شبکه اجتهاد: به نظر میرسد همه اوج حیات معنوی و سیاسی حضرت زهرا در دو کلمه از حضرت کاظم (ع) صادر شده است و آن این است؛ علی بن جعفر از بردارش موسی بن جعفر (ع) نقل میکند که امام فرمود: «ان فاطمه علیهاالسلام صدیقه شهیده – همانا حضرت فاطمه صدیقهای بود که به مقام شهادت رسید».[کافی۳۸۱/۱]
نام ”الصدیقه”
صدّیق مبلغه در صدق است که ناظر به همه کمالات الهیه و معنویه است. و کسی که به چنین مرتبه برسد از آفات و آلودگیهائی نظیر گناه مصون خواهد بود و در شخصیت او زشتی و حلاف و و حتا اشتباه دیده نخواهد و عبارت دیگر ”معصوم” نامیده میشود.
امام فخررازی در تفسیرش گوید: “بعد از مقام و رتبه نبوت در فضلیت و علم، مقامی و توصیفی بالاتر از ”صدّیق” بودن نیست، چنین فردی معارف از انبیاء اخذ کرده و خود میشود یک معیار برای آیندگان… لامرتبه بعد النبوه فی الفضل و العلم الا هذا الوصف و هو کون الانسان صدّیقا…(مفاتیح الغیب ۱۷۳/۱۰)
حکیم سبزواری کسی را صدیق معرفی کرده که ”همه گفتار و رفتار و حالات و نیات و ارادههایش براساس ملکهای بنام ”صدق” صادر شود”.(شرح الاسماء/۵۴۸)
و همینطور علامه طباطبائی؛ اطلاق ”صدّیقه” را برای کسی درست و صحیح میداند که ” صداقت و دوری از آلودگی به تمام شئون گفتاری و فتاری او رسیده باشد – یسری الصدق فی جمیع قوله و فعله…”(المیزان۱۴۳/۱۹)
از این رتبه بنام ”الصدیقه”؛ علامه مجلسی اول به ”عصمت” نام میبرد.(روضه المتقین۳۴۵/۵)
حقیقت عصمت برای ما روشن نیست و در این زمینه اهل دانش در رشتههای تفسیر و کلام و فلسفه، سخنها دارند. اجمالا میتواند گفت عصمت یک کمال قدسی و معنوی است که بعد از ریاضتهای و انجام عبادات توام با خلوص از طرف خدا افاضه میشود و بر اساس آن کمال قدسی که از او به ”ملکه” نام برده میشود؛ فرد از هر گونه تباهی کوچک و بزرگ در امینی قرار میگیرد.
استاد بزرگوارما آیتالله حسن زاده همین معنا را چنین فرمودهاند: “حقیقه العصمه انها قوه نوریه ملکوتیه، ومن لیس بذی العصمه، لایدرک العصمه مفهوما و لایدرکها ذوقا.”
پس چشیدن و حتی رسیدن به مقام عصمت برای غیر صاحبان عصمت امکان ندارد.
شاید از این رهگذر است که امام صادق(ع) تصریح فرمود: «شناخت فاطمه امکان پذیرنیست – سمیت فاطمه فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها» [بحار ۶۵/۴۳]
حال که دست ما از شناخت حقیقت عصمت فاطمه کوتاه است، راه باقی مانده بررسی آثار عصمت حضرت فاطمه است.
آثار سلبی عصمت
انسان معصوم هر زشتی و آلودگی شرعی و اخلاقی و عقلانی و عاطفی دور است. آثار سلبی عصمت تا جائی است که به بیان شیرین خواجه نصیر طوسی؛ انسان معصوم نه تنها از معاصی مبرا میباشد، حتا او از هر کاری که جامعه نسبت به آن تنفر داشته باشد مانند خوردن و آشامیدن در حال راه رفتن، خود داری میکند.
آثار اثباتی عصمت
عصمت حضرت زهرا(س) دارای آثار اثباتی هم دارد که مصادیق فراروانی در روایات آمده است. به نظر میرسد مهمترین اثرِ بلند عصمت فاطمه زهرا در ”نزول فرشته وحی” بر اوست.
امام صادق(ع) میفرماید: «فاطمه(س) بعد از رسول الله(ص) هفتادو پنج روز زندگی کرد و در این مدت جبرئیل بر او نازل میشده و او را از اخبار آینده مطلع میساخته – کان یاتیها جبرئیل … عزاها علی ابیها و یطیّب نفسها و یخبرها عن ابیها و مکانه و یجرها بما یکون بعد فی ذریّتها» [اصول کافی۳۸۱/۱]
نکات مهم این حدیث:
الف) جبرئیل- که سرآمد فرشتگان است -برحضرت زهرا(س) نازل میشود.
