قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / حواشی یک سخنرانی و گفتگو در باب «حکومت ولایی»
حواشی یک سخنرانی و گفتگو در باب «حکومت ولایی»

گزارش؛

حواشی یک سخنرانی و گفتگو در باب «حکومت ولایی»

سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین مسعود عالی در حسینیه امام خمینی پیرامون حکومت ولایی و انعکاس فرازی از آن در شبکه‌‌های اجتماعی و فضاهای علمی که «شیعه در طول تاریخ حکومت ولایی نداشته، حتی زمان امیرالمومنین و در زمان امیرالمومنین حکومت ولایی نبود»، واکنش‌هایی از سوی برخی اساتید به‌دنبال داشت.

به گزارش خبرنگار اجتهاد، در گروهی که مجمعی از اساتید و فضلای حوزه و دانشگاه حضور دارند گفتگوی مکتوبی بین استاد سید جواد ورعی و استاد علی شیروانی، با حضور استاد حسینی قمی -که واسط گفتگو با استاد عالی بودند- در گرفت که با توضیحات تکمیلی و پاسخ‌های استاد مسعود عالی همراه بود.

استاد عالی بیان در سخنانی بیان داشته بود: «من با تمام اعتقاد قلبی ام می‌گویم به والله العظیم دارم قسم می‌خورم. قسم جلاله می‌خورم. می‌دانم چه دارم می‌گویم. شیعه تو طول تاریخ حکومت ولایی نداشته حتی زمان امیرالمومنین. این خیلی عجیبه!! زمان امیرالمومنین هم حکومت ولایی نبود. کسانی که آمدن حاکم کردند امیرالمومنین را. حضرت علی را به عنوان جانشین پیامبر، ولی الله، امام معصوم نپذیرفتند، مردم حضرت را به عنوان خلیفه چهارم پذیرفتند. مردم آن زمان تلقی شان نسبت به امیرالمومنین و نسبت به حاکم نه به عنوان ولی خدا بلکه به عنوان حاکم بود، لذا حکومت (حضرت علی) ولایی نبود. تنها حکومت ولایی زمان ماست، تو این ۴۵ سال».

او در توضیحاتی سخنان اخیر خود آورده است: ولایت دو جنبه دارد: ۱) جنبه ثبوتی و نفس‌الامری که اهلبیت علیهم‌السلام آن را از جانب خدا داشته و دارند و ربطی به پذیرش مردم ندارد. ۲)‌جنبه اثباتی و برای دیگران که تحقق آن منوط به پذیرش دیگران است و با زور و تحمیل نیست.(مثل الامام مثل الکعبه اذ توتی ولا تاتی) در زمان حضرت امیر‌ علیه‌السلام این اتفاق نیفتاد که به عنوان ولی خدا و امام معصوم او را بپذیرند (تاچه رسد به سایر امامان معصوم) بلکه حضرت را به عنوان خلیفه چهارم پذیرفتند.

(لم یمتثل امر رسول الله فی الهادین بعد الهادین) حکومت ولایی به همین معناست که مردم امیرالمومنین علی علیه‌السلام را به عنوان ولی خدا بر خود حاکم کنند،نه صرفا به عنوان خلیفه و این امری جدا از ولایت ثبوتی خود حضرت امیر علیه‌السلام است که از طرف خدا به او داده شده و ربطی به پذیرش مردم ندارد.

اما ولایت اثباتی (پذیرش ولی خدا به عنوان ولی و حاکم توامان) در زمان ائمه علیهم‌السلام و حضرت امیر‌ علیه‌السلام تحقق نیافت،‌ ولی در زمان حاضر ولایتی که برای فقیه به اجماع فقها (با اختلاف در محدوده آن) بنا به نصب معصومین به عنوان نیابت عامه قرار داده شده، توسط مردم پذیرفته شد. لذا ثبوتا و اثباتا نظام به عنوان نظامی ولایی است.

نپذیرفتن ولایت معصومین بی‌لیاقتی و عدم رشد مردم آن زمان بوده و هیچ کسر شانی برای اهل‌بیت علیهم‌السلام نیست. البته پذیرش در زمان ما نشانه رشد و بلوغ شیعه است که از زمینه های حکومت ولایی مهدوی است ان‌شاالله. بنابراین غرض، تذکر نعمت نظام اسلامی و مردم ولایی و کمک به آن است که با انتقاد درست و بجا ممکن خواهد بود و نه تخریب و تهمت و لجن پراکنی.

اینک تفصیل گفتگوی مکتوب اساتید پیرامون موضوع و مباحث فوق، بدون دخل و تصرفی و با مقداری ویرایش و تلخیص از منظر ارباب فکر و اندیشه می‌گذرد.

