ما معتقدیم جهتگیری کلی فقه ارائه قواعدی است که غایتالغایات آن نیل ما به سعادت اخروی و کمال وجودی است. این نظریه، نظریه کلامی یا اعتقادی فقه است و دین آن را ارائه کرده است و با تکیه بر آن نظریه فقه را تأسیس کرده است.
به گزارش شبکه اجتهاد، متن زیر گفتاری از دکتر سیدحسین شرفالدین، عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی (ره) است که در ویژه نامه همایش علمی ـ پژوهشی سبک زندگی اهل بیت(ع) به چاپ رسیده است. او با بیان مراحل دستیابی به سبک زندگی برگرفته از فقه، چهار مرحله را برای استنباط سبک زندگی از فقه مطرح کرده است.
سبک زندگی از جنس قاعده و هنجار است؛ یعنی باید و نبایدهایی که توصیه میشود. هر قاعدهای نیز مرجعی نیاز دارد که باید در آنجا استنتاج شود؛ یعنی اگر بگویید باید اینگونه بخورید و اینگونه بخوابید و با همسایگان اینگونه تعامل کنید، از شما سؤال میشود چه کسی گفته باید اینچنین باشیم و مرجع این هنجار و منبع این باید و نباید کیست؟
یکی از منابع مهم و بیبدیل تولید نظام معنایی، دین و به خصوص ادیان الهی است. اسلام نیز به عنوان یک دین جامع و جاودانه و خاتم ادیان که باید تمام توقعات بشر را برآورده کند در هدایتگری نظام معنایی و اعطای راه رسیدن به اهداف متعالی، دست بالایی نسبت به همه ادیان الهی دارد.
بنابراین، اسلام با یک واسطه مهمترین منبع استنباط سبکهای زندگی است. اسلام در ایران، در رأس نشانده شده است؛ یعنی ظرفیتهای آموزهای دارد، تجربه تاریخی موفق نیز دارد و کمیت و کیفیت موالیان آن نیز مشخص است و دعاوی ایدئولوژیک نیز دارد؛ لذا تمام ویژگیهای یک منبع را داراست.
اسلام در ایران یک موقعیت فرانهادی پیدا کرده است؛ یعنی همه نهادها و سازمانهای اجتماعی، خود را در ذیل اسلام معنا میکنند و همه دوست دارند با اسلام همسو شوند و ایدههای اصلی خود را از اسلام بگیرند و حداقل اینکه با اسلام تعارض نداشته نباشد.
اسلام، این جایگاه را در ایران دارد ولی در کشورهای دیگر چنین جایگاهی ندارد. به همین میزان، مطالبات ما از اسلام بیشتر است و شرایط به گونهای فراهم شده که زمینه برای انعکاس اسلام در کلیت زندگی انسانی وجود دارد. بنابراین، ما در ایران میخواهیم بر اساس اسلام زندگی کنیم و حتی احساس میکنیم در جهانی زندگی میکنیم که به شدت با آن بیگانه هستیم و با جهان سکولار فاصله میگیریم.
فقه اسلامی و چگونه زیستن
اسلام، نظام معنایی و سبکهای زندگی خود را در قالب یک نظام معرفتی گستردهای به نام فقه انعکاس داده است؛ یعنی فقه اسلامی ترجمه همه ایدههایی است که اسلام در خصوص چگونه زیستن در این جهان دارد.
فقه اسلامی کاملاً با اخلاق درآمیخته است؛ اگرچه اخلاق به دلیل تکیهگاه حسن و قبح، حاکم بر فقه است و میتواند حکم فقهی را وتو کند. همچنین فقه با سایر نظامهای تأثیرگذار در هنجارهای اجتماعی همسو است. مثلاً فقه با عقلانیت کاملاً همسویی دارد و چون نظام تشریع است با تکوین و فطرت نیز همسویی دارد. فقه با عرف نیز همسو است و در بسیاری از سطوح به عرف عقلا اعتماد و تکیه دارد. فقه به مصالح جمعی نیز کاملاً توجه دارد؛ یعنی اگر التزام به یک حکم باعث تضییع مصلحت جمعی شود، به ما اجازه داده که از عمل به آن حکم فقهی دست بکشیم.
