حضرت آیتالله سبحانی گفت: شهر قم به عنوان یک مرکز مهم علوم اسلامی از قرن سوم هجری تاکنون همواره یکی از مهمترین مراکز علوم اسلامی به ویژه علوم حدیث و فقه بوده است، با این حال پس از رکود علمی در دوران قاجاریه، شیخ عبدالکریم حائری مشهور به شیخ مؤسس با تأسیس حوزه علمیه قم بار دیگر مکان علمی این شهر را احیا کرد.
به گزارش شبکه اجتهاد، آیتالله جعفر سبحانی در آیین افتتاحیه همایش بینالمللی یکصدمین سال بازتأسیس حوزه علمیه قم و نکوداشت مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری به سخنرانی پرداخت. ایشان، با تاکید بر تاریخنگاری عمیق در حوزههای علمی شیعه، قم را به عنوان چهارمین قله مرکز حدیث و فقه معرفی کرد. به گفته ایشان، پس از مدینه، کوفه و حله، قم به همت آیتالله حائری و با مجاهدتهای علمی بزرگانی چون آیتالله بروجردی و امام خمینی (ره) به عنوان مرجعی بیبدیل در دنیای اسلام شناخته شده است.
آیتالله سبحانی به نقش بیبدیل حوزه علمیه قم در پیشرفت فقه شیعه و تعامل آن با مسائل نوین اشاره کرد و یادآور شد که برخلاف سایر مراکز علمی، قم همواره در پاسخ به نیازهای روز جامعه و دنیای اسلام پیشرو بوده است.
معظمله همچنین به جایگاه تاریخی این حوزه در پرورش علمای بزرگ و تأثیرگذار در سطح جهانی اشاره کرد و بیان داشت که قم با محوریت فقاهت، از زمانی که آیتالله حائری آن را در برابر هجمههای سیاسی و اجتماعی زمانه تاسیس کرد، همواره در مسیر توسعه و تعالی علم و فقه حرکت کرده است.
به نظر ایشان، قم نهتنها در فقه و اصول، بلکه در زمینههای مختلف علوم دینی و اجتماعی، تأثیر شگرفی بر تحولات جهان اسلام داشته است. این حوزه به عنوان یک نماد از تلاشهای علمی و معنوی در راستای پیشبرد اسلام ناب محمدی و فقه شیعه شناخته میشود و در ادامه نیز میتواند در زمینهسازی برای آیندهای روشن در دنیای اسلام نقشآفرینی کند.
متن کامل بیانات آیتالله سبحانی به شرح زیر است:
سلام و احترام و بزرگداشت خود را به همه کسانی که در این کنفرانس در کشور شریف اهل بیت (علیهم السلام) شرکت کردند، تقدیم میکنم و از خداوند متعال میخواهم که همه را به آنچه که مورد رضایت اوست هدایت کند و شر دشمنان را از اسلام و مسلمین دفع نماید.
هدف نهایی از این سخنان، آشنایی با تاریخ حوزه علمیه قم در آغاز قرن چهاردهم هجری است. از آنجا که این شهر در قرن سوم و پس از آن نیز مرکز فقه و حدیث بوده است، اشاره به آن و مؤسسات علمی پیش از آن ضروری است.
مدینه منوره؛ اولین مرکز حدیث و فقه
پس از هجرت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه، این شهر به اولین پایگاه آموختن علوم و معارف تبدیل شد که چشمههای آن از آیات ذکر حکیم، سخنان رسول اکرم، سپس از برادر و جانشینش یعنی امیر مؤمنان (علیه السلام) و گروهی از یارانش جوشید که در صدر آنها سلمان محمدی، ابوذر غفاری، ابی بن کعب، عبدالله بن مسعود و عبدالله بن عباس قرار داشتند. سپس، با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر آن زمان، فعالیت علمی در آن کاهش یافت. شرایطی که یکی از نتایج آن، ریخته شدن خون امام حسین (علیه السلام) و خون خانواده و یارانش در حماسه جاودانه کربلا، بود. هنوز خون پاک آن صالحان خشک نشده بود که حاکمان، شنیعترین جنایات را در جنگ حره مرتکب شدند؛ جنگی که در آن ارتش اموی سه روز شهر را غارت کرد و به ناموس مردم تجاوز نمود.