استاد شیروانی: سخن جناب آقالی عالی این است که در طول تاریخ تنها در جمهوری اسلامی است که مردم حاکم را به عنوان ولی خدا پذیرفته‌اند.

استاد ورعی: این سخن موجب نمی‌شود که ایشان نتیجه بگیرد: حکومت علوی، ولایی نبود و فقط جمهوری اسلامی حکومت ولایی است. بالاخره امیرمومنان (ع)، هر چند با بیعت مردم زمام امور را به دست گرفت، اما ولی خدا بود و حکومتش، ولایی.

ولایی بودن حکومت به این نیست که مردم کسی را ولی خدا یا نایب او بدانند، اتفاقا ممکن است مردم کسی را نایب ولی خدا بدانند، ولی حکومتش ولایی نباشد. به تعبیر نائینی (ره) ، حقیقت حکومت ولایی این است که زمامدار حکومت را امانت بداند، نه ملک.

استاد شیروانی: مدعای ایشان آن است که مردم که با حضرت علی علیه آلاف التحیه و السلام بیعت کردند حاکمیت او را (به تعبیر من) عرفی می‌دانستند نه قدسی؛ ولی در قانون اساسی حاکمیت نوعی قدسیت دارد و به تعبیر امام خمینی (ره) امتداد ولایت رسول الله است و مردم هم رای دادند و پذیرفتند.

استاد ورعی: ایشان ولایی بودن حکومت را درست معنا نکردند. ولایی بودن حکومت به این نیست که مردم کسی را به عنوان ولی خدا یا نایب او بر مسند بنشانند. هیچ بعدی ندارد که مردم کسی را به عنوان نایب امام بر مسند بنشانند ولی او به قاعده رفتار نکند، آیا در این فرض حکومتش ولایی است؟ ولی مردم چون با علی ع به عنوان خلیفه چهارم بیعت کردند، حکومتش ولایی نیست!؟

آیا به صرف اینکه مردمی حکومت را قدسی بدانند، قدسی می‌شود، حتی اگر عملکردش خلاف موازین باشد؟ و به صرف اینکه حکومتی را قدسی ندانند، قدسی نخواهد بود، ولو طبق موازین رفتار کند و عدالت را پیاده کند (حکومت علوی)؟”

استاد عالی: آنچه از مرحوم نائینی عرض شده است منافی عرض بنده نیست در زمان ما هم ثبوتا و هم اثباتا آنکه شرائط ولایت را دارد در راس قرار می‌گیرد نه به صرف تلقی مردم؛ ولی در زمان حضرت امیر علیه‌السلام حضرت ثبوتا ولایت داشتند اما مردم به این عنوان حضرت را نپذیرفتند.

آنچه بنده عرض کردم “صرف تلقی مردم در زمان ما نیست که حاکم خود را امانت دار نداند و حکومت را ملک طلق خود بداند” اگر این باشد که از ولایت ساقط و منعزل هست.

ناقد محترم گمان کرده بنده صرف نگاه مردم را ملاک ولایی بودن دانسته‌ام در حالی که در صحبت عرض کردم در زمان ما کسی که در مجموع صفات فقه و عدالت و تقوا و شجاعت و… را در حد بالاتر از دیگران (در مجموع) داراست و در عین حال مردم هم او را به این عنوان بپذیرند. این همان حکومت ولایی است ثبوتا و اثباتا برخلاف زمان حضرت امیر علیه السلام.

استاد ورعی: معتقدم در آن جایگاه و بیت، باید با احتیاط بیشتری نسبت به حکومت امام معصوم و قیاس آن با حکومت فقیه سخن گفت. اما ، اشکال هم چنان باقی است.

ولایی بودن حکومت به دو عنصر اساسی متکی است:

۱. منتسب بودن حکومت به شرع و منصوب بودن حاکم به نصب خاص یا عام

۲. عملکرد زمامدار بر اساس موازین (برقراری عدالت و …)

و چون هر دو عنصر در حکومت علوی بود، پس حکومتش ولایی بود، هر چند مردم به عنوان ولی خدا با او بیعت نکرده باشند. اما نسبت به جمهوری اسلامی، با قبول وجود عنصر اول و انتخاب فقیه عادل از سوی مردم به همین عنوان، احتمال فقدان عنصر دوم منتفی نیست و لذا لزوما حکومت ولایی نخواهد بود. کارنامه ولی فقیه در جمهوری اسلامی با کارنامه امام علی (ع) در خصوص شاخص دوم، غیرقابل قیاس است.

پس نباید گفت: حکومت امام علی ولایی نبود و حکومت جمهوری اسلامی ولایی است.

شگفت آور است که ایشان ولایی بودن حکومت علوی را اثباتا، به باور مردم گره زده‌اند که علی (ع) را ولی خدا نمی‌دانستند.

