امام جمعه کشاورز آمل که در تجمع معترضین ۹۶ سخنرانی کرده بود، میگوید برای ارتباط با مردم و شنیدن صدای آنها، دامداری و کشاورزی را ادامه میدهد و برای گفتوگو با جوانان حاضر است حتی در قهوهخانه هم حضور یابد.
به گزارش شبکه اجتهاد، مصاحبه اخیر حجتالاسلام آلهاشم که چندی پیش منتشر شد، بازتاب قابل توجهی در افکار عمومی داشت. برخی در مقام نقد گفتند که رفتارهای امام جمعه تبریز توقعات را از ائمه جمعه بالا برده و برخی دیگر بر معرفی دیگر ائمه جمعه مردمی که با رفتارهای جدید، ارتباط بیش از پیش با مردم را در دستور کار قرار دادهاند، آن مصاحبه را تحسین کردند؛ البته کسی منکر آن نبود و نیست که آلهاشمها فراوان اما ناشناخته هستند؛ بر همین اساس، شنیدیم که امام جمعه آمل، یک روحانی کشاورزی است که برای ارتباط و گفتوگو با مردم، حتی بین معترضان دی ماه ۹۶ حضور یافته است؛ امام جمعهای که میگوید روستایی و فرزند قصاب است و در مراسمات عروسی گرفته تا خط مقدم نبرد در سوریه حضور دارد و …
“روحانیت باید برای مردم آبرو بگذارد و برای مشکلات مردم دق کند”، “گرانی را احساس میکنم” و “حق نداریم به مردم مثل میوه نگاه کنیم” از جمله جملات حجتالاسلام والمسلمین سید جلیل مرتضوی امام جمعه آمل است. متن کامل گفتوگوی تسنیم را در ادامه میخوانید:
امام جمعهای که در نظام اسلامی تعریف شده و مطالبهای که حضرت آقا از امام جمعه دارند، چیست؟ شما یک جایی گفته بودید امام جمعه باید آخوند باشد و کار آخوندی بکند. الآن شما در اینجا کار آخوندی میکنید؟
مرتضوی: من تشکر میکنم از حضرتعالی و مجموعه تسنیم و بینهایت ممنونم. روحانیت باید آخوند باشد و در قلبهای مردم جای بگیرد و کنار مردم باشد، بهنظر من یکی از ویژگیهای روحانیت این است که خانوادهاش همرنگ جماعت و مردم باشد. من سال ۸۰ که به ایلام رفتم خانواده را همراه خودم بردم همان مدرسهای که بچههای عادی میرفتند بچههای من هم میرفتند گرچه در قم که بودیم فرزندانم به مدارس غیرانتفاعی میرفتند اما وقتی مسئولیتی گرفتم که ایجاب میکرد همانند مردم باشد، فرزندانم را به مدارس دولتی فرستادم.
شما تقریباً یک سال و نیم که امام جمعه هستید آیا واقعاً در بطن مردم هستید؟
مرتضوی: قضاوت را باید مردم و جوانان انجام بدهند من یک جملهای را میخواهم بگویم متفاوت با همه جملههاست. قرآن هم یک ظاهر و باطن دارد. من ظاهر و باطن قرآن را مثال بزنم؛ سوره قدر یک ظاهر دارد که مختص شب قدر است و باطن سوره قدر مختص فاطمه زهرا(س) است، من از خانواده کشاورز هستم و افتخار میکنم که یک روستایی هستم. باید توضیح بدهیم که منظورمان از بطن جامعه چیست؟ بهنظرم بطن جامعه یعنی مردم. ما باید مثل مردم باشیم و مثل مردم زندگی کنیم تا بتوانیم ادعا کنیم که در بطن مردم هستیم. شما بایستی از من سؤال کنید که آیا شما با مردمید یا نه. من خودم احساس میکنم هر کسی پیش من آمد با من بوده و رضایت داشته است اما مهم این است که مردم چه قضاوتی درباره ما میکنند.
مردم باید مصلی بیایند، شما چرا بین مردم نمیروید؟
مرتضوی: من همه جا هستم، در بیمارستان، در بخش کشاورزی، در بازار، در خانههای مردم، در عروسی و عزا و در زندان که بارها بارها رفتهام.
با زندانیها صحبت میکنید؟
مرتضوی: خیلی. من چندین بار زندان رفته و با زندانیان همغذا و همصحبت شدهام.
