قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / تأثیر عوامل اجتماعی بر اجتهاد فقیه/ حسین نیک
تأثیر عوامل اجتماعی بر اجتهاد فقیه/ حسین نیک

یادداشت؛

تأثیر عوامل اجتماعی بر اجتهاد فقیه/ حسین نیک

شبکه اجتهاد: فقه اسلامی همواره در تعامل با جامعه و تحولات آن بوده است. فتاوای فقهی بر اساس روش و منابع معتبر استنباط، پاسخ‌هایی به پرسش‌های روزمره در زمینه‌های مختلف زندگی است؛ اما آیا این پاسخ‌ها صرفا بر مبنای متون دینی و قواعد فقهی صادر می‌شوند، یا اینکه عوامل اجتماعی نیز در شکل‌گیری آنها دخیل هستند؟ به نظر می‌رسد عوامل اجتماعی، از جمله تجربه زیستی، تعلقات اجتماعی و علاقه‌های شناختی، به طور پیچیده‌ای بر فتواهای فقها تأثیر می‌گذارند. این عوامل می‌توانند باعث ایجاد تفاوت در تفسیر متون دینی و ارائه فتواهای مختلف شوند.

۱. تجربه زیستی

تجربه زیستی هر فرد، از جمله فقیه، بر نحوه درک او از مسائل و رویدادها تأثیر می‌گذارد.

تجربه زیستی موارد مختلفی را شامل می‌شود؛ همچون: محیطی که فرد در آن رشد کرده است مثل شهر یا روستا؛ تعاملات فرد با افراد و گروه‌های مختلف اجتماعی مثل بازاریان، حکومت و اهالی سیاست و روابط بین‌المللی؛ تجربه زندگی در مکان‌های مختلف و آشنایی با فرهنگ‌های متفاوت در اثر هجرت و سفر؛ مشکلات و چالش‌های شخصی که فقیه در زندگی فردی خود با آن‌ها مواجه شده است. نحوه تربیت خانوادگی و ارزش‌ها و اعتقادات در محیط خانواده او نیز می‌تواند در شکل‌گیری دیدگاه‌های او نقشی اساسی ایفا کند. همه این موارد ممکن است به طور ناخواسته در فتوای فقیه نمود پیدا کنند.

۲. تعلقات اجتماعی

همچنین ممکن است تعلقات اجتماعی فقیه به گروه‌ها و طبقات مختلف، بر دیدگاه‌ها و ارزش‌های او تأثیر بگذارد. مثلا تعلق به یک گروه قومی یا قبیله‌ای می‌تواند بر برخی از فتواها، به ویژه در مسائل مربوط به حقوق و روابط اجتماعی، تأثیرگذار باشد و یا مثال دیگر فقیهی از بدنه طبقه‌‌ی برخوردار و مرفه جامعه، ممکن است دیدگاه متفاوتی نسبت به فقیهی داشته باشد که از طبقه‌ای محروم برآمده است. همچنین تعلقات سیاسی و یا حزبی فقیه می‌تواند بر فتواهای او در مسائل مربوط به حکومت و سیاست تأثیرگذار باشد.

۳. علاقه‌های شناختی

علاقه‌های شناختی فقیه، یعنی حوزه‌هایی که به آن‌ها علاقه بیشتری دارد، بر نحوه مطالعه و تفسیر متون دینی توسط او تأثیر می‌گذارد. گرچه ویژگی‌های فردی همچون استعداد، تیپ شخصیتی، کنجکاوی و خلاقیت فردی در شکل‌گیری علاقه‌های شناختی فرد موثر هستند؛ اما به نظر می‌رسد کفه ترازو در جنبه‌های اجتماعی شکل دهنده علاقه شناختی بیشتر سنگینی می‌کند. محیط فرهنگی که فقیه در آن رشد کرده است، به شدت بر علاقه‌مندی‌های او تأثیر می‌گذارد. برای مثال، فقیهی که در محیطی با گرایشات فلسفی رشد کرده است، احتمالاً به فلسفه ورزی در دین علاقه بیشتری نشان می‌دهد. فقیهی که به تاریخ اسلام علاقه‌مند است، ممکن است در فهم احکام، به زمینه‌های تاریخی آن توجه بیشتری کند. فقیهی که به علوم اجتماعی علاقه‌مند است، ممکن است در تحلیل مسائل اجتماعی و ارائه راهکارهای فقهی، از روش‌های علوم اجتماعی استفاده کند. تعاملات فقیه با سایر افراد، به ویژه همکاران و دوستان، همچنین نیازهای جامعه و مسائل روز، می‌توانند بر علاقه‌مندی فقها به برخی از موضوعات خاص تأثیر بگذارند و این علاقه‌مندی در اجتهاد فقهی‌اش نمود خواهد داشت.

