اگر یک کتاب فقهی برای صلاه در نظر بگیریم، از هزار حکم و سه هزار مسئله مستحبی که در نماز بیان میشود چقدر آن در قرآن بیان میشود؟ از این رو عمده بحثی که میتواند آموزههای دینی در مرحله استنباط معارف دینی و اعتقادی از آن به دست بیاوریم «سنت» است. سنت ترجمان قرآن کریم است؛ نقشی که خداوند متعال بر عهده پیامبر (ص) خود قرار داده؛ بنابراین اگر به سنت تمسک نکنیم، آموزههای دینی نحیف خواهند شد.
اختصاصی شبکه اجتهاد: حجتالاسلام والمسلمین سید علی دلبری، دانشیار گروه علوم قرآنی و حدیث دانشگاه علوم اسلامی رضوی و محقق و مؤلف حدیث پژوهی، در ادامه نشستهای مدرسه مجازی حدیث پژوهی مقارن که بهصورت وبینار برگزار شد، به تبیین موضوع «سنت تقریری از نگاه فریقین» پرداخت. این استاد حوزه علمیه مشهد که معتقد است در بین اقسام سنت، «سنت تقریری» در مباحث مغفول واقع شده است، به تبیین زوایای مختلف سنت تقریری پرداخته و از «اهمیت سنت»، « تقریر و سنت در اصطلاح»، «سنت تقریری»، «مقدار دلالت سنت تقریری»، «مقدار حجیت سنت تقریری» و «مصادیق سنت تقریری» سخن میگوید که گزارش آن پیشرویتان قرار میگیرد.
اهمیت سنت: یکی از اقسام سنت که قابل توجه است، سنت تقریری میباشد. سنت بهعنوان دومین منبع استنباط آموزههای دینی شمرده میشود و نقش پررنگی در زمینه استنباط احکام شرعی دارد. شیعه اجماع را قبول ندارد، گرچه نوعی بازگشت به سنت است. همچنین در احکام شرعیه از دیدگاه معاصرین از جمله آیتالله خویی، برای استناد به حکم عقل -بهعنوان تنها دلیل- مصداقی وجود ندارد. کتاب قرآن نیز کلی است و اگر یک کتاب فقهی برای صلاه در نظر بگیریم، از هزار حکم و سه هزار مسئله مستحبی که در نماز بیان میشود چقدر آن در قرآن بیان میشود؟ از این رو عمده بحثی که میتواند آموزههای دینی در مرحله استنباط معارف دینی و اعتقادی از آن به دست بیاوریم «سنت» است. سنت ترجمان قرآن کریم است؛ نقشی که خداوند متعال بر عهده پیامبر (ص) خود قرار داده؛ بنابراین اگر به سنت تمسک نکنیم، آموزههای دینی نحیف خواهند شد.
تقریر در لغت: تقریر قسمی از اقسام سنت است، تقریر در لغت به معنای استحکام بخشی، ثابت کردن، تصویب کردن، موافقت کردن، امضا و تائید میباشد.
تقریر در اصطلاح: بالمعنی الاخص: برخی تقریر را منحصر در سکوت کردند و آنچه بین علمای شیعه چون مرحوم مظفر و شهید صدر معروف است، به «سکوت المعصوم» یاد میشود. یک تعبیر عامیتری وجود دارد که «هرگونه امضا و تأییدی و عکسالعملی که معصوم نسبت به عملکرد دیگران (قول یا فعل) اتخاذ کرده است، آن موضع معصوم بهعنوان تقریر یاد میشود». یا پیامبر (ص) و معصومین (ع) بهصراحت فعلی را تائید میکنند یا با احسن، بَخِن بَخِن، صدقت شخص را مدح و اصل عمل او را تائید میکنند، بهعنوان گونههای تقریر یاد میشود.
سنت در اصطلاح: سنت در اصطلاح بین شیعه و اهل سنت مسئله اختلافی است. بر اساس دیدگاه شیعه اگر رسول خدا(ص) و امامان معصوم مطلبی را فرموده و یا عمل کردند و یا دیگری انجام داد و معصومین آن را تائید کردند و یا دستکم آن را رد نکرده باشند، به آن سنت گفته میشود. آنچه در کتاب اصولی مشهور و معروف است: سنت طریقت النبی و هی ثلاثه قول، فعل و تقریر.
