استاد خارج فقه حوزه علمیه قم با بیان اینکه نظریه خطابات قانونیه امام خمینی (ره) بر روی مبانیای استوار است که باعث تولید و ابداع این نظریه شده است، گفت: شاید خود ایشان التفات به همه مبانی آن نداشته باشد اما باید حوزه علمیه این امتدادها را انجام دهد. مرادمان از مبانی مسائلی است که امام خمینی (ره) صریحا آن را بیان نکرده است و باید با تحلیل به ذهنیت ایشان برسیم. نباید تنها به بیان صرف افکار بزرگان و شخصیتها اکتفا کرد زیرا بیان چندباره افکار و تکرار آنها فایدهای ندارد بلکه باید افکار و نظریهها را تحلیل کرد و روش و سبک آنها را به دست آورد و لوازم آنها را شناخت.
به گزارش شبکه اجتهاد، دومین نشست از سلسله نشستهای خطابات قانونیه به همت میز تخصصی ترویج اندیشههای فقاهتی امام خمینی(ره) از مجموعه طرحهای بنیاد شیخ انصاری(ره) با همکاری مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی و با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین احمد مبلغی و حجتالاسلام امین اسدپور با موضوعات خطابات قانونیه و مکانیزم تشریع و تقنین شارع و سیر تطور نظریه خطابات قانونیه به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.
دوره «خطابات قانونیه» از موضوعات نظاممند و نظامساز مکتب فقاهتی امام خمینی (ره) است که میتوان بسیاری از مسائل فقهی و اصولی را با آن تنظیم نمود. از مهمترین کارکردهای این نظریه تنظیم صحیح نسبت قانون گذاری با اسلام است که امام خمینی (ره) با این نظریه درصدد حل این معضل تاریخی برآمده است تا بتواند قانونگذاری در جمهوری اسلامی را ذیل قواعد ثابت و متغیر اسلام تعریف نماید.
نسبت شریعت و قانون در عصر معاصر
در بخش نخست این نشست که در سالن جلسات پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (علیهالسلام) برگزار شد، حجتالاسلام امین اسدپور بیان داشت: نسبت شریعت و قانون در عصر معاصر ابتدائا از سنت حکمی توسط ملاصدرا مطرح و توسط ملافیض وارد ادبیات فقهی شد و این زمینه باعث شکل گیری فضای فکری مشروطه شد که قانونگذاری همان حق تشریع است. البته مشروطه از فضای روشنفکری غرب نیز متاثر بود و توسعه و ترقی را قانون گذاری میدانست اما علمای اسلامی همانند شیخ فضل الله بین قانونگذاری و تشریع عینیت قائل بودند و شأن مجلس قانونگذار را تنها پذیرش احکام اسلامی و بیان آئین نامهای آن میدانستند.
امام خمینی (ره) با توجه به این زمینه اجتماعی و همچنین شاگردی اساتیدی چون آیتالله شاه آبادی و آیتالله محمدتقی خوانساری با این نسبت شریعت و قانون آشنا شدند. اولین جایی که خود به این نسبت پرداخته در کتاب عرفانی «مصباح الهدایه الی خلافه النهایه» است که ایشان خواستگاه این مسئله را انسانشناسی عرفانی میداند و اثبات آن را فلسفیا در آن لازم میداند. از این رو در توضیح اسفار اربعه، بعد از تبیین سفر اول و دوم، سفر سوم که سفر از حق به خلق است را مقام رسالت انبیاء میداند که از طرف خداوند پیامی برای مردم میآورد و سفر چهارم که مرحله آخر اسفار است، مقام تشریع و حق قانون گذاری است که ابتدائا و بالذات مختص نبی اکرم است اما منحصر در ایشان نیست و ائمه معصومین نیز به تبع ایشان حق تشریع و قانونگذاری دارند البته حق تشریع منحصر در نبی اکرم و ائمه معصومین نیست و هر عارف کاملی که بتواند سفر چهارم را تکمیل کند میتواند حق تشریع و قانونگذاری را پیدا کند که آیه «اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» اشاره به این مطلب دارد.
در سیر تاریخی کتاب بعدی که حیث اصولی و فقهی دارد و امام خمینی در آن به بحث قانون و شریعت پرداخت کرده است، کتاب «کشف الاسرار» است. این کتاب در پاسخ به ایرادها و سوالهای رساله «اسرار هزار ساله» حکمیزاده که ایراداتی به فقها و تاریخ علمی فقه داشته، نوشته شده است. امام خمینی (ره) دو ماه درس عمومی منظومه و خصوصی شرح اسفار را تعطیل و در بهار ۱۳۲۳ این کتاب را چاپ میکنند.
در این کتاب بعد از بیان مقدمهای از تحلیلهای اجتماعی و از وضعیت استکبار در جهان و کشورهای اسلامی و همچنین وضیعت جنگ جهانی، به خوانندگان سفارش میکند که گفتار سوم کتاب را با دقت بخوانند. این گفتار مباحث ولایت فقیه است که امام خمینی (ره) برای اولین بار آن را بیان کردهاند. بعد از صفحه ۱۸۴ به بحث قانون و شریعت پرداخت کرده اند. ایشان بعد از اثبات حکومت به دلایل محکم عقلی و شرعی، میفرماید قوانین اسلام برای اداره جامعه و حکومت هیچ کم و کاستی ندارد و برای همه نیازهای بشر قانون وضع کرده است. تنها در بحث قضا چند هزار ماده و تبصره بیان کرده است. البته طبق مبنای امام خمینی بین حکم حاکم و حکم قاضی، اشتراک معنوی حاکم است که در این صورت در بحث قضا با تنقیح مناط بسیاری از احکام سیاسی و اجتماعی اسلام را میتوان اصطیاد کرد.
امام با تقسیم قوانین به ثابت و متغییر، روح قانون را همان شریعت میداند که از یکسری احکام مداری و منزلی تشکیل شده است. احکام مداری در همه وقت و در همه اعصار قابل اجرا است اما احکام منزلی نبی اکرم تنها در زمان حکومت ایشان قابل اجرا است.
این ادبیات بیشتر در مباحث حکمی و معرفتی امام خمینی است تا اینکه ایشان در سال ۱۳۲۴ درس خارج اصول را شروع میکنند و دستگاه استنباط فقهی و اصولی خود را با این مباحث پی ریزی میکنند. بعد از مرجعیت آیتالله بروجردی آیتالله منتظری و شهید مطهری و… از امام خمینی درخواست تدریس خصوصی خارج اصول رو داشتند و ایشان به احترام آیتالله بروجردی از جلد دوم اصول بحث را آغاز میکنند که در نهایت کتاب انوارالهدایه شکل میگیرد.
در این کتاب هنوز امام خمینی خواستگاههای حکمی و فلسفی دارند و در خلال مباحث به بحثهای فلسفی بر میگردند. البته در این کتاب ایشان نظریه خطابات قانونیه را بیان کردهاند و سعی کردهاند دستگاه استنباطی خویش را با این نظریه تکمیل کنند و امتدادهای آن را بیان کنند. از این رو کم کم در ذهن مبارک ایشان اینکه شریعت همان قانون است و حق تشریع یعنی همان قانون گذاری در علم اصول به دستگاه استنباطی تبدیل میشود.
معتقدیم امام خمینی (ره) با این مبانی و با تمرکز بر مباحثی چون خطابات قانونیه، نظام اصولی جدیدی را پای ریزی کردهاند. بعد از شیخ انصاری که توانست نظام اصولی جدیدی را عرضه کند، این امام خمینی (ره) است که توانسته در عرصه فقه اصول، نظام سازی کند و علم اصول را با ساختار جدیدی صورت بندی کند.
نباید تنها به بیان صرف افکار بزرگان و شخصیتها اکتفا کرد
در بخش دوم نشست نیز حجتالاسلام والمسلمین احمد مبلغی با بیان اینکه نظریه خطابات قانونیه امام خمینی (ره) بر روی مبانیای استوار است که باعث تولید و ابداع این نظریه شده است، گفت: شاید خود ایشان التفات به همه مبانی آن نداشته باشد اما باید حوزه علمیه این امتدادها را انجام دهد. مرادمان از مبانی مسائلی است که امام خمینی (ره) صریحا آن را بیان نکرده است و باید با تحلیل به ذهنیت ایشان برسیم. نباید تنها به بیان صرف افکار بزرگان و شخصیتها اکتفا کرد زیرا بیان چندباره افکار و تکرار آنها فایدهای ندارد بلکه باید افکار و نظریهها را تحلیل کرد و روش و سبک آنها را به دست آورد و لوازم آنها را شناخت.
در حداقلیترین حالت میتوان تطبیقات نظریه را مطرح کرد و در پله بالاتر میتوان به پس زمینه و مبانی و مبادی اندیشه رسوخ کرد و یا اینکه به لوازمات اندیشه و آثار و نتایج اندیشه نظر کرد تا عظمت آن و امتداد آن به دست آید.
برای این عمل میتوان ابتدا اندیشه امام خمینی (ره) را تبار شناسی تاریخی کرد، اینکه چه زمینههایی باعث شکلگیری این نظریه شده است، در این زمینهها فلسفه و عرفان در اندیشه امام خمینی (ره) بسیار پررنگ است. بر اساس مقایسه و تطبیق چندقاعده نیز میتوان نظریه امام خمینی (ره) را به بررسی گذاشت و از جمع بندی قواعد به نتیجهای رسید و بیان کرد که نظریه ایشان چنین لوازماتی را دارد.
در این جلسه از این موقف دو امر «زبان شناسی دینی» و «تکلیف شناسی» را میتوان مبیّن نظریه ایشان نامید. زبان شناسی دینی فراتر از بحثهای کلامیِ حادث یا قدیم بودن کلام خداوند و… یا بحثهای اصولی وضع و مباحث دلالت است. در زبان شناسی دینی ما میخواهیم دانش مستقلی تاسیس شود که بتوان زبان تشریع را فهمید و شناسایی کرد. خطابات قانونیه درصدد چنین امری است که بتواند زبان تشریع را بیان کند اینکه زبان تشریع همان زبان عرف و عقلا است.
در بحث زبان شناسی سه زبان را میتوان بر اساس مدرسه امام خمینی (ره) بیان کرد؛ یک زبان محاورهای که همه اصولییون آن را قبول دارند اینکه شارع زبان جدیدی اختراع نکرده است و با زبان عرف صحبت کرده است. دومی زبان اعتباریات است که فهم شریعت و روح قوانین تنها بر اساس این زبان ممکن است. و سوم زبان خطاب است که مولود دو زبان قبلی است.
بحث تکلیف شناسی را میتوان در سه مدرسه اشعری، اعتزالی و شیعی بررسی کرد. در مسلک اشعری، خطاب و تکلیف بین مولا و عبد است که در ادبیات اصولی نیز جا افتاده است. در مسلک اعتزالی خطاب شارع بر اساس مصالح جامعه است.
مکتب شیعه نیز بینالامرین است نه اعتزالی و مصلحتی صرف است و نه اشعری و عبودیتی صرف. به تعبیر زیبای علامه طباطبایی فعل خداوند از حاق عدالت بر میخیزد اینگونه نیست که همانند اشعریها فعل خداوند را خارج از عدالت صحیح بدانیم و اینگونه نیست که همانند معتزله تنها ملاک مصلحت باشد بلکه تشریع خداوند به ذاته حُسن دارد و از عدالت بیرون آمده است وقتی این تشریع به جامعه میرسد امر مولا تبدیل به قانون میشود. نظریه انحلال با تفسیر اشاعره قابل تطبیق است اما با لحاظ جامعه، رعایت مصالح و مفاسد اجتماعی در احکام اهمیت مییابد.
امام خمینی (ره) در بحث خطابات سه نوع عنصر را بیان میکنند؛ اول عملیات تقنین است که دارای چهار مرحله است؛ اول تصویر کلی قانون است که مقنن قبل از جعل باید قانون را به صورت کلی تصویر کند. در مرحله دوم باید آن را تصدیق کند در مرحله سوم تقنین انجام میشود و حکم فعلی میشود در مرحله چهارم نیز خطاب محقق میشود. خطابات قانونیه همه این چهار مرحله را دارد.
عنصر دوم نیز وحدت خطاب و تعدد تکلیف است. انشاء و جعل خطاب واحد است اما ملکف کثیر است. برخی این عنصر را به نظریه عدم انحلال تفسیر میکنند که غلط است.
عنصر سوم مسبّ فعلیت است. بعد از تقنین باعثیت و بعد از آن مرحله اجرا است که خارج از تقنین هستند اینکه مکلف آن حکم را امتثال کند یا نه ارتباطی به جعل حکم ندارد پس اجرای احکام خارج از تقنین است. اگرچه در زمان تقنین مخاطب و مکلف فی الجمله لحاظ میشوند تا جعل معنادار شود اما اینکه حتما اقتضائات مرحله اجرا در تقنین لحاظ شود، امکان ندارد.