شبکه اجتهاد: درباره واقعه عاشورا دو دیدگاه جدی مطرح است. یک دیدگاه بر این عقیده است که قیام و شهادت ابا عبدالله الحسین علیهالسلام اختصاصی خود ایشان است. آن حضرت مکلف به جنگ و عدم صلح با دستگاه یزید و ابن زیاد بود. اما این تکلیف مختص ایشان بوده است و ما نمیتوانیم از این قیام الگو گرفته انقلاب به راه اندازیم. قیام امام حسین علیهالسلام برای ما حجت شرعی نیست و کلفت نمیآورد. عمده دلیلی که برای این قول می آورند یکی عدم تکرار عاشورا در سیره معصومین بعدی علیهمالسلام است و دیگری نفی هر گونه قیام دینی قبل از ظهور حضرت حجت (عج) است.
این دیدگاه نتایج خاص خود را در میان شیعیان دارد. فقدان تکلیف برابر سلاطین ظلم و جور، پذیرش تقدیر سازش و تسلیم، نفی معرفت زایی واقعه عاشورا و تاکید صرف بر شور حسینی از جمله پیامدهای سیاسی و اجتماعی این دیدگاه است. رویکردهای متحجرانه، عافیت طلب و سلطنت طلب و عرفی گرا (سکولار) با این دیدگاه سنخیت و هم زبانی زیادی دارند و مروج آن هستند.
اما دیدگاه دوم بر این عقیده است که نهضت ابا عبدالله الحسین علیهالسلام اختصاصی آن حضرت نیست بلکه حجت شرعی برای همه شیعیان است و تکلیف آور است. عاشورا فقط شور حسینی نیست بلکه شعور حسینی هم هست. بنابر این، قیام امام حسین علیهالسلام ناب ترین منبع فرهنگ سیاسی اسلام است. سخنان ابا عبد الله از مدینه تا کربلا سرشار از فرهنگ حماسی و سیاسی است. از این رو، عاشورا الگوی نهضتهای رهایی بخش است. اسلام سیاسی معاصر با الهام از فرهنگ سیاسی عاشورا پدید آمده است بلکه عاشورا خود اسلام سیاسی است.
اما پاسخ دیدگاه دوم به استدلال تنزّه طلبانه دیدگاه اول آن است که اگر هر یک از معصومین علیهمالسلام با شرایطی مانند امام حسین علیهالسلام مواجه می شدند آنها نیز همین کار را میکردند. شعار «هیهات منّا الذلّه» اختصاص به ابا عبدالله الحسین علیهالسلام ندارد. آن حضرت در روز عاشورا پذیرش ذلّت را از خاندان پیامبر نفی کرد و نه فقط از خود شان. «هیهات منّا الذلّه» شعار همه انبیأ و اولیاء و صلحا است.
از این منظر، چون هیچیک از خلفای بعد یزید ائمه اطهار علیهمالسلام را ملزم به بیعت نکردند آن حضرات هم دست به شمشیر نبردند. اتفاقاً درسی که خلفا از واقعه کربلا گرفتند همین بود که خاندان پیامبر علیهمالسلام خط قرمز دارند و لاجرم باید ظواهر اسلامی را حفظ کنند.
اما مسأله نفی و تحریم قیام قبل از ظهور حضرت حجت عج الله تعالی فرجه الشریف اختصاص به قیامهای ضالّه و ولایت غیر مأذون دارد. قیام ولی فقیه مأذون علیه سلاطین جور به هر اندازهای که به اجتهاد شرعی رسیده باشد، مشروع و واجب الاتباع است. عمومات نصوص در ظلم ستیزی و مبارزه با طاغوت هم موید این نظر است.
بلکه از این دیدگاه علت تاخیر فرج حضرت حجت علیهالسلام رواج دیدگاه قاعدین و عافیت طلبی است. انتظار فرج به معنای سکوت و قعود برابر ظلم نیست بلکه به معنای آمادگی و آماده سازی شرایط ظهور است. مضافاً اینکه دیدگاه اول ریشه در فرهنگ استعماری دارد و در گذشته سابقه نداشته است.
امام خمینی (ره) و به دنبال ایشان حضرت آیتالله خامنهای حفظهالله و بزرگان دیگر در عصر حاضر از برجسته ترین مدافعین و پیروان دیدگاه دوم هستند. بار دیگر، یکپارچگی شور و شعور حسینی با نهضت اسلامی امام خمینی (ره) و برآمدن نظام جمهوری اسلامی و تداوم آن به دست با کفایت امام خامنهای احیا شد و قوت روز افزونی یافته است.
اگرچه خوارجی مسلکان و متحجرین حوزوی و عرفی گرایان دینی و غیر دینی در تلاش هستند که دوباره وضع فرهنگی و عقیدتی به دوران طاغوت بازگردد و مردم به همان شور حسینی بسنده کنند و شعور حسینی را فراموش کنند. غافل از اینکه ملت امام حسین راه مترقیانه و تعالی بخش خود را پیدا کرده است و دیگر به طاغوت باز نمی گردد. پیروزی ملت در دو جنگ تحمیلی آمریکایی صهیونی گواه بزرگی بر این اراده قدسی مردم ایران است. انشاءالله