سپس جنبش علمی در روزگار امام ابوجعفر باقر (علیه السلام) که پس از وفات پدرش امام علی زین العابدین (علیه السلام) در سال (۹۴ هجری) امامت را بر عهده گرفت، آغاز به فعالیت کرد و این پس از آن بود که فشار سیاسی در برخی از دورههای آن به طور نسبی کاهش یافته بود. به شکلی که اهل علم و بزرگان به دنبال آن حضرت بودند.
علما (و هیچ کس به شهر نمیرفت مگر اینکه برای آموختن علم به خانه امام میرفت) (و از جمله کسانی که از ایشان علم آموختند میتوان به سفیان ثوری، ابوحنیفه، سلیمان اعمش، حکم بن عتیبه و ابواسحاق سبعی اشاره کرد).
ایشان (ع) در مسجد النبی، در شاخههای مختلف حدیث، تفسیر، فقه، کلام و سیره، به شاگردان خود علم میآموختند و با بررسی قرآن و سنت و نشر حدیث شریف، به صحابه خود برای فتوا دادن و استنباط مسائل، آموزش میدادند تا اینکه گروهی از آنها ظهور کردند که در رأس آنها زراره بن اعین، اعین بن تغلب، محمد بن مسلم ثقفی، برید بن معاویه عجلی، فضیل بن یسار نهدی و دیگران بودند که در محضر فرزندش امام جعفر صادق (علیه السلام) که پس از وفات پدرش در سال (۱۱۴ هجری) امامت را بر عهده گرفت، نیز حاضر میشدند. تلاشهای ایشان ، چرخ حرکت علمی، معرفتی و فکری را شتاب بخشید، به ویژه در آن دوره زمانی که از پایان حکومت اموی دچار ضعف و سپس فروپاشی بود، تا آغاز ظهور حکومت عباسی که به شدت نیازمند تثبیت پایههای خود بود. در این زمان حلقههای درسی که امام (علیه السلام) در مسجد النبی به عنوان یک «دانشگاه بزرگ» برگزار میکرد، ادامه داشت و جمعیت زیادی از جویندگان دانش را با فرقهها و گرایشهای مختلف مذهبی و فکری خود، برای کسب علوم و معارف اسلامی و سایر علوم مانند پزشکی، شیمی و نجوم جذب میکرد، تا اینکه «جهان را از دانش و فقه خود پر کرد»، همانطور که علما به آن گواهی دادهاند (زیرا ابوحنیفه از او روایت میکرد و او را اعلم مردم و جامعترین فقها میدانست و امام مالک به عنوان شاگرد و راوی نزد او میرفت و او بر ابوحنیفه و مالک برتری استادی داشت و همین میزان برای اشاره به علم آن امام کافی است)
مسجد کوفه؛ دومین مرکز حدیث و فقه
در طول قرن دوم هجری، عراق و به ویژه مسجد کوفه، مملو از صدها محدث بود که احادیث رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، جانشین او و همه امامان پس از او را دریافت کرده و از دورانی به دوران دیگر منتقل میکردند.
گواه این مطلب، سخنان حسن بن علی بن زیاد الوشاء – که از یاران امام رضا (علیه السلام) بود – است، آنگاه که خطاب به احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی گفت: «من در این مسجد – یعنی مسجد کوفه – نهصد شیخ دیدم که هر یک میگفتند: جعفر بن محمد به من خبر داد.»
برای جلوگیری از اطاله کلام، به همین مقدار اکتفا میکنیم.
