اختصاصی شبکه اجتهاد: استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر از جمله اندیشمندان معاصر است که اندیشهها و رویکردهای ویژهای در عرصه علم کلام داشته است. وی با بهکارگیری شیوه حساب احتمالات در مباحث کلامی، روشی نو را به بحث از مسائل کلامی وارد کرد که همچنان آثار و ثمرات این نوآوریِ روشی نیازمند پژوهش است. همچنین شهید صدر در آثار متعدد خود در سطح مبانی، رویکردها و اندیشههای کلامی پژوهشهای گوناگونی داشت و در هریک از این عرصهها نوآوریهایی را رقم زد.
ضرورت بازشناسی مجدد روشهای کلامی شهید صدر و فرصتهای ارزشمندی که این بازشناسی فراروی ما قرار میدهد، موضوعی بود که محوریت نشست «مبانی، رویکردها و نوآوریهای کلامی شهید صدر» را به خود اختصاص داد.
سخنرانان جلسه حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی و دکتر حسن لاهوتیان کوشیدند ضمن تشریح دیدگاههای شهید صدر، با نگاهی درجه دو، از روشهای او و قابلیتهای این روشها برای پیشبرد مطالعات اسلامی در عصر حاضر پرده بردارند.
گزارش تفصیلی این نشست تخصصی که توسط پژوهشگاه تخصصی شهید صدر و با همکاری مرکز علوم نوین اسلامی(معنا) در بنیاد امامت برگزار شد، پیشروی مخاطبان فرهیخته قرار میگیرد.
طرح بحث حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه
حجتالاسلام خسروپناه در ابتدای این نشست خصوص شهید صدر گفت: شهیدصدر یک شخص نیست؛ یک مکتب فکری است که نوآوریها و نظریهپردازیهای فراوانی داشته. انصافاً شخصیتی بود که از زمان خودش جلوتر بود. حجاب معاصرت از موانع درک انسانهای بزرگ است.
وی همچنین افزود: بحثی که دوستان ترتیب دادند، پژوهشی درباره ولایت است و نگاهی که شهید صدر به مسئله ولایت و امامت دارد.
استاد خسروپناه در تبیین این بحث در ابتدا خلاصهای از کتاب “پژوهشی درباره ولایت” را مورد اشاره قرار داد و به تحلیل روششناسی شهید صدر در این کتاب پرداخت.
تشیع یک اصل بود نه یک پدیده عارضی
حجتالاسلام خسروپناه تصریح کرد: شهید صدر در کتاب پژوهشی درباره ولایت به چند نکته کلیدی اشاره دارد. یکی اینکه تشیع را نباید یک پدیده ناگهانی شکلگرفته در طول تاریخ دانست. یک امر اتفاقی نیست که از طریق عبدالله بن سبا و فعالیتهای حزبی او یا به هر دلیل به صورت تصادف و رَندوم ایجاد شده باشد. تشیع یک اصل بود نه یک پدیده عارضی در جامعه اسلامی.
وی ادامه داد: اینکه شیعیان به لحاظ تعداد و جمعیت کمترند، این اندک نسبیِ افراد دلیل بر این نیست که بگوییم استثناء است و اصل نیست. تشیع یک واقعیت استثنائی نیست. یک اصل است. زمینههایش از زمان نبی مکرم اسلام پدید آمد.
توضیح شهید صدر در مورد خلط میان اصطلاح و شکلگیری محتوا و نقد دیدگاه مدرسی طباطبایی
استاد خسروپناه تأکید کرد: شهید صدر این نکته را هم اشاره میکنند که اصطلاح شیعه و تشیع کِی به وجود آمد و میگویند این را با محتوای تشیع خلط نکنید. برخی مواقع اصطلاح بعداً شکل میگیرد. آقای مدرسی طباطبایی در کتاب فرایند تکامل این خلط را دارد. میگوید چون اصطلاح عصمت به صورت یک بار معنایی خاص در زمان خاصی شکل گرفته پس این اعتقاد در زمان ائمه بین اصحابه نبوده. این خلط بین شکلگیری اصطلاح و شکلگیری محتواست. این را شهید صدر توضیح میدهد.
پرسش شهید صدر از ولادت مذهب تشیع و شکلگیری گروه شیعه
او افزود: شهید صدر دو سؤال مطرح میکند. این دو سؤال این است که اولاً مذهب تشیع چگونه ولادت یافت و ثانیاً گروه شیعه چگونه پدید آمد.
نقدی بر کاربرد واژه فرقه توسط مترجم
خسروپناه در خصوص استفاده از واژه فرقه توسط مترجم گفت: البته مترجم عزیز فرقه را اضافه کرده که معنای خاصی دارد و باید در چاپ بعدی اصلاح شود. باید بگوییم شیعه چگونه بود. فرقه یک معنای خاصی دارد و بار کذب و دروغ و… در آن نهفته است. خود شهید صدر میگوید تشیع و شیعه.
تبیین تشیع به مثابه رهاورد طبیعی اسلام
وی در ادامه تصریح کرد: شهید صدر تحلیل زیبایی را بیان میکند که تشیع رهاورد طبیعی اسلام است. چون اسلامی که رسول الله بیان کرد و معرفی کرد، این بود که جامعه جاهلی را به جامعه اسلامی دعوت کرد. این رهاورد بزرگی بود. بعد از وفات پیامبر باید استمرار پیدا می کرد و رسول الله هم به این نکته توجه داشت. پیامبر غیر از مقام عصمت و وحی به عنوان یک شخصیت تأثیرگذار اجتماعی به این توجه داشت که فرصت کافی برای حل تمامعیار این مسئله در زمان او وجود ندارد که جامعه جاهلی کاملاً جامعه اسلامی شود. این خودش را در حجه الوداع نشان داد.
