شبکه اجتهاد: بی گمان همه کسانی که در این گیتی به امر خداپرستی واقفند میدانند که حق مطلق فقط اوست و در سایه سار همین حق است که میتوان دین حقیقی را تشخیص داد. تردید در چنین مقوله فطری باعث میشود که همه چیز در چشم انداز اولش جلوه حق و حقیقت داشته باشد و سر از اثبات نظریه تکثر حقها در آورد. در چنین موازنه غیر عاقلانه همه چیز در این جهان، حق اطلاق میشود و هیچ حقیقتی را نباید و نمیتوان حق مطلق دانست.
منتقدین و نظریه پردازان زیادی در این باره سخن راندهاند و هر یک در راستای شفافیت و نظریه پردازی آن قلم زده اند. آن چه اهمیت این بحث را بیشتر نمایان میکند این است که داعیان اثبات این نظریه به گمان خود میتوانند بسیاری از معضلات و مسایل اختلاف برانگیز بین مذاهب و نحلههای مختلف را حل نمایند و در یکسان سازی مفهوم عبادت و دین داری به گونه کاربردی، میدان عمل را از کینه و نزاعهای درون گروهی مذاهب و برون بینشی ادیان، تهذیب و پاکسازی نمایند. یکی از مباحثی که به اهتمام ندای پیامبر گونه امام خمینی طرح و ابتکار آن در جوامع اسلامی به عنوان بحثی کلیدی و راهگشا مطرح و جانی تازه یافت؛ پرده گشایی از ضرورت وحدت بین فرقه ها و مذاهب شیعه و سنی در جهان اسلام بود. به گواهی و استناد سخنهای ارزشمند آن امام راحل، وی با تکیه بر کلام شیعی، بدون ورود و ابتلا به رنگ و بوی نظریههای انحرافی، در ساماندهی مفهوم وحدت بین شیعه و سنی کوشید. از این رو میتوان سرفصلهای طرح وحدت شیعه و سنی را از نگاه امام در گزارههای ذیل بازشناسی کرد:
تحلیل تاریخی
«مساله اختلاف بین پیروان دو طایفه و دو مذهب، ریشه اش از صدر اسلام است. در آن وقت خلفای اموی، و خصوصاً عباسی، درصدد بودند که اختلاف ایجاد کنند. مجالس درست میکرند و [به اختلاف] دامن میزدند. این اختلاف کم کم سبب شد که در بین عوام از اهل سنت و عوام از اهل شیعه این تنافس [فخر فروشی و رقابت] پیدا شود؛ و گرنه نه عوام اهل سنت رسول ا… عمل کرده و میکنند و نه عوامل اهل شیعه پیروی از ائمه اطهار کرده اند. ائمه اطهار کوشش کردند تا اینها را داخل در آن جمعیت کنند، با آنها نماز بخوانند، به تشییع جنازههای آنها بروند. زمان کم کم آمد به این طرف، و قدرتمندان این کار را کردند برای اینکه این دو طایفه با هم سرگرم باشند، و خودشان هر کاری میخواهند بکنند. قریب سیصد سال پیش از این، سیاست خارجی در ایران و در شرق [اجرا] شد. آنها بیشتر درصدد این مسائل برآمدند. کارشناسهای آنها اشخاص و طوایف را مطالعه کردند و روحیات مردم را دیدند و همه جهات مادیات ما را تحت مطالعه قرار دادند، و از دو راه خواستند از ما بهره گیری کنند؛ مادی، میبینید که بهر گیری کردند؛ بهره گیری روحانی هم این بود که به این اختلافات دامن زدند و ما را بیشتر، از هم جدا کردند. اینکه میبینید یک کلمه وقتی از یک آدمی در اینجا صادر میشود، آن را عَلَم میکنند و چند هزار، چند صد هزار چاپ میکنند، نه اینکه یک آدم معمولی این کار را بکند، این دولتها و این خارجیها هستند که به آن دامن میزنند و آن طور منتشر میکنند ما با هم یکی هستیم و ما جدا نیستیم. اختلاف، اختلاف دو تا مذهب است؛ این اختلاف نباید اسباب این معنا بشود که ما در اساس اسلام [اختلاف کنیم]. اسلام بالاتر از این معانی است که مابه واسطه اختلاف مسلکی از اسلام مثلاً چه بکنیم. ما که میبینیم الآن اسلام در معرض خطر است، بر همه ما لازم است که دست به هم بدهیم و از آن اشتباهاتی که در سابق بوده دست برداریم، دستهایی را که مثل سابق [می خواهند] ما را از هم جدا کنند قطع کنیم.» (صحیفه امام ج ۶، ص ۹۵(
