این فتوا به نوعی در دفاع از علم بود، البته نه مستقیماً، بلکه فقط برای این که اگر دختران درس نخوانند، یک جای دیگر کار دین ما لنگ خواهد شد، چون مجبوریم از مردان در اموری استفاده کنیم که در واقع در آن امور نیاز به متخصص زن داریم.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین رسول جعفریان استاد و پژوهشگر حوزه دین و تاریخ، یادداشتی را با عنوان «ستیز ما با علم» پیرامون استفتاء از آیتالله مکارم شیرازی درباره حجاب دختران در خارج برای تحصیل نگاشته است که بخشی از آن را میخوانیم:
طی این ده سالی که کم و بیش درباره تاریخ مفهوم علم مطالعه میکنم، نه تاریخ علم، همهاش فکر میکردم رابطه ما با علم، به رغم همه آن شعارها، نوعی رابطه خنثی یا به تعبیری لابشرط بوده است. یعنی کاری به کار علم نداشتهایم و بود و نبودش برای ما فرق نداشته است. به عبارت دیگر، علم را شرط زندگی خوب و رستگاری دنیوی نمیدانستهایم و البته تلاش در دفع آن هم نداشتهایم.
اما اخیراً و به درستی، کمتر روزی است فکر نکنم که در اشتباه بودهام. رابطه ما با علم، رابطه «بشرط لا» ست نه لا بشرط. ما دشمن علم هستیم. ما در حال ستیزه کردن با علم هستیم. ستیزه کردن با علم به این معنا نیست که پادگانی راه بیندازیم و با دانایی و علم بجنگیم یا علَم و کتلی بالا ببریم که ما مثلاً علم نمیخواهیم، خیر، همین که بستر کار را جوری فراهم کنیم که همه از علم گریزان باشند، کافی است. طبعاً هر کجا به حسب خود.
برای مثال، این چند روز فتوای یک مرجع درباره امکان رفع حجاب دختران در وقت تعارض با تحصیل در نقاطی که عدم حجاب را شرط حضور در دانشگاه میدانند، مساله ساز شد. خوب، این فتوا به نوعی در دفاع از علم بود، البته نه مستقیماً، بلکه فقط برای این که اگر دختران درس نخوانند، یک جای دیگر کار دین ما لنگ خواهد شد، چون مجبوریم از مردان در اموری استفاده کنیم که در واقع در آن امور نیاز به متخصص زن داریم. با این حال باید خدا را شکر کنیم که اگر به لازمه هم شده، باز یک طرفداری از دانش اندوزی زنان در آن شرائط سخت شده است (بماند که بیست سال قبل این فتوا را علمای ظاهری و قشری اهل سنت در ترکیه دادند و زنان را به تحصیل کشاندند). با این حال، نقدی بر آن فتوا دیدم که از نظر مفهوم علم و پرهیز دادن و دشمنی با آن جالب بود.
کسی از علما در نقد آن فتوا نوشته بود: «مگر درس خواندن دختران واجب است تا مزاحمت با این واجب بزرگ الهی کند- بلکه مستحب هم نیست مخصوصاً این دروس جدید؛ و مستحب درس دین و احکام قرآن است. بلکه اگر هم مستحب باشد از باب علم و صنعت با واجب بزرگ الهی تزاحم ندارد».
این عالم، لطف کرده بود و معنای علم را برای ما توضیح داده بود. چیزی که مطمئناً اساس نگرش ما نسبت به علم است، همان نگرشی که نتیجهاش این است که فقط علمای دین، عالم هستند، بقیه بود و نبودشان در علم در حد کفایت و ضروریات است و هیچ لزومی هم به بودنشان نیست.
اما از برخی بله برخی از علمای دین بگذریم که در این صد سال، هر وقت، کشف علمی شد و دیدند با برخی از دانستههای آنها سازگار نیست با آن درافتادند و بعداً که مجبور به قبول آن شدند گفتند که ما هزار سال پیش همین را گفته بودیم؛ و نیز بماند که مردم را تشویق به علم اندوزی نکردند و در غالب نقاط با مدارس جدید از در دشمنی برآمدند. بله از آن بگذریم.
همین جا برای آرامش و رستگاری روح تمام کسانی که در این صد و پنجاه سال برای پیشرفت علم تلاش کردند، از پیش از امیر کبیر و دارالفنون تاکنون، دعا میکنم. این کاری است که از دست من بر میآید و فکری است که من دارم. طبعا هر کسی در هر جای این کشور، به علم و امنیت و توسعه کشور خدمت میکند، خداوند او را پایدار بدارد.