وی افزود: تمام ریشهها و زمینهها و بسترهای جاهلیت باید از بین برود و این زمان میبرد. چگونه اتفاق میافتد؟ وقتی مسئله ولایت مطرح شود. نبی اسلام چند راهکار داشت. یک راهکار این بود که سکوت کند و به همان هدایت و راهبری خودش بسنده کند. بگوید انشاء الله انحرافی در امت اتفاق نمیافتد. این کاملاً غلط بود. چون علائم فراوان عدم بلوغ امت مشاهده میشد. آنقدر عدم بلوغ آشکار است که میبینید خلیفه اول تصمیم میگیرد به نص خودش خلیفه دوم را تعیین کند. چطور خلیفه اول این را متوجه میشود اما نبی مکرم اسلام باید سکوت کند و با سکوتش امت را به حال خودش رها کند؟ یا خلیفه دوم شورا تعیین میکند. اقدامات نبی اکرم نشان میدهد این فرض، فرض غلطی است و سکوت نکرده. پس حتماً باید یک موضع ایجابی داشته باشد. این هم دو راه دارد. یک راه در قالب نظام شورایی است. اگر این بود، باید پیامبر امت را برای نظام شورایی آماده کند. پیامبر باید جزئیات قانونی و مفاهیم فکری و مبانی نظری و قوانین اجرایی و شورا را برای اداره جامعه بیان کند. اما ما اینها را مشاهده نمیکنیم. مسلمانان به شخص پیامبر اتکاء دارند. به حاکم متکی هستند و به او اتکا دارند.
استاد خسروپناه افزود: رابطه امت با نبی گرامی اسلام نشان میدهد که یک رابطه مدرس و مربی نیست. فقط یک معلم نیست. نبی اسلام به تعلیم و آموزههای دین پرداخته، به تربیت مسائل اخلاقی و سلوکی پرداخته اما پیامبر غیر از این، شأن فرمانده جنگ و رئیس دولت هم هست. اتکاء امت به پیامبر هم در عرصه تعلیم است، هم تربیت و هم فرمانده نظامی و هم دولتمرد و حاکمی که اداره جامعه را به عهده دارد. این طور بود. سیره امت و امام و امت و پیغمبر اینگونه بود. اینها نشان میدهد پیامبر در قالب نظام شورایی موضع ایجابی نداشته است.
وی با پس از رد موضع ایجابی داشتنِ پیامبر در خصوص نظام شورایی افزود: میماند یک فرض و آنکه پیامبر موضع ایجابی در مورد تعیین مصداق امام داشته باشد. آن هم تعیین امیرالؤمنین علی بن ابیطالب(ع) است. تشیع به این شکل تحقق پیدا کرد.
برهان سبر و تقسیم
استاد خسروپناه با ذکر این مقدمه به بررسی روششناسی شهید صدر در این بحث پرداخت. او گفت: شهید صدر این بحث را مستند به حوادث تاریخی با برهان سبر و تقسیم و به صورت تحلیلی ارائه میکند. روش ایشان در کتاب “پژوهشی در باب ولایت”، یک روش برهانی-تاریخی است؛ برهان سبر و تقسیم است. در چگونگی پیدایش تشیع با مستندات تاریخی با همین برهان بحث میکند. شهید صدر بدون اینکه آسیبی به بحث تقریب بزند و بخواهد تعابیر تندی نسبت به اهل سنت داشته باشد، این را بیان میکند. یک عالم اهل سنت هم این را بخواند، منطقی و برهانی میتواند حقانیت تشیع را بپذیرد.
تبیین شهید صدر از نحوه به وجود آمدن شیعه
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: پرسش دوم این است که شیعه چگونه به وجود آمد؟ شهید صدر نشان میدهد پیدایش شیعه دقیقاً بعد وفات رسول الله تحقق پیدا کرد. میگوید دو دسته صحابه پیغمبر بودند. یک گروه طرفدار اجتهاد در مقابل نص بودند و یک گروه پایبند به نص. یک گروه برایشان راحت بود که بگویند در مقابل این نص حرف دیگری داریم. این گروه برای اینکه تز اجتهاد در مقابل نص را مستقر کنند، باید اولاً سنت پیامبر را تعطیل میکردند.
استاد خسروپناه با تأکید بر اینکه این بحث به این شکل در کتاب شهید صدر نیست و این تفصیل از ناحیه ایشان است، افزود: دقیقاً مقابل ثقلین ایستادند. سنت پیامبر کنار رفت. دوم اینکه کتابت حدیث هم تعطیل شد. سوم اینکه نقل حدیث هم تعطیل شد. این سه کار است. دیدم برخی اینها را یک کار حساب میکنند. اینها سه کار متفاوت است. در مقابل این سه کار سلبی، یک کارهای ایجابی هم انحام دادند. رأی و اجتهاد در مقابل نص را به عنوان یک اصل اصول فقهی و هرمنوتیکی تحقق دادند. دوم اینکه یک نهادی در دارالخلافه راه انداختند به عنوان نهاد قصهگویی. قصهها هم همان اسرائیلیات بود که شید صدر به این اسرائیلیات اشاره دارد. حتی متأسفانه دامن شیعه را هم گرفت و برخی منابع شیعه هم مبتلا شد. البته منایع اهل سنت خیلی بیشتر. در صحیح بخاری و صحیح مسلم خیلی فراوان از اسرائیلیات در توصیف خدای سبحان و انبیاء و… استفاده کردند. فرهنگ مسیحیت و اندیشه یهود هم آمد.
مواجهه امامان با کجروی زنجیرهای
وی افزود: در واقع یک اتفاقی افتاد به نام کجروی زنجیرهای. شیهد صدر در کتاب امامان اهل بیت به این نکته پرداخته. این کار سلبی و ایجابی یک کجروی زنجیرهای بود. از زمان حیات پیامبر هم شروع شد. وقتی اواخر عمر نبی مکرم اسلام است و میفرماید قلم و دوات بیاورید تا مطلبی بنویسم که گمراه نشوید، آن شخص میگوید ان الرجل لیهجر! این همان اجتهاد در مقابل نص است و از زمان خود پیامبر شروع شد.
استاد خسروپناه ادامه داد: کل آموزههای پیامبر و حتی قرآن اینگونه زیر سؤال میرود. با قصه غرانیق و… هم همین اتفاق افتاد. اینها همه استمرار همین جمله ان الرجل لیهجر است.
