عضو هیئت علمی دانشگاه مفید میگوید: وحدت حوزه و دانشگاه به معنی ادغام شدن نیست بلکه به معنای تکمیل کنندگی و یاری رساندن به یکدیگر است که متاسفانه این اتحاد به صورت سیستماتیک آنطور که باید اتفاق نیفتاده و پس از گذشت سالها هنوز خروجی کمی دارد.
به گزارش شبکه اجتهاد، با حجتالاسلام سید مهدی نریمانی زمان آبادی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه به گفتگو پرداخته است و شفقنا از او درباره اهداف، موانع و ضعفهای بر سر راه وحدت حوزه و دانشگاه و همچنین تاثیر حضور دانشگاهیان در حوزه و حوزویان در دانشگاه پرسشهایی کرده است که در ادامه میخوانید.
تعریفی از وحدت حوزه و دانشگاه بیان کنید و بفرمایید منظور از وحدت حوزه و دانشگاه چیست؟
نریمانی: وحدت در اینجا به معنی یکی شدن و ادغام حوزه و دانشگاه نیست بلکه به معنای آن است که با یکدیگر در زمینهها، موضوعات و اهداف مشترکی که دارند متحد باشند؛ همدیگر را یاری کنند؛ در موضوعات به هم اعتماد داشته باشند؛ یکدیگر را از نظر علمی حمایت کنند و از نظر نرم افزاری و سخت افزاری نیز اگر توانایی دارند به هم یاری رسانند و جزیرهای عمل نکنند. اندیشمندان دو طرف بدون اتهام و برچسب زنی یکدیگر را پذیرا باشند و نظرات هم را در یک فضای علمی و درست بشنوند و در نهایت بررسی و تحلیل کنند.
هدف وحدت حوزه و دانشگاه چیست؟
نریمانی: هدف وحدت حوزه و دانشگاه از ابتدا نیز این بود که این دو مرکز علمی بتوانند یکدیگر را تکمیل کنند و مکمل هم باشند و در زمینههایی که با هم اهداف و موضوعات مشترک دارند بیشتر بتوانند تفاهم، هم زبانی و همدلی ایجاد کنند.
در حال حاضر وحدت حوزه و دانشگاه چقدر محقق شده است؟
نریمانی: متاسفانه اتحاد بین حوزه و دانشگاه به صورت سیستماتیک، آنطور که باید اتفاق نیفتاده است، ولی به صورت شخصی مواردی بوده و هست که افرادی به سبب تواناییهای شخصی شان توانستند از حوزویان به دانشگاه بروند و اهدافی که از اتحاد حوزه و دانشگاه بود را محقق کنند یا تعدادی از افراد دانشگاهی نیز به سبب روحیات خاصی که داشتند توانستند این کار را انجام دهند و با حوزه ارتباط گیری کنند، اما اینکه سیستماتیک، صحیح و نظام مند باشد، احساس نمیکنم کار ویژهای در این خصوص انجام شده باشد یا اگر شده باشد آثارش هنوز مشخص نیست؛ البته نمیخواهم بگویم هیچ چیز نبوده است مواردی هست ولی بعد از گذشت این همه سال این موارد و این مقدار خروجی خیلی کم است. توقع خیلی بیش از این بود و انتظار میرود با سرعت، همت و دقت بیشتر این اتفاق زودتر بیفتد.
در راه اجرا و عملی شدن این وحدت چه موانع یا ضعفهایی وجود دارد؟ برای رفع آنها چه پیشنهادی دارید؟
نریمانی: من چون کار اجرایی نکردهام موانع اجرایی که در این زمینه مطرح است را نمیشناسم و درباره آنها اطلاعی ندارم اما آنچه که احساس میکنم و در مواجهاتم میبینم این است که حوزویان و دانشگاهیان نسبت به هم قضاوتهایی دارند که باعث میشود ارتباط و اتصال اتفاق نیفتد و آن همگرایی و هم افزایی مورد نظر رخ ندهد. باید قضاوتها و پیش فکرهایی که این دو نهاد نسبت به هم دارند کنار گذاشته و تصحیح شود و این به واسطه رفت و آمدها، برگزاری همایشها، هم اندیشیها و نشستها، صحبت کردن و شفاف سازی منویات هر نهاد تحقق پذیر است.
همچنین متاسفانه ما در کارهای جمعی خلل داریم. انجام کار گروهی در ما نهادینه نشده و این قضیه مختص ارتباط میان حوزه و دانشگاه نیست؛ مثلا در دانشگاه ارتباطات گروههای مختلف با یکدیگر به آن صورت که باید باشد نیست. در حوزه نیز به همین شکل است. به هر حال باید این روحیات، اخلاقیات و ویژگیهای این شکلی ما تصحیح و اصلاح شود تا اعتقادمان به کار گروهی بیشتر شده و بهتر بتوانیم کار گروهی انجام دهیم.