آنچه در این تحلیل برآن تاکید شده است گزارش از اختلافی است که در صدر اسلام به لحاظ اغراضی خاص در جامعه اسلامی نمود یافته است و بعدها همین سیاست اختلاف محور در دورههای بعدی به ویژه در سدههای اخیر ضرب آهنگ وحدت جوامع اسلامی را دست خوش سلیقه حاکمان کرده است. از ویژگیهای این گزارش و تحلیل، نشان دادن سنت و سیره معصومین در وحدت بخشی بین مسلمین است. ضرورت سرنخها و بازیابی این سیره میتواند در دوره معاصر بسیار ارزشمند باشد چه این که امروزه برای بسیاری از توده شیعه و سنی درک و تنوع چنین ارتباطی بین مسلمانان در سدههای اولیه بسیار مشکل میباشد مطلب مهم دیگری که قابل بررسی است تحول جوامع اسلامی در طی سدههای مختلف است. اصولاً شناختی منسجم از مکتب شیعه و مکتب عامه و سنیها میتواند ما را به شاهراه وحدت بیشتر نزدیک کند. طرح این پرسش عالمانه و نقادانه به ویژه در بین نخبگان جامعه اسلامی ارزش این موضوع را صد چندان میکند. پرسشهایی از این قبیل که واقعاً مفهوم شیعه گری و سنی گری در سدههای تاریخی آیا همیشه یکنواخت بوده با این که به مرور زمان خواسته یا ناخواسته هر دو این مکتب دچار حواشی خاصی گشتهاند که اینک برای خلاصی از آن حاشیهها باید هر دو طرف هزینههایی را متحمل شوند. برخی نیز بر این نهج غلط استوارند و بر آن به عنوان نظریهای کاربردی اعتماد ورزیدهاند که باید اصل اختلاف را طبیعی دانست. این گروه با این تحلیل که در مواجهه با واقعیت شیعه و سنی، چون رشد مکاتب تاریخی و شناخت انسان را داریم بنابراین باید پذیرا باشیم که آدمی بر اساس دانستههای خویش نظریاتش نیز رقم خورده، بر این اساس باور نمیشود که این اختلاف پدیده یک اختلاف صدر اسلام بوده است چه اینکه هر چیزی که به جهان میآید به نوعی دچار انشعاب میشود و هر یک از این انشعابها برای خود شخصیتی دارند و معجونی از حق و باطل هستند. در این نظریه تاکید شده چون که به جهان میآید به نوعی دچار انشعاب میشود و هر یک از این انشعابها برای خود شخصیتی دارند و معجونی از حق و باطل هستند. در این نظریه تاکید شده چون بحث در حق و باطل اندیشی بین شعبه و سنی حل شدنی نیست و تا قیامت ادامه دارد لازم است که به چشم اندازی نوین فکر کنیم و آن اینکه بیندیشیم چه عواملی میتواند زمینه را برای وحدت بین این دو مهیا نماید. آیا اینکه بیندیشیم چه عواملی میتواند زمینه را برای وحدت بین این دو مهیا نماید. آیا مفاهیم و حقایقی همچون اسلام، قرآن و پیامبر اسلام میتوانند منشا وحدت گردند یا این که با در نظر گرفتن مقوله اندیشه درباره هر یک از این محورها، این گزینهها خود عاملی برای تفرقه تلقی میشوند. چرا که نزاع بینشی و تفکری بین اندیشمندان بر سر تفسیر همین گزارهها رخ نموده و این همه مکاتب عرفانی و تفسیری مگر به غیر از عرضه شدن فهمهای مغایر با یکدیگر درباره کتاب و سنت آشکار گشته است؟
به گمان این عده راه چاره در گزارههای ذیل محقق میشود:
۱- رویکردی کثرت گرا داشته باشیم چه اینکه ندای وحدت هر چند به ظاهر نیکوست ولی سرانجامی به غیر از کثرت ندارد.
۲- به جای اینکه به حقانیت فرقهها بیندیشیم در واقعیت امروزی آنها خیره شویم که چه بخواهیم یا نخواهیم در کنار مذهب مورد علاقه ما دیگر مکاتبی نیز موجودند و برای خود پیروانی دارند.
۳- ریشه حل قضیه این نیست که مصلحت اندیشی کنیم بلکه باید معرفت اندیشی کنیم.
۴- این معرفت اندیشی به این گونه تفسیر میشود که بگوییم انتخاب مذهب و گزینش هر یک از مذاهب شیعه و سنی دخلی در تحقق ایمان فرد ندارد. از این رو چنانچه کسی به هر شیوه فقهی مذاهب عمل کرد او مومن است و پیروی از فقهی خاص به معنای حقانیت و رستگاری نیست.
در نقد این تفکر میآید که:
الف: گر چه داعیه داران چنین نظریهای معتقدند که با این راهکارها وحدت عینی و حقیقی بین مذاهب شیعه و سنی پدید میآید ولی سخن در این است که به چه قیمتی خواهان چنین وحدتی هستیم؟ و اصولاً آیا معقول است که مذاهب را چنین ذبح کنیم؟ و آیا چنین طرحی در مرحله اجرا شدنی است؟ آیا فراموش کردیم که تمام اصول دین و به دنباله آن پیروی کردن از فروع دین تابع یک بینش و کلامی است که به محوریت آن میتوان ایمان خود را سنجش کرد؟ اگر خواسته باشیم چنین فراخ به این موضوع بنگریم دیگر اصلاً هیچ هویتی از دین و دینداری باقی نمیماند. چه این که در این نظریه اصرار بر این است که حق مطلقی وجود ندارد و هر گروه و فرقهای در گیتی، معجونی از حق و باطل است.