حجتالاسلام خسروپناه با تأکید بر اینکه اینها واقعیتهای تاریخی است و تهمت یا سخن غیراخلاقی نیست، گفت: اینها در تاریخ طبری است. در منابع خود این آقایان است. اجتهاد در مقابل نص از زمان حیات نبی مکرم اسلام شروع شد و یک عده از خواص که درک میکردند، مقابل این قصه ایستادند. ابان بن تغلب از امام صادق سوال کرد آیا کسانی بودند مقابل این جریان بایستند؟ فرمودند: بله. ۱۲ نفر ایستادند. مخالفت با جریان انحراف و کجروی بود نه فقط ابوبکر. حضرت، خالد بن سعید، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود، بریده اسلمی و ابی بن کعب و ابوایوب انصاری و… را نام میبرند.
روش جریانشناسی
استاد خسروپناه تأکید کرد: شهید صدر در اینجا دارد از روش جریانشناسی استفاده میکند. دو جریان را بیان میکند. این جریان مقابل، یک جریان زنجیرهای کجروی است که شهید صدر در آثار دیگر به آن پرداخته.
برخورداری از وجدان رها؛ شرط پذیرش توحید
پس از کتاب “پژوهشی درباره ولایت” نوبت به روششناسی دیگر آثار شهید صدر رسید. استاد خسروپناه تأکید کرد: شهید صدر در آثار دیگرشان باز به این مسئله پرداخته و از روشهای دیگری استفاده کرده است. مثلاً کتاب مقدمه اعتقادی فتاوی الواضحه که با عنوان “اعتقاد ما” ترجمه شده، این بحث را مقدمتاً باز میکند. میگوید اگر انسانها با وجدان آزاد و رها بودند، سادهترین استدلال برای ایمان آوردنشان به خالق کافی بود. ام خلقوا من غیر شیء أم هم الخالقون(الطور: ۳) اما این اندیشه مدرن مانع از وجدان آزاد و بیآلایش شده است.
وی افزود: من زمانی فکر میکردم در زمان ما دیگر جاهل قاصر نباشد. اگر جاهلی هم هست، با وجود این امکانات، جاهل مقصر است. بعد که در این دو دهه اخیر توفیق داشتم گفتوگوهای مختلفی با رهبران و ادیان داشتم، دیدم جاهل قاصر هم کم نیست. آنقدر رسانهی مقابل شبههپراکنی میکند که خیلی سخت است واقعاً انسان وجدان آزاد و رها داشته باشد.
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: در برخی روشنفکران خودمان هم هستند. وقتی براهین اثبات خدا و یا حقانیت پیامبر را مطرح میکنند، مدام اشکال میکنند. اما وقتی تبارشناسی فوکو یا تلورانس جان لاک یا قرارداد اجتماعیهابز را میخواهند بگویند، به گونهای میگویند که انگار اشکالی ندارد. هر جا شبههای در مورد دینداری هست، همان طرف غش میکنند.
استاد خسروپناه به عالم ذر به عنوان یک منشأ احتمالی فقدان وجدان رها اشاره کرد و گفت: روایات نشان میدهد قبل عالم دنیا سه عالم داشتهایم. عالم ارواح، عالم طینت و عالم ذر. اینها واقعیت داشته. بیخود هم روایات را به تأویل نبریم. ۴۷ روایت صحیح السند را شخصاً خودم تحقیق کردم. بر هر کدام از منکرین عالم ذر یا مثبتین عالم ذر نقدهایی وارد است اما اصل این ادله محکم است. این فقدان وجدان رها میتواند مربوط به این عالم قبل دنیا یا هر چیز دیگر باشد.
روش استقراء
استاد خسروپناه گفت: شهید صدر در استدلالی که برای اثبات وجود خدا آورده، از همان اسس المنطقیه یعنی روش استقرا استفاده کرده که وقت ندارم آن را اینجا باز کنم. از روش استقرایی توالدی نه روش اگوست کنت یا پوزیستویسم منطقی یا پساپوزیتویسم پاپر و… . یک روش استقرایی مبتنی بر توالد موضوعی و ذاتی است. یک روشی است که در بحثهای اعتقادی به آن پرداخته. پدیدههای هماهنگ را به عنوان دلیل ذکر میکند. برای بحث امامت ندیدم از این روش استفاده کند اما به نظر میرسد امکان استفاده هست. اگر دانشجو یا طلبهای آمادگی داشته باشد، میتواند بحث ولایت را با روش استقرای شهید صدر تبیین کند. این هم یک روش بود که در الموجز قابل استفاده است.
روش ساختارگرایی جامعهشناختی
وی ادامه داد: یک روش دیگری شهید صدر در بحث حول المهدی دارد. تحلیل عقلایی میکند که آیا ممکن است کسی عمر زیادی داشته باشد؟ اصلاً چرا باید عمر زیادی داشته باشد و چرا ظهور نمیکند؟ از یک روش ساختارگرایی جامعهشناختی استفاده کرده. ساختارهای جامعه اسلام را تحلیل میکند. ما نگاه فردی داریم و میگوییم افراد آماده نیستند. شهید صدر یک بحث ساختاری و اجتماعی دارد.
لزوم تحلیل روشهای شهید صدر بر پایه مبانی فلسفی او
استاد خسروپناه افزود: ما وقتی روش ساختاری میگوییم، ساختارگرایی دورکیم به ذهن نیاید. آن مبانی خودش را دارد. روش استقرایی شهید صدر هم با بقیه فرق دارد و مبانی خودش را دارد. شهید صدر در فلسفتنا مبانی خودش را بیان کرده. حتماً باید روشها را با آن مبانی فهمید. نه ساختارگرایی که مثلاً در اسکاچ پُل یا دورکیم است.
بررسی کتاب فدک در تاریخ
وی گفت: در کتاب فدک در تاریخ که در نوجوانی تدوین کرده و بعد تکمیل شده، شیوه تاریخی است. روش جدید نیافتم. اما باز این روش تاریخی مارکس یا وبر نیست. روش تاریخی شهید صدر مبتنی بر مبانی خاص خودش است.