فقه یک عنصر کلیدی به نام اجتهاد دارد که باید اسلام را به روز نگه دارد و از کهنگی و اندراس احکام جلوگیری کند و جاودانگی اسلام را در میدان عمل حفظ کند. به تعبیر شهید مطهری، اجتهاد نیروی محرک اسلام است. سبک زندگی نیز جزو مأموریتهای فقها و مجتهدان است که باید در حوزه کار فقهی آنها قرار گیرد.
منظور از فقه، مجموعهای از ابواب فقهی موجود نیست، بلکه نظام معرفتی پویایی است که همیشه در ارتباط با محیط اطراف خود بوده است و هرچه که ارتباط صمیمانهتری با محیط اطراف خود پیدا کرده است، فربهتر شده و غنا پیدا کرده است. یعنی به هر میزان که خواسته در عرصه عمل حضور داشته باشد و به زندگی انسانها جهت بدهد، رشد کرده است.
بنابراین، منظور از فقه نظام معرفتی است که کارش تولید همه الگوها و قواعد زندگی است؛ یعنی فقه به ما میگوید باید در جهان مدرن اینگونه زندگی کنیم؛ ساختمان سازی، شهرسازی، تجارت بینالملل، نظام اداری، تعلیم و تربیت و بقیه کارهای ما اینگونه باشد.
مراحل دستیابی به سبک زندگی برگرفته از فقه
گام اول: استنباط قواعد فقهی عام برای رساندن انسان به سعادت اخروی و کمال وجودی
ما در هر استنباط فقهی یک نظریه کلامی و بنیادین داریم که فقه روی آن متکی است. ما در اسلام معتقدیم دنیا و آخرت در هم تنیده هستند و آخرت، بخشی از این دنیاست و یک رابطه علّی و معلولی بین نحوه زیستن ما در این جهان و نحوه نتیجهگیری ما در جهان دیگر وجود دارد. بنابراین، هنگامی که بپرسید چرا فقه باید اینجا چنین نظری بدهد، میگوییم برای اینکه دنیای ما را به گونهای هدایت کند که از زندگی در دنیا به سعادت اخروی مطلوب برسیم و فقه تشخیص داده که این راه مطلوب است نه راههای دیگر.
بنابراین، تکیهگاه فقه در ارائه الگو این نظریه است که زندگی دنیایی انسانها باید به گونهای سامان یابد که نتیجهاش منجر به سعادت و قرب و تعالی اخروی آنها شود و چون انسانها نمیتوانند از هر راهی به آن هدف برسند، قاعدتاً باید نحوه زیستن انسانها به گونهای باشد که احساس کنیم زندگی بر پایه این قواعد ما را در راهی قرار خواهد داد که ما را در قیامت به سعادت موعود خواهد رساند.
اگر این نظریه بنیادین را از فقه بگیریم، مانند سایر دستگاههای قانونی میشود که توصیههایی دارند. ولی فرض این است که نظمدهی به دنیا جزو اهداف حداقلی فقه است و هدف اصلی فقه رساندن انسان به سعادت اخروی است. البته افرادی مانند غزالی وجود دارند که ادعا کردهاند فقه علم دنیایی است و آن را در حد یک نظام حقوقی تنزل دادهاند. وی میگوید نظام حقوقی اسلام، شامل عبادت و معاملات است. عبادات ما را به خدا میرساند ولی معاملات اینگونه نیست؛ زیرا معاملات از عرفیات است که مرتباً تغییر میکند. این تفکر، سکولاری است و بدین معناست که فقه در حوزه اجتماعیات میداندار نیست و باید در این حوزه خودش را با عرف هماهنگ کند و فقط در حوزه عبادیات حرف مختص دارد. البته عبادیات تا یک ساحتی میتواند بر زندگی اجتماعی شما سایه بیندازد و آن هم به مقداری است که تجربه دینی و سلوک مؤمنانه در زندگی شما حضور داشته باشد.
سکولارها میگویند دین حضور رسمی و آگاهانه و سازمانیافته در جامعه ندارد وگرنه تأثیرات قهری را خواهد داشت. ولی ما در اسلام معتقدیم که فقه اینگونه نیست و معاملات آن از عبادیات آن جدا نیست. البته معاملات، اینجهانی است و تحت تأثیر تزاحمات جهان مادی است و عرف و تجربه و انتخاب انسانها در آن دخالت دارد و همچون عبادیات توقیفی نیست.
