اختصاصی شبکه اجتهاد: ریشه اختلاف رویه امامان معصوم (ع) را باید در تفاوت برنامه های آسمانی آنان با توجه به ضرورت زمان و مکان زندگی ایشان باز جست. چرا که امام در فرهنگ اسلام و قرآن به معنی پیشوا و مقتدا است و پیروی او بر امت به حکم عقل و شرع واجب است. چنانکه سجستانی در غریب القرآن خود صفحه ۳۱ می نویسد : «سمی الامام اما ما لان الناس یومون افعاله» یعنی امام را از اینجهت امام نامیدند که مردم از کارهای او پیروی نمایند و از نظر شیعه امام به عنوان جانشین معصوم پیامبر (ص) نمونه مجسم اسلام واقعی و برترین نوع رهبری اجتماعی است که در اندیشه و عمل هیچگاه دچار اشتباه و خطا نمی گردد و از نظر فقهی با توجه به مسئولیت امامت امت ، وظایف سنگین الهی خویش را با موازین شرعی و عادی باید انجام دهد. و بیشترین تلاش را در راه احیای دین و حراست و پاسداری از شریعت به کار بندد و مانند دیگر مکلفان خیر و شر و مصالح و مفاسد امور را با علم عادی می سنجیدند و احکام اسلامی را با علم شرعی یا اطمینان شخصی پیاده و اجرا می گردند.
به خاطر همین از دیدگاه عالمان شیعی همه گفتارها و کردارها و تائید و سکوت در برخورد با رفتار دیگران در حضور ایشان به عنوان سنت ولوی و سند بیانی و عملی و تقریری حجیت و اعتبار شرعی و حقوقی دارد و پیروی از فرمان آنان بر همگان واجب و مخالفت عملی با امام گناه کبیره و نابخشودنی است. چنانکه امام هشتم می فرماید : «الامام امین الله فی ارضه و حجته علی عباده و خلیفته فی بلاده الداعی الی الله و الذاب عن حرم الله»[۱]
امام امین خدا در زمین او و حجت او بر بندگان اوست و جانشین خدا در سرزمینهای او و فرا خواننده مردم به سوی خدا و مدافع محرمات الهی است.
به همین دلیل امامان ما در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام وظیفه هدایت دینی و سیاسی جامعه اسلامی را حتی در شرائطی که بخاطر دنیا خواهی برخی بزرگان و ناآگاهی مسلمانان و دسیسه فرصت طلبان از حکومت و خلافت بر کنار بودند به عهده داشتند و همواره با درایت نقش مرجعیت علمی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و ارشادی تربیتی خود را به عنوان راهنمایان دینی و رهبران بزرگ الهی به خوبی ایفا نموده اند.
و همه آنان با هدف مشترک حفظ اسلام و مصالح مسلمین همگام با شرائط فرهنگی ، سیاسی حاکم بر زمان و متناسب با استعداد و آمادگی محیط اجتماعی و ظرفیت مردم همچون آفتاب عالمتاب بر پنجره های الوان وجود مردمان زمان خود نور افشانی و بلکه در راه وصول به آرمانهای آسمانی خویش از هیچ تلاشی دریغ نورزیده اند و همواره بیت ، محبس و تبعید گاه و مشهد و مغیب این اولیاء خدا مرکز آگاهیهای دینی و بیداری سیاسی و سرچشمه نهضتهای اصلاحی مردمی و پایگاه پیشگیری از تحریف حقایق دینی و انحراف خلفای اموی و عباسی و سنگر نشین دفاع از اسلام و شیعیان بودند.
از این رو ریشه اختلاف رویه امامان را در برخورد با مسائل اجتماعی باید در ضرورت زمان و مکان جستجو نمود و اینست راز آنکه در ذهن و زبان شیعیان آگاه به مقتضیات زمان امام علی (ع) مظهر عدالت و جهاد و امام حسن (ع) نمونه صبر و صلح و امام حسین (ع) الگوی شجاعت و شهادت طلبی و امام سجاد زین العابدین نمونه مبارزه در سنگر نیایش و امام باقر (ع) به شکافنده و باز کننده مشکلات علمی و امام صادق (ع) احیاگر مذهب تشیع معروفند.