به شما اشکال خاصی میگیرند؟
مرتضوی: غالباً درباره برخی مشکلات درخواست کمک میکنند که بنده نیز در حد توان تلاش کردهام که مشکلات رفع شود.
شنیدم که شما تیم ورزشی هم دارید؟
مرتضوی: بله، تیم فوتسال داریم که برای نهاد نمازجمعه است، هم خواهران و هم برادران.
بچههای مسئولین عضو میشوند؟
مرتضوی: خیر. همه میتوانند عضو شوند، دین مبین اسلام فقط مصلی، قرآن و نماز و مسجد نیست، من در تلویزیون گفتم که امروز بیاییم استادیوم ورزشی را تقویت کنیم، وقتی آن حرف را زدم آن را عملیاتی کردم. استادیوم ورزشی جوانان را به مسجد جذب میکند، مثلاً من چندین بار برای حمایت از تیم ورزشی والیبال به ورزشگاه و سالن رفتم و همانجا جوانان را دعوت به نماز و مسجد کردم.
ظاهراً پدرتان نیز قصاب بوده؟
مرتضوی: بله .الآن ۷۱ سال دارد و من خودم قصابی ایشان را جمع کردم چون نیاز به استراحت داشت.
دامداری هم میکنید؟
مرتضوی: بله. من خودم در دامداری کار میکردم چون کار در دامداری و قصابی را بلد هستم. خاطرهای بگویم وقتی امام جمعه رامسر بودم، رفتم گوشت بخرم. فروشنده گفت “این گوشت خیلی خوب است”، گفتم “اگر خوب است برای شما. آن را که میگویید بد است به من بدهید”، گفت “فرقشان چیست؟”، گفتم “این گوشت بز است و آن یکی بره”. قصاب تعجب کرد. بهشوخی به او گفتم “من بهاندازه سن شما قصابی و دامداری کردهام”.
الآن دامداری دارید؟
مرتضوی: دامداری نداریم ولی کشاورزی داریم. من خودم کشاورزی میکنم.
با همین لباس؟
مرتضوی: بله با همین لباس و همین الآن از کشاورزی آمدم.
اشکالی ندارد؟ مردم به شما نمیگویند امام جمعه کجا زمین کشاورزی کجا؟
مرتضوی: اگر بگویند میگویم که؛ چه اشکالی دارد که روحانی کار کند؟ من اگر کار کشاورزی نکنم چطور میتوانم با کشاورزان صحبت کرده و آنها را درک کنم؟ بهنظرم نهتنها اشکالی ندارد بلکه خوب هم هست.
برخی میگویند شأن روحانیت اجلّ از این حرفهاست؟
مرتضوی: نه، این حرف را قبول ندارم. من همین امسال ۷ هزار متر زمین داشتم و برنج کاشتم. همین کشاورزی است که موجب شده من با کشاورزان ارتباط داشته باشم، اکثر مردم اینجا کشاورز هستند و من بهعنوان امام جمعه این شهر اگر کشاورز نباشم از ارتباط و رابطه خوب و صمیمی با مردم محروم خواهم شد. اصلاً امام جمعه چه اشکالی دارد که کار کند؟ این حرفها که بگویند امام جمعه نباید کار کند درست نیست. وقتی صبح فاطمهسادات به مدرسه برود ما هم ۷ صبح با حاج خانم به سر زمین میرویم و امروز هم کاهو کندیم.
اصل امام جمعه بودن شغل است؟
مرتضوی: هم میتواند شغل باشد هم میتواند نباشد. البته دانشگاه رفتن یا تدریس فرق میکند. نهاد امامت جمعه یعنی مردم، من جملهای را میخواهم به شما بگویم امامت جمعه شغل نیست اما یک حکمی دارد که این حکم به آن وزن و شخصیت و مسئولیت میدهد و مسئولیتش فقط کنار مردم محقق میشود این مردم هستند که به امام جمعه عزت و آبرو میدهند و با مردم بودن است که عزتآفرین است.
چه ماشینی سوار میشوید؟
مرتضوی: من یک سمند دارم.
شیشههایش دودی است؟
مرتضوی: خیر، میتوانید ببینید ولی معتقدم ماشین باید امنیت داشته باشد. ولی اینکه مقید باشم حتماً ماشین خاصی سوار شوم، اینطور نیست، چه ژیان باشد چه بنز، هرچه باشد سوار میشوم.