شرق اسلامی: خراسان و ماوراءالنهر – سومین مرکز حدیث و فقه
وقتی مأمون عباسی، امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را به طوس فراخواند و امام دو سال در این مکان اقامت داشت، طوس زیر سایه امام (علیه السلام) به مرکزی برای حدیث و فقه تبدیل شد، تا اینکه نور دانش به ماوراءالنهر، سمرقند، کش، خوارزم و اطراف آنها رسید. محدثان شیعه در آنجا فعالیت بسیاری داشتند که منجر به احیای جنبش علمی در آنجا شد، به ویژه در عصر ابوالنضر عیاشی (متوفی حدود ۳۲۰ هجری) که به حق محور آن جنبش محسوب میشود. این مطلب از گفتهی نجاشی آشکار میشود: ابوالنضر تمام دارایی پدرش را که سیصد هزار دینار بود، در راه علم و حدیث خرج کرد و خانهاش مانند مسجدی بود که کاتب، مصحح، قاری یا مفسر داشت و مملو از جمعیت بود.
نجاشی در شرح حال قاضی ابوالحسن علی بن محمد بن عبدالله قزوینی میگوید: او در سال سیصد و پنجاه و شش به بغداد آمد و همراه او کتابی از کتب عیاشی بود و او اولین کسی بود که آنها را به بغداد آورد و از ابوجعفر احمد بن عیسی علوی زاهد از عیاشی روایت کرد.
شهر مبارک قم؛ چهارمین مرکز حدیث و فقه
چهارمین مرکز مطالعه حدیث، فقه و تفسیر، شهر قم پس از گسترش اسلام در آنجاست، به ویژه در زمانی که اشعریها – از وحشیگری حجاج و عمالش و جاسوسان او در سال (۸۳ هجری)، به آنجا مهاجرت کردند و در صدد عمران و آبادانی آن برآمدند، پس به مقصدی برای مهاجرت دیگران تبدیل شد و جمعیت آن افزایش یافت، تا جایی که به شهری بزرگ تبدیل شد.
شیخ حسن بن محمد بن حسن قمی در سال ۳۷۸ هجری قمری کتابی در تاریخ قم به زبان عربی نوشت و در آن به معرفی بخشها و روستاهای آن پرداخت. این کتاب شامل بیست فصل بود که در ابتدای آن، او ویژگیهای خاص این شهر را توضیح داده است. متأسفانه، این کتاب به دست روزگار تحریف شده و تنها پنج فصل اول آن از طریق حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی که آن را در سال ۸۰۵ هجری به فارسی ترجمه کرده، به دست ما رسیده است. پس هر که میخواهد عظمت این شهر را دریابد، باید به این بخش از کتاب که با تصحیح استاد سید جلال الدین تهرانی چاپ شده است، مراجعه کند. نگاهی به فهرست و مقدمه کتاب برای درک عظمت شهر در آن دوران از نظر فرهنگی و آبادانی کافی است.
با این حال، راه دیگری برای شناخت عظمت این مرکز از نظر دانش و فرهنگ داریم که آن حضور بزرگان حدیث و فقه در قرن سوم و پس از آن در این شهر است. در اینجا به اسامی برخی از این بزرگان و علمای حدیث اشاره میکنیم:
۱. محمد بن احمد بن یحیی اشعری (متوفی حدود ۲۸۰ هجری)، نویسندهی «نوادر الحکمه».
۲. سعد بن عبدالله بن ابی خلف (متوفی ۳۰۱ یا ۲۹۹ هجری قمری)، شیخ اشعریها که محضر امام حسن عسکری (علیه السلام) را درک کرد.
۳. محمد بن الحسن بن احمد بن الولید (متوفای ۳۴۳ ق)، نویسنده الجامع، شیخ قمیها و فقیه ایشان.
۴. احمد بن محمد بن عیسی اشعری (قرن سوم)، شیخ قمیها و فقیه آنها. او نود و چهار کتاب نوشت.