روش کلگرایانه
وی همچنین به روش کلگرایانه به عنوان یکی دیگر از روشهای شهید صدر پرداخت و گفت: آخرین مطلب، رویکرد کلگرایانهای است که در بحث امامت دارد و میگوید باید امامان را یک کل به هم پیوسته ببینیم. این در مقابل رویکرد جزءگرایانه به امامان است. شبیه بحثهای مقام معظم رهبری در انسان ۲۵۰ ساله است. خیلی هم زیبا است.
استاد خسروپناه افزود: یک جریان کجروی از زمان پیامبر شروع شد. هر جا قرآن میگوید “فی قلوبهم مرض”، این “فی قلوبهم مرض”، غیر از منافقین و کافرین است. اینها سه جریان هستند: کافر، منافق و فی قلوبهم مرض. امامت یک جریان کلنگرانه است در مقابل این جریان.
وی ادامه داد: شهید صدر امامان را در سه مرحله تصویر کرده. مرحله مصونسازی در برابر کجروی که از امیرالمؤمنین شروع شد تا امام سجاد. مرحله دوم، مرحله تشکیل یک جریان ایجابی است. بحثهای مذهب جعفری از امام باقر(ع) شروع شد. در ادامه مرحله اول، تشیع عمیقتر و تفصیلیتر میشود. در مرحله سوم، مرحله گسترش و آمادگی برای در دست گرفتن حکومت است که از زمان امام کاظم به بعد است.
طرح بحث حجتالاسلام محمدتقی سبحانی
پس از حجتالاسلام خسروپناه، نوبت به حجتالاسلام سبحانی رسید تا در خصوص مبانی، روش و نوآوریهای شهید صدر سخن بگوید.
حجتالاسلام محمدتقی سبحانی گفت: شهید صدر انصافاً یک نابغه و استثناء در بین اندیشمندان ما بود. متأسفانه در آستانه اوج بلوغ علمی دچار آن صدمه و فاجعه شهادت ایشان شدیم. من به عنوان کسی که از خوانندگان فعال آثار ایشان است، تردید ندارم اگر ایشان سالهایی میماند و همچنان اندیشه میکرد و میگفت و مینوشت، ما امروز میراث گرانسنگ بیشتری در اختیار داشتیم.
وی افزود: بحثهای مهم و اساسی شهید صدر همچنان مکتوم و مخفی مانده است. چون موضوع جلسه بحث ولایت و توجه به سیره و آرمانهای اسلامی اهلبیت(ع) است، سعی میکنم در ضمن اینکه به این موضوع میپردازم و یک طرح وارهای از اندیشههای شهید صدر را عرض میکنم، به پارهای از نوآوریهای تأسیسی بنیادی شهید صدر هم اشاره کنم. شاید سبب شود طرحی جدید در مطالعات اعتقادی و کلامی ما گشوده شود.
مواجهه شهید صدر با مکتبهای رقیب
استاد سبحانی که در نشست مبانی، رویکردها و نوآوریهای کلامی شهید صدر سخن میگفت، تصریح کرد: شهید صدر دغدغه بنیادی در حوزه اندیشه و فکر اسلامی دارد. آغازگر حرکت علمی او با یک مواجهه نسبت به انحرافات و مکتبهای رقیب است. اقتصادنا و فلسفتنا در اوائل دهه سوم او نوشته شد. هر دو کتاب، پاسخی است به دو مسئله اساسی عصر او. مسائل بنیادینی که از غرب آمده، مطرح است. مارکسیسم و لیبرالیسم مطرح است. شهید صدر با فلسفتنا و اقتصادانا هم طرحی از اندیشه اسلامی را ارائه میکند و هم پاسخی بنیادین به یک موج جدید از اندیشههای فکری و فرهنگی دارد.
توجه شهید صدر به مسائل روز
وی افزود: نهاد و بنیاد اندیشه صدر بر محور تفکر، بینش و اعتقادسازی بنا شده. اگر کسی میخواهد شهید صدر را قرائت کند، این عنصر باید به عنوان عنصر اصلی شخصیت او مورد توجه قرار گیرد. هر جا صدر در روال طبیعی حوزه علمیه در فقه و اصول با یک مسئله فکری برخورد میکند، یا مسیر درسش را تغییر میدهد یا درسش را تعطیل میکند یا در اولین فرصتِ تعطیلیِ درس، به آن بحث میپردازد. این در طول زمان با حیات علمی شهید صدر تا آخرین لحاظات حیات او همراه است.
لزوم مطالعه روششناسی و نظریه امامت شهید صدر
استاد سبحانی گفت: در آثار مختلف او چه در محاضرات چه در رسالههای کوتاه چه لابهلای رسالههای اصولی او کاملاً روشن است که او مسئله امامت و ولایت دارد و به جد روی موضوع فکر میکند.
وی افزود: شهید صدر در بحث امامت از دو منظر باید مطالعه کرد. یکی به لحاظ رویکرد امامتی او که به روششناسی ویژه شهید صدر در حوزه مطالعات اسلامی برمیگردد و دوم به نظریه امامت شهید صدر. هر دو عنوان در نظر ایشان دائم در حال رشد و تکامل است.
قابل نقد بودن نظریه امامت شهید صدر
استاد محمدتقی سبحانی ادامه داد: از همان محاضرات، یا دیگر آثارشان اندبیشه امامت ایشان روشن است. یک نظریه را تا آخرین بحث که در الاسلام یقود الحیاه است، میخواهند پیش ببرند. این کتاب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به عنوان طرحی برای جمهوری اسلامی نوشته شد. در مقدمه، مسئله استخلاف الهی را مطرح میکنند. گریزی به مسئله امامت هم دارند. این بخش خودش یک بحث مستقلی میخواهد. حتماً نکات بسیار دقیق و توجهات ویژهای به امامت و ولایت دارد و البته نقدهایی هم به اندیشه ایشان وارد است. ممکن است بتوان گفت اگر ابتدا و انتهای نظریه ایشان را جمع کنیم، در یک نظریه واحد قابل جمع نیست.