بنابراین، ما معتقدیم جهتگیری کلی فقه ارائه قواعدی است که غایتالغایات آن نیل ما به سعادت اخروی و کمال وجودی است. این نظریه، نظریه کلامی یا اعتقادی فقه است و دین آن را ارائه کرده است و با تکیه بر آن نظریه فقه را تأسیس کرده است.
در بن استنباطات و فتاوای فقهی، نظریهای وجود دارد که آن را نظریه فقهی مینامیم. بعضی از این نظریات فقهی عام هستند و در کل زندگی جریان دارند. اسلام در حوزه سبک زندگی رفتاری را از ما میخواهد که حسن فعلی داشته باشد و این یکی از محکمات فقهی است که مبتنی بر نظریه فقهی است. همچنین باید حسن فاعلی نیز داشته باشد، یعنی انسانها نیت تقرب داشته باشند یا حداقل نیت گناه نداشته باشند؛ زیرا اسلام میخواهد ما با اعمال خود ارتقا پیدا کنیم. در بخش سلبی نیز هر رفتار مؤمنانهای نباید موجب ضرر به خود انسان یا موجب عسر و حرج دیگران شود.
اینها نظریههای فقهی عام هستند و فقیه در استنباط سبک زندگی اینها را مسلم میداند که باید سبک زندگی با مصالح جمعی همخوانی داشته باشد و انسانها را به مسیر تعالی ببرد و نباید خلاف خواست عقلی انسان باشد و او را در تنگنا و مشکل بگذارد.
گام دوم: استنباط قواعد فقهی مربوط به حوزههای خاص سبک زندگی
قواعد خاص فقهی نیز مربوط به حوزههای خاص سبک زندگی است. مثلاً این سؤال برای فقیه مطرح میشود که آیا اوقات فراغت در اسلام وجود دارد یا خیر؟ آیا در اسلام ورزش حرفهای وجود دارد یا خیر؟ آیا اسلام اجازه میدهد که به یک فوتبالیست چندصد میلیون پول بدهیم یا خیر؟
فقیه در مواجهه با عرف امروز چه برخوردی دارد؟ آیا تحصیل خانمها جایز است یا خیر؟ اگر بگوییم تحصیل علم جایز است با بقیه شرایطی که برای آن خانم پیش میآید باید چکار کنیم؟ مثلاً اینکه بعد از تحصیلات، دنبال شغل میگردد و در این صورت نمیتواند مادر خوبی برای فرزندانش باشد و مسائلی از این قبیل که همچون حلقات به هم پیوستهای مطرح میشوند. فقیه در این مسائل ابتدا باید مشرب نظری خود را مشخص کند و بعد فتوا بدهد.
در حوزه مسکن و آپارتمانسازی نیز مسائلی مطرح میشود. مثلاً مطالعات نشان میدهد که مشکلاتی همچون روابط جنسی ناسالم، مزاحمتهای صوتی، آرتروز، نداشتن هوای آزاد، ناراحتی عصبی و … در اثر آپارتماننشینی به وجود میآید. بنابراین، ممکن است کسی بگوید آپارتماننشینی با چند واسطه عامل کاهش جمعیت یا طلاق است.
