شبکه اجتهاد: چندی پیش یکی از دانشآموختگان دانشگاه باقر العلوم علیهالسلام در باره پیوند کاریکاتور اهانتآمیز نشریه فرانسوی به ساحت قدس پیامبر صلی الله علیه و آله با سنت استشراقی غرب پرسشی را مطرح ساخت تا پاسخ شفاهی آن را در گروه مورد نظر خود در شبکه اجتماعی نشر دهد. متن زیر ویراسته آن پاسخ همراه با افزودههایی اندک است.
تاریخ مواجهه غرب مسیحی با پیامبر به چهار دوره تقسیم میشود:
یک ـ مرحله مواجهه دینی با پیامبر و اسلام
غرب مسیحی از دیرباز و از زمان نخستین مواجهههای خود با قرآن و اسلام وپیامبر صلی الله علیه و آله، همواره موضعی خصمانه نسبت به آنها داشت. منظور از غرب مسیحی همان اروپاست و نمیتوان آن را برای مطلق غرب و یا همه مسیحیان به کار برد، بنا بر این قطعا امپراتوری روم شرقی جزو آن به شمار نمیرود.
نخستین نوشتههای مسیحیت اروپا در باره پیامبر صلی الله علیه و آله همراه با تعابیری بسیار ناپسند و ناهمگرایانه و کینهتوزانه است، تا جایی که جنگهای صلیبی با محوریّت همین دیدگاه خصمانه و افراطی شکل گرفت. باید توجه داشت که شرکتکنندگان در جنگهای صلیبی همه مسیحیان و همه اروپاییان نبودند، پرچم جنگهای صلیبی بر دوش مسیحیان اروپای غربی بود و آسیبهایی که دیگر مسیحیان به ویژه مسیحیان ارتودوکس در مسیر حرکت صلیبیان به سوی بیتالمقدس دیدند شاید از آسیبهایی که مسلمانان دیدند کمتر نبود.
در خلال همین جنگهای صلیبی که حدود دویست سال طول کشید و به ویژه در در مراحل پایانی آن، مسیحیان اروپا با واقعیتهای شرق اسلامی آشنا شدند. این آشنایی از یک سو زمینهساز تجدید نظر آنها در وضعیت خودشان شد و آنها را به فکر پیشرفت و خروج از عقبماندگی انداخت و از سوی دیگر با توجه به ناکامیهای مکرر در جنگهای صلیبی موجب دست کشیدن آنها از جنگ و روی آوردن به حرکتهای تبشیری شد. استدلال آنها برای فعالیتهای تبشیری این بود که چون با زور شمشیر نتوانستیم بر مسلمانان غلبه کنیم، اکنون باید این مردم را با حقیقت دجال (نستجیر بالله، با این تعبیر ناروا پیامبر را اراده میکردند) آشنا کنیم تا اثر تعلیمات و القائات او از بین برود. هجوم مبلغان و مبشران مسیحی به سرزمینهای اسلامی از جمله ایران عزیز ما با همین مبنا صورت گرفت. این تصمیم و برنامه کلیسا ضد پیامبر هم برای غرب مسیحی دستاورد زیادی نداشت.
دو ـ مرحله مواجهه سیاسی با اسلام و مسلمانان
در قرن پانزدهم و به دنبال تحوّلات قرون وسطا یعنی شروع عصر رنسانس و تغییر کانون قدرت از دین به سیاست و از کلیسا به کاخهای حکومتی، باز هم این موضع خصمانه ضد پیامبر در غرب از بین نرفت ولی جوهرهی دینی آن به جوهرهی سیاسی تغییر ماهیت داد.
در دوران پس از رنسانس، حاکمان سیاسی و استعمارگر غربی دست از سودای رهانیدن مسلمانان از دجال مزعوم خود کشیدند و در راستای اهداف سیاسی و اقتصادی خود و با به حاشیه راندن اهداف دینی، در پی بهرهمندی از منابع موجود در سرزمینهای اسلامی برآمدند و در این راستا از حرکات تبشیری مسیحیت نیز بهره جستند. این وضعیت با فراز و نشیبی که داشت تا جنگ جهانی دوم ادامه یافت. در این دوره خصومت با شخص پیامبر کمتر وخصومت نسبت به مسلمانان و طمع به ثروت آنها بیشتر شد.