یکی از ضعفهایی هم که خیلی واضح و نمایان است ندانستن زبان یکدیگر است. مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی میگفتند: «ما با دانشگاهیان در اوایل انقلاب جلسه برگزار میکردیم ولی حرف یکدیگر را متوجه نمیشدیم. آنها با یک زبان و ما با زبان دیگری حرف میزدیم» فلذا دانشگاه مفید قم را تأسیس کردند و هدفشان این بود که طلبه را دو زبانه کنند یعنی هم زبان حوزوی را آموزش ببیند و هم زبان آکادمیک و دانشگاهی را؛ مسلط نبودن دانشگاهیان و حوزویان به زبان یکدیگر برای ارتباط گیری یک مانع است و باعث میشود ارتباط ایجاد نشود و اگر در نشستی دور هم مینشینند نتوانند نهایت و عمق آن هدف و مسئلهای را که دارند، به طرف مقابل برسانند و تفهیم کنند؛ لذا همانطور که گفته شد این، یکی از موانع خیلی جدی است که لازمه اش این است طرفین زبان تعامل یکدیگر، روش استدلال و بحث همدیگر را آموزش ببینند و به آن مسلط شوند.
یکی دیگر از موانع و ضعفهای موجود، تبلیغات منفی است که توسط افرادی برای هر دو نهاد، به صورت خواسته و ناخواسته یا عامدانه یا غیر عامدانه صورت میگیرد. این تبلیغات منفی گاهی ممکن است از سوی دوستان با نیت دلسوزی یا از سوی دشمنان بوده باشد. در بعضی موارد نیز خطای یک شخص را به همه و کل مجموعه تعمیم داده اند، بنابراین خطای یک شخص یا بخش را به همه تسری دادن نیز یکی از ضعفها است که مانع از این میشود طرفین با یکدیگر ارتباط بگیرند و زبان یکدیگر را متوجه شوند.
در شرایط حاضر برای داشتن وحدت، از میان حوزه و دانشگاه کدام راغب تر و فعال تر است؟
نریمانی: به نظر من هیچکدام نسبت به دیگری، خودش را راغب تر نشان نمیدهد. البته همانطور که گفتم افرادی از حوزویان هستند که با تسلط بر علوم انسانی و رشتههایی مثل اقتصاد، روانشناسی، جامعه شناسی وارد دانشگاهها شدند و یا تحصیل کردههای دانشگاهی به خاطر دغدغههای شخصی و اهدافی که دارند درسهای حوزوی را میخوانند و حتی مدارس مخصوصی برای آنها در حوزه طراحی شده و کار میشود ولی همه این موارد شخصی است و یک کار گروهی نیست که بتوان روی آن تاکید کرد.
حضور روحانیون در دانشگاهها یا دانشگاهیان در حوزه چقدر اتفاق میافتد و این حضور در مباحث دینداری و یا پاسخ به شبهات چقدر تاثیر دارد و یا داشته است؟
نریمانی: حضور طرفین در نهادهای یکدیگر یعنی چه طلاب در دانشگاهها و چه دانشگاهیان در حوزهها دیده میشود که بعضیها سیستماتیک و از طرف نهاد و مراکز معین شده است و بعضیها نیز به سبب علاقه شخصی اتفاق میافتد. در مواردی هم که حوزه و دانشگاه به یکدیگر کمک و هم افزایی کردند، با هم ارتباط گرفتند و هم اندیشی و تعامل داشتند خروجیهایشان خیلی بهتر، موفق تر و کاربردی تر بوده است نسبت به مواردی که یک طرفه کار کرده و تحقیقاتی را ارائه کرده اند. این خروجیها تعدادشان کم است و باید بیشتر از این مقدار باشد و نهادینه شوند؛ مثلا از جمله مواردی که اتفاق افتاده و محصول فکر، تلاش و تعامل حوزه و دانشگاه بوده جزوههای پرسش و پاسخ دانشجویان است که نهاد رهبری در دانشگاهها چاپ کرده است. اینها محصول فکری دو نهاد است. این جزوهها نسبت به کتابها و جزوههایی که قبلا چاپ شده کاربردی تر، به روز تر، علمی و قوی است؛ یعنی با تعامل دو نهاد حوزه و دانشگاه توانسته اند به این ویژگیها برسند.