 استاد شهید مرتضی مطهری در مقاله اصل اجتهاد در اسلام در کتاب «ده گفتار» به خوبی متوجه تاثیر عوامل اجتماعی بر اجتهاد فقیه شده است: “کار فقیه و مجتهد استنباط و استخراج احکام است. امّا اطلاع و احاطه او به موضوعات و به اصطلاح، طرز جهان‌بینی‌اش، در فتواهای او زیاد تأثیر دارد. فقیه باید احاطه کامل به موضوعاتی داشته باشد که برای آن موضوعات، فتوا می دهد. اگر دو فقیه را با هم مقایسه کنیم که یکی همیشه گوشه خانه یا مدرسه بوده و دیگری وارد جریانات زندگی بوده است، در این صورت، هر دو فقیه به یک شیوه از ادله شرعی استنباط نمی‌کنند.

فرض کنید: یک نفر در شهر تهران بزرگ شده باشد یا در شهر دیگری مثل تهران که در آنجا آب کُر و جاری فراوان است؛ حوض‌ها، آب‌انبارها و نهرها هست و همین شخص فقیه، بخواهد در احکام طهارت و نجاست فتوا بدهد. این شخص با سوابق زندگی شخصی خود، وقتی به اخبار و روایات طهارت و نجاست مراجعه کند، طوری استنباط می‌کند که خیلی مقرون به احتیاط باشد یا لازم شود که انسان از خیلی چیزها اجتناب کند. ولی اگر همین شخص سفری به زیارت خانه خدا برود و وضع طهارت، نجاست و بی‌آبی را در آنجا ببیند، نظرش در باب طهارت و نجاست فرق می‌کند؛ یعنی بعد از این مسافرت، اگر به اخبار و روایات طهارت و نجاست مراجعه کند، آن اخبار برای او مفهوم دیگری دارد.

 اگر کسی فتواهای فقها را با یکدیگر مقایسه کند و در ضمن به احوال شخصی و طرز تفکر آنها در مسائل زندگی توجه کند، می‌بیند که چگونه سوابق ذهنی یک فقیه و اطلاعات خارجی او از دنیای خارج، در فتواهایش تأثیر داشته است؛ به طوری که فتوای عرب، بوی عرب می‌دهد و فتوای عجم، بوی عجم؛ فتوای دهاتی بوی دهاتی می‌دهد و فتوای شهری، بوی شهری.

 این دین، دین خاتم است و به زمان یا منطقه معینی اختصاص ندارد؛ مربوط به همه منطقه‌ها و زمان‌هاست. دینی است که برای نظام زندگی و پیشرفت زندگی بشر آمده است. پس چگونه ممکن است فقیهی از نظامات و جریانات طبیعی بی‌خبر باشد، به تکامل و پیشرفت زندگی ایمان نداشته باشد و آن‌گاه بتواند دستورهای عالی و مترقی این دین حنیف را که برای همین نظامات آمده و ضامن هدایت این جریان‌ها و تحولات و پیشرفت‌هاست، به طور کامل و درست استنباط کند.”

پیامدهای توجه به تاثیر عوامل اجتماعی در فقه را می‌توان این‌گونه بیان داشت:

۱. نقد مطلق گرایی در فتوا

توجه به عوامل اجتماعی اجتهاد فقیه، می‌تواند نگاه مطلق‌گرا به فتوا را دچار چالشی اساسی سازد. دیدگاه مطلق‌گرا بر این باور است که فتواها صرفاً بر اساس متون دینی و قواعد فقهی صادر می‌شوند. به عبارت دیگر، این نگاه معتقد است که فتواها یک پاسخ قطعی و ثابت برای هر پرسشی هستند و چندان تحت تأثیر زمان، مکان و شرایط اجتماعی قرار نمی‌گیرند.