جداییناپذیری رسالت و امامت
استاد سبحانی گفت: طرح نظریه امامت شهید صدر تبیین امامت از درون اصل رسالت است. تمام تلاش ایشان این است که نشان دهد امامت چیزی جز رویه دوم رسالت نبوی نیست. بدون رسالت، امامت را نمیتوان فهمید و بدون طرح امامت، فهم دقیق رسالت، روشن و واضح نمیشود. ایشان چه در بحثهای تاریخی، چه بحثهای تبیینی و اعتقادی، دنبال بیان این نکته است که رسالت و امامت جداییناپذیر است. در نگاه ایشان اگر کسی فهم درستی از رسالت پیامبر داشته باشد، بی تردید امامت را تأیید میکند.
وی تصریح کرد: در طرح نظریه امامت، ایشان معتقد است اگر کسی رسالت پیامبر و سیره و سخنان آن حضرت را به صورت واقعی و موضوعی دنبال کند، بی تردید حکم میکند حتماً طرحی برای بعد از پیامبر پیشبینی شده تا این رسالت به سرانجام خودش نزدیک شود.
وی افزود: در کتاب “ائمه اهل البیت و دورهم فی تحصین الرساله الاسلامیه” اهل بیت را باید در تقویت و استمرار اسلام دید. حرف اصلی ایشان هم همین است. اگر کسی تاریخ اسلامی را مطالعه کند و گزینههای فراروی جامعه پیامبر را پیش رو بگذارد، متوجه میشود تنها گزینه، طرحی برای وصایت است.
ماجرای نقد شریعتی بر شهید صدر و پاسخ ایشان
وی ادامه داد: مرحوم صدر کتاب “بحث حول الولایه” را در نقد اندیشههای عبدالله فیاض در باب بنیاد تشیع که امامت است نوشته. وقتی این کتاب به ایران آمد، شریعتی به این مقدمه نقد نوشت. وقتی این به نجف رسید، ایشان یک پاسخ مفصل نوشت و گفت در ایران باید چاپ شود. آنچنان فضا به نفع دکتر شریعتی داغ بود که نزدیکان شهید صدر که میدانم چه کسانی بودند، توصیه کردند این پاسخها نباید در ایران چاپ شود. دوستان متن کتاب عبدالله فیاض و نقدهای شهید صدر در کتاب “بحث حول الولایه” و نقدهای شریعتی را به آن بخش ببیند. شریعتی طرحی دارد و میخواهد طرحش را کنار طرح شهید صدر بگذارد. طرح شریعتی میخواهد بین وصایت و شورا جمع کند و نقدش از این منظر به شهید صدر است. این مجموعه گویای نگاه عمیق و دقیق شهید صدر به مسئله ولایت و وصایت است. خود این قابل مطالعه است. این بحث نظریه امامت از دیدگاه شهید صدر بود.
بررسی روششناسی شهید صدر
استاد سبحانی سپس به بحث دوم یعنی روششناسی شهید صدر پرداخت و گفت: بخش دوم به نظرم مهمتر است و سرآغاز یک نگاه مطالعاتی جدید به حوزه مطالعات اسلامی است.
این استاد حوزه و دانشگاه تأکید کرد: مرحوم صدر یکی از شخصیتهای نادری است که در دوران معاصر ما به مسئله روششناسی و متدولوژی توجه کرده. حتی در بین اندیشمندان نوگرای حوزه کمتر کسی داریم که بحث روششناسی را دنبال کرده باشد و نوآوری داشته باشد.
روش اصولی و روش منطقی
وی افزود: دو روش معمول در حوزه علمیه داریم؛ یکی علم اصول و دیگری منطق. اصول را فعلاً کنار میگذاریم. خودش داستانی دارد که شهید صدر در بحث منطق فهم متن و استنباط چه نگاهی دارد. آیا مسلک اصولیین را به تمام معنا پذیرفته یا حاشیه دارد یا تأسیسهایی دارد. این در جای خودش را بیان بحث شود.
مواجهه شهید صدر با دو منطق حاکم در منطق استدلال
استاد سبحانی گفت: در منطق استدلال نه منطق استنباط، مرحوم صدر در عصر خودش با دو منطق حاکم مواجه است. یکی منطق استدلالی ارسطویی و دوم منطق تجربی پوزیتویستی. میتوانید به کتاب مبانی منقطی استقرا یا رسالهای که قبل از آن با عنوان “التأسیس للمنطق الذاتی” نوشت را ببینند. حتماً این رساله را قبلاً بخوانید.
وی افزود: ایشان وقتی درس اصول میدهند، در مباحث قطع و ظن با پرسشهایی مواجه میشوند. مسائل روز را در درس مطرح میکنند. بحث بالا میگیرد. ایشان احساس میکند با این بحثهای جاری اصولی این سؤالات قابل پاسخ نیست. درس را تعطیل میکنند یا درس به تعطیلات میخورد. یک گعده علمی تشکیل میدهند. آثار غربیها و مسلمین را میبینند و بحث میکنند که مبنای حجیت قطع کجاست. ما این را راحت در اصول میگوییم و رد میشویم. قطعی که میگوییم هم قطع شخصی و روانشناختی است. این به هم ریختن اساس حجیت است. قطع در تفسیر برخی اصولیان معاصر نفی حجیت قطع است. اصلاً نفی حجیت فقه است. قطع شخصی روانشناختی که از ادله برای فرد قطع حاصل میشود و این را مبنای فهم دین قرار میدهد، قابل قبول نیست. این پرسش برای مرحوم صدر جدی میشود. بحث از گعده در درس خارج میآید. یک بار تقریر میشود. اولین بار رساله التاسیس للمنطق الذاتی را مینویسند. میگویند دو منطق داریم. منطق ارسطویی و منطق پوزیتویستی.
