شبکه اجتهاد: گزافه نیست اگر ادعا کنیم بیشترین آسیب را از تیرگی روابط دیپلماتیک ایران با مصر را اسلام سنتی خورد. میراث سترگی که آیتالله بروجردی به سختی بنا کرد، با سست شدن روابط تهران – قاهره به یکباره فروریخت.
هنوز میوههای شیرین همگرایی این نهال با برکت، در قم و الازهر به بار ننشسته بود که پارامتر سیاست، این حلاوت را تلخ کرد. نباید بار دیگر از سوراخ افت و خیز روابط تهران – قاهره نیش خورد و روابط سنتی الازهر با قم را به روابط سیاسی ایران و مصر گره زد. چند صباحی است که زمزمه برقراری رابطه مجدد ایران و مصر در دستور کار سیاست خارجی ایران قرار گرفته است. به همین مناسبت در یادداشت پیش رو به نکاتی درباره ضرورت جداسازی روابط دو نهاد سنتی قم و الازهر از این آشتی دیپلماتیک و لزوم تفکیک تعاملات اسلام سیاسی از اسلام سنتی اشاراتی خواهیم داشت.
یکم: تجربه هفتاد سال رابطه حوزه علمیه قم با جامعه الازهر الشریف حاوی درسهای مهمی است. حلاوت فتوای بینظیر شیخ محمود شَلتُوت، پس از سردی روابط دیپلماتیک تهران – قاهره توسط جانشین او، محمد بیصار تلخ شد. بیصار و قرضاوی در اقدامی رسانهای این فتوا را باطل کردند. تقریبا ۵۰ سال است که این فتوا در الازهر، طرفداری ندارد و تنها برخی خوش خیالان به آن دل خوش کردهاند. در پی تحولات ژئوپولتیک سیاسی (که لزوما منفی هم نیستند) دارالتقریب مصر تعطیل و از نشر کتب شیعه در مصر جلوگیری شد. فریادهای همگرایانه عبدالمنعم سعید هم اثری نکرد. امروزه جای تقریب محمدتقی قمّی تنها در کتابخانههای تاریخ است و جای آن عکسهای یادگاری مشایخ الازهر و بزرگان سنتی قم، تنها در موزههاست و نه میدان عمل.
دوم: آنچه در تحولات دیپلماتیک کمتر مورد توجه قرار میگیرد، نگاه جریانی به جایگاه روابط نهادهای دینی و فرهنگی است. غلبه اصلی در روابط کشورها، عموما با قدرت چانه زنی سیاسی دولتهاست و نگاه جریانی جایگاهی ندارد. اگر اندک زاویه دید جریانی در تعامل سیاسی لحاظ شود و خرده جریانات فرهنگی و دینی استقلال عمل داشته باشند، میتوانند از فراز و فرودها مناسبات سیاسی مصون مانده و آسیبی به فرهنگ، هویت و روابط پایدار نهادهای مستقل دینی نخواهد خورد.
سوم: الازهر که در کش و قوس تاریخ هزارساله خود، طوفانهای فراوانی را در بالا و پایین شدن سیاست دیده و در سالهای اخیر در لاک سیاست گریزی عزلت گزیده و فارغ از نظامهای سکولار، پادشاهی و سیاسی، امور سنتی خود را در ساحلی امن و دور از سیاست پیش میبرد. هر چند قاطبه حوزه سنتی قم، بدنه اسلام سیاسی را برگزیده، ولی هنوز هم هستند طیفها و افرادی که بسان مرحوم آیتالله بروجردی مشی میکنند و در عزلت از سیاست پیشگی، به امور علمی و تقریبی با الازهر دلمشغولند.
چهارم: مناسبات ایران با مصر هرگز تفاهمی دوستانه نبود. پس از سال ۱۹۴۵ و کاریزمای عبدالناصر و رشد پانعربیسم و قرار گرفتن مصر در آغوش شوروی، نخستین تیرگی روابط با ایران بوجود آمد. هر چند به قدرت رسیدن سادات در سال ۱۹۷۰ تیرگی روابط را برای مدتی کم کرد، ولی سال ۱۹۷۹ نقطه عطفی در روابط طرفین بود. پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران و تصمیم قاهره برای استقبال از محمدرضا پهلوی در آسوان و عادیسازی روابط مصر با رژیم صهیونیستی در کمپ دیوید به تیرگی کامل روابط با تهران منتج شد. در طی دهه ۱۹۸۰ حمایت نظامی ایران از حماس و جهاد اسلامی در غزه، افزایش تهدیدات امنیتی مصر و حمایت قاهره از صدام در جنگ ۸ ساله، چهل سال تیرگی روابط سیاسی بین دو کشور را رقم زد. برپایی دولت اخوان با انتخاب مرسی میتوانست به نزدیکی دو قدرت اسلامی کمک کند و ایران از این نظر، از تحولات سیاسی در مصر استقبال کرد. همه میدانند که عمق اختلافهای کلامی و راهبردی دو کشور مخصوصا در جنگ داخلی سوریه سبب شد که هر گونه تلاش برای روابط پایدار با مصر با شکست رو به روست. فارغ از روابط ایران و مصر، نزدیکی قاهره و ریاض به دلایل ایدئولوژی و سیاسی، از گذشته مانع اصلی هر گونه نزدیکی روابط مصر با ایران بوده است. همه این پارامترها، عوامل مزاحم برای برقراری روابط تهران – قاهره و شکست رابطه الازهر و قم هستند.
النهایه: با توجه به مطالب پیش گفته و کثرت متغیرهای مزاحم سیاسی، اسلام سیاسی نباید دخالتی در رابطه قم با الازهر داشته باشد. پیشنهاد میشود حالا که کمیته برقراری رابطه تهران و قاهره تشکیل شده، ماده واحده استقلال و عدم دخالت عوامل سیاسی در رابطه قم با الازهر تنظیم و روابط سنتی الازهر و قم در پروندهای مجزا با حضور سران دو جریان شکل گرفته و هدفش رابطه پایدار دو مرکز سنتی، بدون نقش آفرینی پارامترهای مزاحم سیاسی باشد.