استاد عالی: حکومت ولایی یعنی حکومتی که حاکم آن ولی خداست و مردم هم او را به این عنوان پذیرفته و با او بیعت کرده باشند. در زمان حضرت امیر علیه السلام عنصر اول بود ولی عنصر دوم مفقود بود. [بنده متوجه نشدم مسئله عملکرد زمامدار (برقراری عدالت) با فرض ولی خدا بودن بر چه اساس اضافه شد؟!] لذا در دعای ندبه می‌خوانیم: “لم یمتثل امر رسول الله فی الهادین بعد الهادین….”

در زمان ما هر دو عنصر موجود است، فقیه عادل که با نصب ائمه به عنوان نائب عام در زمان غیبت ولایت پیدا می‌کند که حتی امام راحل آنرا مطلقه هم می‌دانست و مردم هم به همین عنوان رهبری را می‌پذیرند. (در قانون اساسی هم به این دو عنصر اشاره شده)، لذا ساختار حکومت ولایی است.

ضمنا اینکه مردم امیرالمومنین علیه‌السلام را به عنوان ولی الله و حجت خدا و امام معصوم و جانشین پیامبر نپذیرفتند این کسر شان حضرت نیست، او که ولی الله اعظم و جایگاهش ثبوتاً محفوظ است، این بی‌لیاقتی و عدم بلوغ مردم آن زمان بوده آنچنان که بقیه ائمه را نپذیرفتند.

حال وقتی می‌گوییم مردم زمان ما پذیرای ولایت شدند این بلوغ شیعه و نزدیکتر شدن مراحل تاریخی به ظهور هست. نباید اینها قیاس با امیرالمومنین (ع) و کارنامه حضرت تلقی گردد که در کلام ناقد محترم آمده بود.

استاد ورعی: جهت ایضاح بیشتر نکاتی را تقدیم می‌کنم.

۱. دخیل دانستن “قبول مردم” به این که حاکم ولی خداست، در ولایی بودن حکومت فاقد دلیل است. حکومت علوی حکومت ولی خداست، ولو مردم به این عنوان بیعت نکرده باشند. البته بیعت مردم شرط تشکیل حکومت است و بدون آن جایز/ ممکن (بنابر دو دیدگاه) نیست.

۲. با توجه به اینکه ماهیت حکومت یا امانتداری است (حکومت ولایی) یا مالکیت (حکومت استبدادی)، و فلسفه حکومت هم برقراری عدالت؛ چگونه ممکن است عنصر امانتداری و عدالت را که معطوف به عملکرد حکومت است، نه صرف منصوب بودن، در “ولایی شمردن حکومت” نادیده گرفت؟

۳. فرض کنیم در عصر غیبت فقیه عادلی حکومت تشکیل دهد و مردم هم به عنوان نایب امام او را بپذیرند، ولی رویکردش برقراری عدالت نباشد یا قادر به برقراری آن نباشد، آیا باز هم این حکومت ولایی است و مطلوب و مرضی حق تعالی؟

۴. با توجه به آنچه در فقه در سلسله مراتب ولایت گفته شده که اگر ولایت فقیه عادل ممکن نشد، ولایت مومن عادل، و اگر نشد ولایت مومن فاسق، معلوم می‌شود غرض اصلی از حکومت “امانتداری و عدالت” است، و نصب و عدالت زمامدار همگی جنبه طریقی دارد، آنچه اصالت دارد، برقراری عدالت است، چنان که در بیانات مولی امیرالمونین هم با صراحت ملاحظه می‌شود.

پس نمی‌توان عنصر امانت و عدالت را در حکومت ولایی نادیده گرفت، بلکه عنصر اصلی است و مهم تر از نصب و عدالت شخصی زمامدار.

چنانکه وقتی از سید بن طاووس پرسیدند: حکومت مسلمان ظالم مقدم است یا کافر عادل؟ بلافاصله گفت: کافر عادل.

استاد عالی: مباحثی مطرح شد که اصلا از دایره بحث بیرون بود و آنچه بنده عرض کردم بسیار واضح بود و ظاهرا دوستان در صدد پیچاندن آن هستند.

بحث اصلا ولایت ثبوتی و نفس الامری حضرت امیر علیه‌السلام نیست و تنها بحث بر سر ولایت اثباتی و تحقق آن برای دیگران است که این منوط به پذیرش هست (مثل الامام مثل الکعبه اذ توتی و لاتاتی) حرف بنده این بود که این پذیرش زمان حضرت به عنوان ولی خدا و حجت الهی صورت نگرفت و در زمان ما مومنین به بلوغ رسیده‌اند و تحقق یافته و حاکم را به عنوان ولی (همان ولایت فقیه عادل جامع الشرائط) پذیرفته‌اند.