یعنی پرادو هم باشد، سوار میشوید؟
مرتضوی: بله.
اگر پرادو به نماز جمعه بدهند؟ باز هم سوار میشوید؟
مرتضوی: خیر، امیرالمؤمنین(ع) میگفت “من قشر ضعیف جامعه را میبینم و با آنها هماهنگ هستم”، مگر امیرالمؤمنین ۲۵ نخلستان را آباد نکرد، آیا او وضع مالی و زندگیاش را دگرگون کرد، یا همرنگ جامعه بود؟ من در فقر زندگی نمیکنم اما مثل مردم زندگی میکنم، مثلاً برای دخترهایم عروسی گرفتم که مردم میگیرند.
عروسی دخترخانومتان در کدام هتل بودید؟
مرتضوی: در هتل نبود، من به مکه فرستادم و در حسینیه عروسی گرفتم با کمترین هزینه.
یکی از ویژگیهایی که میگویند امام جمعه مردمی این است که با مردم فامیل میشود، شما با مردم فامیل میشوید یا مسئولان عالی؟
مرتضوی: من ۲ تا داماد دارم که هر ۲ بیکار هستند؛ یکی دکترای جامعهشناسی دارد و دیگری شاگرد اول دانشگاه شهید بهشتی است.
سفارش کردید برای کارشان؟ الآن کجا مشغول هستند؟
مرتضوی: بهجدم قسم سفارش نکردم و نشانهاش هم این است که دامادهایم بیکار هستند؛ اگر همین امروز اراده بکنم مشغول میشوند اما این کار را نکرده و نخواهم کرد. البته یکی از دامادهایم کشاورزی میکند و زمین کشاورزی دارد اما برای اینکه شغل دولتی داشته باشند، با اینکه میتوانستم سفارش کنم، به هیچ کس سفارش نکردم.
خواستگار که برای دخترتان میآید، فرقی نمیکند داماد ژن خوب باشد یا نه؟
مرتضوی: خدا شاهد است اولین چیزی که در نظر من بود ایمان و تقوا بوده است. اصلاً برایم مهم نبود که خواستگار فرزند کیست چون اصلاً مهم نیست.
یعنی فرقی نمیکند که روستایی باشد یا سرمایهدار؟ اگر روستایی بیاید، قبول میکنید؟
مرتضوی: خب، همین ۲ دخترم را به روستاییها دادم. الآن هر ۲ داماد من روستایی هستند و هر ۲ هم دانشجو هستند، من دخترانم در ۱۶ یا ۱۷ سالگی ازدواج کردند و هر دو هم در حال تحصیل هستند یکی دانشجوی روانشناسی و دیگری دانشجوی حقوق است.
حاج آقا، منزل شما کجاست دقیقاً؟
مرتضوی: در آمل، منزل سازمانی است. برای خودم نیست چون بنده منزل شخصی ندارم.البته چندین وقت است که در حال ساخت یک منزل مسکونی در زمین کشاورزیام هستم اما هنوز ساختش ادامه دارد و تکمیل نشده است.
یک سال و نیم است که در آمل امام جمعه هستید، بررسیها نشان میدهد که میانگین سنی حاضرین در نماز جمعه جوانتر شده و استقبال جوانان بیشتر از قبل شده است. چهکار کردید که نظر جوانان برای حضور در نماز جمعه بیشتر از گذشته تأمین شده؟
مرتضوی: به جوان باید احترام گزارد. جوانهای خوبی داریم. یکی از اشتباهاتمان این است که فکر میکنیم مردم مثل میوه و ترهبار هستند و باید آنها را جدا کنیم، ظلمی که روحانیت به خودش میکند از این موضوع است. ما باید جوانهای غیرمسجدی را مسجدی کنیم، مسجدیها که از هر دری بیرون بیندازیم از در دیگر وارد مسجد خواهند شد.
خواهش میکنم صادقانه بگوید برای شما بهعنوان امام جمعه، جوانی که مسجد میرود با جوانی که سر کوچه میایستد، یکسان است؟
مرتضوی: آن جوانی که مسجدی شده یا پدر خوبی داشته یا مادر خوبی داشته که او را مسجدی کرده است. مگر امام حسین در مسیر وهب را دعوت نکرد؟ ما سر خیابان یک جوانی را ببینیم و به مسجد دعوت کنیم چه اشکالی دارد؟
الآن شما با جوانهایی که مسجد میآیند ارتباط دارید؟ یا با آن یکیها هم ارتباط دارید؟
مرتضوی: من با لاتها هم ارتباط دارم، من میگویم همه خوب هستند شما حرف ما را بد تعبیر نکنید.
