بنابر فقه شیعه دفاع از مظلوم مورد تأکید است، یعنی فقه شیعه عبور از کنار مظلوم را برنمیتابد، در این فقه سرنوشت همه مسلمانان به یکدیگر گره خورده است و نمیتوان بیاعتنا از کنار یکدیگر عبور کرد، بخصوص اگر مسلمان باشد.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، مدرس درس خارج فقه، مدیر گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و مؤلف کتابهایی همچون «نظارت بر قدرت در فقه سیاسی»، «مصلحت در فقه سیاسی شیعه» و «نقد نگرشهای حداقلی در فقه سیاسی» در گفتگویی نگاه اسلام و فقه شیعه به مبارزه با ظلم و مقاومت برابر آن را به بحث گذاشته است که از نظرتان میگذرد.
چرا در اندیشه سیاسی اسلام به مبارزه با ظلم توجه شده است؟
ایزدهی: بر اساس منطق بدیهی، عقل انسانها برای رفتارهایشان جهت گیری مناسب دارند و با مقاومت و مداومت بر آن به هدف میرسند؛ منطق جهانی نیز به دوگونه تقسیم شده است؛ منطق سلطه و منطق تحت سلطه که عمدتاً به کشورهای جهان سوم از آنها تعبیر میشود و چارهای جز توفیق برابر نظام سلطه ندارند و گرنه تا ابد این نظام در پی چپاول فکر و اموال آنهاست. تاریخ گواهی میدهد پیامبران و اولیای الهی سردمدار مبارزه با ظلم بودهاند.
عقل حکم میکند انسانها بر اساس منطق تصمیم گرفته و تلاش کنند و اگر دشمن در مقابل این حرکت سنگ میاندازد کوتاه نیایند، همانگونه که در زمان پیامبر(ص) به گونههای مختلف سعی میشد ایشان را از هدف بازدارند اما قرآن ایشان را به استقامت و ایستادگی فرمان داده است و وقتی ماجرای تبعید به شعب ابیطالب رخ داد، ایشان مقاومت کرده و تهدید محاصره را به فرصتی برای تربیت نیروهای ممتاز و ترویج اخلاق مداری و خداشناسی تبدیل کردند؛ این فشارها در سالهای بعد نیز ادامه داشت، اما ایشان مقاومت کرده و بنا را بر قبول ظلم و تسامح نگذاشتند و ظلم را نپذیرفتند.
در فقه شیعه چطور؟ چه جایگاهی برای مبارزه با ظلم و استکبار و نپذیرفتن ظلم ظالمان در نظر گرفته شده است؟
ایزدهی: فقه شیعه به ادله مختلف بحث تقابل این دو جریان را – منطق سلطه و منطق تحت سلطه- که سابقه دیرینهای به درازای تاریخ انبیا دارد بررسی کرده است، بنابر فقه شیعه به چند دلیل و عنوان باید با منطق سلطه مبارزه کرد؛ نخست بحث نفی سبیل است که در قرآن کریم، درباره آن آیه داریم و بر اساس آن خداوند هیچ برتری برای نظام کفر و سلطه قرار نداده و مسلمانان باید مبارزه کنند و تسلیم نشوند، زیرا در روایت است که اسلام متعالی است و نظامی بالاتر از آن نباید وجود داشته باشد.
بنابراین قاعده مفصلی در فقه شیعه برای این مهم وجود دارد؛ به عنوان مثال در حوزه رفتارهای فردی گفته میشود که در بلاد اسلامی ساختمان غیرمسلمانان نباید بلندتر از ساختمان مسلمانان باشد، یا زن مسلمان مجاز به ازدواج با مرد کافر نیست. در عرصههای سیاسی و اجتماعی مهمترین مصداق، آن است که آنها نباید تصمیم گیرنده و حاکم کشورهای اسلامی باشند یا قراردادی میان بلاد کفر و بلاد اسلام بسته شود که موجب سلطه غیرمسلمانان شود یا اگر بلاد کفر به کشورهای اسلامی حمله کردند باید مقاومت شود و این منطق مسلم فقه شیعه است و همه فقها پای آن ایستادهاند.
از طرف دیگر چون عدالت منطق فقه شیعه است و هر چه با آن منافات داشته باشد، قابل پذیرش نیست؛ بنابراین، دین اسلام به ویژه فقه شیعه قواعدی دارد که بر ظلم ستیزی تاکید میکند و در این دایره حتی به غیرمسلمانان هم نظر دارد، یعنی نه انسان باید ظلم کند نه مورد ظلم قرار بگیرد.
در حوزه دفاع از مظلوم، نگاه و رویکرد فقه شیعه چگونه است؟
ایزدهی: بنابر فقه شیعه دفاع از مظلوم مورد تأکید است، یعنی فقه شیعه عبور از کنار مظلوم را برنمیتابد، در این فقه سرنوشت همه مسلمانان به یکدیگر گره خورده است و نمیتوان بیاعتنا از کنار یکدیگر عبور کرد، بخصوص اگر مسلمان باشد.
ما در فقه شیعه اصطلاحی داریم که بر اساس آن مرزبندیهای جهانی تعیین میشود، یعنی جهان یا دارالاسلام یا دارالکفر؛ این دوگانه معنایش این است که اگر کسی در سرزمینهای امروزی مسلمان باشد هم ملیت با سایر مسلمانان محسوب میشود و اگر مورد ظلم قرار بگیرد همه باید دفاع کنند و این یعنی مقابله مشترک با ظلم.
در فقه شیعه بحث مرزداری و دفاع از مرز نیز وجود دارد؛ فقه شیعه مرز را به مرزهای ملی محدود نمیکند، بلکه ملاک دفاع را مذهب و دین میداند، بنابراین هر کشوری کافر باشد و بر دیگر کشورها بتازد، طبیعتاً مسلمانان در هر کجای جهان باشند موظف به دفاع و عقب نشاندن آن دشمن هستند؛ این هم طبیعتاً امروزه به مرزهای جغرافیایی محدود نمیشود، زیرا جنگهای اقتصادی، فرهنگی و … شکل گرفته و در همه این عرصهها مرزبان نیاز داریم.
امروزه مصادیق مختلفی برای این مرزها و مرزبانها وجود دارد که مصلحت نظام اسلامی اقتضا میکند در برابر آنها ایستادگی کرد، یعنی منطق عقلانی حکم میکند، اگر با نظام سلطه در جنگ مداوم فرهنگی، اقتصادی و فرهنگی هستیم راه آن را بدانیم، به تعبیر امیرالمؤمنین (ع) اگر شما با دشمن در خارج از شهرها نجنگید مجبور میشوید در شهرهای خود با آنها بجنگید.
به تعبیر روایات اگر انسانها بخوابند دشمن او خواب نیست، اگر امروز ما از غزه، فلسطین، سوریه یا لبنان دفاع میکنیم بر این منطق است که باید نفی سبیل از کفار داشته باشیم و وظیفه ماست که ظلم ستیز باشیم و به عنوان مرزبان اسلام از مظلوم حمایت کنیم.
امروز بنا براندیشه سیاسی اسلام و فقه شیعه وظیفه ما در قبال جنایاتی که در فلسطین و غزه میشود، چیست؟
ایزدهی: امروز نمونه بارز دشمن بلاد اسلام در منطقه صهیونیسم است که هم سبیل کفار را مهیا کرده، هم آشکارا ظلم میکند، هم مرزهای سرزمین اسلامی را تهدید میکند و داعیه گسترش یهود از نیل تا فرات را دارد، افزون بر این، عقل حکم میکند اگر با این نظام سلطه در منطقه مبارزه نشود همواره در حال توسعه است و اگر محدود نشود مجبور میشویم در مرزهای نزدیک تر با آن مبارزه کنیم.
باید توجه داشت دیگر مذاکره و منطق در مبارزه با این دشمن جواب نمیدهد، آنچنان که تجربه این را ثابت کرده است آنها که در گذشته مقاومت و مبارزه را کنار نهاده و در پی مذاکره رفتند نتیجهای نگرفتهاند و شکست خورده و تحت سلطه نظام کفر قرار گرفتهاند، در حالی که مقاومت حزب ا…، اسراییل را کنار زد.
بنابراین، مبانی فقه شیعه و عقل و تجربه، مقاومت را ثابت میکند و چارهای جز این نخواهیم داشت که در سایه مقاومت و مبارزه با ظلم پیروز خواهیم شد، آنچنان که قرآن کریم میفرماید: «کسانی که ایمان آوردند و سپس استقامت کردند، ترسی بر آنها نیست و محزون نمیشوند.»
مبارزه با ظلم و مقاومت از چه راههایی ممکن است؟
ایزدهی: همواره به تعبیر سیاسیون و نظامیون باید در مقابل هر تکی، پاتکی باشد یعنی در برابر هر تهاجم باید قدرت بازدارندگی باشد، اگر رویکرد نظامی و رو به مرزهاست باید نظامی ایستادگی کرد، اما گاهی نگاه دشمن و رویکردش فرهنگ است، اینجا دیگر چون دشمن ظاهری نیست و اندیشهها و افکار در معرض حمله است، باید از حالت انفعالی مقاومت به رویکرد فعال روی آوریم.
ما در نفی سبیل دو گونه راهکار برای مقابله داریم، یعنی اگر دشمن رفتاری انجام داد باید مقابله کنیم، اما رویکرد ما باید فعال باشد، باید ساختار سیاسی را جوری تنظیم کنیم که هم بازدارنده باشد هم تهاجمی؛ به عنوان مثال رویکرد اقتصادی ما به گونهای باشد که دشمن جرأت حمله نداشته باشد یا در عرصه فرهنگی باید فرهنگ بومی ما قابلیت صدور داشته باشد که اگر این فرهنگ غنی اسلامی و شرعی جای خود را بیابد خواستارانی مییابد و همین سبب بازدارندگی دشمن و ظلم او میشود.
بنابراین، مقاومت در فقه شیعه دو رویکرد دارد یکی ایستادگی و دیگری تناسب با هجوم دشمن؛ نمیشود طرف مقابل از حیث نظامی اسلحه به دست بگیرد ما با شمشیر مبارزه کنیم، وگرنه محکوم به شکست خواهیم بود. طبیعتاً جدای از بحث عقلانیت که تناسب بین دو سلاح و دو جهت گیری را مد نظر دارد باید در مرحله نخست رویکرد فعال و اثباتی را در نظر داشته باشیم و بسترهایش را فراهم کنیم.
افزون بر این، بحث وحدت جهان اسلام یکی از بهترین ابزارها برای مبارزه با ظلم است، اگر همه امکانات و سیاستگذاریها تجمیع شود، طبیعتاً نظام سلطه را عقب مینشاند اما در سایه اختلاف، نظام سلطه بهترین استفاده را میبرد و در جوامع اسلامی نفوذ میکند. از این روست که امام خمینی(ره) فرمودند: «اگر وحدت کلمه داشته باشیم دشمن هیچ کاری نخواهد کرد.»
حکومتهای اسلامی چه نقشی در مبارزه با ظلم دارند؟ آیا این موضوع به افراد محدود میشود؟
ایزدهی: ما دو گونه تکلیف داریم اگر نظام اسلامی نباشد، اما فرد مسلمان باشد همه وظیفهها را دارد یعنی نفی سبیل، مبارزه با ظلم، ایستادگی و …
اما در جامعهای که نظام اسلامی شکل گرفته مخاطب نخست احکام، نظام مستقر است و باید در مرحلهای بالاتر همه این احکام را اجرا کند و بسترهای نظام اسلامی را شکل دهد و طبیعتاً برای نظام اسلامی به عنوان شخصیت حقوقی تکالیف و احکام گستردهای وجود دارد تا به صورت نهادینه و متمرکز برای دفاع از سرزمینهای اسلامی افراد را تربیت و زمینه سازی کند، بنابراین در بحث جهاد و دفاع جز به واسطه سازمان و نهاد و تعلیم و تربیت محقق نمیشود.
«قباحت ظلم»
ظلم که در نقطه مقابل عدالت قرار دارد از اسباب متلاشی شدن جامعه محسوب میشود و از معدود مسائلی است که هر عاقلی به ناشایست بودن آن آگاهی دارد و رفع آن از برترین دل مشغولیهای جوامع بوده و نهادینه کردن راهکاری جهت نفی ظلم و ستم که اسباب آرامش و امنیت را در جامعه فراهم میآورد، از آرزوهای دیرین بشریت است.
حضرت امام خمینی(ره) مانند سایر اندیشمندان شیعه قباحت ظلم را به عقل مستقل و بدیهی مستند کرده و در حوزه فقه نیز قبح ظلم به موازات آن بر اساس عقل بوده و لذا در فقه شیعه از ظلم به عنوان فعل حرام یاد شده است. (امام خمینی، الرسائل، ج۱، ص۷۳)
ناپسند بودن ظلم در حوزه اجتماعی و سیاسی به گونهای است که در روایات، بقای دولت با وجود کفر و الحاد ممکن دانسته شده ولی با وجود ظلم و ستم غیر ممکن معرفی شده است: «فإنّ الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم. مملکت تحت کفر باقی میماند، ولی تحت ظلم باقی نمیماند.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۳۳۱)
ظلم، گستره و مصادیق بسیاری داشته و جدا از موارد ظلم که میتواند در گستره امور فردی جلوه گر شود، ظلم و ستم در حوزه اجتماع و سیاست نیز مصادیق بسیاری داشته و جلوههای متعددی مییابد. این مقاله درصدد است دیدگاههای حضرت امام خمینی(ره) در این عرصه را در سه بخش عمده «نپذیرفتن ظلم»، «ظلم ستیزی» و «دفاع از مظلوم» به اختصار مورد اشاره قرار دهد:
۱- نپذیرفتن ظلم
در منطق فقه شیعه همان طور که انجام ظلم و ستم، حرام بوده و مورد نکوهش قرار میگیرد، پذیرش ظلم نیز به همان نسبت امری نکوهیده بوده و حرام محسوب میشود. این امر برآمده از وحی الهی و آیات شریفه قرآن است که میفرماید: «ظلم نکنید و مورد ظلم واقع نشوید. » (لاتظلمون و لاتظلمون، بقره، آیه ۲۷۹)
حضرت امام خمینی(ره) در عبارات بسیار و در موارد زیاد به ملازمه میان این دو اشاره کرده و نظام اسلامی را به گونهای تعریف کرده است که در راستای ظلم نکردن و مورد ظلم واقع نشدن قرار دارد. بر اساس آموزههای اسلام عزتمندی در سایه دور ماندن از ظلم کردن و ظلم شدن معنا شده است: «دستور اسلام این است که نه ظلم بکنید نه زیر بار ظلم بروید. انظلام یعنی زیر بار ظلم رفتن از ظلم کمتر نیست. انظلام به خود ظلم کردن است. به یک ملت ظلم کردن است. ظلم هم از همین قماش است. هر دویش در اسلام ممنوع است. نه شما حق دارید به کسی ظلم کنید، نه حق دارید از کسی ظلم بکشید». (امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۵۶ـ ۲۵۵)
حضرت امام(ره) ضمن تبیین این قاعده کلی، مصادیقی را در حوزه سیاست بر این قاعده مبتنی کرده و بر موارد متعددی بواسطه این قاعده استدلال کرده است که برخی از این مصادیق با عنایت به عبارات حضرت امام(ره) از نظر میگذرد:
۱- مراعات این اصل در روابط خارجی و در حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی: «روابط ما با تمام خارجیها بر اساس اصل احترام متقابل خواهد بود. در این رابطه، نه به ظلمی تسلیم میشویم و نه به کسی ظلم خواهیم کرد؛ و در زمینه تمام قراردادها، ما بر اساس مصالح سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ملت خودمان عمل خواهیم کرد. » (همان، ج۴، ۲۴۸)
۲- جنگ عراق با ایران: «چنانچه توجه به تاریخ داشته باشید، عراق جزء ایران است؛ مدائن از ماست و از ایران است، لکن ما از باب اینکه تابع اسلام هستیم و قراردادهایی که شده است محترم میشماریم، هرگز بنای این مطلب را نداریم که حتی به یک وجب از مملکت عراق ـ که به حسب حالا مال عراق است ـ تعدی کنیم. و حتی یک وجب از زمین خودمان را نخواهیم به دیگران داد. نه ظلم میکنیم به آنها؛ و نه تحت ظلم واقع میشویم. » (همان، ج۴، ص۸۳)
۳- روابط ایران با امریکا: «روابط ما با امریکا روابط یک مظلوم با یک ظالم است؛ روابط یک غارت شده با یک غارتگر است. آنها احتیاج دارند که با ما روابط داشته باشند؛ ما چه احتیاجی به امریکا داریم. امریکا آن طرف دنیاست. آنها میخواهند که بازار داشته باشند اینجا. آنها باز طمع دارند که نفت ما را بخورند. ما که، اسلام که، بنا ندارد که ظلم به دیگری بکند، مظلوم هم نخواهد شد.» (همان، ج۷، ص۳۵۷)
۲- ظلم ستیزی
نظام سیاسی شیعه به گونهای است که علاوه بر ظلم نکردن و مظلوم واقع نشدن، ستیز با ظالم را نیز در برنامههای خود جهت تأمین عدالت قرار داده، بلکه علاوه بر این که ظلم به خود را بر نمیتابد، ظلم بر برادران مسلمان را نیز به مانند ظلم بر خود دانسته و ستیز با ظالمان به دیگران را نیز خواستار شده است. حضرت امام خمینی(ره) از یک سو، خود را مخالف با کشورهایی که ظلم را پیشه خود کردهاند دانسته: «ما با هر کشوری که بخواهد ظلم کند مخالفیم. حال این کشور چه در غرب و چه در شرق» (همان، ج ۵، ص ۲۹۵)
و در سوی دیگر دولت اسلامی را دشمن دولتهای ظالم (اعم از این که به دولت اسلامی ظلم کرده یا این که سایر مسلمانان را مورد ظلم و ستم قرار داده باشند)، معرفی کرده است: «ما با کشورها مخالفتی نداریم. ما با دولتهایی که ظالم هستند، چه به ما ظلم کرده باشند و چه به برادران مسلمان ما ظلم کرده باشند و بکنند، با آنها دشمن هستیم.» (همان، ج۵، ص۳۴۶)
مبارزه با ظلم و ستم که از محوریترین اصول در حوزه فقه سیاسی محسوب میشود به دین اسلام و فقه شیعه اختصاص نداشته بلکه هدف از بعثت انبیا بوده و از این رو جدا از سیره انبیا و اولیای الهی، منطق تمامی کسانی که سر در گرو وحی الهی نهاده و توحید و سعادت را سرلوحه کار خود قرار دادهاند، بوده و از این روی بنا بر شهادت تاریخ و تأیید حضرت امام خمینی(ره)، بسیاری از پیامبران و اولیای الهی در سایه این کار به شهادت رسیده یا درد و رنجهای بسیار را تحمل کردهاند.
«پیغمبر(ص) هم شهید داد، انبیا هم همین طور. سیره انبیا بر این معنا بوده است، سیره بزرگان بر این معنا بوده است که معارضه میکردند با طاغوت ولو اینکه زمین بخورند، ولو اینکه کشته بشوند ولو کشته بدهند. ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد، در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره کند و توی دهنش بزند و نگذارد که این قدر ظلم زیاد بشود. » (همان، ج۱۸، ص ۲۶۹)
جدا از پیامبران و اولیای الهی که سردمدار مبارزه با ظلم و ستمهای فردی و اجتماعی و در حد کلان، حاکمان ظالم بودند، این وظیفه از سوی آنان به مردم نیز القا شده بلکه پیامبران، جز با کمک و همراهی مردم قادر به مبارزه با ظلم نخواهند بود. از این روی حضرت امام خمینی(ره) مبارزه با ظلم و فساد را علاوه بر فرهیختگان جامعه، وظیفه مردم نیز دانسته و این امر را به عنوان تکلیفی بر آنان فرض دانسته است: «مسأله اساسی، عصیان و شورش همه مردم بر ضد ستمگرانی است که بدانها ستم میکنند.» (همان، ج ۳، ص۳۷۲)
۳- دفاع از مظلوم
از محوریترین موضوعهایی که در خصوص نفی ظلم و ستم در نظام سیاسی شیعه مطرح بوده این است که مسلمانان علاوه بر ظلم ستیزی باید به مظلومین نیز در غلبه بر ظالمان کمک کرده و از حقوق مظلومان دفاع کنند. بلکه قضیه «دشمنی با ظالم و کمک به مظلوم» به صورت دو اصل اساسی از سوی حضرت علی(ع) و در وصیتنامه ایشان به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مورد تأکید قرار گرفته است: «ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم. ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم. همین وظیفه است که امیرالمؤمنین(ع) در وصیت معروف به دو فرزند بزرگوارش تذکر میدهد و میفرماید: «وَ کُونا لِلظّالِمِ خَصْماً، وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً.» (نهجالبلاغه؛ نامه ۴۷) دشمن ستمگر، و یاور و پشتیبان ستمدیده باشید. (امام خمینی، ولایت فقیه، ص ۳۷)
این امر در کلام حضرت امام(ره)نیز به صورت اصلی محوری و قاعدهای اساسی مورد توجه قرار گرفته و از ارکان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برشمرده شده است: «ما خود چارچوب جدیدی ساختهایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفتهایم. از هر عادلی دفاع میکنیم و بر هر ظالمی میتازیم.» (صحیفه امام، ج۱۱، ص ۱۶۰)
مسأله مبارزه با افراد ستمگر و کمک به ستمدیدگان جهت نجات از ظلم و تجاوز قدرتهای زورگو، از اصول مورد قبول در فقه شیعه بوده بلکه مبارزه با افرادی که با ما در حال جنگ نیستند و در عین حال به ظلم و تجاوز به حقوق دیگران اقدام میکنند محکوم به حکم جواز بلکه وجوب شده است. شهید مطهری در خصوص این مورد این گونه نگاشته است: «ممکن است طرف با ما نخواهد بجنگد، ولی مرتکب یک ظلم فاحش نسبت به یک عده افراد انسانها شده است و ما قدرت داریم آن انسانهای دیگر را که تحت تجاوز قرار گرفتهاند، نجات بدهیم. بله این هم جایز است، بلکه واجب است. » (مرتضی مطهری، جهاد، ص ۲۹)
این قضیه که از اصول مسلم فقه سیاسی شیعه برشمرده میشود در سایه معارف فقهی و تأکیدات حضرت امام خمینی(ره) به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز راه یافته است. براساس اصل صد و پنجاه و چهار قانون اساسی، دولت جمهوری اسلامی ایران در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین حمایت میکند.(ر. ک: قانون اساسی، اصل ۱۵۴)
راهکار مبارزه با ظالمان
حضرت امام (ره) جهت دستیابی به این هدف متعالی، راهکارهایی را مدنظر قرار داده که از آن جمله میتوان به کمک به بیداری و هوشیاری ملتها جهت خروج از تحت سلطه ستمگران و اتحاد همه مسلمانان و مظلومین جهان جهت مبارزه فراگیر با ستمگران جهانی اشاره کرد و به خاطر رعایت اختصار، تنها به عباراتی محدود از حضرت امام خمینی(ره) در این باب اشاره میشود: «ما ملت ایران که نهضت کردیم و دست ظلم را کوتاه کردیم؛ و با هدایت این نور سایر کشورهای اسلامی و سایر مستضعفان جهان بیدار بشوند و خودشان را از تحت سلطه قدرتهای بزرگ خارج کنند.» (صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۳۴)
«همه با هم ید واحده باشیم که دیگرانی که میخواهند به همه ماها تعدی کنند، چه با اسم اسلام، چه با اسم سایر مذاهب، به مسلمین جهان و به ملتهای مظلوم جهان ظلم و ستم روا میدارند، با هم تشریک مساعی کنیم در اینکه یک راه پیدا کنیم برای جلوگیری از ستم در تمام قشرهای انسانهای دنیام. (همان، ج۱۷، ص۹۸)
بر اساس همین منطق است که حضرت امام خمینی(ره) مصادیق متعددی را در خصوص حمایت از مستضعفین و مظلومین جهان برشمرده و حمایت از آنان را از وظایف دولت جمهوری اسلامی ایران دانسته است: «ما از تمام نهضتهای آزادیبخش در سراسر جهان که در راه خدا و حق و حقیقت و آزادی مبارزه میکنند، پشتیبانی میکنیم.» (همان، ج ۱۲، ص۱۳۸)