ب: محورهای ارزشمند اسلام، قرآن و شخصیت گرانقدر پیامبر به حقیقت میتواند موجبات وحدت را در جامعه اسلامی پدید آورند. با این حال تردیدی نیست که غنای هویت فرهنگی اسلام در همان شاکله و مجموعه همه مکاتب و فرقههایش به برکت تدبر و اندیشه نمودن در سه محور بالا رخ نموده است. بی گمان چنین انشعابی با توجه به مقوله تعقل در اسلام نه تنها ضرر ندارد که در گذر زمان ارتقا و بالندگی اسلام را در پی دارد. از این رو این غنای اسلامی، که در اختلافهای اجتهادی و فرقهای عیان گردیده همه نشان از پویایی دین اسلام دارد که هر مکتبی از آن آزادانه توانسته است برداشت خود را ثبت نماید. اگر منظور از نظریه پیشین این باشد که سه محور مذکور محصولشان چنین اختلافی است باید اذعان داشت قرآن چنین اختلافی را در پرتو آزاد اندیشی و تعقل پذیرفته است. از دیگر سو آن چه کتاب خدا بر آن استوار است و تاکید دارد وحدتی است که در گرو همدلی در جامعه اسلامی باید رواج یابد و همه فرقهها و مذاهب اسلامی با سعه صدر، از نزاع و جنگ بین خود پرهیز نمایند.
محوریت قرآن و اسلام
با بیان پیشین به خوبی ضرورت محور قرار دادن قرآن و اسلام به دست آمد. این ضرورت را باید بدون تعصب ادراک کرد و با استخراج سرنخهای عملی سازی اتحاد از کتاب خدا و سیره معصومان (ع) اهتمام ورزید. در این بین واقع بینی و سیره اهل بیت پیامبر در این مقوله به ظاهر بغرنج، بسیار نشاط آور است. مجموعه سخنان و اصول عملی اهل بیت در مورد راههای رسیدن به وحدت اجتماعی و مذهبی را میتوان در سه محور کلی، تبیین کرد که عبارتند از:
الف: گزارشهایی که در آن به همبستگی و همگرایی مذهبی و شرکت و حضور اجتماعی در مراسم و شعائر مذهبی و مناسک عبادی دعوت میشود.
ب: گزارشهایی که از تلاش اهل بیت در ترویج محورها، زمینهها، عوامل و راهکارهای عملی رسیدن به دوستی، پیوند اجتماعی و اخوت ایمانی، حکایت دارد.
ج: گزارشهایی که در آن تلاش شده تا موانع دوستی و پیوند اجتماعی بر طرف شود.
مهمترین برنامههای امامان شیعه برای وحدت عبارتند از:
۱- حضور در عبادات و شعائر مذهبی اجتماعی که در ذیل نماز جماعت، نماز جمعه و عیدین، تاکید بر فریضه حج، تاکید بر امر به معروف و نهی از منکر، تحقق میپذیرفت.
۲- تاکید بر روابط اجتماعی و عاطفی و اخوت دینی در میان مسلمانان
۳- مدارا و اخلاق مداری در برخورد با مخالفان که در شکلهای متنوعی نمود مییافت:
الف) خوش خلقی و ملایمت.
ب) پرهیز از پرخاشگری و ناسزاگویی
ج) رعایت ملاحظات عاطفی و مذهبی مخالفان.
د) تاکید بر رعایت حقوق اجتماعی و مدن (آقا نوری، علی: امامان شیعه و وحدت اسلامی)
ضرورت بیداری نخبگان
سرآمد رفتاری هر فرقه و مذهبی را نخبگان و عالمان نشان میدهند هر چند این بزرگی و سرآمدی به محوریت استدلال و منطق قوی استحکام یابد برآمد آن ظهور فرهنگ و رفتاری عاقلانه و به دور از تعصب دیگر توده مردم جامعه است. از این رو بایسته است که در راستای وحدت شیعه و دیگر مذاهب اسلامی به گونه جدی عالمان و نخبگان مذاهب در رصد قرار گیرند و با بهره مندی از اصول مشترک، زمینه بالندگی بیشتر قرآن و حقیقت نورانی اسلام را در گیتی فراهم آورند.
اصل برادری و برابری
در این باره هرگز نمیتوان بی تفاوت بود تمام زحمت رسالت در آن دوران مشقت و اندوه این بود که میخواست در کل گیتی چنین نظمی از درون و برون با عنوان برادری و برابری عیان گردد و فراموش ذهنهای سلیقه محور نگردد.
اگر همه مذاهب اسلامی در شرق و غرب جهان با هر رنگ و نژاد، زبان و لهجه شیوای وحدت برابری و برادری پیامبر را آویزه گوش داشته باشند محال است که در هیاهوی ترفندهای برون آمده از مکاتب بیگانه با اسلام بتوانند چنین اتحادی را به وادی تفرقه و نزاع بکشانند.