شبکه اجتهاد: بیماری فراگیری به جان مردم افتاده. مرکزش در قم است و روحانیت و متدینان را هم به چالش کشانده است. در این میان اما عدهی معدودی از متدینین رعایت نکات بهداشتی را چندان مورد توجه قرار نمیدهند و توصیهها را جدی نمیگیرند. گاه در مواجهه با دیگران، با رد اصول پزشکی و بهداشتی توکل کردن بر خدا را برگ برندهی خود میدانند. شاید از همین رو بود که حضرات مراجع، صریحاً اعلام کردند که عمل به دستورات پزشکان بر ما حجت است و میباید به آن ملتزم بود.
این رویّهی مرسوم و مقبول مرجعیت بوده که سخن پزشک را در امر سلامت جسمانی مورد توجه تام و تمام میدانستهاند. آیتﷲ بروجردی از همین قبیل بود. وی در بستر افتاده بود. پروفسور موریس که از اساتید و متخصصین مشهور قلب پاریس بود، به قم آمد. آمده بود تا آیتﷲ را معاینه کند. به آیتﷲ خبر دادند و اذن ورد از ایشان خواستند. بروجردی در بستر بود و گفت «نه نیاید». دکتر نبوی که پزشک همراه بروجردی بود صلاح را در این دید که مخالفتی نکند. میترسید که حال آیتﷲ خراب شود. بدون هیچگونه کلامی اتاق را ترک کرد. دامادش سید محمدحسین علوی طباطبایی به اتاق آیتﷲ رفت و علت مخالفت را جویا شد. آیتﷲ در جواب گفته بود وضعیت ظاهری من و این اتاق مناسب این دیدار نیست. چطور با این بینظمی و شلوغی و به هم ریختگی پذیرای یک خارجی باشم؟[۱]
برداشتهای نخست از رفتار آیتﷲ این ظن و گمان را داشت که مبادا ایشان با پزشکی خارجنشین موافقت نداشته باشد، نکند که آیتﷲ تن به درمان توسط طبیب ندهد. اما اینگونه نبود. امتناعِ نخستِ آیتﷲ از ورود پروفسور موریس نه به علت مخالفت با درمان، بلکه به علت حفظ شأن مرجعیت بود. پروفسور موریس بعدها زبان به مدح این بیمارِ خود گشود. مراجع بزرگوار اگرچه به آیات شفابخش و ادعیه و ماثورات دینی التزام تام داشتهاند، اما همواره بر تبعیت از پزشک نیز تاکید کردهاند.
مرحوم آقا بزرگ تهرانی هم از همین جمله بود. او از محققان برجسته و مؤلّف کتاب الذّریعه بود که دایره المعارفی شیعی است. وی در سن ۶۵ سالگی به علت سرماخوردگیِ شدید به پزشکی در نجف اشرف مراجعه کرد. پزشک مذکور گفت که ظواهری از بیماری سل در شما دیده میشود؛ اما باید در وهله اول بهتدریج سیگار را ترک کنید. حاج آقا بزرگ گفت من تا حالا در استعمال سیگار مرتکب اشتباه شدهام و بعد از این نمیخواهم به تدریج این اشتباهِ بزرگ را تکرار کنم؛ به شما قول میدهم از همین لحظه سیگار را ترک کنم. وی از همان لحظه سیگار را ترک کرد. سخن پزشک چنین برایش حجت بود. گفته میشد که او در شبانه روز حدود صد عدد سیگار میکشید و به یکباره موفق به ترک آن شده بود. از آن روز به بعد، هر وقت که میل به سیگار میکرد، یک عدد آب نبات به جای سیگار در دهان میگذاشت. [۲]