اینها که مسجدی نیستند، چطور میگویید با این دسته از جوانان هم ارتباط دارید؟
مرتضوی: چرا؟ هستند. ما با اینها رفیق شدیم اینها مسجدی نشدند؟ با جوان لات هم باید رفیق شوی، رفیق که شدی مسجد هم میآید.
چگونه با اینها رفیق میشوید؟
مرتضوی: در تاکسی، کوچه، خیابان، بازار… روحانی اگر برای جوانان وقت بگذارد، جوان را درک کند، او را بفهمد جوان اهل رفاقت است و رفیق میشود.
حاج آقا، در برخی مصلیها نردههای جداکننده صف مردم از مسئولین را برداشتهاند، شما ظاهراً از ابتدا نرده نداشتید.
مرتضوی: ما نرده نداشتیم که برداریم اگر هم نرده بود، برمیداشتیم چون نیازی نیست.
مصلای شما یک درب خاص دارد، این درب برای چهکسانی است؟ تشریفاتی است؟ شما چرا از این درب تردد میکنید و مثل مردم از درب اصلی وارد نمیشوید؟
مرتضوی: این دربی که شما میگوید برای ورود سخنران است، وقتی مراسم یا همایش در مصلی برگزار میشود، سخنران یا میهمان از این درب وارد میشود اما برای بنده فرقی نمیکند؛ از درب مردم هم میآییم فرقی نمیکند.
شما گفتید روحانیت باید برای مردم آبرو بگذارد شما چه مصداقی دارید؟ و کجا برای مردم آبرو گذاشتید؟
مرتضوی: من برای خواستگاری جوان رفتم پیش پدر یک دختری و آبرو گذاشتم که در نهایت وصلت صورت گرفت. برای رضایت گرفتن از خانواده مقتول رفتم به یک شهرستان و استان دیگر و آبرو گذاشتم تا رضایت گرفتم، اینها را وظیفه خود میدانم.
شنیدم برای رضایت از ۴ خانواده مقتول ورود کرده و رضایت گرفتهاید؟
مرتضوی: بله . ۳ مورد آن موفقیتآمیز بود و یکی هم نبود. آن یکی که منجر به رضایت نشد واقعاً برایم سخت بود؛ بعد از اعدام آن فرد واقعاً مریض شدم.
یعنی رسماً عذرخواهی و التماس کردید؟
مرتضوی: بله، عذرخواهی کردم چه اشکالی دارد؟ من روحانی و امام جمعه هرچه دارم از مردم است، این مردم هستند که به من عزت داده و آبرو دادهاند حالا باید من برای مردم آبرو بگذارم.
ظاهراً آمار طلاق در آمل بالاست، شما خودتان را مسئول نمیبینید؟
مرتضوی: چرا میدانم. چندین مسئله دست به دست هم داده تا آمار طلاق اینگونه بالا رفته است. آیا معیشت، بیکاری و وضعیت اقتصادی عامل مهم این طلاقها نیست؟
روحانیت چه؟ مقصر نیست؟
مرتضوی: چرا هست. یکی از مشکلات ما این است که من آخوند از مردم فاصله گرفتهام. شما رهبری را ببینید. آن دانشجو چه صحبتی را با آقا کرد؟ و آقا چه محبتی به او کردند؟ آیا آن دانشجو از روحانیت طرد شد؟ یا بهسمت روحانیت رفت؟ برخی آن روز میگفتند با آن صحبت تندش از صفحه روزگار محو میشود اما همه دیدند که حضرت آقا، چگونه به آن جوان ابراز لطف کرد.
ما نمونه داریم که طرف امام جمعه است، اما در برخی جاهای دیگر هم عضو هیئت مدیره و… هم هست؟ آیا اینها نشانههای فاصله انداختن بین مردم نیست؟
مرتضوی: درست نیست که امام جمعه درگیر کارهای غیرمرتبط شود. من دانشگاه و حوزه بندرگز دبیر شورای حوزه علمیه استان گلستان بودم و دبیر هم بودم. هم دانشگاه تدریس میکردم هم حوزه ولی وقتی مقام معظم رهبری فرمودند امام جمعه، باید آخوند باشد همه چیز را کنار گذاشتم و الآن فقط یک آخوند هستم و امام جمعه.
