شبکه اجتهاد: پرداختن به بیانیه گام دوم و فهم و تبیین آن و سپس فرهنگسازی برای اهتمام عمومی به آن و سرانجام مشارکت در تحقق آن یک وظیفه همگانی است ولی اگر سهم و نقش اقشار و گروههای مختلف به تفکیک مورد توجه قرار گیرد چه بسا بتوان تفاوتها و تمایزهایی را در این زمینه برای هر یک از این اقشار و گروهها برشمرد. طلبگی یک منزلت اجتماعی است و طلبهها را هم میتوان یک قشر اجتماعی دانست که بر اساس هویت و منزلت و جایگاه مشترکشان در سلسله مراتب مختلف اجتماعی، نقش و وظایف ویژهای دارند و کارکردهای ویژهای را از آنها میتوان انتظار داشت.
طلبه و هویت طلبگی
برای یادکرد دستاندرکاران آموزش و تبیین و تبلیغ آموزههای دین اسلام در گفتهها و نوشتههای عمومی از واژگان مفرد و جمع گوناگون مانند روحانی و روحانیان، عالم و علما، مبلغان، خطبا و وعاظ، منبری، حوزوی، طلاب، آخوند، فضلا و مانند آن بهره برده میشود. اگر پارهای مناصب وابسته به این قشر مانند امام جماعت و امام جمعه و فقیه و فقها را هم به اینها بیافزاییم دایره این واژگان افزایش مییابد. شاید در مباحث عمومی و غیرتخصصی این تعابیر را در مواردی بتوان به جای هم به کار برد ولی روشن است که هر یک از آنها دارای یک قلمرو معنایی ویژه و متمایزکننده است و مجموعه این کلمات در کنار هم یک نظام معنایی را تشکیل میدهند که اجزای تشکیل دهنده آن روابطی خاص با هم دارند. در مباحث تخصصی باید به این تفاوتها توجه داشت و به لوازم مفهومی و اجتماعی هر یک از این تعابیر پایبند بود.
در این نوشته تکیه بر «طلبه»هاست. برخی منابع لغوی طلبه را مطلق کسانی معرفی کردهاند که در ارتباط با حوزه هستند و یا در حوزه مشغول تحصیل میباشند. این برداشت همسو و شاید هم برگرفته از تلقی رایج بین بسیاری از روحانیون هم هست. همه صاحبان مناصب و موقعیتهای مرتبط با روحانیت حتی مراجع تقلید بزرگوار خود را طلبه میدانند و این سخن امام خمینی؟ق؟ که من طلبهای بیش نیستم همچنان در یادها مانده است. همانند صاحب منصبان ارتش که هر درجهای داشته باشند خود را یک سرباز که پایینترین رده نظامی است میشمرند؛ طلبگی نیز پایه و اساس همه دیگر القاب و عناوین مرتبط با روحانیت است. علما و فضلا و بزرگان حوزه و مراجع تقلید خود را فروتنانه طلبه میخوانند ولی طلبه به مفهوم دقیق کلمه در گام نخست رسیدن به دیگر مراحل و مناصب است.
مراد از طلبه در این نوشتار همان کسی است که هنوز در نخستین سطح فعالیتهای علمی و تبلیغی و اداری و حقوقی عالمان دین قرار دارد. به عبارت دقیقتر طلبه یعنی کسی که هم اکنون در حوزههای علمیه به تحصیل اشتغال دارد و هنوز به مدارج بالای علمی و موقعیت اجتماعی شناخته شده دست نیافته است و به عبارتی دیگر در فضای حوزه و روحانیت عنوان و هویتی جز هویت طلبگی ندارد و با عنوانی دیگر شناخته نمیشود. در این نوشتار قرار است در باره وظایف چنین فردی نسبت به بیانیه گام دوم انقلاب، سخنی کوتاه داشته باشیم.
علت این تأکید و تحدید این است که اگر طلبهها وظیفه خود را خوب انجام دهند و توجه داشته باشند که باید وظیفه خود را چگونه به خوبی انجام دهند و تمرین کنند که در این موارد وظیفه خود را خوب انجام دهند، این امید میرود که به هر موقعیت و منصبی که دست یابند در آن جا هم بهتر به وظایف خود عمل کنند و به عبارت دیگر کسی که به وظایف طلبگی خود خوب عمل نکند دشوار میتوان پذیرفت به وظایف و بایدها و نبایدها مراحل و گامهای دیگر خوب عمل کند.
بایستههای برآمده از هویت طلبگی در نسبت با بیانه
شاید در یک عبارت کوتاه بتوان مهمترین ویژگی و وظیفه یک طلبه را آموختن و کوشش برای آراستن خود به فضایل و روحیات مورد انتظار از یک انسان (مرد یا زن) دیندار و متولی امور دینی در چارچوب برنامههای مرسوم حوزههای علمیه دانست. طلبه در قالب یک برنامه معین از یک سو علوم دینی (در اینجا اسلامی) را میآموزد و از سوی دیگر برای به دست آوردن ویژگیهای مطلوب و تعریف شده معنوی و اخلاقی چه در حیطه فردی و چه در حیطه آموزشی و چه حیطه زیست اجتماعی میکوشد.