آیتﷲ سید محمد حجت کوه کمری هم از جمله مراجعی بود که سیگار را به واسطهی حجّت بودن سخن پزشک، ترک کرد. از او به عنوان یکی از مراجع ثلاث قم پس از رحلت شیخ عبدالکریم حائری نام برده میشد. وی اما دلبستگی بسیاری به سیگار داشت. مرتضی مطهری در وصف او میگوید که مرحوم حجت یک سیگاری بود که تاکنون نظیر او را ندیده بودم. گاهی سیگار او از سیگار دیگر بریده نمیشد. بعضی اوقات هم که میبُرید، بسیار مدتش کوتاه بود، طولی نمیکشید که مجدداً سیگاری را آتش میزد. در اوقات بیماری اکثر وقتشان صرف کشیدن سیگار میشد. وقتی مریض شدند و او را برای معالجه به تهران بردند، در تهران اطباء گفتند چون بیماری ریوی دارید، باید سیگار را ترک کنید. وی ابتدا به شوخی گفته بود که من این سینه را برای کشیدن سیگار میخواهم، اگر سیگار نباشد سینه را میخواهم چه کنم؟ مرحوم حجت اما پس از توصیهی پزشکان، گفت که دیگر نمیکشم و یکسره آن را ترک کرده بود. [۳]
در این میان، رفتارهای امام خمینی در مواجهه با پزشکان زبانزد بود. برخی این تصور را داشتند که مبادا آیتﷲ خمینی امر و نهی اطباء را بر خود حجت نداند و به آن تن ندهد. پرستاران امام اما بعدها در خاطرات خود گفتند که امام یکی از مطیعترین بیماران بود و سخن پزشک را عمل میکرد. دکتر قوام نصیری در بیان خاطرهای میگوید: «در یک مورد پزشکی آورده بودیم که در رشته خودش بسیار حاذق بود، ولی کراوات میزد، این شده بود جای بحث، به طوری که دکتر فاضل کنار شلوار بنده را گرفته بود و میکشید و میگفت فلانی را نمیتوان با این ظاهر فرستاد معاینه امام. در نهایت آن متخصص با همان کراوات بر بالین امام حاضر شد و حتی در حین معاینه پایین کراواتش نیز به صورت و بینی امام میخورد، ولی در مجموع معاینه و ویزیت انجام شد و امام نیز با خونسردی و بسیار راحت با این مسأله کنار آمد، زیرا ایشان به واقع خود را بیمار و تحت اختیار پزشکانش قرار داده بود». [۴]
شریفی صابر یکی دیگر از پرستاران نیز بر این روحیهی امام تأکید کرده و گفته است که امام بسیار مقید بودند که دستورات پزشکان را به دقت اجرا کنند. همانطور که امام مجتهد بودند و بر مقلدان واجب بود که از دستورات ایشان در امور دینی تبعیت کنند، امام نیز خود را مقید میدانستند از دستورات پزشکان مانند یک مقلد تبعیت کنند. وی در مثالی عنوان میکند که وقتی به امام میگفتیم این دارو را باید رأس ساعت مشخصی بخورید، امام دارو را دقیقا رأس ساعت و بدون لحظهای جابهجایی مصرف میکردند. گاهی پزشکان به امام میگفتند که براساس شرایط جسمانی صلاح نیست نمازتان را در اول وقت بخوانید، هرچند که این توصیه برای امام که سالها نمازشان را اول وقت میخواندند بسیار سخت بود، اما با این حال ایشان به توصیه عمل میکردند و در امور پزشکی خود را مقلد پزشکان میدانستند. حتی در مواردی از ایشان خواسته میشد که نماز شب نخوانند، در هنگام درخواست پزشکان در این مورد ناراحتی از چهره امام نمایان بود، اما ایشان در نهایت به توصیه پزشکان گوش میدادند. [۵] گفته میشود که در یکی از مراحل درمانی، برای عکسبرداری از قلب و ریه امام، پرستاران میخواستهاند که لباس ایشان را بیرون بیاورند. همراهان امام از جمله دکتر عارفی و حاج احمد آقا با این کار مخالفت میکنند. اما «امام به من (پرستار) نگاهی کردند و فرمودند، هر اقدامی که نیاز است انجام دهید. بنده هم در کمال احترام از ایشان درخواست کردم که لباسهایشان را در بیاورند و یا دکمههایشان را باز کنند تا بتوانیم تصویر رادیولوژی قلب و ریه ایشان را بگیریم». [۶]
اینگونه نقلها از مواجه امام با کادر پزشکی البته برخی را مقبول نیفتاده و به آن نقد وارد کردهاند. افرادی که در زمینه طب اسلامی به فعالیت مشغولند، معتقدند که امام نمیتوانسته تبعیت تام از سخنان پزشکانی کند که شیوههای درمانی جدید را اِعمال میکنند. در مقالهای با عنوان «ادعای تبعیت مطلق امام از پزشکی نوین تحریف است»[۷] با استناد به سخنان پزشک امام گفته شده است: «آقای دکتر سید حسن عارفی پزشک امام مصاحبهای داشتهاند… مصاحبه کننده از ایشان میپرسد مگر نمیگویید ایشان گرفتگی عروق کرونر داشتهاند، پس چرا یک بار از ایشان آنژیوگرافی نگرفتید که ببینید کدام رگ چند درصد گرفته است و باید چه کرد؟ دکتر عارفی پاسخ داده است: اتفاقا ما بیماری قلبی ایشان را با تجویز داروهای گوناگون کنترل کردیم و انجام آنژیوگرافی قلب ایشان توصیه شد؛ اما ایشان با این مسأله موافق نبودند». [۸]
اگرچه در این ادعا گفته شده که امام با آنژیوگرافی موافقت نکردهاند، اما به نظر میرسد که این اقدام، تنها یک توصیه بوده که به امام پیشنهاد شده و امام آن را نپذیرفته است. روحیه و رویهی امام در مواجهه با پزشکان نشان میدهد که هر کجا پزشکان به ضرورت انجام عملی تأکید داشتهاند ایشان نیز تبعیت میکرده و مخالفتی نداشته است.
مراجع بزرگوار در اصلِ دستورات پزشک تبعیت تام داشتهاند اگرچه ممکن است شیوههای جایگزینی را پیشنهاد میدادهاند. به عنوان نمونه، گفته میشود که آیتﷲ سید احمد خوانساری به دلیل زخم معده به دستور پزشک معالج در بیمارستان بستری شدند. ایشان اجازه بیهوش کردن خود را نمیدادند، زیرا معتقد بودند هنگام بیهوشی مرجع تقلید، تقلید مقلدین اشکال پیدا میکند و از طرفی چون ایشان سالخورده بودند و در وقت بستری شدنشان ۸۹ سال از عمرشان میگذشت، طاقت جراحی بدون بیهوشی را نداشتند. دکتر معالج به ایشان میگوید طبق آزمایشها و عکسبرداریها باید حتما عمل جراحی انجام شود. مرحوم خوانساری میگوید: مانعی ندارد، عمل جراحی را هر وقت خواستید شروع کنید، اما بیهوش نکنید، ولی قبل از آن به من خبر دهید که با تلاوت قرآن و توجه به آن، مشکل بیهوشی حل شود. دکتر جراح پذیرفت و لحظاتی بعد گفت که ما آماده هستیم دست به کار شویم. آیتﷲ خوانساری میگوید هر وقت من شروع به خواندن قرآن کردم، شما هم شروع کنید. دکتر میگوید تا ایشان شروع به خواندن سوره انعام کردند دست به کار شدیم. هنگام انجام عمل چنان ایشان بیحرکت بودند که گویا در حال بیهوشی کامل هستند، بعد از جراحی و دوختن و اتمام کار، عرض شد آقا کار ما تمام شد، ایشان قرآن را بستند و گفتند صدق ﷲ العلی العظیم. به ایشان گفته شده که آقا دردتان نیامد؟ فرمودند: مشغول قرآن بودم نفهمیدم.
در این میان، برخی اطبا نیز از تجربیات خود در مواجهه با مراجع عظام سخن گفتهاند. دکتر غلامرضا باهر از جمله پزشکانی است که بسیاری از مراجع از جمله حضرات امام خمینی، مرعشی نجفی، گلپایگانی، شریعتمداری، منتظری، اردبیلی، میرزاهاشم آملی، فاضل لنکرانی بیمار او بودند. در بیان خاطراتش از تبعیت حضرات مراجع از سخن پزشک پرده بر داشته است. میگوید که هر روز به معاینه آیتﷲ گلپایگانی میرفتم. یک وقت که من دیر میکردم ایشان میفرمودند خوشحالم که چند روز است شما را نمیبینم، چون وقتی میآیی حواسم به توست و وقتی که نمیآیی بیشتر به یاد خدا هستم و بیشتر متکی به خدا هستم. [۹] این سخن آیتﷲ گلپایگانی نشان از توجه ویژهی ایشان به سخنان طبیب داشته است.
همینگونه رفتارها را از آقا مجتبی تهرانی هم نقل کردهاند. دکتر مینو محرز که پزشک ایشان بوده میگوید که «هرچه میگفتیم قبول میکرد. من خیلی لذت میبردم از این که یک مریضی با وجود درد شدید، با منطق، با بیماری خود روبرو شود و تمام دردها را تحمل کند و قبول کند. ما اگر میخواستیم درمانی برای او بگذاریم یا اقدام خاصی کنیم، با ایشان که در میان میگذاشتیم، میگفت نظرتان چیست؟ آیا لازم است یا خیر؟ بعد که ما نظرمان را میگفتیم، او قبول میکرد. هم خودش و هم اطرافیان بسیار راحت میگذاشتند که آدم برای مریض کاری انجام دهد. خیلی از اوقات اطرافیان بیمار و خود بیمار این قدر هیجان به خرج میدهند یا یکسری دخالتهایی میکنند، که باعث میشود کار ما را سنگین کند. اما ایشان خیر. هم خودش و هم اطرافیان بسیار آدمهای منطقی بودند و خودش بسیار آدم قدردانی بود یعنی واقعاً ایشان به عنوان یک بیمار روی من تأثیر گذاشته بود». [۱۰]
باری! اگر به توصیهی مرجعیت عمل شود، اگر سخن پزشک حجت تلقی گردد، در آن صورت است که هم سلامت جسمانی حاصل میشود، هم مقبول جامعه قرار میگیرد و هم اینگونه اثرگذاری بر دیگران را سبب میشود. / مباحثات
———————————–
پینوشتها
[۱] دیباج، زندگی نامه حضرت آیتﷲ العظمی بروجردی، ص ۳۷۳
[۲] نقل از بهشتیپور، نوهی دختری شیخ آقا بزرگ؛ نگاهی دوباره به زندگی و آثار پر برکت شیخ آقا بزرگ تهرانی، تبیان، رهنامهی پژوهش
[۳] مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، مقاله هجرت و جهاد، ص ۲۵۵
[۴] خبرگزاری تسنیم، گفتگو با قوام نصیری پزشک معالج امام
[۵] باشگاه خبرنگاران جوان، ناگفتههایی از زبان اعضای پزشکی معمار کبیر انقلاب
[۶] همانجا
[۷] خبرگزاری تسنیم، ۱۵ خرداد ۹۷؛ کد خبر ۱۷۴۲۸۷۷
[۸] همانجا
[۹] گفتگو با دکتر باهر، خبرشمال، کد خبر ۵۱۸
[۱۰] خبرگزاری قدس آنلاین، مصاحبه با مینو محرز، ماجرای اولین برخورد با آیتﷲ تهرانی