وقتتان را با فرماندار و مقامات دولتی و حکومتی دوست دارید بگذرانید یا مردم؟
مرتضوی: با مردم، با مردم حال میکنم چون حکومت ما با مردم است و اصل انقلاب ما بر مبنای دینمداری و مردممداری بود و هست. من با مردم حال میکنم و امام جمعهای که با مردم صفا و حال نکند، مردم با او همراه نخواهند بود.
پس امام جمعهای هم که با مردم حال نکند مردم هم حق دارند با او حال نکنند؟
مرتضوی: بله طبیعی است مردم دوست دارند روحانیت صدای آنها باشد؛ مردم دوست دارند روحانیت حرف مردم را بزند و از مردم باشد.
شما به سوریه تشریف بردید و خبر شهادتتان هم آمد که خوشبختانه یا متأسفانه تکذیب شد، شما سوریه چند روز رفتید و چهکار میکردید؟ با عرض پوزش، برای توصیه رفته بودید یا کمک به جبهه مقاومت؟
مرتضوی: من تقریباً ۱۰ روز سوریه بودم. بهمحض اینکه رسیدم؛ تنها دو ساعت در دمشق بودم و بعد به حما و سپس به حلب رفتم. با رزمندگان نشستم و صحبت کردم. سلاح هم به دست گرفته و به رزمندگان کمک کردم و تروریستها را هم از نزدیک دیدم. خبر شهادت هم شیطنت یکی از رسانههای منطقه بود که تکذیب شد.
در دی ماه ۹۶ شاهد اعتراضات و البته بعضاً اغتشاشات بودیم، تحلیل شما از آن اعتراضات چیست؟
مرتضوی: یک دلیل اغتشاشات این بود که ما با مردم و جوانان بیگانه شدیم گرچه یک اعتراضی صورت گرفت و دشمنان برای بهرهبرداری از آن دست به کار شدند اما بنده معتقدم ما باید برای معیشت مردم حداقل بهاندازه برجام وقت بگذاریم. ما یک درصد مردم جهان و یک درصد خاک دنیا و هفت درصد منابع دنیا را داریم ایران نباید فقیر باشد. بیکار نباید داشته باشیم.
بهنظر شما خاستگاه اصلی اعتراضات دی ماه چه بود؟
مرتضوی: من سؤال میکنم چند وقت قبل از اعتراضات، جلوی مجلس جمع شدند و به عملکرد مؤسسات مالی اعتراض کردند، چرا کاری نکردیم؟ چرا برخی همواره مدافع سرمایهدار هستند و از کارگر حمایت نمیکنند؟ من امام جمعه چرا به آنهایی که اموالشان در مؤسسات مالی بهغارت رفته، باید بگویم که ربطی به من ندارد؟ اگر برادر یا خواهر خودمان هم بود میگفتیم به ما ربطی ندارد؟ مردم عزیز ما هستند، چون ما به بعضی از انتظارات مردم پاسخ درست ندادیم و مردم را ندیدیم و برای شأن مردم شأنیت قائل نشدیم آن بلوای ۹۶ بهوجود آمد. من وقتی در اعتراضات آمل به جمع معترضین رفتم واقعاً دیدم که اینها حق دارند و مشکلشان حل نشده است.
نگفتید شما را میزنند؟ واقعاً کسی به شما توهین نکرد؟ بالاخره کسی که تمام زندگیاش را در مؤسسهای که بانک مرکزی هم به آن مجوز داده بهامانت گذاشته و امروز دست خالی است حق ندارد معترض باشد؟
مرتضوی: بله حق دارد. اما من هم همین حرف را میگفتم من هم همراه همین معترضان بودم. من وقتی به جمع معترضین رسیدم به آنها گفتم که من حامی آنها هستم و حرفشان و اعتراضشان را قبول دارم. یک نفر فریاد زد، وقتی کسی خواست برود با او برخورد کند، مانع شدم گفتم “او راست میگوید و من حرفش را تأیید میکنم”. البته شاید از مجموع چند هزار نفری که معترض بودند یکصد نفری با ما همراه نبودند که اینها رفتند سمت فرمانداری و بقیه ایستادند و حرف ما را گوش کردند. فیلمش موجود است من با بلندگوی کوچک با مردم و معترضین صحبت کردم همه سکوت کردند تا من صحبت کنم و من نیز گفتم که “با شما همراه و همصدا هستم”. یکسری از معترضین فریاد زدند گرانی، گرانی و من در پاسخ گفتم “فقط شما نمیگویید گرانی، من هم میگویم گرانی، گرانی”.
خب حاج آقا، مگر شما گرانی را احساس میکنید؟
مرتضوی: بله. حتماً احساس میکنم؛ خوب هم احساس میکنم چون ملموس است.
چگونه؟
مرتضوی: یک جوانی که ۹۰۰ هزار میگیرد با این گرانی چطور باید زندگی کند، من از قیمتها خبر دارم و مثل مردم میروم خرید میکنم و میبینم که قیمتها افزایش یافته است.
شما چقدر حقوق میگیرید؟
مرتضوی: باید بگویم حتماً؟
اگر بگویید خوب است.
مرتضوی: اگر بگویم مردم شاید قبول نکنند. از شورای سیاستگذاری ائمه جمعه ماهانه ۲۰۰ هزار تومان واریز میشود، حقوق همین است.
با این پول که نمیشود سبزی هم خرید؟
مرتضوی: آدامس هم نمیشود خرید. حقوق همین است که گفتم.
نفرمودید که گرانی را بهطور مشخص چگونه احساس میکنید؟
مرتضوی: واقعاً احساس میکنم، شاید بگویم در این شهر من بدترین وضعیت یک شهروند را داشتم، مبالغه نکردهام.
آخرین باری را که برای همسر یا دخترتان لباس خریدید بهیاد دارید؟
مرتضوی: عرض کردم، فاطمهسادات دختر کوچکم مانتو خریده بود؛ خیلی گران بود به ایشان گفتم که “اسراف کردی”.
چند خریده بودند؟
مرتضوی: فکر میکنم ۱۲۰ یا ۱۳۰ هزار تومان بود یک مانتوی کوچک. خب، واقعاً گران است یک مانتو برای یک دختر ۱۲ساله، ۱۲۰ هزار تومان باشد.
حاج آقا، مردم میگویند که امام جمعه میگوید گرانی. اما خودش احساس نمیکند؟ چون احساس نمیکند با رنج، درد و دغدغه نمیگوید؟
مرتضوی: شما خطبههای من را ببینید من خودم لمس میکنم و میگویم من ۸ ماه پیش آهنگ این نگاه را داشتم و بحث برق، گاز و معیشت مردم را گفتم اولین کسی بودم که داد و فریاد زدم و همه این کارها را انجام دادم تا این نگاه محقق شد.
فرمودید برای گفتوگو با جوانان حاضرید همه جا بروید، خب، متأسفانه برخی از جوانان همین آمل، اکثر مواقع قهوهخانه هستند و شاید جز آنجا، جای دیگر نتوانید آنها را ببینید. چهکار میکنید، قهوهخانه هم میروید؟
مرتضوی: بله. اگر نخندند، قهوهخانه هم میروم اگر نروم و با آنها صحبت نکنم نمیتوانم حرفشان را بشنوم. امام جمعه باید بین جوانان باشد. باید به میادین ورزشی رفت، باید به مراکز تفریحی رفت باید به قهوهخانه و زورخانه هم که شده رفت. ما حق نداریم دین را تنها در سینه زدن و گریه کردن خلاصه کنیم. شادی و نشاط لازم است و باید به این شادیها احترام گزارد و با جوانها بود.
گفتید شادی. میگویند روحانیت میتوانند به برخی مراسمهای عروسی هم بروند؟
مرتضوی: من عروسی که در آن لهو و لعب نباشد و اسلامی باشد، میروم.
یعنی اگر امروز به یک عروسی در آمل دعوت شوید، میپذیرید؟
مرتضوی: بله شرط میگذارم و میروم و شرط آن این است که شأن عروس و داماد از نگاه اسلام حفظ شود.
منظورتان از شأن عروسی و داماد حفظ شود چیست؟ برخی میگویند مراسم عروسی با مولودی و قرآن برگزار شود تا شأن عروس و داماد حفظ شود.