اکنون به سراغ این پرسش میرویم که با این تعریف از طلبه و شأن و وظیفه او، یک طلبه چه نسبتی با بیانیه گام دوم میتواند برقرار کند و چه وظیفهای نسبت به آن بر دوش دارد؟ به نظر میرسد با مبنا قرار دادن تعریفی که از هویت طلبگی به دست داده شد، سه وظیفه زیر را میتوان برای طلبه نسبت به بیانیه در نظر گرفت: خواندن بیانیه، پرسشگری در باره بیانیه، کوشش برای تبدیل شدن به یک طلبه تراز بیانیه. توضیحی کوتاه در این زمینه لازم به نظر میرسد:
الف. خواندن بیانیه
نخستین وظیفه یک طلبه کوشش برای فهم بیانیه است و فهم بیانیه هم متوقف بر خواندن آن است. با اطمینان میتوان گفت بخش زیاد نزدیک به اکثریت طلبهها بسیاری از اسناد کلان نظام را مطالعه نکردهاند و عادت به مطالعه آن ندارند. ای کاش یک بررسی آماری صورت میگرفت که مشخص شود چند درصد از طلبهها قانون اساسی را مطالعه کردهاند؟ چند درصد از آنها اسناد پاییندستی قانون اساسی مانند سند ایران ۱۴۰۰ و سند چشمانداز بیست ساله و نقشه جامع مهندسی فرهنگی کشور و نقشه جامع علمی کشور و سیاستهای کلی کشور و سیاستهای کلی حاکم بر برنامههای توسعه را مطالعه کردهاند؟ چند درصد آنها از وجود چنین اسناد کلان خبر دارند؟ چند درصد آنها که در باره برجام اظهارنظر و به ویژه سخنرانی ایجابی یا سلبی کردهاند آن را مطالعه هم کردهاند؟ چند درصد آنها سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت را که رهبر معظم انقلاب به صراحت دانشگاهیان و اصحاب حوزه را به مطالعه و بررسی و نقد آن فراخواندهاند مطالعه کردهاند؟ فرضیه اولیه بنده این است که نتیجه این بررسی بسیار پایین و کمتر از ده درصد است. این یک داوری نیست، بلکه فرضیه است و مبنای آن هم یک بررسی آماری نیست، بلکه مشاهدات و تجربیات فراوان و البته برخی بررسیهای آماری پراکنده اینجا و آنجاست. این که نتیجه چنین کار آماری در محیطهای دانشگاهی نیز تفاوتی چشمگیر با نتیجه آن در محیطهای طلبگی ندارد، در بحث ما اثرگذار نیست، اکنون سخن ما در این نوشتار در باره طلبه و طلبههاست. کوشش برای تبیین سندی که خوب خوانده نشده است، تبلیغ سندی که خوب خوانده نشده است، شعار دادن برای سندی که خوب خوانده نشده است، دعوت دیگران برای عمل به سندی که خوب خوانده نشده است، امری غریب است ولی سوگمندانه وقوع آن بین طلبهها غریب نیست. بنا بر این توصیه اول به خود و دیگر طلبهها این است که بیایید بیانیه گام دوم انقلاب را بخوانیم. فهم بیانیه فرع بر خواندن آن است. روشن است که خواندن مقدمه فهمیدن است و دعوت به خواندن بیانیه به عنوان گام نخست برای دریافتن محتوای آن است. خواندن این گونه اسناد نیز با خواندن یک گزارش خبری و یا یک متن درسی متفاوت است. این بیانیه در مرحله نخست به صورت فردی باید خوانده شود ولی تشکیل گروههای کوچک تا حداکثر پنج نفره برای مطالعه جمعی آن هم بسیار سودمند میتواند باشد. و در باره مفهوم خواندن بیانیه و مراحل آن و به عبارت دیگر مهارت خوانش سندهای کلان نظام هم در فرصتی دیگر باید سخن گفت، ای کاش آموزش این مهارت که شاید در یک کلاس پنجاه دقیقهای و یا در قالب یک متن خودآموز ده صفحهای هم تحقق آن امکانپذیر است، در دستور کار معاونت پژوهشی حوزه قرار گیرد.
ب. پرسشگری در باره بیانیه
بر اساس آن چه به اختصار در باره هویت طلبگی گفته شد، پرسشگری دومین شأن و وظیفه مهم یک طلبه است. مراد از پرسشگری زیر سوال بردن نیست، بلکه مرحلهای برای فهم عمیقتر بیانیه و کوشش برای یافتن پاسخ پرسش از چرایی صدور بیانیه و چرایی بسیاری از گزارههای تشکیل دهنده آن است. پرسشگری حتی اگر رنگ نقد به خود بگیرد، مادام که از دایره انصاف بیرون نرود، اشکالی ندارد. پرسشگری مورد نظر در این جا بازتاب مضمون روایاتی از این دست است:
* عن النبی صلی الله علیه و آله: اَلْعِلْمُ خَزَائِنُ وَ مِفْتَاحُهَا اَلسُّؤَالُ (صحیفه الامام الرضا، ج ۱، ص ۴۲)
* عن الصادق علیه السلام: إِنَّ هَذَا اَلْعِلْمَ عَلَیْهِ قُفْلٌ وَ مِفْتَاحُهُ اَلْمَسْأَلَهُ (الکافی، ج ۱، ۴۰)
* عن الصادق علیه السلام: إِنَّمَا یَهْلِکُ اَلنَّاسُ لِأَنَّهُمْ لاَ یَسْأَلُونَ.