۵. احمد بن ابی عبدالله خالد البرقی (متوفی ۲۷۴ ق)، صاحب کتاب المحاسن. شیخ کلینی از طریق محمد بن یحیی عطار و احمد بن ادریس از او روایتهای زیادی نقل کرده است.
۶. ابراهیم بن هاشم، پدر علی بن ابراهیم. از کوفه به قم نقل مکان کرد و به نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام پرداخت. او اولین کسی بود که احادیث کوفیان را در قم رواج داد و مشایخ بزرگ از او روایت نقل کردند.
۷. علی بن ابراهیم بن هاشم، ابوالحسن قمی. او از احمد بن محمد بن خالد برقی، متوفی سال ۲۷۴، و دیگران روایت کرده است. محمد بن یعقوب کلینی از او گرفت. او از برجستهترین فقها و محدثان بود و در سال ۳۰۷ هجری قمری در قید حیات بود.
۸. شیخ حسین بن روح نوبختی، کتاب «التأدیب» شیخ شلمغانی را به قم فرستاد و به جماعت فقهای آنجا نوشت و گفت: به این کتاب نگاه کنید، آیا در آن چیزی هست که با آرای شما مخالف باشد؟ آنها به او نوشتند که همه چیز درست است و هیچ چیز مخالف آن در آن نیست، جز این گفتهاش: «در فطره، نصف صاع طعام واجب است…» و با این اوصاف میبینیم که نماینده حوزه، فقهای قم را بر همه حوزههای دیگر ترجیح میدهد و این نشان دهنده عظمت توانایی علمی آنجاست.
بین دو شهر قم و ری، در اخذ و نقل حدیث، ارتباط نزدیک و تنگاتنگی وجود داشته است. شیخ کلینی، با اینکه دانشآموختهی مکتب ری بود، از علی بن ابراهیم قمی روایتهای زیادی نقل کرده است، همانطور که شیخ صدوق، با اینکه دانشآموختهی آن مکتب بود، با مشایخ قم ارتباط داشت. همه اینها بیانگر وجود یک مرکز حدیثی و فقهی در قرن سوم یا حتی اواخر قرن دوم است، همانطور که علی بن مسیب همدانی گواهی میدهد که گفت: به امام رضا (علیه السلام) گفتم: خانه من دور است و نمیتوانم همیشه به شما دسترسی داشته باشم، پس از چه کسی نشانههای دینم را بگیرم؟ فرمود: «از زکریا بن آدم قمی، کسی که امین دین و دنیا است.» مشهور است که امام رضا (علیه السلام) در اوایل قرن سوم به شهادت رسیدند.
این بررسی مختصری از جایگاه قم در پیدایش و تحصیل علوم اسلامی است.
جنبش علمی در کشورهای اسلامی رواج و گسترش داشت، اما شرایط آن از نظر شدت و ضعف متفاوت بود. با این حال، حمله مغول در اوایل قرن هفتم باعث تخریب تمام مؤسسات و مدارس در مسیر خود از شرق اسلامی تا بغداد شد.
تاریخ به ما میگوید که حمله مغول فاجعه بزرگی بود که همه چیز را سوزاند، اما این وضعیت دیری نپایید و به این شکل ادامه نیافت. پس از آنکه یکی از پادشاهان آنها اسلام آورد، فعالیت علمی به تمام کشورهای اسلامی و به ویژه به شهر قم بازگشت.
هر کس بخواهد از سیر علم و حدیث پس از انقلابی که در دوران حکومت مغول تا عصر صفوی رخ داد، آگاه شود، باید به موسوعه طبقات الفقهاء، به ویژه بخشهای ۸، ۹ و ۱۰، مراجعه کند. در طول این قرنها، نام بسیاری از علما و محدثانی را که در قم مقدس زندگی، تحصیل و تدریس میکردند، خواهد یافت.