اهل سنت، سنت را قول النبی تفسیر میکنند، او فعل او تقریر. برخی از اهل سنت، معتقدند قول، فعل و تقریر صحابه نیز سنت به شمار میآید و صحابه را عطف به پیامبر نبی (ص) گرفتهاند، برخلاف امامیه که سنت صحابه غیر معصوم را معتبر نمیدانند. برخی از اهل سنت فراتر از صاحبه، اقوال تابعین را هم حجت میدانند.
اشتراک بین فریقین قول نبی او فعل و تقریر است. با این نظر شیعه به سراغ اهلبیت (ه) میرود و اهل سنت صحابه را عطف به پیامبر (ص) میگیرد. در موارد و اقسامش تا حدودی اختلاف است که سنت چگونه تقسیم میشود؛ برخی سنت را صرفاً به فعل تقسیم کردند، برخی سنت را به فعل و قول تفسیر کردند (از علمای شیعه معاصر جناب آقای رشاد همین نظر را دارد) ولی آنچه بین فریقین مشهور است به قول، فعل و تقریر است.
سنت تقریری: در بین اقسام سنت «سنت تقریری» مغفول واقع شده است، کما اینکه سنت فعلی هم مغفول است و عمدتاً به سنت قولی که بهحق است مراجعه میشود. تَقریر معصوم یا سنت تقریری، سکوت و عدم اظهار مخالفت معصوم(ع) در برابر اعمال دیگران است که آن را نشانه رضایت معصوم نسبت به آن عمل دانستهاند. تقریر معصوم کنار قول و فعل معصوم، زیرمجموعه سنت است. از نظر شیعه تقریر معصوم شامل تقریر پیامبر اسلام(ص) و معصومان(ع) پس از او میشود. این حجیت به نظر عموم شیعه عمومیت دارد و به تمسک آیات و روایات به هر آنچه از پیامبر (ص) سر زده در تمام امور عادی و غیر آن، دنیوی یا اخروی، قول یا فعل یا تقریر، همه سکنات معصومین دارای اعتبار و از حجیت برخوردار است.
زوایای سنت تقریری: تقریر بالمعنی الاعم جایگاه قابل توجهی دارد مثلاً برخی بزرگان اجماع از راه «سنت تقریری» تائید کردند. اساساً به نظر شیعه اجماع حجیتی ندارد؛ اجماعی حجت است که کاشف از رأی معصوم باشد. راههای کشف متعدد بیان شده است، یکی از طرق قابل توجه، همین کشف سنت تقریری است که اصحاب در منظر معصومین فعلی انجام میدادند و معصوم بدون ردع و منع، سکوت اختیار کرده است. رضایت معصوم در دل معنای تقریر خوابیده است و میتوان اجماع را از این باب حجت بدانیم.
یکی دیگر از مصادیق قابل توجه که در جایجای فقه و اصول خود را نشان میدهد، سیره عقلاء است. یا در مباحث اصولی مثل بحث خبر ثقه، حجیت و تنهاترین دلیل آن سیره عقلاست. سیره عقلا نیازمند احراز رضایت یا عدم ردع معصوم است که از سنت تقریری کشف میشود. یا بحث ظهورات که دلیل مهم آن سیره عقلاست و با سنت تقریری تثبیت میشود.
اساساً سنت با تمام اهمیتش در خبر واحد و ظواهر جانمایی میکند، چون نصوص و خبر متواتر بسیار اندک هستند و اگر بخواهیم از راه سنت تقریری، امضا شارع را اخذ نکنیم، دستمان خالی خواهد بود. برخی فرمودند تنها دلیل بر حجیت بودنش همین سیره عقلاست.
همچنین، بحث مراجعه به قول رجالی، قول لغوی، سیره متشرعه، عرف و عادات از مباحث سنت تقریری اعتبار میگیرند.
روایات در بسیاری از موارد بهصورت افتائی و پرسش و پاسخ است، نه بهصورت تعلیمی. موارد متعددی است که باید از راه تقریر به جواب برسیم و الا که سؤال، حرف غیرمعصوم است؛ سؤال مطلق است و جواب امام بعضاً مختصر، اینجا یا باید به عمومیت سؤال حرف غیرمعصوم تمسک کنیم یا در ادامه گفتگو بینیم معصوم از کنار فهم راوی چگونه گذشته و به تعبیری سکوت کرده است؛ بنابراین راه حجیت افتاء از طریق سنت تقریری خواهد بود که در حقیقت معصوم آن را تائید کرده است.
