ملک زاده با تأکید بر این که فقه امروز بسیار گسترده شده، گفت: طبیعتاً وقتی فقه توسعه پیدا میکند عملیات استنباط نیز توسعه پیدا میکند و باید برای کشف از عناصر جدید استفاده کنیم. دانش اصول ما به هر میزان قوی تر و توانمندتر باشد فقه ما نیز قوی تر و توانمندتر میشود.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین محمدحسین ملک زاده، استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه در دوره مدرسه تابستانه مفتاح ۲ که از سوی دبیرخانه مفتاح برگزار شد، دیدگاه شهید صدر درباره علم اصول را مورد کنکاش قرار داد.
وی نخست بر اساس دیدگاه شهید صدر جایگاه دین در زندگی را این گونه تشریح میکند: شهید صدر شریعت را در عرصههای گوناگون زندگی مطرح میکرد، یعنی شریعت را تک بعدی نمیدانست و با این کار سکولاریسم را نفی میکرد. ایشان معتقد بود انسان باید برای تمام روابطش مانند اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و … از شریعت بهره ببرد.
این استاد حوزه ادامه داد: از دیدگاه شهید صدر حضور دین در تمامی ابعاد زندگی نیازمند تولید علم و نظریه پردازی اسلامی بود که این موضوع نیز به وسیله اجتهاد صورت میگیرد. چون به دست آوردن احکام شریعت کار آسانی نبوده و دارای پیچیدگیها فراوانی است که باید استنباط شود. بر همین اساس دانش فقه شکل گرفت. برای فهمیدن دانش فقه نیز دانش اصول به وجود آمد.
تعریف علم اصول
ملک زاده با اشاره به این که شهید صدر معتقد است در عملیات استنباط احکام شرعی دو دسته عناصر خاص و عام وجود دارد، ابراز داشت: عناصر خاصه تنها مربوط به مسأله میشوند. محل بحث این عناصر نیز علم فقه است. در علم فقه ما متناسب با هر مسأله ای یک سری عنصرهای خاص آن مسأله را بررسی میکنیم. ولی عناصر عامه مشترک هستند، یعنی عنصرها و قواعد آن تنها برای استنباط آن حکم نیست بلکه در احکام و مسائل دیگر نیز استفاده میشود. برای نمونه حجیت خبر واحد از عناصر عامه به شمار میآید. عناصر عامه نیز در علم اصول مورد بحث قرار میگیرد.
وی تعریف علم اصول از دیدگاه شهید صدر را «العلم بالعناصر المشترکه فی عملیه الاستنباط الحکم الشرعی» بیان میکند و اظهار میدارد: ایشان عملیات استنباط را موضوع علم اصول بیان میکند.
این استاد حوزه، علم منطق را نیز علم استدلال و تفکر صحیح میداند که فرد را از گرفتار شدن در مغلطه و سفسطه نجات میدهد و خاطرنشان میشود: علم منطق در تمامی عرصههای تفکر ورود میکند و همین نقشی که علم منطق نسبت به عرصههای تفکر و استدلال دارد را نیز علم اصول نسبت به فقه دارد. بنابراین علم منطق و اصول کیفیت استدلال صحیح را تعیین کرده و آموزش میدهند. به همین دلیل میتوان از علم اصول به عنوان منطق علم الفقه یاد کرد.
وی اضافه کرد: حتی میتوان ادعا کرد علم اصول تنها منطق فقه نیست بلکه منطق علوم اسلامی است، یعنی علم اصول میتواند منطق استکشاف علوم اسلامی باشد. به همین دلیل بزرگان میگویند فیلسوف باید در علم اصول مجتهد باشد. شهید صدر معتقد بود علم اصول عصب حیاتی در عملیات استنباط است و بدون آن با حجم زیادی از دادهها و نصوص مختلف مواجه میشویم که هیچ استفاده ای نمیتوانیم داشته باشیم. به همین دلیل اگر با مجموعه روایات، ادله، نصوص و… مواجه شویم اما علم اصول ندانیم نمیتوانیم از اینها استفاده کنیم. علم اصول نحوه به کارگیری این ابزارآلات را نشان میدهد.
علم اصول هر چند عالی است ولی کافی نیست
ملک زاده البته متذکر میشود که اصول، عرصه عناصر مشترک و فقه، عرصه عناصر خاصه است که در کنار یک دیگر دو قطب بوده و میتوان عملیات استنباط را انجام داد و اذعان میکند: علم اصول حقیقتاً برای خودش دنیایی است. ولی با این وجود این گونه نیست که افراد خیال کنند تا علم اصول را آموختن مستقیماً و مباشرتاً به سراغ نوشتن رساله عملیه بروند. افراد پس از تسلط و توانمندی در علم اصول تازه با نظریه آشنا میشوند. در دروس خارج نیز فقیه قواعد عامه و عناصر مشترکه را تطبیق داده و عملیات استنباط را انجام میدهد.