حوزه علمیه در دوران صفویه و پس از آن
هر کسی که کتابهای شرح حال را بررسی کند، نام دانشمندان، فقها و دیگر متخصصان برجسته از رشتههای مختلف را در آنها خواهد یافت. آنها در این مدت فعالیتهای ارزشمندی داشتند. در اینجا به برخی از آنها که ما را به این مهم رهنمون میسازد، اشاره میکنیم:
۱. شیخ بهاءالدین عاملی در پایان کتاب «مشرق الشمس» میگوید: این [کتاب] در چهاردهمین روز از یازدهمین ماه از پانزدهمین سال پس از هزار [سال] در خانه مؤمنان، شهر مبارک قم، در جوار وجود مقدس و پاک فاطمی به پایان رسید.
۲. صدرالمتألهین (متوفی ۱۰۵۰ هجری قمری) میگوید: من پانزده سال در قم اقامت داشتم و در این سالها اسفار اربعه را تألیف کردم.
۳. عالم کاشانی، ملقب به فیض، داماد صدرالمتألهین و نویسندهی آثار متعدد، از جمله «الوافی» مرجع استنباط احکام شرعی مندرج در کتب اربعه میباشد. ارتباط بین دو حوزه علمیه قم و کاشان قوی و قطعی بود، و مدرسه فیضیه که مدرسه اصلی میراث فیض کاشانی (رحمه الله) در شهر قم است.
۴. داماد صدرالمتألهین، ملقب به الفیاض، «الحکیم عبدالرزاق اللهیجی»، مؤلف کتاب «شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام» و از اساتید حوزه علمیه قم، او در سال ۱۰۷۲ هجری قمری در قم درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد.
۵. عارف متأله، قاضی سعید بن محمد بن مفید قمی، صاحب شرح توحید صدوق. او در سال ۱۱۰۷ هجری قمری درگذشت.
۶. محقق ابوالقاسم قمی، نویسنده کتاب «قوانین». او در سال ۱۲۳۱ هجری قمری درگذشت.
فعالیت علمی عصر او به سطح غیرقابل تصوری رسیده بود و از این رو میرزا کتابهای زیادی در رابطه با فقه و فقاهت اسلامی نوشت. کتاب «جامع الشتات» او گواه این مطلب است. و تا قرن چهاردهم هجری وضع به همین منوال بود.
حوزه علمیه در قرن چهاردهم
قرن چهاردهم هجری با انبوهی از وقایع آغاز شد که جامعه را دچار تفرقه، اذهان را مغشوش و کشورهای اسلامی را دچار تفرقه کرد. از یک سو، انقلاب مشروطه در سال ۱۳۲۴ هجری قمری از غرب ظهور کرد و جامعه به موافق و مخالف تقسیم شد. این اختلاف به حوزه علمیه نجف و علمای آن نیز کشیده شد و اختلاف نظر در آنجا به شدت جریان داشت.
از سوی دیگر، جنگ جهانی اول آغاز شد و چندین سال ادامه یافت تا اینکه با تحت نفوذ قرار گرفتن و اشغال کشورهای اسلامی از سوی کشورهای غربی پایان یافت. ایران نیز تحت نفوذ شدید انگلستان قرار گرفت.
در بحبوحه این شرایط نیز شهر قم از وجود روحانیان بزرگ بی نصیب نبود. به نام برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:
۱. شیخ ابوالقاسم بن محمد تقی قمی، فقیه زاهد، متوفی در سال ۱۳۵۳ هجری قمری.
۲. عالم و قاضی متنفذ میرزا محمد، معروف به «ارباب»، متوفی ۱۳۴۲ هجری قمری. و دیگر علما، با وجود حضور این دو عالم در قم، پیشرفت مطالعات علمی رضایت بخش نبود. بلکه رکود حاکم بود و مدارس خالی از طلاب بودند.