سه ـ مرحله مواجهه علمی با پیامبر و اسلام
مرحله سوم که پس از جنگ جهانی دوم رونق گرفت، غلبه یافتن تدریجی انگیزههای علمی در مواجهه با اسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله بود. در این دوره بررسی تاریخ پیامبر در آکادمیهای علمی شرقشناسی و زبان عربی دنبال شد و نقش حمایتی و سیاستگذاری مستقیم دولتهای استعماری در تولید آثار مربوط به پیامبر و اسلام کمتر شد و به همین دلیل بر تعداد آثاری که از آنها بوی انصاف و حقیقتجویی به مشام میرسید افزوده شد. کلیسا نیز که قبلا از جنگ دست کشیده بود و به فعالیتهای تبشیری روی آورده بود باز هم یک گام دیگر عقبنشینی کرد و در بیانیه شورای دوم واتیکان در سال ۱۹۶۵ دین مسلمانان را به رسمیت شناخت، به این معنی که هر چند وحیانی بودن اسلام و قرآن و پیامبر راستین بودن حضرت محمد صلی الله علیه و آله را نپذیرفت، اما گفت اسلام را به عنوان یک دین باید پذیرفت، مسلمانان که پیرو اسلام هستند میگویند پیامبرشان از طرف خدا آمده است و دینشان یک دین آسمان است. این هم یک تحول مثبت در موضع غرب نسبت به اسلام بود. در این دوره رویکرد خصمانه به پیامبر رو به ضعف رفت و کم کم آثاری ظاهر شد که نشاندهنده کوشش برخی از غربیان برای شناخت واقعی پیامبر است.
چهار ـ مرحله مواجهه رسانهای با پیامبر و اسلام
فضای برآمده از مرحله سوم تا پیدایش ماجرای ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ م. که به شکل آشکار دو نوع شرقشناسی علمی و رسانهای راه خود را از هم جدا کردند، ادامه یافت. ماجرای یازدهم سپتامبر را میتوان به صورت نمادین آغاز از هم جدا شدن آشکار این دو رویکرد از یکدیگر دانست. تقریبا در این دوره جدید دیگر آثار علمی و آکادمیک با رویکرد خصمانه علیه پیامبر منتشر نشده است، و بلکه بر عکس شاهد انتشار چندین کتاب ارزشمند شایسته ترجمه به زبان فارسی و عربی هستیم. ولی در فضای رسانهای و همسو با اهداف سیاسی سلطهجویانه همراه با دامن زدن به اسلامهراسی شاهد ادامه رفتارهای خصومتآمیز هستیم.
روشن است که این تقسیمبندی به این معنی نیست که در دورههای دوم و سوم و چهارم هیچ نشانه و ردپایی از دورههای قبل وجود ندارد، بلکه به معنای شروع یک مرحله تحولیافته و جدید است هر چند هنوز دوره قبل به صورت کامل به پایان نرسیده باشد.
بنا بر این کینهتوزیهای رسانهای غرب و موضعگیریهای کژاندیشانه دولتمردانی مانند نخستوزیر فرانسه علیه پیامبر که هر از گاهی رخ مینماید، یک فعالیت رسانهای و فاقد پشتوانه دینی و پشتوانه علمی حتی در خود غرب است و این خاکافشانیها بر چهره خورشید از نورانیت پیامبر حتی در خود غرب هم نمیکاهد. دوره اینگونه برخوردها با پیامبر چندین دهه است که در غرب به سر آمده است و شکاف بین نهادهای دینی و علمی با این بدزبانیهای رسانهای صاحبان زر و زور بیش از آن است که تزویر این دسته از دولتمردان خاماندیش اروپایی را بپوشاند.