ب) به او فقدان پدر را تسلیت میگوید.
ج) از جایگاه و حالات پیامبر(ص)، ایشان را باخبر میکند.
د) از وقائع و حوادث آینده که بر فرزندان او خواهد گذشت، حضرت زهرا را مطلع میکرد.
در علم ”عرفان نظری” تثبیت شده که نزول جبرئیل بر مانند حضرت فاطمه از نوع ”نبوت انبائی” است و با ”نبوت تشریعی” کاملا متفاوت است. (ر.ک: کتاب ”نص حکمهعصمتیه فی کلمه فاطمیه” استاد حسن زاده آملی)
عصمت برای فاطمه چنان بود که فاطمه را در اسلام و ایمان هم وزن حضرت علی (ع) قرار داد. این معنا، به تصریح امام صادق(ع) به ”بی همتای در هستی” معرفی شده؛ «لولا ان الله خلق امیرالمومنین لفاطمه ما کان لهاکفوعلی ظهر الارض من آدم و من دونه».[کافی ۳۸۳/۱]
همین حدیث در نقل دیگری که در بحار (ج ۴۳ / ص ۹۲) آمده از قول خدای متعال در خطاب به پیامبر(ص) فرمود.
شهیده
در فقه شیعه؛ ”شهید” مقتول فی سبیل الله است و بالاتر؛ بلکه به ”اطلاق تنزیلی” فردی که در راه خدا بوسیله دشمن مهاجم کشته شود هم ”شهید” است: «الشهید المقتول فی المعرکه عندالجهاد مع الامام(ع) او نائبه الخاص و یلحق به کل من قتل فی حفظ بیضه الاسلام فی حال الغیبه».
تردیدی نیست که حضرت زهرا برای با انگیزه الهی برای حفظ دین اقدام نمود و بوسیله دشمن به شهادت رسید.
علامه مجلسی اول در لوامع؛ به شهادت رسیدن حضرت فاطمه را از سوی اهل بیت (ع) متواتر میداند.(۵۰۷/۸)
و ایشان در کتاب دیگرش بنام روضهالمتقین، فرا از تواتر بین شیعه رفته و مینویسد؛ شهادت آن حضرت در نزد اهل سنت هم از مشهورات است: ”مشهورهعندالعامه و الخاصه” [۳۴۲/۵]
اعترافات محققین معتبر اهل سنت
اول: اعتراف ابن ابی الحدید، بر خشم حضرت زهرا نسبت به غاصبان؛ «والصحیح عندی انها ماتت وهی واجده علی ابی بکر وعمر وانها اوصت ان لا یصلیا علیها»؛
از نظر من صحیح این است که فاطمه زهرا از دنیا رفت در حالی که بر این دو تن خشم و غضب داشت و وصیت کرد که این دو نفر نباید بر من نماز بگزارند.
به عقیده این قلم؛ این بیان صریح، مهمترین اعتراف از سوی این دانشمند سنی است که این دو، به خانه حضرت متعرض شدند و دیگران با برگ جواز ازاین دو مهاجم شدند!
دوم؛ اعتراف طبری بر بناء بر هتک خانه و اهلش؛ اتی عمر منزل علی فقال والله لااحرقن علیکم و لتخرمن الی البیعه (تاریخ الطبری۲۰۳/۳)
سوم؛ اعتراف ابن عبدربه بر آتش زدن خانه؛ بعث الی بیت فاطمه ابوبکر عمربن الخطاب لیخرجوا من بیت فاطمه.قال عمر له؛ ان ابو؟ قال: فقاتلهم. فاُقبل بقبس من نار علی ان یضرم علیهم الدار… (عقدالفرید ۱۳/۵)
چهارم؛ اعتراف ابن حجر بر زدن و کشتن؛ کان هو مستقیم الامر عامهدهره ثم فی اخرایامه کان اکثرمایقراء علیه المثالب حضرته و رجل یقراء علیه: ان عمر رفس حتی اسقطت بمحسن.(۲۶۸/۱)
نتیجه آن همه جنایت؛ از زبان امام علی: «در وقت دفن فاطمه خطاب به رسول الله نمود و عرض کرد از دخترت بخوه تا بگوید امت با او برای ”کوبیدنش” چگونه دست به دست هم دادند … – تظافرت امتک علی هضمها …»[نهج البلاغه]
از زبان خود فاطمه: «پدر ببین با دخترت عزیزت چهها میکنند؟! – یا ابتاه یا رسول الله هکذا کان یفعل بحبیبتک وابنتک…
در روایتی دیگر از ایشان نام برخی از آن افراد را هم میبرد: یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن ابی قحافه» [احتجاج طبرسی]