فی خلق السماوات والأرض واختلاف اللیل والنهار والفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس، وما أنزل الله من السماء من ماء فأحیى به الأرض بعد موتها وبث فیها من کل دابّه وتصریف الریاح والسحاب المسخر بین السماء والأرض لآیات لقوم یعقلون “.
یا هشام! قد جعل الله ذلک دلیلاً على معرفته بأنّ لهم مُدبّرًا، فقال: ” وسخّر لکم اللیلَ والنهارَ والشمسَ والقمرَ والنجومَ مسخراتٍ بأمره، إنّ فی ذلک لآیاتٍ لقوم یعقلون “. وقال تعالی: ” هو الذی خلقکم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه ثم یخرجکم طفلاً ثم لتبلغوا أشدکم ثم لتکونوا شیوخًا ومنکم من یتوفى من قبل ولتبلغوا أجلاً مُسمّى ولعلّکم تعقلون “وقال تعالی: ” إن فی اختلاف اللیل والنهار وما أنزل الله من السماء من رزق فأحیى به الأرض بعد موتها وتصریف الریاح [والسحاب المسخر بین السماء والأرض] لآیات لقوم یعقلون (۱) ” وقال: ” یحیی الأرض بعد موتها، قد بینا لکم الآیات لعلکم تعقلون (۲) “. وقال: وجنات من أعناب وزرع ونخیل صنوان وغیر صنوان یسقى بماء واحد ونفضل بعضها على بعض فی الاکل، إن فی ذلک لآیات لقوم یعقلون (۳) “. وقال: ” ومن آیاته یریکم البرق خوفا ” وطمعا وینزل من السماء ماء فیحیی به الأرض بعد موتها. إن فی ذلک لآیات لقوم یعقلون
نکات حیرت انگیزی در این آیات که مستندات امام کاظم علیه السلام در باب عقل و اهمیت و مرجعیت و محوریت آن در دینداری و الهیات است دیده میشود اما بخش مهمی از این آیات به تعقل واِعمال عقل در طبیعت و پدیدههای طبیعی مانند باران و باد و حوادث طبیعی است.
نیز ناگفته پیداست که در مفهوم تسخیر و رابطه آن با عقل و تعقل جای تردیدی نیست. این که خدای متعال همه پدیدههای آسمانی را به تسخیر انسان در آورده است به خاطر وجود عقل انسانی است. این تسخیر با اعمال عقل رخ میدهد. اگر انسان اعمال عقل نکند چیزی در تسخیر او نیست. راز و راه مسخر شدگی آفرینش به مقدار استعمال واعمال عقل است. در نتیجه تسخیر آسمان و زمین در سخن الهی از باب بالقوه تسخیرگری انسان به خاطر عقل اوست. اگر این عقل انسانی در این روایت وآیات به کار گرفته نشود نتیجه آن خرابی و ویرانی و محرومیت انسان از برکات طبیعت است.
این نکته طولانی را از این باب عرض کردم که به تقصیر و کوتاهی عالمان دینی در راهبردی نهضت احیا و نشر عقل و تعقل در بین انسانها اشارهای شود. اگر عالمان دینی و غیر دینی انسان را نسبت به اعمال عقل در تعامل با دنیا و طبیعت روشن و آگاه نکنند ریزش باران از آسمان که از بزرگترین بشایر رحمت الهی است چهره تخریبی خواهد داشت.
به نظر میرسد که توسعه و نشر عقل که به استناد به صریح و نص آیات و قوی ترین روایات امامان عقل و حکمت ما امری واجب و حیاتی است از بزرگترین رسالتهای عالمان ماست.
آنان به جای پیوند زدن ویرانگری یک سیل طبیعی به عذاب و گناه و غفلت از امام زمان و أمثال آن باید از تقصیرهای تاریخی خود در قبال مردم و کوتاهی از تبیین عقل و وجوب استعمال آن استغفار کنند. البته گناه کردن ریشه بدبختیهای انسان است. در این تردید نیست. غفلت از امام زمان هم به طور یقین باعث بدبختی است. این هم تردید ناپذیر است اما جالب است که همین جهل به امام وامامت باعث در جاهلیت فسردن و مردن انسان میشود. مفهوم غیر منطوق این روایات اجماعی مسلمانان هم این میشود که امام، راهبر عقل وعلم است که من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه. مرگ جاهلانه و جهالتی نشان یقینی از این امر است که امام، امام و رهبر عقل انسانی است. طبیعی است که این رسالت ذاتی و بنیادین امام در عصر غیبت به عالمان منتقل میشود. باید سیر و جریان فقاهت و ولایت عالمان دینی آنقدر عقل محور شود که بتوان گفت من مات و لم یعرف فقهاء زمانه مات میته جاهلیه. البته ىر هر حال فقیهان هر قدر بلند مقام و دارای مراتب متعالی عقل و تعقیل باشند اما به مقام امامت العقل امام معصوم نخواهند رسید اما رسالت امام در بیدارگری و پاسداری از عقل وتعقل به طور منطقی در عصر غیبت امام معصوم از رسالتهای جانشینان و فقیهان اسلام به شمار میآید.