در این شرایط بود که آیتالله العظمی شیخ عبدالکریم حائری، مرد علم و فقاهت و چراغ تقوا و حکمت، در سال ۱۳۴۰ هجری قمری به تأسیس حوزه علمیه همت گماشت – و این محور اصلی مقاله ماست – بنابراین باید به جنبههای زندگی علمی و سیاسی ایشان اشاره کنیم.
آیتالله العظمی شیخ عبدالکریم حائری، عارف زمان خود
تولد و تربیت علمی او
این عالم بزرگ در سال ۱۲۷۴ هجری قمری در یزد متولد شد و در سال ۱۳۵۵ هجری قمری دار فانی را وداع گفت. او میراث علمی بزرگی از خود به جا گذاشت که عظمت آن به طور کامل قابل توصیف نیست. به اشارهای کوتاه به این میراث بسنده می کنیم.
شیخ وقتی تحصیل دروس مقدماتی را در زادگاهش به پایان رساند، به سامرا مهاجرت کرد که در آن زمان صدها عالم و مدرس بزرگ در آن ساکن بودند و سید بزرگوار محمد حسن شیرازی (قدس سره) در رأس آن قرار داشت. بنابراین او شروع به کسب فیض از چشمه دانش او کرد. وقتی به مراتب بالای علمی رسید و هنگامی که آیتالله شیرازی در سال ۱۳۱۲ هجری قمری به رحمت خدا رفت، صدمهای بزرگ در حوزه علمیه سامرا رخ داد تا جایی که استاد بزرگوار، سید محمد فشارکی، را مجبور به مهاجرت به نجف اشرف کرد. بزرگترین شاگردش، شیخ حائری، از او پیروی کرد و آنها تا سال ۱۳۱۵ هجری قمری در آنجا ماندند. وقتی آیتالله فشارکی درگذشت، به نظر حائری رسید که پس از رسیدن نامههایی از علمای شهر اراک، نجف را ترک کرده و به این شهر برود. او دعوت آنها را پذیرفت، و در آن شهر اقامت گزید و حوزه علمیهای تأسیس کرد و تا سال ۱۳۲۴ هجری قمری در آنجا ماند.
بازگشت دوباره به عراق
اما به دلیل ظهور اندیشه خاص – یعنی حکومت مشروطه – که به وحدت کلمه آسیب رساند و جامعه اسلامی به موافقان و مخالفان تقسیم شد، شیخ تبعیدگاه خود را ترک کرد و به قصد عراق، در حائر الشریف اقامت گزید و هشت سال در آنجا ماند. اما دوباره از تبعیدگاه اولش نامههایی برایش آمد، بنابراین برای بار دوم دعوت آنها را پذیرفت و به عنوان معلم، محقق و مربی به اراک آمد، تا اینکه در سال ۱۳۴۰ هجری شمسی هنگامی که ایشان در مسیر زیارت امام رضا (علیه السلام) از شهر قم عبور کردند، علما و فضلای شهر دور ایشان جمع شدند و اصرار داشتند که در قم مقدس بمانند و حوزه علمیه را از اراک به قم منتقل کنند.
ایشان پاسخ را به بعد از بازگشت از زیارت موکول کردند و وقتی از مشهد الرضا به قم برگشتند، تصمیم گرفتند همانجا بمانند. او از علما و طلاب خواست تا از اراک نقل مکان کرده و در قم ساکن شوند. سپس، جمعیت زیادی از طلاب از سراسر کشور عازم قم شدند.
از آنجایی که مدارس قدیمی بودند و نیاز به ساخت و ساز و نوسازی داشتند، او شروع به تجهیز مدارس و اسکان طلاب در آنها کرد، ضمن اینکه حقوق آنها را با توجه به توانایی و ظرفیتشان تأمین می کرد.