پرسشگری روشی برای فهم و راه ورود به گنجهای دانش است، با پرسشگری است که میتوان نهفتههای یک متن را کشف کرد. این که امیرالمؤمنین علی علیه السلام به جای این که چشمه علم خود را به سوی مردم جاری سازد آنها را به پرسیدن برمیانگیزاند، میتواند نشانه اهمیت پرسشگری باشد: سلونی قبل أن تفقدونی (خطبه ۱۸۹)
پرسشگری از یک سو تنظیم کننده سطح نیاز مخاطب و تعیین کننده سطح توانمندی او برای مواجهه با یک منبع علم و یا متن علمی است و از سوی دیگر موجب برخورد فعال و مبتکرانه و غیرمنفعلانه او با متن میشود. و ما طلبهها به هر دو اینها برای مواجهه با بیانیه گام دوم نیاز داریم. ما باید با این بیانیه برخورد فعال داشته باشیم و ما باید متناسب با توان و ظرفیت خود آن را بفهمیم و پرسشگری میتواند این دو را به خوبی برآورده سازد. البته پرسشگری نیز آدابی دارد که ای کاش برای آموزش این مهارت هم که کمهزینه و پرفایده است، دستاندرکاران حوزه تدبیری بیاندیشند. با الهام از فرازهایی از بیانیه چه بسا بتوان گفت که یکی از مهمترین آداب پرسشگری، انعطاف داشتن ولی انفعال نداشتن و آماده تصحیح خطاهای خویش بودن و حساسیت مثبت به نقدها نشان دادن ولی فاصله نگرفتن از ارزشهاست.
ج. کوشش برای تبدیل شدن به یک طلبه تراز بیانیه دوران طلبگی دوران ساختن خود برای ورود به صحنههای مختلف علمی و معنوی و تبلیغی است.
طلبهای که بیانیه را خوانده و فهم کرده باشد، اگر در خود احساس وظیفهای نسبت به آن بیابد، باید که خود را برای انجام آن وظیفه آماده سازد. اگر این احساس وظیفه معطوف به یک وظیفه علمی برای تبیین بیانیه برای گروههای مختلف به ویژه جوانان باشد، و یا اگر معطوف به یک وظیفه فرهنگی برای تبلیغ بیانیه و گفتمانسازی برای آن باشد و یا اگر یک وظیفه اجرایی برای نقشآفرینی در مرحله تحقق و عینیت یافتن اهداف و آرمانهای ترسیم شده در بیانیه باشد، و یا ترکیبی از اینها، هر یک از اینها بایستگیهایی دارد که مهیا ساختن خود برای آن و کسب ابزارها و مهارتهای لازم برای آن نیازمند برنامهریزی، سختکوشی و فراهم ساختن اسباب و مقدماتی متناسب است. اگر بالاترین افق رشد یک طلبه در جهان امروز با رعایت همه آموزهها و شاخصهای دینی رشد و کمال، تبدیل شدن به یک طلبه در تراز تمدن نوین اسلامی باشد، این طلبه قبل از آن باید خود را به یک طلبه در تراز نظام اسلامی انقلابی تبدیل کند و این امر هم به نوبه خود در اینجا و اکنون ایران اسلامی ما متوقف بر این است که این طلبه ابتدا به یک طلبه در تراز بیانیه تبدیل شود. طلبهای میتواند در چارچوب بیانیه به شعارهای جهانی انقلاب خدمت کند که خود را مجهز به همه مهارتهای لازم برای دنبال کردن هدفی که برای خود تعیین کرده (تبیین، تبلیغ، کمک به اجرا) کند. این طلبه همچنین باید آن گونه که رهبر معظم انقلاب هم در متن بیانیه به شعارهای جهانی انقلاب اشاره کردهاند، خود را مجهز به اموری همچون آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، و برادری که فطرت بشر با آن سرشته است کند تا بتواند در سطح جهانی اثرگذار باشد. از یاد نبریم که باز به فرموده رهبر معظم انقلاب خودسازی مقدمه جامعهپردازی و تمدنسازی است. هر قدم و اقدامی برای بیانیه اگر بر پایههای استوار از قبل به دست آمده متکی نباشد، راه به مقصد مطلوب نخواهد برد.
امیدوارم این چند سطر بتواند ذهن جستجوگر و خلاق طلبههای جوان عزیز را به صورت روشمند متوجه بیانیه گام دوم انقلاب کند. نقشآفرینی مؤثر در سرفصلهای اساسی هفتگانه بخش دوم بیانیه بیتردید در گروی چنین توجهی است.