اگر احادیث و آیات عقل و بویژه نقش بی بدیل و قطعی عقل در رشد و کمال و سلامت و امنیت همه جانبه انسان و «تحقق تسخیر» جدی گرفته میشد جامعه جهانی اسلامی از مکاتب عقل گرا و جریان رنسانس روشنگری قرون گذشته تا کنون از همه پیشی میگرفتند. راز بزرگ عقب ماندگی مسلمانان در تمدن سازی را باید در اهمال عقل دانست. پیداست عقلی که از آن سخن میگوییم و در متون فوق دیده میشود فراگیر ترین مقیاسها و پهنههای طبیعی و مادی و معنوی و نیز دنیوی وآخرتی را در بر میگیرد.
عجیب است که با عنوان «احادیث عقل» و علی رغم این همه روایات وآیات صریح در نقش بنیادین عقل و ضرورت بی تردید وجود آن در «تدیّن واقعی» تقریبا به اجماع بزرگان اهل سنت و بویژه در ادبیات محدثان آنان آن را ضعیف و جعلی دانستهاند. ابن قیم، ابن تیمیه، ذهبی و اخیرا البانی و عالمان معاصر آنان به صراحت در بیانی شبیه به اجماع و اتفاق، «احادیث عقل» را جعلی شمرده و اسناد آنها را ضعیف دانسته اند.
دینداری و التزام به دین در آیات و روایات ما در واقع از توابع و پیوستهای التزام به عقل است. درجهای از عقل باعث پاسداری از جان و مال و ی انسان از طبیعی و مادی میشود و درجات بالاتر و مراتب عمیق تر عقل و تعقل انسان، باعث بازگشت انسان به خدای متعال و التزام به امر و نهی و حکمتهای تشریعی و معرفتی و اعتقادی و در اصطلاح، تحقق تدیّن میشود.
این عقل و تعقل و التزام به آن تنها و منحصراً، وظیفه افراد در مقیاسهای شخصی و محدود نیست. رسالت نهادهای بزرگتر اجتماعی مانند مدیران و دولتمردان و صاحب منصبان و حاکمان هم در همین چارچوب فهم میشود. در واقع نهاد عقلانی و عاقل حکومت نیز ساز و کارهای مدیریت آخر الزمانی خود را بایستی در نهایت جدیت به توسعه عقل وتعقل اجتماعی اختصاص دهد. جاده سازی، شهر سازی، معماری، خانه سازی، نقشه ریزی در تمام امور شهری، شناخت عمیق و درست طبیعت و اقالیم آن و تدوین نظامهای حقوقی ابعاد مختلف زندگی شهروندان بر اساس اعمال واستعمال عقل از رسالتهای حکومتی است. در نتیجه وقتی با پدیدههای ویرانگری مانند زلزله و سیل و امثال آن مواجه میشویم نباید آدرس غلط به مردم بدهیم. این حوادث به خاطر اهمال عقل در ادبیات دینی عالمان دینی و نیز فقدان عقلانیت جامع در مدیریت شهری و حاکمیتهای دولتی است.
۲- نسبت مسألۀ مهدویت با ستمگری و بی کفایتی حکومتها: با نگاهی به کانون فلسفهها و بنیادهای مهدویت و ظهور امام زمان علیه السلام دو مفهوم عدالت گستری (ظلم ستیزی) و توسعه عقل و علم توسط امام علیه السلام کاملا برجسته و مشهود است. ظلمی که از قِبَلِ اهمال عقل در عالمان و اهمال عدل در حاکمان در آخر الزمان به مردم میرسد با تحقق امامت عدل گستر و خرد محور و با نهضتی جهانی در احیای عقل و عدل رفع و اصلاح میشود؛ و عالمان و حاکمان به میزانی که عقل و عدل را راهبری کنند به همان میزان نسبت و قرابت با مهدویت و عصر امام زمان و طرح اصلاح گر جهانی وانسانی او مییابند.
۳- این تفسیر از آنچه این روزها در باب سیلهای اخیر و فریادهای برخی از عالمان علیه جامعه و بی دینی مردم (غالبا مستضعف و قربانی مرگ عقل و عدل) میگذرد تقدیم شد. همه آن چه گفته شد به معنای نادیده گرفتن حماسه بزرگ مردم شریف ایران و روحانیان جهادی و مردمی در خدمت رسانی به مردم نیست. صرفا توجهی بود به مفهوم عقل و تسخیر با عقل و رابطه عقل و عدل در آخر الزمان و بنیادین بودن عنصر عقل و عدل در مفهوم ذاتی امامت حق اسلامی است.