روایاتی برای حجیت و اعتبار سنت: ابوحمزه ثمالی از امام محمدباقر (ع) نقل میکند که در این حدیث حضرت به سنت تقریری معصوم تمسک میکند و بهگونهای امام (ع) حجیت سنت تقریری پیامبر (ص) را بیان میکنند. علامه مجلسی و پدر بزرگوارش نیز همین برداشت را از این حدیث دارند: عن ابی حمزه عن ابی جعفر (ع) قال مات الولید بن المغیره فقالت ام سلمه للنبی ان آل المغیره قد اقاموا مناحه فاذهب الیهم فاذن لها فلبست ثیابها و تهیات و کانت من حسنها کانها جان و کانت اذا قامت فارخت شعرها جلل جسدها و عقد بطرفیه خلخالها فندبت ابن عمها بین یدی رسول الله (ص) فقالت: انعی الولید بن الولید ابا الولید فتی العشیرهحامی الحقیقه ماجد یسمو الی طلب الوتیرهقد کان غیثا فی السنین و جعفرا غدقا و میره. فما عاب النبی (ص) فی ذلک و لا قال شیئا و… (بحارالانوار، جزء ۲۲، صفحه ۲۲۶)
یا حدیث معروفی در تقریر فعل حضرت رسول (ص) در مکاسب شیخ انصاری در بخش معاملات و بیع فضولی ذکر شده است که: نبی اکرم(ص) دیناری به عروه بارقی داد تا برای أضحیه گوسفندی بخرد وی با آن دو گوسفند خرید و در بین راه یکی از آن دو را به یک دینار فروخت و با یک گوسفند و یک دینار به خدمت رسول خدا(ص) آمد، حضرتش عمل عروه را تصویب فرمود با این جمله: «بارک الله لک فی صفقه یمینک» این جمله حاکی از رضایت پیامبر (ص) دارد.
مقدار دلالت سنت تقریری: اصولیان میگویند اگر افعل ظهور در وجوب دارد و لاتفعل ظهور در تحریم، فرض براین است که هیچگونه قرینهای نباشد. حالا در سنت تقریری، ما باشیم و یک سکوت، چه میکنیم؟ این سکوت که همراه با قرائن باشد، از مبحث اصولی خارج است.
ادعای من این است که در عالم واقع، ۹۰ درصد افعال قرینه دارند و این قرائن به ما میرساند که فعل چه مرادی دارد و تقریر معصوم از چه بابی بوده است.
اجمالاً اقوالی مطرح است که برخی میگویند اگر قرینهای نباشد، دلالت بر استحباب دارد. اکثر اصولیان شیعه و سنی اباحه بالمعنی الاعم گرفتند. مرحوم مظفر و آیتالله حکیم، اباحه بالمعنی الاخص گرفتند. برخی توقف گفتند و برخی هم گفتند تقریر بر جمیع احکام شرعیه دلالت دارد.
جناب ایروانی در شرح کفایه تعبیری بجا و قابل توجهی دارد که «فقه، بهحسب ظواهر قرائن است»؛ قرائن است که به ما میگوید که چهکاری انجام دهیم نه قرارات اصولیه.
مقدار حجیت سنت تقریری: در روایتی هست یکی از فرزندان امام موسی بن جعفر(ع) در جوانی دنیا را وداع میکرد، امام (ع) به فرزندش قاسم فرمود: برخیز در بالین برادرت سوره صافات را تا پایان آن بخوان. قاسم نیز شروع به خواندن کرد. وقتی به آیه: «فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا ۚ إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِینٍ لَازِبٍ؛(صافات: ۱۱)» رسید، جوان از دنیا رفت. پس از آنکه او را کفن کرده و به سوی قبرستان حرکت دادند، یعقوب بن جعفر(ع) به امام کاظم(ع) عرض کرد: هنگامی که به حالت احتضار در میآمد، بالای سرش سوره یاسین میخوانند، شما دستور دادید سوره صافات بخوانند. امام(ع) فرمود: این سوره در بالای سر هر کس که گرفتار مرگ است خوانده شود، خداوند او را فوری آسوده میکند و از دنیا میرود(بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۸۹).
علما نسبت به این حدیث نظر دارند که صرفاً ما استحباب سوره صافات را استفاده میکنیم که در کلام معلوم بوده یا استحباب سوره یاسین هم از این حدیث به دست میآید؟ کما اینکه غیرمعصومی به معصوم توجه میدهد که آنچه بین ما مشهور است، سوره یاسین است. بزرگانی از باب تقریر معصوم که حضرت آن فرد را ردع نکرده، از سکوت استفاده کردند و اینجا سوره یاسین استحباب دارد.