با توجه به این مسائل، سؤال ما از فقیه این است که آپارتماننشینی چه مقدار با سلوک مؤمنانه و اهداف فقه همخوانی دارد؟
گام سوم: موضوعشناسی و مسئلهشناسی فقهی
گام سوم ما در استنباط سبک زندگی از فقه، نقش موضوعشناسی و مسئلهشناسی فقهی است. بدین معنا که فقیه حتماً با سایر دانشمندان علوم اجتماعی ارتباط داشته باشد؛ زیرا ممکن است فقیه اقتصاد و سیاست و مدیریت و … را نداند ولی باید در جریان آنها قرار گیرد و از آنها استفاده کند. یکی از بحثهای مهم در سبک زندگی، مباحث نیاز است. اینکه ما به چیزی نیاز میگوییم؟ چند نوع نیاز دارد؟ نیازهای انسان چه ارتباطی با هم دارند؟ کدامیک از نیازهای انسان حقیقی و کدام کاذب است؟
خیلی از مواردی که امروز در غرب به آنها پرداخته میشود، به این دلیل است که به عنوان نیاز مطرح شناخته شده است. مواردی از قبیل نیاز به تجملگرایی، لذتطلبی و نیاز جنسی … . بعضی از این نیازها درجه اول و بعضی درجه دوم هستند. جامعه غرب از نیازهای اولیه مانند خوراک و پوشاک عبور کرده و به نیازهای ثانویه روی آورده است که تفننی هستند. در اینجا چه کسی میتواند فصل دعوا کند؟
بخش اعظمی از هزینهها در جامعه مدرن صرف شبهنیازها و نیازهای تفننی میشود. مثلاً میانگین استفاده از ماشینهای گران قیمت در کشورهای عربی پولدار پنج سال است.
فقیه باید بفهمد کدام نیاز اصلی و کدامیک کاذب است. همچنین باید اقتضائات زمان و مکان را تشخیص بدهد تا بتواند متناسب با آنها حکم صادر کند؛ زیرا اقتضای زمان و مکان به ما میگوید تاریخ مصرف فلان سبک گذشته است.
گام چهارم: اجتهاد تکگزارهای
گام چهارم در استنباط سبک زندگی از فقه، اجتهاد تکگزارهای است. اولین کار فقیه بعد از برخورد با این مسائل صدور حکم تکتک آنهاست. هنگامی که مجموع این فتاوا را با هم جمع کنیم یک باب فقهی را تشکیل میدهد. مانند احکام مربوط به خواب و بیداری، احکام مربوط به پوشش، احکام مربوط به سفره و … .
فقه ما متهم است که نظام سازی ندارد؛ یعنی بعد از اینکه احکام فقهی حوزه سیاست، فرهنگ، ارتباطات و … را استنباط کردیم، آنها را در ارتباط با یکدیگر ببینیم. مثلاً نهاد خانواده بُعد سیاسی، اقتصادی، اخلاقی، تعلیمی و تربیتی، فرهنگی و … را دارد. بنابراین، خانواده نهادی است که لایههای مختلفی دارد لذا هنگام صدور حکمی برای آن باید تمام آن لایهها را دید تا هنگام صدور حکم، به لایههای دیگر ضرری نزند؛ لذا باید احکام فقهی را به صورت نظامواره نگاه کرد و در این صورت ممکن است بعضی از احکام فقهی ما تغییر کند. بنابراین، فقه یک دانش میانرشتهای است که باید حتماً از سایر علوم استفاده کند.
آخرین نکته این است که دولت اسلامی وظیفه دارد زمینههای اجرایی سبکهای زندگی مستنبط فقهی را فراهم کند؛ یعنی باید جامعه را بر اساس این قاعدهها تربیت کند، لذا نیازمند شخصیتسازی و گفتمانسازی فرهنگی هستیم و موانع خارجی نیز باید رفع شود. همچنین باید تشویق و تنبیههای لازم را برای اجرای سبک زندگی اسلامی توسط مردم در نظر بگیرد. علاوهبراین باید دائماً سبکهای زندگی را رصد و پایش و به روز کند. بعضی از عیبها رفتاری است و به مردم مربوط است و ربطی به فقیه ندارد، ولی فقیه باید نقشه راه را برای جامعه ترسیم کند و الگوی مطلوب را کاملاً در اختیار مردم قرار دهد.
این کارها باید توسط دولت، آموزش و پرورش، دانشگاه، حوزه علمیه، خانواده و … ترویج و فرهنگ سازی شود. البته ممکن است کسی اشکال کند که اصلاً در دنیای امروز چنین کاری امکان دارد؟ زیرا در این عالم هزاران نفر در حال صحبت کردن هستند و شما هم یکی از آنها هستید، پس به اندازه توان و ظرفیت خود صحبت کنید.
اعتقاد من این است که اگر این مقدمات را تأمین کنیم، زمینههای پذیرش وجود دارد. به بیان دیگر ما وظیفه داریم با مردم اتمام حجت کنیم و بگوییم الگوی زندگی از نظر اسلام باید اینگونه باشد.