بدون شک اگر هر کدام از اینان در شرائط دیگری قرار می گرفت دست به همان کاری می زد که دیگران با احساس تکلیف الهی و احراز امکان عمل به آن اقدام کرده اند.
چنانکه شیخ صدوق در حدیث صحیفه آسمانی به این واقعیت اشاره فرموده اند.[۲] زهی تاسف که برخی نا آگاهان اختلاف رویه حسین (ع) را ناشی از تفاوت روحیه این دو امام همام پنداشته اند و به ناحق یکی را به سازشکاری معصومانه و دیگری را به شورشگری مظلومانه متهم ساخته اند.
در حالیکه به گواهی تاریخ متواتر این دو برادر هر کدام در دوره ده ساله امامت ظاهری خود همان راه پیامبر (ص) و روش علی (ع) را در دو مقطع از دوران زندگی پیموده اند. مگر نه اینست که پیامبر (ص) در دوران ۱۳ ساله مکه در برخورد با مشرکان و دشمنان اسلام راه صلح و مسالمت و پس از هجرت به مدینه راه جهاد با کفار و منافقان را در پیش گرفت و نیز امام علی (ع) پس از رحلت آن حضرت ۲۵ سال راه سکوت پر شکوه را برگزید و در دوران خلافت ظهری پنج ساله روش پیکار با فاسقین و ناکثین و مارقین را در پیش گرفت و بالاخره به دست همین خوارج کج اندیش کژ رفتار به فوز شهادت رسید.
امام مجتبی (ع) نیز در شش ماه نخست به پیروی از جد و پدرش قیام بالسیف نمود و شمشیر کشید و در سالهای بعدی خون دل خورد و از صلح تحمیلی به خاطر مصالح اسلام و مسلمین استقبال نمود.
امام حسین (ع) نیز پس از شهادت برادر در دوره امامت خویش ۹ سال در برابر معاویه متظاهر به دینداری که خود را کاتب وحی و خال المومنین و صحابی کبیر پیامبر (ص) و مورد اعتماد خلفاء ثلاث جا زده بود بخاطر احترام به پیمان صلح مصلحت آمیز برادر و آماده نبودن شرائط اجتماعی داخلی و خارجی برای قیام ، راه صبر و سکوت را در پیش گرفت و تنها در دوره ۶ ماهه اخیر امامت خود و خلافت نامشروع یزید که با اسلام به مخالفت برخواسته بود قیام نمود.
سید الشهدا به خاطر احیای اسلام و سیره نبوی و علوی آگاهانه با احساس تکلیف الهی راه جهاد و شهادت را برگزید و اسلام و تشیع را بیمه نمود و اگر سبط اکبر پیامبر (ص) نیز در این محیط میزیست قطعا راه و روش حسین (ع) را انتخاب می کرد. چنانکه پیامبر (ص) فرمود : «الحسن و الحسین سید اشباب اهل الجنه و ابنای هذان ، امامان قاما او قعدا»[۳] حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند و هر دو پیشوای امتند. چه بپا خیزند و چه در خانه نشینند.
[۱] ابن شعبه حرانی نجف العقول ص ۵۱۹-۵۱۳ و اکمال الدین صدوق ص ۳۸۳-۳۸۰ و عیون اخبار الرضا (ع) ص ۱۲۳-۱۲۰ و امالی صدوق ص ۴۰۲-۳۹۹٫
[۲] شیخ صدوق محمد بن علی علل الشرایع ص ۱۷۲-۱۷۱٫
[۳] طبرسی فضل بن حسن اعلام الوری ج ۱ ص ۴۰۷ علل الشرایع صدوق ص ۲۱۱٫ ارشاد المفید ج ۲ ص ۳۰ مناقب ابن شهر آشوب ۳/۳۹۴ و کشف الغمه ج ۱ ص ۵۳۳٫ بحار الانوار ج ۴۳ ص ۲۶۵و۲۷۸ و علامه امینی الغدیر ج ۱۰ ص ۱۲۱٫