مصادیق سنت تقریری: ۱- تصدیق قول یا فعل، ۲- مدح و ثنای فاعل، ۳- مشارکت معصوم(ع) در عمل، ۴- امر کردن به لوازم قول یا فعل، ۵- رضایت به نتایج حاصل از فعل، ۶- سکوت همراه با تبسم/ خنده ۷- بازگو کردن کلام، بدون تصدیق یا تکذیب آن، ۸- صرف سکوت؛ که شرح آن را ارجاع میدهم به مقاله گونه «شناسی تقریر در فقه مذاهب». همچنین برخی مقالات و کتب اهل سنت چون: «تقریرات الرسول و دلالته علی الاحکام» و «دراسات الاصولیه فی سنت تقریریه».
سؤال: ما معتقدیم بر اساس ادله، حجیت قول صحابه ثابت نمیشود، چون حجیت فرعی است بر عصمت صاحبه و نه تنها قول صحابه قابل اثبات نیست، بلکه عدالت صحابه هم قابل اثبات نیست؛ برخلاف آنچه اهل سنت معتقدند که همه صحابه عدالتشان قابل اثبات است و لذا قول، فعل و تقریری صحابه را عطف به قول و تقریر پیامبر (ص) میکنند. صحبت در اینجاست اگر این طور مطرح شود که صحابه همان متشرعه هستند، شما برای کشف نظر معصوم چطور به سیره متشرعه استناد میکنید.
دلبری: سیره متشرعهای که ما از آن یاد میکنیم، بهگونهای آبشخور آن از تقریر معصوم است، اینها عملکردی از خود انجام نمیدهند که معصوم راضی نباشد. ما مجموعه عملکرد متشرعه را نگاه میکنیم، ولی اهل سنت اگر قول صحابه را حجت میداند از این باب نیست، قول یک صحابی را مستقلاً حجت میداند، یعنی کاری ندارد اصحاب به ما هو اصحاب همشان هم نظر شده باشند، در حجیت قول صحابه به دنبال اثبات هستند و به نحو عام استغرافی حجت میداند نه بهعنوان عام مجموعی.
شیعه اصل عدالت صحابه را مشکل میداند و معتقد است پایه و اساس ندارد، اهل سنت اگر بنا باشد یک سنگر را از دست بدهد باید سنگرهای دیگر را خالی کند و الا مشخص است، عدالت صحابه خلاف صریح آیات متعدد قرآن کریم است؛ روایات متعددی در منابع اهل سنت وجود دارد که گناهانی نسبت به برخی صحابه داده شده است.
سؤال: در جوامع حدیثی مواردی از اصحاب صادقین (ع) چون محمد بن مسلم و زُراره بن أعیُن نقل میشود، این شبیه کاری نیست که عامه انجام میدهند، رسماً به قول اصحاب استناد میکنند.
دلبری: جنس کار یکی است، در کبری عیبی ندارد که همنظر باشیم اما در صغری قضیه بحث است. اصحابی که ما اراده میکنیم و به آنها تمسک میکنیم با اصحابی که آنها اراده میکنند از زمین تا آسمان فرق دارند. مگر میشود این اصحاب با این عملکرد و آشنایی به حدیث از خودشان فتوا بدهند. در هر جامعهای یک نگاه عقلایی وجود دارد که اگر بخواهیم دیدگاه صاحب مکتبی را کشف کنیم، به سراغ اطرافیان و همراهان نزدیک آن فرد میروند. حالا میخواهید اسم این کار را سیره متشرعه بگذارید یا نه؛ به نظر میرسد راه عقلایی است. فرق ما در صغری و مصادیق است: میگویم بهترین راه کشف نظرات پیامبر (ص) اطرافیان و خصصین و اصحاب پیامبرند اما چه اصحابی؟
سؤال: فرمودید ۹۰ درصد قرائنی داریم که میتوانیم مقدار دلالت را کشف کنیم، عملاً پایه اصول لفظیه زده نمیشود؟
دلبری: اینکه خواسته باشیم بگویم این مباحث فایدهای ندارد، اینطور نیست؛ به هر حال به همان مواردی که برخورد کردیم و قرینه نداشتیم چه باید کرد، باز همین قرارات اصولیه است که به درد ما میخورد. در نتیجه مباحث اصولی در مواردی که قرائنی وجود ندارد ضروری است.