وی تأکید کرد: علم اصول بسیار مهم است ولی کافی نیست. به همین خاطر در مقام عملیاتی کردن و به کارگیری باید تمرین شود. علم اصول به ما چگونگی ورود و خروج از مسأله را نشان میدهد، البته برخی خیال میکنند ورود و خروج خوب از مسأله یعنی این که فرد فن بیان خوبی داشته باشد در حالی که این گونه نیست، ورود و خروج خوب به مسأله یعنی این که مسأله از چه زاویه ای مورد بحث و بررسی قرار گیرد به همین خاطر کار بسیار فنی و فوق العاده دقیقی است که متأسفانه نوشته ای در این باره نداریم. به همین دلیل هر چند علم اصول را اصطلاحاً روش شناسی اجتهاد میگوییم ولکن ناقص است. چون بخشی از روش شناسی اجتهاد است در حالی که روش شناسی اجتهاد بسیار بیشتر از این حرفهاست و مانند فوت کوزه گری سینه به سینه منتقل میشود.
استاد حوزه و دانشگاه تصریح داشت: چون نوشته ای درباره چگونگی ورود و خروج به مسأله نداریم باید سالهای سال در کلاس بزرگان شرکت کرده و طریقه استدلال را از آنها فراگیریم. این کار با تطبیق و کار عملی حاصل میشود و کثرت مجاهدت میخواهد نه تمرین معمولی.
علم اصول همانند فقه با زمان جلو میآید
وی همچنین براساس دیدگاههای شهید صدر تأکید میکند که میان تفکر اصولی و فقهی رابطه متقابل وجود دارد و بیان میکند: نخست علمی به نام علم فقه وجود نداشت بلکه علم حدیث وجود داشت، ولی آرام آرام بر روی احادیث فقهی کار شد و دانشی به نام علم فقه به وجود آمد. همچنین دانش مستقلی به نام علم اصول نداشتیم بلکه این علم از درون علم فقه زاییده شد. چون فقها زمان عملیات استنباط متوجه شدند عناصر گوناگونی وجود دارد و به مرور آنها را کنار یک دیگر قرار داده و علم اصول را شکل دادند. البته منکر تک نگاریها در علم اصول هم نیستیم ولی علم اصول به شکل کنونی بعدها شکل گرفت. یعنی قواعد از دل علم فقه بیرون کشیده و دانشی جدیدی به نام دانش اصول شکل گرفت.
وی اضافه کرد: علم اصول قواعد و ادله ای ارائه میدهد که بتوانیم به وسیله آنها پیچیدگیهای ادله و استدلالات فقهی را رفع کنیم و حکم الله را به دست بیاوریم و چون با گذر زمان این پیچیدگی بیشتر میشود ما نیز با اشکالات جدیدتری مواجه میشویم به همین دلیل علم اصول نیز با زمان جلو میآید، کامل تر و دقیق تر شده و قواعد بیشتری ارائه میکند. البته آیت الله العظمی بروجردی میفرمایند «علم اصول بیش از حد متراکم شده و دیگر لازم نیست به آن پرداخته شود.» این حرف درست است چون علم اصول گذشته میخواست فقه گذشته را پاسخ دهد ولی علم فقه امروز و پسا انقلاب میخواهد مشکلات حکومت مانند سیاست، فرهنگ، اقتصاد و… را برطرف کند، نظام سازی کرده و چارچوبهای کلان را استخراج کند و پاسخگوی نیازهای بشر امروز و آینده باشد.
استاد ملک زاده با تأکید بر این که فقه امروز بسیار گسترده شده، گفت: طبیعتاً وقتی فقه توسعه پیدا میکند عملیات استنباط نیز توسعه پیدا میکند و باید برای کشف از عناصر جدید استفاده کنیم. دانش اصول ما به هر میزان قوی تر و توانمندتر باشد فقه ما نیز قوی تر و توانمندتر میشود. اکنون مسائل مختلف مانند پزشکی و… مطرح میشود و حتی اگر معتقد باشیم فقه زمانی به مسائل پاسخ میدهد که واقعیت خارجی داشته باشند اکنون بسیاری از مسائل این گونه هستند. از سوی دیگر سخن آیت الله العظمی بروجردی نیز کاملاً درست است چون لازم نیست در مباحث علم اصول که ثمره عملی در مقام استنباط ندارد، متوقف شویم. مفتاح