دولت عراق در آن زمان، مراجع عظام، آیتالله نائینی، اصفهانی و شهرستانی را از عراق اخراج کرد. بنابراین، شیخ مؤسس به احترام و تکریم این علما، تدریس را متوقف کرد و تا زمانی که در قم اقامت داشتند، وظیفه تحقیق و تدریس را به آنها سپرد.
اگرچه اقامت آنها بیش از یک سال طول نکشید، بنابراین به عراق بازگشتند، اما پس از آن شهرت حوزه علمیه قم در سراسر کشور پیچید و علما و فضلا به آنجا هجوم آوردند و به حمایت از شیخ مؤسس در کنار او به تدریس و تحقیق در این شهر پرداختند. از جمله این اشخاص میتوان به سید حجj کوه کمره ای، شیخ شاه آبادی، سید ابوالحسن قزوینی و دیگر شخصیت های برجسته در فقه و علوم عقلی و نقلی اشاره کرد.
با ورود این چهرههای بزرگ، حوزه علمیه قم به یک حوزه علمیه کامل تبدیل شد که در آن انواع علوم از جمله فقه، اصول فقه، فلسفه و ریاضیات تدریس می شد.
تمام این تحولات در زمانی رخ داد که دولت وقت روی خوشی به حوزه علمیه نشان نمیداد چرا که این حوزه مانند خاری در چشم دولت وقت بود.
شیخ مؤسس، آگاه به زمان خود بود و با وجود فشارهای زیاد، حوزه علمیه تا سال وفات همچنان برپا بود و پس از آن نیز چون درختی بزرگ ریشه دواند و میوههای بسیاری داد.
شیخ مؤسس در ماه ذی القعده سال ۱۳۵۵ هجری قمری از دنیا رفت. سید صدرالدین صدر، وقایعنگار در تاریخ درگذشت ایشان عبارت «لدى الکریم حلّ ضیفاً عبده» به عنوان ماده تاریخ ذکر کرده است.
ویژگیها و روحیات شیخ حائری
بررسی جامع معنویت و فضایل اخلاقی شیخ مؤسس، مقاله ای مفصل می طلبد، اما به ذکر گزیده هایی از آن اکتفا میکنیم:
اول: زهد او در اجتناب از زینتها و لذات دنیوی
زندگی شیخ برای ما زهد کسی را مجسم میکرد که دل به زینتها و لذات دنیا نبسته بود. زندگی او زندگی زاهدانهای بود که به حداقل آنچه یک فرد برای ادامه زندگی و انجام وظایف خود نیاز دارد، قناعت کرده بود.
دوم: آگاهی او از اوضاع زمان خود
یکی از بارزترین ویژگیهای شخصیتی ایشان این است که مصداق فرموده امام صادق (علیه السلام) بودند: «کسی که زمان خود را بشناسد، دچار فتنه و آشوب نخواهد شد.» او بیماری را تشخیص داد و درمان را ارائه داد، بنابراین او حوزه علمیه قم را در شرایط دشوار زمانی تأسیس کرد. زمانی که شاه وقت ایران با او دشمنی می ورزید با این حال تحت عنایت خداوند متعال پایههای این مرکز بزرگ را استوار ساخت و تا زمان درگذشت خود از آن محافظت میکرد.
در زمان وفات ایشان یعنی در سال ۱۳۵۳ قمری، تعداد طلابی که در آن زمان در حوزه علمیه قم در برخی سال ها مشغول به تحصیل بودند، ۹۰۰ طلبه بود و ایشان با تمهیدات خاصی حقوق آنها را تأمین می کرد.
سید محسن امین صاحب کتاب گرانقدر اعیان الشیعه در جای دیگری مشاهدات و برداشتهای خود را از شیخ مؤسس ذکر میکند و میگوید: ما در سال (۱۳۵۳ ق) در قم در منزل ایشان اقامت داشتیم و من در نماز جماعت با ایشان بودم. ما یک بار او را ملاقات کردیم و او را مردی سرشار از هوش، خرد، دانش و فضیلت یافتیم. هوش سرشار او در بالا ذکر شد. اگر از او درباره موضوعی سؤال میشد یا در حضورش درباره موضوعی بحثی پیش میآمد، تا فکر نمیکرد و تأمل نمیکرد، سخن نمیگفت.