به همین مقدار تفاوت اسم حکومت زمان حضرت امیر (ع) را عرض کردیم ولایی نبوده چون تلقی و پذیرش به این عنوان نبوده است؛ حال شما بگویید ولایی بوده باز در اصل مسئله تفاوت ۲ دوره (ضعف و نقص مردم زمان حضرت و بلوغ و رشد مردم زمان ما)، تفاوتی ایجاد نمی‌کند، همه حرف ما هم همین بود که این تلقی مردم زمان ما از حکومت در طول تاریخ نبوده و این نعمت بزرگی است که در زمان ما اتفاق افتاده و زمینه ساز ظهور است. ان‌شاءالله

استاد ورعی: تمام دغدغه بنده این است که وقتی فردی مثل استاد مسعود عالی در بیت رهبری، به ملاک تفاوت نگاه مردم این زمان به زمامدار، (آن هم زمان تاسیس جمهوری اسلامی، نه زمان حال که معلوم نیست هم چنان نظر اکثریت جامعه چنین باشد) جمهوری اسلامی را ثبوتا و اثباتا، ولایی می‌شمارد و ولایی بودن حکومت علوی را نفی می‌کند، آن هم بدون عنایت به عملکرد ۵ ساله آن حکومت و عملکرد ۴۵ ساله این حکومت، در برقراری عدالت به عنوان فلسفه حکومت؛ و اساسا “عملکرد حکومت” را در ولایی بودن و نبودن حکومت دخیل نمی‌داند، مردم به ویژه نسل جوان چه قضاوتی نسبت به حکومت ولایی می‌کنند، و چه تصوری از حکومت امام زمان (عج) در ذهنشان شکل می‌گیرد.

حقیقت و فلسفه ولایت و حکومت، عدالت است، کارنامه جمهوری اسلامی فقط در همین یک شاخص (عدالت) چگونه است؟ و چه نسبتی با کارنامه حکومت علوی دارد؟

آیا در روزگاری که مردم حکومتها را با کارآمدی آنها قضاوت می‌کنند، به پیامدهای خطرناک این نگاه و نگرش در توصیف حکومت مطلوب دینی اندیشیده‌ایم؟

حکومت آرمانی اسلامی را صرفا “حکومت ولی خدا یا نایب ایشان و پذیرش او از جانب مردم با این عنوان” و آن را مقدمه ظهور امام عصر ارواحنا فداه شمردن، بدون عنایت به کارنامه این حکومت، مخاطب را به حکومت دینی و حکومت مهدوی خوشبین می‌کند یا نا امید؟

تفاوت دو دوره را قبول دارم، ولی مطمئن باشید اگر نتوانیم کارآمدی حکومت دینی را اثبات کنیم، و با این ادبیات از جمهوری اسلامی دفاع کنیم، اصل و اساس نظریه حکومت دینی و ولایت اولیای الهی انکار خواهد شد.”

استاد عالی: این نقل قول و تحریف از بی‌تقوایی هست بنده قسم جلاله خوردم که نظام جمهوری اسلامی از بزرگترین نعمت‌های الهی هست و قسم جلاله ربطی به بحث ولایی بودن نداشت. لذا ناقل در نقل قولها تقوا داشته باشند و اشتباهشان را تصحیح کنند.

توجه: متن پیاده شده فراز سخنرانی استاد عالی بدین شرح است: …. این نعمت جمهوری اسلامی، به والله العظیم (قسم جلاله می‌خورم و می‌دانم چه می‌گویم)، این نعمت از بزرگترین نعمتهایی است که پروردگار عالم به ما داده است، شیعه در طول تاریخ حکومت ولایی نداشته، حتی زمان امیرالمومنین، این خیلی عجیبه‌ها، حکومت امیر المومنین ولایی نبود، من یک سئوال از شما دارم، آیا کسانی که امیرالمومنین را حاکم کردند، با امیرالمومنین به عنوان خلیفه پیغمبر و امام معصوم و ولی خدا بیعت کردند و پذیرفتند یا به عنوان خلیفه چهارم؟ به عنوان خلیفه چهارم بود، چنان که امام مجتبی را به عنوان خلیفه پنجم پذیرفتند. بگذریم از چند نفر مثل سلمان و ابوذر و مقداد که شیعیان خالص بودند و معرفت به مقام امیرالمومنین داشتند…. لذا حکومت ولایی نبود. تنها حکومتی ولایی مال زمان ماست، همین ۴۵ سال. که شیعیان و مومنین حاکم را به عنوان نایب امام زمان و ولی خدا پذیرفتند. ما در تاریخ نداشتیم. حالا این نعمت نیست؟ شما در مرحله دیگر منتظر کی هستید؟ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics