اختصاصی شبکه اجتهاد: حجتالاسلام محمدتقی اکبرنژاد، مؤسس و مدیر مؤسسهای است که نام «تمدن» سازی را برای خود انتخاب کرده است. مدیر مؤسسه فقاهت و تمدنسازی اسلامی، در این گفتگو از تلاشهای خود و مؤسسه تحت مدیریتش، برای رسیدن به تمدن اسلامی با محوریت فقه سخن میگوید.
اجتهاد: مؤسسه فقاهت و تمدنسازی، تاکنون چه گامهای پژوهشیای برای رسیدن به فقه تمدّنی برداشته است؟
اکبرنژاد: ما اسم مؤسسه را فقاهت و تمدنسازی اسلامی گذاشتیم که بهنوعی شعار ماست. ما معتقدیم که فقاهت متناسب با تمدن، لازمه تمدنسازی است. این فقاهت همیشه از دل تمدن بیرون نمیآید. فقهی که در رسالههای ما است، ارزشمند است ولی فقه تمدنی نیست. ابتدا باید تمدن در منطق دینشناسی شکل بگیرد و پسازآن تمدنسازی اسلامی انجام شود. ما چند سال درگیر تولید این مطالب بودیم و عمدتاً تمرکزمان روی این بود که بسته جامع و مطلوب خود را تهیه کنیم. در حوزه بهصورت سلبی زیاد سخن گفته شده ولی کار ایجابی کمی صورت گرفته است.
من شاید نماد وجه سلبی باشم، ولی شخصیتاً ایجابی هستم؛ یعنی معتقدم بهجای مطرح کردن مشکلات، باید پاسخها را پیدا کنیم. بر این اساس بود که در این دو سال اخیر بحثهایمان موردنقد قرار گرفت و حساسیتهایی را درست کرد. من قبلاً بحث را نوشته و در تابستان تدریس کرده بودم. برای ارائه درست مطلب، از حوزه خواستیم نشستی برگزار کند ولی قبول نکردند. سپس عنوان برنامههایمان را به شورای عالی و مدیریت عالی اعلام کردیم تا تأیید شود ولی پاسخی دریافت نکردیم. تصمیم گرفتیم شخصاً نشست را برگزار کنیم ولی به ما سالن ندادند. درنهایت حسینیهای را کرایه کردیم و جلسات را بهصورت علمی برگزار نمودیم. در آن جلسات که ضبط هم شده است، بهصورت علمی، مکتب اصولی شیخ انصاری را نقد کردیم. در آخر به دلیل برخورد بدی که شد پس از سه جلسه نشست تعطیل شد.
این برخوردهای غیرمنطقی طرف مقابل، باعث ایجاد اخلال و سروصدا شد. به نظر من بهتر بود اجازه میدادند حرفهای ما زده شود. آنان نیز در فضایی آرام نظرات خود را مطرح میکردند تا هر دو روی سخن توسط اساتید و طلبهها شنیده شود.
البته من حساسیتهای پیشآمده را کاملاً طبیعی میدانم. حوزه ما حوزه سلبی است و از شنیدن حرفهای جدید وحشت دارد. تجربههای جدید کسب نکرده و آرا دیگر را نشنیده است. برخی در حوزه گمان میکنند اگر از آرا گذشته دستبردارند، از بین میروند. مثلاً بزرگواری که مسئول تقریب است، میگوید این جنایت علمی است. این نگاه را ببینید و حساب بقیه دستتان بیاید.
این برخوردهای سلبی حوزه، باعث حساستر شدن فضا میشود. مثلاً استادی در حوزه چنین مطلبی را در مورد شما میگوید. اگر از خودمان دفاع نکنیم، ممکن است حمل بر این شود که جواب نداشتیم. وقتی دفاع میکنیم، هرچند نمیخواهیم ناسزا گفته و تهمتهای خودش را به خودش برگردانیم ولی نفس پاسخ گفتن به اتهامات، چرخه جدیدی را درست میکند.
یکی از دلایلی که باعث شده حساسیتها روی ما زیاد باشد، سلبی بودن حوزه است. دلیل دوم، نافذ بودن حرفهایی است که زده شده است. برخلاف برخی جریانهای فکری که با ادبیات سنگین سخن میگویند، ادبیات و محتوای تولیدشده در موسسه فقاهت فطری است. به این معنا که وقتی طلاب مطالب را میشنوند، با آن ارتباط برقرار میکنند. مثلاً وقتی میگوییم، خبر ثقه نباید بحث تعبدی باشد، بلکه خبر ثقه جزء ضرورتهای عقل عملی است، طلبه میپذیرد زیرا همیشه نمیتوانیم به خبر متواتر عمل کنیم.
یا در بحث زوائد، آقایان خودشان بهتر از هرکسی میدانند که نمیتوانند طلبهها را قانع کنند که این بحثها، زوائد نیستند. ولی دیدند کسی آمده و اینها را مستدل بیان میکند و اتفاقاً طلبهها هم همراهش میشوند. در حوزه این حق انتخاب را برای طلبهها قائل نیستند.
اجتهاد: آیا مؤسسه فقاهت و تمدنسازی، تلاشهایی را برای آموزش فقه تمدّنی به دانشپژوهان داشته است؟
اکبرنژاد: در بحثهای آموزشی ما سعی میکنیم، طلبهها را متفکر بار بیاوریم. این جزء ویژگیهای مؤسسه فقاهت است. در حوزه، عمدتاً فضا طوری است که طلبه را متعصبتر میکند. با زیادهروی در تجلیل گذشتگان و عدم تشویق طلبه به تفکر، تعصب ایجاد میشود. طلبه احساس میکند که ضعیف است و دیگران باید فکر کنند؛ یعنی طلبه از شروع تحصیل تا درس خارج به گدایی علمی عادت میکند. از روز اولی که آمده تا درس خارج دارد گدایی علمی میکند. شاید اگر این طلبه وادار به تفکر میشد، بعضی تابوها شکسته میشدند.
بعضی از اساتید درس خارج میدهند ولی یکبار هم در خود روش اجتهاد، اجتهاد نکردهاند.
در مؤسسه فقاهت، محور، تدریس، تفکر و تعمق در مطالب است. به همین دلیل کتب تدریس نمیشوند بلکه بهصورت کارگاهی موردبحث قرار میگیرند. ابتدا طلبه کتاب را مطالعه میکند و سپس جلسات بهصورت میزگرد برگزار میشود. در این میزگرد استاد و طلبه با هم بحث میکنند و درنهایت ممکن است طلبه گفته استاد را نپذیرد.
ما فقهمان را از روایت شروع میکنیم. باید اینطوری باشد. در درسهای خارج علاوه بر فقه الآن ما، همیشه بحث از اقوال شروع میشود که باعث خلاقیتکشی میشود. ما اول از خود آیات و روایات شروع میکنیم تا طلبه فهم خودش را به دست بیاورد بعد سراغ اقوال میرویم تا ببینیم دیگران به چه فهمی رسیدهاند. ما از کتابهای آسان حدیث شروع کردیم و سپس به وسایلالشیعه رسیدیم. در ضمن هر روایت، سؤالات اجتهادی که وجود داشته، در پاورقی آمده و جای خالی هم برایش گذاشته شده است. از طلبه خواسته میشود، قاعدههایی را که لازم میداند و راهحل آن را در این جای خالی بنویسد. سپس در کلاس گفتوگوی علمی انجام میشود. با این روش طلبهها بهسرعت، خواندن و ترجمه روایت و بهکارگیری قواعد را فرامیگیرند.
درصورتیکه در نظام آموزشی کنونی ما طلبه پس از آموختن شرح لمعه (که به نظر من، نیمهاستدلالی هم نیست) یکدفعه وارد مکاسب میشود که عمیقترین کتاب فقهی است. به همین دلیل طلبه اعتمادبهنفس خود را از دست داده، جایگاه خودش را پیدا نمیکند و غرق میشود. این آفت کتاب علمی آموزشی است. کتاب آموزشی نباید طلبه را آنقدر اینطرف و آنطرف بکشد که اعتمادبهنفسش را از دست بدهد.
در مؤسسه فقاهت، ما هیچ تعهد و باری به دوش طلبه نمیگذاریم. به همین دلیل هم علیرغم اینکه مدرک نمیدهیم و درسهایمان را هم حوزه به رسمیت نمیشناسد، ولی بحمدالله استقبال خوب بوده است. به خاطر کمبودهای مالی که داشتیم، امسال طلبه نمیگیریم ولی بااینحال استقبال خیلی خوب بود.
تنها کاری که ما در موسسه کردیم، ارتقای محتوای کتابهای درسی بود بهصورتی که طلبه را در بحث دخالت میداد و باعث میشد احساس کند واقعاً دارد رشد میکند.