هر کسی که از شرایط و فشارهایی که شیخ مؤسس متحمل شده است، اطلاع داشته باشد، یقین خواهد داشت که اداره امور این تعداد طلبه در این شرایط، نتیجه عنایت و توفیق خداوند متعال است.
سوم: آثار علمی ایشان
شیخ حائری کتابهای زیادی را تألیف کرد: از جمله میتوان به کتاب الصلاه، کتاب النکاح، کتاب الرضاع، کتاب المیراث و درر الفوائد در اصول فقه اشاره کرد. او همچنین تقریراتی در مباحث استاد خود یعنی آیتالله فشارکی در اصول فقه را تألیف کرده بود.
شیخ مؤسس آثار علمی و حاشیههایی بر برخی کتابها دارد، اما ما بر دو کتاب او تمرکز خواهیم کرد:
کتاب الصلاه: این کتاب یک دوره کامل احکام نماز است و با نماز مسافر به پایان می رسد. این کتاب در یک مجلد تألیف شده است، اما با وجود اختصارش، شامل تحقیقات ارزشمندی است. از استاد بزرگوارم، آقای بروجردی، در ایامی که کتاب الصلاه تدریس میکرد، نقل قولی از شیخ مؤسس شنیدم که میگفت: من در میان معاصران خود کتابی مانند کتاب الصلاه شیخ حائری ندیدهام، زیرا این کتاب با ایجاز، مطالب زیادی را در کمترین عبارات بیان کرده است.
دررالاصول معروف به درر الفوائد: این کتاب، شامل یک دوره کامل اصول فقه است. کتابی بسیار مفید که در بزرگی آن باید گفت: شیخ محمد حسین اصفهانی، به مطالب این کتاب توجه نشان داده است، زیرا در بیش از یک مورد مباحث اصول فقه را ذکر کرده و از نویسنده با عنوان «بعض الأعظام» یاد کرده است.
تأثیر اجتماعی و آثار خیریه شیخ مؤسس
شیخ مؤسس علاوه بر خدمات علمی، خدمات اجتماعی بسیاری نیز داشته است که به طور کلی به آنها اشاره خواهیم کرد:
۱. تأسیس کتابخانهای بزرگ در مدرسه فیضیه.
۲. تأسیس بیمارستان سهامیه در سال ۱۳۵۳ هجری قمری.
۳. تأسیس بیمارستان فاطمیه.
۴. ساخت مدارس علمیه.
و سایر اثراتی که در مجلات و کتابهای منتشر شده توسط حوزههای علمیه توضیح داده شده است.
در اینجا بحث خود را در مورد زندگی شیخ مؤسس خود، به طور کلی و مختصر، به پایان میبریم.
حوزه علمیه پس از درگذشت شیخ مؤسس
جنبههای دیگری نیز شایستهی تحقیق هستند و ما به ذکر عناوین آنها اکتفا میکنیم. آنها به مراحلی که حوزه علمیه پس از درگذشت شیخ مؤسس طی کرد، اشاره میکنند:
۱. حوزه علمیه پس از درگذشت شیخ حائری و مدیریت آن توسط سه استاد، یعنی
آقای محمد حجت
آقای محمدتقی خوانساری
آقای صدرالدین صدر
۲. حوزه علمیه پس از اقامت آقای بروجردی در شهر مقدس قم در سال ۱۳۶۴ هجری قمری.
۳. حوزه علمیه پس از درگذشت آقای بروجردی در سال ۱۳۸۰ هجری قمری.
۴. حوزه علمیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تا به امروز.
این مباحث نیاز به بررسی دقیق توسط تعدادی از محققان و پژوهشگران دارد.