در نقد این رویکرد به فتوا می‌توان گفت: رویکرد مطلق گرایی در فتوا و نادیده گرفتن عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در نحوه‌ی فهم و تفسیر متون دینی، به معنای نادیده گرفتن بخشی از واقعیت است. نگاهی که صرفاً به متون دینی استناد کند و به شرایط و نیازهای انسان‌ها توجهی نداشته باشد، نمی‌تواند از منظر کارکردی پاسخگوی مسائل پیچیده و متنوع زندگی انسان‌ها باشد؛ در حالی که اسلام دینی است که بر انسان و نیازهای او تمرکز دارد. کسانی که فتواها را به صورت قوانین خشک و غیرقابل تغییر می‌بیند، امکان انعطاف‌پذیری، تطبیق دین با شرایط جدید و پاسخگویی به نیازهای نوین را محدود میدانند. در حالی که نیازهای انسان‌ در طول تاریخ و در جوامع مختلف تغییر می‌کند. بنابراین یک فتوا که در گذشته صادر شده، ممکن است برای شرایط کنونی مناسب نباشد.

۲. ضرورت بازپژوهی ادله و مستندات فتوا

باید در قامت یک فقیه، تنوع فتواها را در میان فقها بهتر و به صورت انتقادی بررسی کرد و از پذیرش بی‌چون و چرای آن‌ها پرهیز کرد. چه‌بسا فتوایی از فقهای قدیم متاثر از بستر تاریخی و اجتماعی دوره خاص و یا در اثر تعلقات اجتماعی آنان پدید آمده باشد. این نکته، بحث مستند قراردادن فتوای متقدمین بر اساس این ایده که قرائن و متونی در دست فقهای پیشین قرار داشته و به ما نرسیده را، مورد خدشه قرار می‌دهد. زیرا هر چقدر ممکن است نزدیکی آنها به عصر نص برای ما کارساز باشد، تفاوت‌ها و دور بودن فرهنگی و اجتماعی ما از آنان، یکسان بودن اجتهاد و فتوای ما و آنان را بعید می‌سازد. آیا واقعا امروزه در دروس خارج فقه به تفاوت‌های فرهنگی میان زمان ما و زمان فقهای گذشته توجه می‌شود تا فتواهای آن‌ها را در بستر اجتماعی – فرهنگی خودشان بررسی کنیم؟

گرچه تأثیرپذیری اجتهاد فقیه از تحولات اجتماعی، یک واقعیت انکارناپذیر است؛ اما چالش اصلی این است که چگونه می‌توان این تأثیرپذیری را به گونه‌ای مدیریت کرد که هم به فقه پویایی و حیات بخشد و هم از انحراف آن با رویکرد نسبی‌گرایانه جلوگیری شود.

توجه به تأثیرات اجتماعی در اجتهاد فقیه، لزوماً منفی و به معنای نسبی‌گرایی مطلق در فقه نیست. نسبی‌گرایی مطلق در فقه به این معناست که تمامی احکام و ارزش‌های دینی به طور کامل وابسته به زمان، مکان و فرهنگ باشند و هیچ اصل ثابت و مطلقی وجود نداشته باشد. چنین چیزی با ویژگی‌های ذاتی و اساسی دین و فقه به عنوان یک نظام هدایتی که نیازمند اصول ثابت و ارزش‌های مطلق است تا بتواند به انسان جهت دهد، در تعارض است. علاوه بر این که راه را برای هرگونه تفسیر دلبخواهی در دین باز می‌کند.

معتقدم می‌توان از بررسی عوامل اجتماعی موثر بر اجتهاد به عنوان فرصتی برای غنی‌سازی فقه استفاده کرد. این بحث نشان می‌دهد که فقه یک علم دینامیک است و با توجه به شرایط زمانی و مکانی، باید به روزرسانی شود.

روش‌شناسی دقیق برای استنباط احکام، می‌تواند به رسیدن به تعادل بین انعطاف‌پذیری در برابر تغییرات اجتماعی و حفظ اصول ثابت دینی، کمک کند.

همچنین با تفکیک ثابت از متغیر و محکم از متشابه و تاکید بر اصول ثابت و محکمات دینی در فقه، در عین حال که به اهمیت تطبیق دین با شرایط جدید دقت می‌شود، می‌توان از دام آفت نسبی‌گرایی در فقه به سلامت عبور کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics
Clicky