مرتضوی: خیر. چهکسی این حرف را گفته. خانمها برای خودشان ساز و دهل بزنند. چه اشکالی دارد؟
چقدر به این نزاعهای داخلی ورود پیدا میکنید، در این درگیریهای خانوادگی؟
مرتضوی: تا به حال این اتفاق نیفتاده که بگویم به من ارتباطی ندارد. از قدیم آخوند محل رجوع مردم بوده است شاید یک زن و مرد حرف خصوصی را به هم نزنند اما به یک روحانی که دلسوز مردم باشد اعتماد بکنند خصوصیترین حرف را به او بگویند. ببینید، امام جمعه شأنش را با مردم دارد پس باید هم مردم را ببیند و هم حکومت را.
یعنی نباید فقط حکومت را ببیند؟
مرتضوی: اصلاً و ابداً.
مگر حکومت دینی نیست؟
مرتضوی: حکومت دینی باشد، مگر حضرت آقا نمیگوید “به من هم نقد منصفانه کنید”. من شاید با رئیس جمهور مشکل داشته باشم. هیچاشکالی ندارد که امام جمعه برای رفع مشکلات مردم به نهادهای دولتی و حکومتی نقد کرده و رفع مشکلات مردم را از آنها مطالبه کند چرا که این وظیفه امام جمعه و حق مردم است.
بالاترین مقام کشور حضرت آقا است و ایشان بارها از نقد استقبال کردهاند و حتی در برخی موارد مثل مورد اخیر درباره عدالت، رسماً عذرخواهی کردند اما بعضیها تصور میکنند امام جمعهها شأن قدسی دارند و نباید کسی به حوزه آنها ورود کند.
مرتضوی: شاید فردی صحبتی در این مورد کرده باشد که باید قبل و بعد آن صحبت را بررسی کرد. من مرتضوی هزار و یک نقص دارم. ۱۰ تا خوبی داشته باشم ۱۰۰ تا بدی دارم. اما یک نفر مثل شما در خلوت میگوید این مشکلات هست، اگر باشد میگویم هست و اگر نباشد میگویم نیست. من همیشه به دوستان میگویم “هر حرفی را شنیدید از من بپرسید بعد منتشر کنید”. من حرفی ندارم، بابت عملکردم اگر ۱۰۰۱ نقص داشته باشم پاسخگو هستم و عذرخواهی هم میکنم.
خب، اگر عذرخواهی خوب هست؛ ممکن است یک عذرخواهی بهعنوان نمونه از مردم داشته باشید؟
مرتضوی: عملکرد ما هزار و یک نقص و گرفتاری است و اولین نقص ما این است که میتوانستیم وحدت و همدلی ایجاد بکنیم اما نکردیم. شاید من گاهی سلیقهای عمل کردم گاهی تحت تأثیر بعضی از آقایان قرار گرفتم و در برخی جاها که میتوانستم خوب عمل کنم، عملکردم خوب نبوده است.
کجاها خوب عمل نشده؟ مصداقی میفرمایید؟
مرتضوی: بهنظرم ما در اهمیت دادن به جوانان خوب عمل نکردیم، به تخلیه انرژی جوانان فکر نکردیم. جوانان ما امروز برای تخلیه انرژی خود هیچ کاری نمیتوانند کنند؛ ورزشگاهها پولی است امکان تفریحی پولی است کمکم دارد نفس کشیدن هم برای جوانان پولی میشود. خب، ما چهانتظاری از جوانان داریم؟ خودمان را جای جوانان قرار ندادیم.
سینما میروید؟
مرتضوی: قبلاً خیلی میرفتم جوان بودم. اتفاقاً چند روز پیش گفتم همایش روحانیون جوان را ببریم در سینما که طلبهها هم فیلم ببینند و هم با جوانان صحبت کنند. ببینید حرکتهای نو نیاز به شجاعت دارد. برخی میترسند که حرکتهایشان بگیرد یا نه.
کارهای آقای آلهاشم بهنظرتان چطور است؟
مرتضوی: خوب است میپسندم.
و نکته پایانی اگر دارید، میشنویم.
مرتضوی: مسئولین و همه ما باید بیش از پیش به مردم توجه کنیم حرف مردم را بشنویم و با آنها گفتوگو کنیم. بهنظرم یک آخوند اگر برای رفع مشکلات مردم، دق کند و بمیرد این مرگ ارزش دارد.