در بحث پاسخ به شبهات گاهی اوقات پرسشهایی مطرح میشود که نیاز است کسی که متخصص آن فن است به آنها پاسخ دهد و توضیح دهد که این سوال به واسطه چه مقدماتی مطرح شده، چه پیش فکرها و زمینههای فکری در درسهایی که یک دانشجو خوانده، بوده که خروجی اش به این مسئله و پرسش رسیده است. کسی که به این مباحث مسلط نباشد یک پرسش میبیند و پاسخی متناسب به او میدهد ولی چون بر مقدمات مسلط نیست آن پاسخی که میدهد شاید از نظر علمی درست باشد ولی پرسش کننده را قانع نمیکند چون ابعاد مقدماتی را پوشش نداده است. از طرف دیگر تعامل میتواند در زمینههای مختلف آموزشی، پژوهشی و اجرایی رخ دهد. یکی از مباحثی که امروزه به عنوان چالش با آن مواجه هستیم بحث بانکداری است. نیاز است که ابعاد، موضوع شناسی، اهداف و موضوع پول مشخص شود و از جهتی دیگر از نظر فقهی دقیق، کامل و جامع تبیین شود. از نظر فقهی باید به اندیشمندان و اقتصاددانان که در طراحی سیستمهای بانکی مسئول هستند توضیحاتی درباره محدودیتها داده شود. اگر حوزه و دانشگاه با یکدیگر همکاری کنند شاید بتوانیم یک بانک ایده آل اسلامی را طراحی کنیم که بسیاری از مشکلات جامعه را حل و فصل کند؛ ولی متاسفانه هنوز آنطور که باید این اتفاق نیفتاده است. درست است که عدهای به صورت شخصی در حال تعامل اند اما این تعامل حداقلی است و باید به حداکثری تبدیل شود؛ مثلا دانشگاهیان مباحث بانکداری را در حوزه تدریس کنند و حوزویان در دانشگاه مباحث فقهی بانک را بیان کنند و با زبان هم آشنا شوند. به نظرم اگر بشود که این ارتباط به صورت دائم و سیستماتیک برقرار شود بسیار میتواند موثر باشد و خروجی موفق و قابل دفاعی خواهد داشت.
حوزه و دانشگاه چگونه میتوانند با کمک یکدیگر در بحث آموزش و پرورش موثر باشند؟
نریمانی: در بحث آموزش و حتی پژوهش در زمینه های اجرایی و … این دو نهاد اگر با یکدیگر هم اندیشی و هم افزایی داشته باشند خروجی موفق، خوب و قابل دفاعی به دست میآید. برای نمونه فقها گفته اند که همسایه آزاری و ضرر رساندن به دیگری حرام است؛ اگر من خانهام را طوری بنا کنم که مشرف به خانه همسایه باشد و او اذیت شود و نتواند از مال خود استفاده و استیفای حقوق کند ظلم است. نهادهای دانشگاهی مثلا در رشته معماری میتوانند طوری فضای شهری را طراحی و تدریس کنند و یا مجوزهای ساخت و ساز به گونهای صادر شوند که این مسائل در آنها رعایت شود و استاندارد ساختمانها طوری باشد که از انتقال صدای یک خانه به خانه دیگر جلوگیری کند یا خانهها به یکدیگر مشرف نباشند. اگر از نظر ارتفاع نیز بلند هستند پنجرههایشان به شکلی تعبیه شود که به حیاط و فضای آزاد خانههای دیگر دید و دسترسی نداشته باشد.
در حوزه پزشکی نیز فقها میگویند نباید بین نامحرمان نگاه و لمس حرام وجود داشته باشد حتی اگر آن فرد از بیماران باشد لذا دانشگاه علوم پزشکی میتواند در رشتههایی که مورد نیاز زنان مسلمان و جامعه اسلامی است متخصص و پزشک زن آموزش دهد تا هم نیاز جامعه زنان به پزشک تأمین شود و هم نیاز به مراجعه نزد پزشک مرد نداشته باشند.
نمونه دیگر در بحث فتاوا است. گاهی شاهد بودیم در فضای مجازی یک فتوایی دست به دست میشود و مورد تمسخر بعضی از مردم قرار میگیرد و پذیرشش نیز برای برخی از افراد جامعه مشکل است. فقها میتوانند در چنین مواردی از فردی که هم جامعه شناس باشند و هم روانشناس، کمک بگیرند تا آن فرد راهکار ارائه دهد که در جامعه امروز ما با شرایط فعلی یک حرف یا فتوا چگونه باید بیان و عرضه شود که هم مردم با فتوای جدید خودشان آشنا شوند و هم عدهای آن را مورد تمسخر قرار ندهند و تبعات این چنینی به دنبال نداشته باشد.