نقد منطق ارسطویی
استاد سبحانی با اشاره به دو منطق ارسطویی و پوزیتویستی ادامه داد: از دیدگاه شهید صدر این دو منطق کافی نیست و باید منطق جدیدی را تأسیس کرد. تعبیر ایشان این است که منطق ارسطویی توالد موضوعی دارد. اصطلاح توالد موضوعی و توالد ذاتی دارند. نقص بزرگ منطقی ما در حوزه استدلال این است که ارسطو آمد برای صورت، منطق و متدولوژی ارائه داد اما برای ماده کار ارسطو ناتمام ماند. تنها در صناعات خمس آن هم در برهان و جدل به ماده پرداخت. مرحوم صدر منطق ارسطو را از حیث ماده نقد میکند. شیوه و رویکرد ارسطو در تبیین موضوع استدلال کافی نیست. اسم این منطق جدید را توالد ذاتی میگذارد.
ریشه مبانی قطع اصولی
استاد سبحانی افزود: مبنای قطع اصولی ما کجاست؟ این را به تفصیل در جامعه المصطفی در دکتری بحث کردم. قطع اصولی ما یک امر حادثی است که ریشهاش در یقین کلامی یعنی آثار شیخ مفید و سایر بغدادیهای ماست. وقتی آنها میگفتند یقین، آن یقین همین توالد ذاتی است که مرحوم صدر میگوید.
ترجیح منطق متکلمانه توسط شهید صدر
وی گفت: مرحوم صدر در میانه دو یقین یعنی یقین ارسطویی و یقین متکلمانه یقین دوم را ترجیح میدهد. میگوید اولی را قبول داریم اما محدودیت دارد و مشکل تفکر را حل نمیکند. منطق مکمل، منطق توالد ذاتی است.
طرح مسئله استقرا
استاد سبحانی ادامه داد: در مبانی منطقی استقرا نشان میدهد یکی از راههای مهم استقراست. از حساب احتمالات استفاده میکند و روشن میکند راه و روش رسیدن به یقین لزوماً روش ارسطویی نیست.
وی گفت: ایشان معتقد است این منطق است که راه را در حوزه مطالعات اسلامی باز میکند. منطق استقراءِ او با کل اندیشه او گره خورده است. معتقد است با منطق ارسطویی یا پوزیتویستی نمیتوان فقه و تاریخ و عقاید را پیش برد.
پذیرش برهان نظم مبتنی بر استقراء
استاد سبحانی ضمن اشاره به منزلت استراء در مباحث شهید صدر، افزود: اینکه این را در مسئله وجود خدا تمام میکند و نشان میدهد برهان نظم یک برهان استدلالی یقینی است، از همین باب است. از نگاه ارسطویی برهان نظم یقینی نیست؛ یا تثمیل است یا استقرا. خیلی تلاش شده دلیل نظم را برهانی کنند اما نشده. چون مبتنی بر مشاهدات و استقراء مصادیق است. از دیدگاه منطق ارسطویی برهان نظم، برهان نیست. فیلسوفان در هیچ اثر فلسفی نامی از این برهان نیاوردهاند. چون حداکثر جدلی است نه برهانی. مرحوم صدر در مقدمه الفتاوی الواضحه میگوید برهان نظم، برهان است ویقینی است اما مبتنی بر منطق توالد ذاتی نه منطق ارسطویی.
مشکل فقدان روششناسی صحیح برای مطالعات اسلامی
وی افزود: از نگاه شهید صدر بسیاری از مطالعات اسلامی مکتوم مانده. دلیلش هم این است که روششناسی درست برای مطالعات اسلامی نداریم.
نقد دیدگاه رایج اصولی در باب قطع
استاد سبحانی با اشاره به دیدگاه اصولی معروف در باب قطع گفت: گفتهاند قطع چه از پریدن کلاغ حاصل شود چه از چیز دیگر حجت است. شهید صدر میگوید قطعی که از تواترات و تجربیات حاصل میشود، با قطعی که از پریدن کلاغ حاصل میشود فرق دارد.
نقد کماعتنایی بینادی حوزه به روشهای تاریخی
استاد سبحانی تأکید کرد: مشکل اصلی ما در حوزه مطالعات تاریخی چیست؟ چرا تاریخ از منظومه مطالعات دینی ما بیرون رفت؟ موج جدید نقد، نقدهای تاریخی است. حوزه علمیه از بنیاد نسبت به روشهای تاریخی کماعتنا و کممهر است؛ چون منطق تفکر ما مطالعات تاریخی را یقینی نمیداند؛ چون در مقدمات برهان قرار نمیگیرد؛ علوم ظنی است. به چه دردی میخورد؟
وی افزود: قرآن کریم بسیاری از ادله و شواهد خودش را از تاریخ میآورد. مرحوم صدر معتقد است از طریق منطق توالد ذاتی میتوان مطالعات تاریخی را احیا کرد. “بحث حول الولایه”، “ائمه اهل البیت و دورهم فی تحصین الرساله الاسلامیه” و… همه مطالعه تاریخی است. تمام مباحث شهید صدر در حوزه ولایت و امامت ناظر به تاریخ است.
نگاه شهید صدر به تاریخ
استاد سبحانی گفت: میخواهم بگویم رویکرد روششناختی ایشان به تاریخ چیست. ایشان تاریخ را منبع و مصدر میداند نه اینکه صرفاً عبرت باشد. استدلال ایشان بر حقانیت ولایت و امامت مبتنی بر یک تحلیل تاریخی است که از منطق توالد ذاتی ایشان برمیخیزد. روششناسی ایشان جمع شواهد و قرائن است که مجموعه اینها به شما یقین ذاتی میدهد. از تاریخ بر حقانیت امیرالمؤمنین و وجوب نص استدلال میکند.
وی افزود: مرحوم صدر در امامت عامه از تاریخ استفاده میکند. بحث حول المهدی اثبات وجود نص است. اثبات شرط عصمت است. اثبات یک طرح امامت عامه است. میگوید اگر کسی رسالت اسلامی و سیره پیامبر و واقعیتهای بعد پیامبر را مطالعه کند، یقین میکند پیامبر هم به صورت پیشینی و هم پسینی نگاهش مبتنی بر امامت بوده.
استاد سبحانی افزود: ایشان در کتاب ائمه اهل البیت یک استدلال تاریخی بر حقانیت میکند. “ائمه اهل البیت”، امامت خاصه است با نگاه تاریخی. چون این نگاه و رویکرد را نمیشناسیم، نمیتوانیم تشخیص دهیم که ایشان به صراحت و اشاره میگوید بحثم برای اثبات ولایت اهل بیت است.
وی گفت: نقدهای تند نسبت به خلافت دارد. فدک در تاریخ چیست؟ فدک برای ایشان فقط یک نمونه است. صدیقه طاهره محور نقد را فدک میگذارند. مرحوم صدر نشان میدهد فدک در تاریخ بزرگترین علامت نقد خلافت خلفا است. نشان میدهد اینها اعتنایی به سنت پیامبر نداشتند. نقدها از منظر تاریخی آنقدر روان، منطقی، معتدل و روششناسانه است. ما یک موج استبصار در جهان عرب تحت تأثیر آثار شهید صدر داریم. کسانی رهبر فکری بودند در مراکش و… .
دو روش اصلی امامتپژوهی
حجتالاسلام محمدتقی سبحانی گفت: امامت در تاریخ تفکر شیعه روشهای مختلفی داشته. دو روش مهم امامتپژوهی داشتیم. امامتپژوهی کلامی یا تطبیقی که از شیخ مفید و هشام و مؤمن الطاق تا دوران معاصر بزرگان زیادی داشته. در دوران معاصر هم بزرگترین شخصیت علامه میرحامد حسین و مدرسه لکنو بود. ادامه این راه هم در آثار مرحوم مظفر، علامه امینی و… است.
وی افزود: خط دوم، مطالعات درونمتنی یا امامت تبیینی بوده. اینها معرفه الامام است. این را بیشتر محدثان ما داشتند. کلینی، علامه مجلسی، ضیاء العالمین، مرحوم شفتی، اثبات الولایه مرحوم نمازی و…
لزوم طرح مطالعات تاریخی امامت
استاد سبحانی تأکید کرد: خط دیگری باید گشوده شود که خط مطالعات تاریخی امامت یا تاریخ الامامه است. این نه به اینک معنا که از امامت گزارش کنیم. باید ادله اثبات امامت را چه در امامت عامه چه خاصه از درون واقعیت جهان اسلام بگیریم. میتوان از درون متن تاریخ و مستندات تاریخی با آن واقعیت رسالت پیامبر، واقعیت اتفاقات بعد از پیامبر و واقعیت حیات پیامبر، اثبات کرد حقانیت از آنِ اهلبیت است.
وی در خاتمه گفت: یکی از سرآمدان آغازگر این رویکرد روششناسی، مرحوم علامه شهید صدر است. متأسفانه شاگردان ایشان هم در ادامه این اندیشهها تلاشی نکردند.
طرح بحث دکتر حسن لاهوتیان
پس از استاد سبحانی، دکتر حسن لاهوتیان نیز به تبیین نوآوریهای کلامی شهید صدر پرداخت. وی گفت: خیلی متفکرین ما دیدگاههای مشابه شهید صدر از حیث کلامی داشتهاند اما به خاطر اینکه اینها مبانی خودش را پیدا نکرده، مورد توجه قرار نگرفته.
لاهوتیان افزود: مثلاً در مسئله جبر، اصولیین ما قائلند مسئله جبر یک پاسخ متفاوتی با آنچه فیلسوفان میگویند دارد. بحثی را تحت عنوان سلطنت بیان میکنند. در آثار محقق نایئنی و آقای خوئی نمیتوانیم ارتباطی با این برقرار کنیم چون اینها مبانی لازم خودش را ندارد.
توسعه شهید صدر در مواد قضایا و طرح عنوان سلطنت
وی ادامه داد: مثلا قاعده وجوب. الشیء ما لم یجب لم یوجد. میگویند این را قبول نمیکنیم. انسان نسبت به افعال خودش سلطنت دارد و وجوب بر او حاکم نیست. ما با نگاه فیسلوفانه قبول نمیکنیم و میگوییم قاعده عقلی قابل تخصیص نیست.
لاهوتیان افزود: شهید صدر در همین بحث اولا بین مسئله کلامی جبر و مسئله فلسفی جبر تفکیک کرده. از حیث کلامی میپرسیم فاعل افعال انسان کیست؟ خدا یا انسان؟ اینجا امر بین الامرین مطرح میشود. اما یک مسئله فلسفی جبر داریم که طبق قاعده وجوب، هر کاری و هر معلولی وقتی موجود میشود که ضرورت پیدا کند. ما هم مثل دیگر علتها در سلسله این علتها وجوب پیدا میکنیم، فعالیت ما هم ضرورت پیدا میکند.
وی افزود: شهید صدر برای سلطنتی که ما بر افعال خودمان را داریم در فلسفه مبنای فلسفی درست کرده.
او ادامه داد: در جایی که میگوییم مواد قضایا امتناع، وجوب و امکان است، شهید صدر در این حصر خدشه میکند. نسبت چهارمی تحت عنوان سلطنت داریم که در رابطه بین انسان و افعال خودش است. هر فاعل مختاری با افعال خودش نسبت سلطنت دارد.
طرح توالد ذاتی و جایگاه احتمال در اندیشه شهید صدر
او گفت: مبنای دوم همین نظریه معرفتشناختی و توالد ذاتی است. احتمال کلاً در نظام فکری شهید صدر خیلی نقش ایفا کرده. در نظریه شناخت ایشان هست. در اصولشان احتمال را از باب حق الطاعه استفاده میکند و مطلق احتمال را منجز میداند. یک جای دیگر هم استفاده کرده که کلامی است.
وی ادامه داد: وقتی وارد بحث کلام میشویم و سؤال میکنیم اصلاً چرا باید سمت شناخت خدا و معرفت دین و خدا برویم؟ در کتاب کلامی از قاعده وجوب شکر منعم یا دفع ضرر محتمل که عقلاً واجب است، استفاده میکنند. شهید صدر در بحث حسن و قبح شرعی آنجا که به اشاعره اشکال میشود، از اشاعره دفاع میکند. میگوید نیاز به این دو گزاره نداریم و حتی کسانی که قائل به حسن و قبح عقلی هستند هم آنچه وجوب معرفت را برایشان ایجاد کرد، احتمال بود.
اعم دانستن واقعیت از وجود
لاهوتیان در ادامه گفت: مبنای سومی شهید صدر دارد و خیلی این مبنا را تکرار میکند. العالم الواقع اوسع من عالم الوجود؛ این عبارت خیلی در آثار ایشان تکرار شده. شهید صدر قائل است واقعیت اعم از وجود است. در تاریخ فلسفی و کلامی خودمان معتزله قائل به این هستند. در کتب مرسوم فلسفی، دیدگاه معتزله را در تساوق شیء و وجود مطرح میکنند.
وی ادامه داد: طرح این مطلب که واقعیت اعم از وجود است و واقعیتهایی داریم که موجود نیستند، ممکن است خیلی عجیب به نظر برسد.
لاهوتیان افزود: گاه اشکال میکنند که شهید صدر بین نفس الامر منطقی و نفس الامر واقعی خلط کرده و نفس الامر را نفهمیده. در حالی که این در تقریرات درس خارج شهید صدر هست. شهید صدر آنجا بحث فیلسوفان را هم ذکر میکند.
نقد تلقی رایج از معقولات فلسفی
وی افزود: مبنای چهارم تعریفی است که از معقولات فلسفی دارند. معروف است که معقولات فلسفی عروضشان در ذهن است و اتصافشان در خارج. شهید صدر بارها با این مخالفت کرده و گفته این بی معناست. صدرا هم همین حرف را دارد که با اعتراض حاجی سبزواری مواجه شده. شهید صدر هم مثل ملاصدرا همین تعریف را از معقولات فلسفی دارد.
این محقق گفت: معقولات فلسفیای که صدرا ارائه میدهد، در حاشیه، محقق سبزواری اعتراض میکند که این حرف کلاً قواعد فلسفی را به هم میریزد. میگوید این خلاف بداهت هم هست. طبق مبنای شهید صدر این اشکال سبزواری به ملاصدرا شاید وارد باشد اما به شهید صدر وارد نمیشود. اشکال این است که قائلید امور عدمی هم باید در خارج باشد. شهید صدر میگوید امور عدمی هم در خارج هستند. حاجی میگوید این خلاف بداهت است.
دکتر لاهوتیان گفت: برهان نظم برای شهید صدر جایگاهی پیدا میکند که برهان صدیقیت برای صدرا دارد. این برهان اینقدر برای او اهمیت دارد.
نقد شهد صدر بر استدلالی بر نبوت
وی افزود: در بحث اثبات نبوت، شهید صدر از همین توالد ذاتی استفاده کرده. یک اشکالی دارد به برهانی که از ابتدای علم کلام بوده و از آن استفاده میشده. متکلمین میگویند معجزه دلیل بر نبوت است چون اگر خدا به یک فرد کاذب معجزه دهد، او مردم را گمراه میکند. گمراه کردن مردم قبیح است. خدا هم فعل قبیح انجام نمیدهد. این استدلال معروفی است که در باب رابطه معجزه و نبوت است.
لاهوتیان ادامه داد: شهید صدر میگوید این مقدمه قبح اضلال به چه درد استدلال شما میخورد؟ آنکه میآید معجزه میآورد و میخواهد گمراه کند، آیا معجزهاش دلالت بر نبوت میکند یا نه؟ اگر کرد نیازی به قبح تضلیل نداریم. قبل از اینکه بحث هدایت و تضلیل مطرح شود، بحثمان این است که آیا معجزه دلالت بر نبوت میکند یا نه. اگر کرد که کرد. اگر دلالت میکند، پس یک منشأ دیگری دارد. خود ایشان با توالد ذاتی نبوت را اثبات میکند. بحث جالبی هم در باب اعجاز قرآن دارند.
وی تأکید کرد: در امامت هم توالد ذاتی قابل پیگیری است. برخی شاگردان شهید صدر این را پیگیری کردهاند.
حسن و قبح در اندیشه شهید صدر
دکتر لاهوتیان همچنین گفت: از ولایت و سلطنت در بحث حسن و قبح استفاده میکنند. شیهد صدر حسن و قبح را خیلی جامع و متقن بحث کرده. نظر خودشان در ابتدا حسن و قبح عقلایی بود و متمایل به دیدگاه محقق اصفهانی بودند. در چند ماهی که درسشان حسن و قبح بودند، از طرفداران حسن و قبح عقلی شدند. دیدگاه خود شهید صدر در واقع با این بحثها متحول شد. بحثهای بسیار دقیقی است.
وی افزود: بحث معناشناسی اخلاقی و معنای حسن و قبح را بحث میکنند. معنای مشهوری هست که حسن فعلی است که فاعل آن مستحق مدح است. قبیح نیز فعلی است که فاعل آن مستحق قدح است. شهید صدر این تعریف را رد میکنند و تعریف دیگری ارائه میدهند. حسن و قبح ضرورتهای اخلاقی هستند که در لوح واقع ثابتند. از جمله واقعیاتی هستند که وجود نیستند. برخی واقعها واقع بالوجود هستند و برخی واقع بالذات. حسن و قبح واقع بالذات است. در خارج نباید دنبال آنها بگردیم.
وی تأکید کرد: برخی اساتید ما مثل آقای مصباح، حسن و قبح را ضرورت بالقیاس و یا برخی مثل دکتر حائری ضرورت بالغیر میدانند.
نتیجهگرایی اخلاقی در اندیشه شهید صدر
در حسن لاهوتیان در پایان گفت: شهید صدر برای اولین بار در تاریخ فلسفه به نفع غایتگرایی و نتیجهگرایی اخلاقی برهان میآورند و نقد میکنند. اینجا میتوان نتیجه گرفت ملاصدرا واقعگرای اخلاقی است. در معرفتشناسی اخلاقی، مباحث عقل عملی را با وظیفهگرایی کانت مقایسه کنید. اشکالاتی که به کانت شده را با نگاه شهید صدر میتوان پاسخ داد.